• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات soul

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - علم‌النفس از منظر ابن‌سينا و ابن‌مسكويه
        سيداحمد  حسيني مريم  گماري
        مهمترين مبناي فلسفه اخلاق ابن‌مسکويه را نفس‌شناسي او تشکيل ميدهد. ابن‌مسکويه در بحثهاي خود در ارتباط با اخلاق، درصدد شناساندن ويژگي منحصر بفرد انسان است. او اثبات ميکند که در انسان چيزي وجود دارد برتر از بدن جسماني و آن نفس است. انسان بکمک نفس ناطقة خود ميتواند به حيات چکیده کامل
        مهمترين مبناي فلسفه اخلاق ابن‌مسکويه را نفس‌شناسي او تشکيل ميدهد. ابن‌مسکويه در بحثهاي خود در ارتباط با اخلاق، درصدد شناساندن ويژگي منحصر بفرد انسان است. او اثبات ميکند که در انسان چيزي وجود دارد برتر از بدن جسماني و آن نفس است. انسان بکمک نفس ناطقة خود ميتواند به حيات متعالي ـ آنگونه که شايستة مقام انسانيت است ـ دست يابد. ابن‌مسکويه براي ارائه ديدگاه خود مبني بر چگونگي دستيابي انسان به سعادت، نخست نفس مجرد انساني را اثبات ميکند و سپس به بيان ويژگيهاي منحصر بفرد نفس انساني ميپردازد. اما از آنجا که تطبيق و مقايسه به شناخت بهتر نظريات فلسفي کمک ميکند، براي شناخت هرچه بهتر نظريات ابن‌مسکويه، انديشه‌هاي او را در مقايسه با نفس‌شناسي ابن‌سينا قرار داده‌ايم. در نوشتار حاضر نفس از نظر ابن‌مسکويه و ابن‌‌سينا بررسي ميشود و در ذيل آن به چيستي نفس، وجود، حدوث، ارتباط آن با بدن، قواي نفس و بقاي آن اشاره ميگردد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - نوآوريهاي خواجه نصيرالدين طوسي در نظريه اعتدال
        حسين  اترک
        نظريه اعتدال يکي از نظريه‌هاي اخلاقي رايج نزد فيلسوفان مسلمان است. براساس اين نظريه، همة فضايل اخلاقي در حد وسط قرار دارند و رذائل اخلاقي از افراط و تفرط پديد مي‌آيند. با وجود اينکه فيلسوفان و علماي اخلاق اسلامي در طرح نظريه اعتدال متأثر از افلاطون و ارسطو بوده‌اند، ولي چکیده کامل
        نظريه اعتدال يکي از نظريه‌هاي اخلاقي رايج نزد فيلسوفان مسلمان است. براساس اين نظريه، همة فضايل اخلاقي در حد وسط قرار دارند و رذائل اخلاقي از افراط و تفرط پديد مي‌آيند. با وجود اينکه فيلسوفان و علماي اخلاق اسلامي در طرح نظريه اعتدال متأثر از افلاطون و ارسطو بوده‌اند، ولي خود نيز صاحب ابتکارات و نوآوريهاي متعددي در اين نظريه بوده‌اند. خواجه نصيرالدين طوسي را ميتوان از جمله مبتکران در نظريه اعتدال دانست. از جمله ابتکارات او در علم‌النفس، تقسيمبندي چهارگانه قواي نفس و تعيين «عدالت» بعنوان فضيلت وظيفه عقل عملي است. ابتكار مهم‌‌ او در نظريه اعتدال، عرضه تقرير جديدي از قاعده اعتدال و اضافه کردن معيار کيفيت به آن و تعريف مفهوم «ردائت» است. ابتكار مهم ديگر او، تعيين سه جنس عالي افراط، ‌تفريط و ردائت براي رذائل است كه با در نظر گرفتن سه قوة نفس، تعداد اجناس عالي رذائل به نُه جنس افزايش خواهد يافت. اين ابتكارات خواجه‌نصير توسط حکماي پس از او مورد تبعيت قرار گرفت. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - هراکليتوس، اخلاق و فضيلت
        مجيد  ملايوسفي مریم صمدیه
        هراکليتوس از جمله فيلسوفان پيشاسقراطي مهمي است که در زمينة اخلاق پاره‌نوشته‌هايي از وي باقي مانده است. براي فهم ديدگاههاي اخلاقي وي علاوه بر پاره‌نوشته هاي موجود، توجه به بستري که تفکر هراکليتوس در آن شکل گرفته، ضرورت دارد. هراکليتوس تحت‌تأثير دو سنتي قرار داشت که در عص چکیده کامل
        هراکليتوس از جمله فيلسوفان پيشاسقراطي مهمي است که در زمينة اخلاق پاره‌نوشته‌هايي از وي باقي مانده است. براي فهم ديدگاههاي اخلاقي وي علاوه بر پاره‌نوشته هاي موجود، توجه به بستري که تفکر هراکليتوس در آن شکل گرفته، ضرورت دارد. هراکليتوس تحت‌تأثير دو سنتي قرار داشت که در عصر وي جريان داشتند: سنت اول تحت‌تأثير هومر، شعرا و حکماي اوليه‌يي چون سولون، باياس و ديگران بود که ويژگي بارز آن اعتقاد به خدايان انسان‌وار بود. سنت ديگر، سنت علمي و فني جديدي بود که در همان قرن در ميلتوس تحت‌تأثير کساني همچون طالس و آناکسيمندر شکل گرفته بود که دغدغه اصلي آن جهان شناسي، يعني فهم چگونگي ايجاد، بقا و درنهايت فناي نظم جهاني بود. در واقع، فلسفه هراکليتوس را ميتوان پلي ميان اين دو سنت مختلف دانست. از آنجايي که هراکليتوس، قانون جهاني و قانون انساني (نظم جهاني و نظم انساني) را يکي ميدانست، ميتوان گفت که موضوع و هدف واقعي وي نه جهان فيزيکي بلکه موقعيت و وضعيت انسان در آن بود. اخلاق هراکليتوس همچون ساير فلاسفه يونان باستان گونه ‌يي اخلاق فضيلت بود که محور اصلي آن را فضيلت و سعادت شکل ميداد. هراکليتوس در حوزه فضايل، هم به فضايل اخلاقي و هم به فضايل عقلاني پرداخته است. وي درخصوص فضايل اخلاقي با تفکيک ميان لذات جسماني و غيرجسماني، درنهايت افراط و تفريط را مردود شمرده و اعتدال و ميانه روي در لذات را بعنوان ملاک رفتار انسان معرفي ميکند. در زمينه فضايل عقلاني نيز بر فضيلت حکمت تکيه کرده و بر اين باور است که حکمت، صرف زياد دانستن نيست، بلکه حکمت، معرفت متأملانه و آگاهانه‌يي است که مطابق لوگوس باشد. در نتيجه، تأکيد بيشتر وي بر فضايل عقلاني است تا فضايل اخلاقي. درنهايت نيز هراکليتوس سعادت انسان را نتيجه شناخت و رفتار مطابق لوگوس ميداند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - ابن سينا و مسئله جاودانگي نفس
        قاسم  پورحسن
        برخلاف تصوير رايج، ابن‌سينا نه پيرو محض ارسطوست و نه صرفاً شارح آراء وي. ابن‌سينا فيلسوفي مستقل، برجسته و مسلمان ايراني است. وي در پرتو نقدها به فلسفه يونان و ارسطو، درصدد شكلدهي گسست معرفتي بنيادين و طرح‌ريزي شالوده‌هاي حكمت مشرقي است. يكي از موضوعات متنازع فيه، مسئله چکیده کامل
        برخلاف تصوير رايج، ابن‌سينا نه پيرو محض ارسطوست و نه صرفاً شارح آراء وي. ابن‌سينا فيلسوفي مستقل، برجسته و مسلمان ايراني است. وي در پرتو نقدها به فلسفه يونان و ارسطو، درصدد شكلدهي گسست معرفتي بنيادين و طرح‌ريزي شالوده‌هاي حكمت مشرقي است. يكي از موضوعات متنازع فيه، مسئله نفس، جوهريت، تجرد و جاودانگي آن است. ابن‌سينا آراء ارسطو در اين سه موضوع را نابسنده دانسته كه دچار كاستيها، اشتباهات و خلطهاست. وي ميكوشد تا با نقد ديدگاه ارسطو، طرحي جديد از مسئله نفس بدست دهد. ابن‌سينا با نقد تعريف ارسطو از نفس آغاز كرده، با جرح و رد براهين بقا پيش رفته و سرانجام نظريه‌يي بديع در موضوع جاودانگي نفس تدوين نموده است. اين نظريه پشتوانه‌يي بنام «اجل البراهين» ابن‌سينايي دارد. هدف اصلي نوشتار حاضر، بررسي آراء ارسطو، ايرادات ابن‌سينا بر آنها و نشان دادن ساحتهاي ابتكاري ابن‌سينا در مسئله نفس ميباشد. نگارنده نشان ميدهد كه دستاورد ابن‌سينا، راهي جديد در مسئله نفس و بدن را گشوده و تلقي استمرار آراء ارسطو در ميان فيلسوفان اسلامي، تلقي نادرست است. ابن‌سينا را بايد آغازگر بحثهاي بنيادين در موضوع نفس و جاودانگي آن قلمداد كرد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - جوهريت نفس از ديدگاه ابن‌سينا و ملاصدرا
        مليحه  صابري نجف‌آبادي
        يكي از موضوعات مهم در فلسفه اسلامي، اثبات جوهريت نفس است. ملاصدرا و ابن‌سينا با وجود اتفاق نظر در اصل جوهريت نفس در تفسير و تبيين آن اختلاف نظر اساسي دارند. اين اختلاف كه به مباحث مهمي مانند تبيين نفس، تغييرات آن و رابطه آن با قوا نيز کشيده شده است، مسئله اصلي نوشتار حا چکیده کامل
        يكي از موضوعات مهم در فلسفه اسلامي، اثبات جوهريت نفس است. ملاصدرا و ابن‌سينا با وجود اتفاق نظر در اصل جوهريت نفس در تفسير و تبيين آن اختلاف نظر اساسي دارند. اين اختلاف كه به مباحث مهمي مانند تبيين نفس، تغييرات آن و رابطه آن با قوا نيز کشيده شده است، مسئله اصلي نوشتار حاضر است. براساس نظر ابن‌سينا موجودات ممکن مركب از دو جزء تحليلي ـ عقلي وجود و ماهيتند و مقسم مقولات نيز كه جوهر و عرض در ذيل آنها قرار ميگيرد، خود ماهيت است و تفاوت جوهر و عرض نيز به اين است كه وجود جوهر في‌نفسه و وجود عرض لغيره است. بر اين مبنا، نفس جوهر مجردي است كه افعال اختياري تدبيري و ادراك امور كلي را انجام ميدهد و داراي فروع يا قوايي است كه افعال خود را بواسطه آنها به انجام ميرساند. در اين رويكرد، اختلاف نفوس انسانها از عاليترين تا پايينترين مرتبه به اعراض است و در جوهر هيچ تحولي ايجاد نميشود. بعقيده ملاصدرا نيز عرض هيچگونه استقلالي در مقابل جوهر ندارد، از اينجهت، حقيقتي است وابسته كه داراي وجود تبعي و لغيري است، اما بنا به اصل اصالت وجود كه ملاك تشخص، وجود است، وجودي که مشخص معروض است، همان مصداق خود جوهر و مصداق همه اعراض است؛ يعني يک وجود واحد است که مصداق انسان با اعراض مختلف است. نفس جوهري است از سنخ وجود، داراي وجود لنفسه و ذومراتب كه اعراض آن از مراتب اين حقيقت محسوب ميشوند. قواي نفس شئون و مراتب نفسند و کمالاتي که نفس کسب ميکند مرهون اتحاد او با صور ادراکي است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - تصورات فطری در اندیشه دکارت و نقد آن با تکیه بر مبانی صدرایی
        مریم صمدیه عبدالرزاق  حسامی فر
        دکارت قائل به وجود تصورات فطری در انسان بود. او مهمترین این تصورات را تصور خدا میدانست که خداوند آن را همچون صنعتگری که مهر خود را بر صنعت خود میزند، در فطرت ما منطبع کرده است. مفسران فلسفة دکارت در تفسیر جایگاه این تصورات در اندیشۀ وي، راههای مختلفی را در پیش گرفته‌اند چکیده کامل
        دکارت قائل به وجود تصورات فطری در انسان بود. او مهمترین این تصورات را تصور خدا میدانست که خداوند آن را همچون صنعتگری که مهر خود را بر صنعت خود میزند، در فطرت ما منطبع کرده است. مفسران فلسفة دکارت در تفسیر جایگاه این تصورات در اندیشۀ وي، راههای مختلفی را در پیش گرفته‌اند. بر اساس یکی از این تفاسیر، وجود و حضور اینگونه تصورات در نفس، پیش از آنکه تجربه ‌یی برای او حاصل شود، بصورت بالقوه است و ظهور و فعلیت آنها فرع بر حصول شناخت حسی است. اما بر اساس تفسیری دیگر، فطری بودن تصورات به این معنا نیست که آنها همواره نزد ذهن حاضر باشند، چراکه در این صورت هیچ تصوری نمیتواند فطری باشد، بلکه بدین معناست که ما در وجود خویش توانایی ایجاد چنین تصوراتی را داریم و با تأمل لازم و کافی عقلی و بدون نیاز به اطلاعات حاصل از حواس، میتوانیم به حقایق آنها دست پیدا کنیم. بنظر میرسد آنچه با بیان خود دکارت همخوانی دارد، تفسیر اول باشد، یعنی وجود و حضور بالقوه اینگونه تصورات در ذهن. با این تبیین روشن میگردد که وجود تصورات فطری بمعنای دکارتی آن، با مبانی فلسفی ملاصدرا سازگاری ندارد، چراکه وی وجود هرگونه تصور و تصدیق پیش از تجربه را در ذهن انکار نموده است. علاوه بر این، بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا نفس انسانی در ابتدای پیدایش خویش جوهری جسمانی و فاقد هرگونه تصور و تصدیق است و بتدریج بر اثر حرکت جوهری، تکامل می‌یابد تا درنهایت به مرحلة تجرد عقلی برسد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - بقای نفس در مکتب خراسان؛ تبیینی از نفس‌شناسی میرزامهدی اصفهانی، شیخ مجتبی قزوینی و آیت‌الله مروارید (ره)
        ابراهیم علیپور اکرم قربانی قمی
        مکتب خراسان با نگرشی متمایل به فلسفه‌گریزی و اعتقاد به جدایی حوزه‌های وحی، عقل و عرفان از یکدیگر و همچنین اهتمام بر ظواهر متون دینی، نگاهی متفاوت به نفس و بقای آن دارد. بنظر حامیان این مکتب، نفس جسمي لطیف است که تنها بواسطۀ عوارض با بدن متفاوت است و کمالاتی مانند علم و چکیده کامل
        مکتب خراسان با نگرشی متمایل به فلسفه‌گریزی و اعتقاد به جدایی حوزه‌های وحی، عقل و عرفان از یکدیگر و همچنین اهتمام بر ظواهر متون دینی، نگاهی متفاوت به نفس و بقای آن دارد. بنظر حامیان این مکتب، نفس جسمي لطیف است که تنها بواسطۀ عوارض با بدن متفاوت است و کمالاتی مانند علم و عقل که حقایقی نوری، مجرد، واحد و خارج از نفس هستند را تنها به افاضة حق‌تعالی دریافت میکند. انسان نه تنها در مبدأ خلقت بلکه تا انتهای آنچه بدان واصل میگردد، همواره جسمانی بوده و خواهد بود. در مکتب خراسان، نفس‌شناسی مقدمه یی ضروری برای اثبات بقای نفس است، بگونه‌یی که جاودانگی فرع بر شناخت حقیقت نفس شمرده میشود. نفس که در زندگی دنیا، در کنار بدن زیست میکند، در برزخ، بدون نیاز به بدن و بطور مستقل و با هیئتی شبیه بدن، باقی مانده و به حیات خویش ادامه میدهد، اما در عالم آخرت به بدن دنیوی برگردانده شده و در کنار آن متنعم یا معذب میگردد. این دیدگاه با اشکالاتی روبروست؛ از جمله 1) لازمۀ جسم‌انگاری نفس اینست که معاد روحانی و معاد جسمانی، دو اسم برای یک مسمی باشند، 2) دیدگاه این مکتب، در برخی موارد، انسجام و سازگاری درونی نداشته و در آن پراکندگی آراء دیده میشود و 3) برخی مفاهیم و مسائل مربوطه بدرستی تبیین نشده‌اند. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلی‌ ـ کتابخانه ‌يي، دیدگاه سه تن از شخصیتهای برجستۀ این مکتب دربارۀ حقیقت نفس و بقای آن، تبیین و ارزیابی شده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - تبارشناسی و هویت عالم مثل معلقه در حکمت اشراق
        سيد محمدعلي  ديباجي
        نظریة مثل معلقه یکی از مهمترین دیدگاههای فلسفی سهروردی است. دربارة این نظريه پرسشهاي مهمی مطرح است، از جمله اینکه هویت این عالم از نظر سلسله مراتب عوالم هستی، چیست؟ این پرسش در لسان اشراقی بدین صورت مطرح شده که آیا هویت این عالم، نوری است یا ظلمانی یا ترکیبی از ایندو؟ د چکیده کامل
        نظریة مثل معلقه یکی از مهمترین دیدگاههای فلسفی سهروردی است. دربارة این نظريه پرسشهاي مهمی مطرح است، از جمله اینکه هویت این عالم از نظر سلسله مراتب عوالم هستی، چیست؟ این پرسش در لسان اشراقی بدین صورت مطرح شده که آیا هویت این عالم، نوری است یا ظلمانی یا ترکیبی از ایندو؟ دیگر اینکه، این نظريه با میراث گذشته تفکر اسلامی و حکمت و کلام چه رابطه‌يي دارد و به اصطلاح تبارشناسی آن، ما را در تاریخ فلسفه، حکمت و کلام به چه دیدگاههايي میرساند؟ یافته‌های پژوهش حاضر نشان میدهد که مباحث قوة خیال در فلسفة فارابی، قوة متخیله و نفوس فلکی در حکمت سینوی، عقیده به برزخ در کلام اسلامی و نظریۀ تمثل در عرفان، میراثهای فکری و اعتقادی‌یی هستند که در تبیین این نظريه مؤثر بوده‌اند. از سوی دیگر، توجه به مبانی و ادلّة سهروردی برای تبیین این نظريه و همچنین درباب هویت عالم مثال، نشان میدهد که موجودات عالم مثل وجهی جمعی دارند و هویت نورانی و ظلمانی، هر دو در آنها هست. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - مکتب افلاطونی میانه؛ معرفی و تحلیل آموزه‌های دینی و فلسفی
        محبوبه هادی‌نا
        مکتب افلاطونی میانه (Middle platonism) از مهمترین مکاتب فلسفی ـ دینی در سدۀ اول پیشامسیحی است که با داعیۀ احياي مكتب افلاطوني اصيل، شالوده‌يي از بنیادیترین آموزه‌های معرفتی و فلسفی آن روزگار را در نظام فلسفی خود دارد؛ آموزه‌هایي چون ذات باری واحد، خدای خالق، هبوط روح، م چکیده کامل
        مکتب افلاطونی میانه (Middle platonism) از مهمترین مکاتب فلسفی ـ دینی در سدۀ اول پیشامسیحی است که با داعیۀ احياي مكتب افلاطوني اصيل، شالوده‌يي از بنیادیترین آموزه‌های معرفتی و فلسفی آن روزگار را در نظام فلسفی خود دارد؛ آموزه‌هایي چون ذات باری واحد، خدای خالق، هبوط روح، معرفت عقلانی و نجات و رستگاری. با تأمل در آثار افلاطونیان میانه میتوان دریافت که مبانی فلسفی این مكتب بیش از هر چیز بر تفسير مجدد برخي آموزه‌هاي ديني ـ فلسفي مكاتب افلاطوني، رواقي، فيثاغورثي و گنوسی بنا شده است؛ چنانکه در آثار همة فیلسوفان این مکاتب، ردّپايی پررنگ از دغدغۀ تبیین مسئلة یگانگی و تعالی ذات باری‌تعالي، چگونگي خلق جهان و تبیین وجود شر در آن، ملاحظه میشود. بهمين دليل مبانی فلسفۀ افلاطونی میانی اساساً دینی است و موضوعاتی چون دوگانگی ذات الوهیت در دو مفهوم، خدای باری و فرازمند و صانع یا خالق جهان، دوگانگی خاستگاه روحانی و مادی انسان و هبوط روح، کیهان‌شناسی و ساختار مادی جهان و فرجام کار آن، فرجام‌شناسی با محوریت آموزۀ نجات و رستگاری انسان از طریق معرفت عقلانی، و در نهایت، مبحث اخلاقیات و تعریف چارچوبهای عملی آن برای رسیدن به کمال عقلانی که لازمۀ رستگاری است، شاکلۀ اصلی نظام و اندیشۀ فلسفی مكتب افلاطونی میانه را تشکيل داده است. نوشتار حاضر ميكوشد ضمن تبیین و تشریح آموزه‌های فلسفی افلاطونی میانه، با جُستاری تطبیقی، به تحلیل مبانی و چگونگی شکلگیری آنها در مقام یک مکتب فلسفی ـ دینی بپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        10 - «مرگ» در اندیشۀ ابوالحسن عامری (با نگاهی به جایگاه تاریخی آن)
        عین‌الله  خادمی
        «مرگ» بعنوان یکی از قطعیترین وقایع و یقینیترین امور در زندگی انسان، همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده و بویژه فیلسوفان جدید در بحث معنای زندگی، بدان توجهي خاص نشان داده‌اند. ابوالحسن عامری ازجمله اندیشمندان در سنت اسلامی است که دیدگاهش دربارة مرگ از حيث تاریخی اهمی چکیده کامل
        «مرگ» بعنوان یکی از قطعیترین وقایع و یقینیترین امور در زندگی انسان، همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده و بویژه فیلسوفان جدید در بحث معنای زندگی، بدان توجهي خاص نشان داده‌اند. ابوالحسن عامری ازجمله اندیشمندان در سنت اسلامی است که دیدگاهش دربارة مرگ از حيث تاریخی اهمیت بسیار دارد. توجه عمدة عامری دربارة مرگ به «روح حسی» معطوف است و مرگ را به زوال روح حسی از بدن تعریف میکند. او روح حسی را حلقة واسط میان نفس (بعنوان امر مجرد) و بدن (بعنوان امر مادی) میداند که هنگام مرگ بهمراه بدن زائل ميشود، اما نفس ناطقه از بین نميرود. ميتوان گفت او در مجموع رویکردي طبی به مسئلۀ مرگ داشته و در عین حال، از متون دینی نیز تأثیر پذیرفته است. عامری از حیث فلسفی و دینی، با دیدگاه معتزله دربارۀ مرگ مخالفت کرده و برای فهم عمیقتر مرگ، از تنظیر و واژة «نزع» بهره برده است. او دلایلی نیز برای نامیرایی نفس ارائه کرده و در کنار آن، از «رؤیت» و انواعی که برای آن قائل است، برای فهم عميقتر مرگ بهره میگیرد. عامري ترس از مرگ را یکی از موانع فهم عمیق مرگ دانسته و برای مواجهه دقيقتر با این مسئله، توجه به لذایذ در حد ضرورت، عنایت به عالم نورانی و تغییر نگرش نسبت به مرگ را ضروری میشمارد. عدم ورود به بحث انواع مرگ و بویژه مرگ ارادی را میتوان از نقاط ضعف بحث عامری دربارۀ مرگ دانست. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        11 - تأثیر آراء ابن‌سینا و فخر رازی بر نظریه ملاصدرا در مسئله تجرد نفس
        داود  محمدیانی
        موضوع تجرد نفس همواره یکی از مباحث مهم علم النفس در فلسفه اسلامی بوده و نظریات مختلفی در اینباره ارائه شده است. در این میان صدرالدین شیرازی بیشترین بحث را در این زمینه داشته و مدعی نوآوری در تجرد خیالی نفس است. نگارنده برآنست تا با بررسی آراء ابن‌سینا و فخر رازی، به نقد چکیده کامل
        موضوع تجرد نفس همواره یکی از مباحث مهم علم النفس در فلسفه اسلامی بوده و نظریات مختلفی در اینباره ارائه شده است. در این میان صدرالدین شیرازی بیشترین بحث را در این زمینه داشته و مدعی نوآوری در تجرد خیالی نفس است. نگارنده برآنست تا با بررسی آراء ابن‌سینا و فخر رازی، به نقد دیدگاه ملاصدرا بپردازد. اگرچه ملاصدرا مدعی است که پیش از او کسی این نظریه را ارائه نکرده، اما با مطالعۀ آثار ابن‌سینا و فخر رازی میتوان دریافت که این نظریه سابقه‌دارتر از آن چیزی است که ملاصدرا میگوید. کلام ابن‌سینا در اثبات تجرد نفس بسیار روشن است، اما در مسئله تجرد خیالی نفس با تردید همراه است. ابن‌سینا و ملاصدرا دو دلیل متفاوت برای اثبات غیرمادی بودن اقامه کرده‌اند، اما ملاصدرا افزون بر این، تجرد خیالی و فوق عقلی نفس را نیز اثبات کرده است. او برخی دلایل ابن‌سینا درباره غیرمادی بودن نفس را رد کرده است. مقاله حاضر به نقد این رویکرد و نگرش ملاصدرا میپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        12 - ریشه‌های ارسطویی حدوث جسمانی نفس نزد ملاصدرا
        حمیده  انصاری حسن  فتحی مرتضی شجاری
        فلاسفه دربارۀ چیستی و حقیقت نفس، آراء متعددی مبتنی بر دوگانه‌انگاری (تجرد نفس مبتنی بر قدم، حدوث پیش از بدن یا همراه با آن) یا وحدت‌انگاری (حدوث جسمانی نفس) ارائه کرده‌اند. ملاصدرا نفس را حادث جسمانی میداند. اصول حکمت متعالیه، همچون حرکت جوهری و اصالت و تشکیک وجود، به چکیده کامل
        فلاسفه دربارۀ چیستی و حقیقت نفس، آراء متعددی مبتنی بر دوگانه‌انگاری (تجرد نفس مبتنی بر قدم، حدوث پیش از بدن یا همراه با آن) یا وحدت‌انگاری (حدوث جسمانی نفس) ارائه کرده‌اند. ملاصدرا نفس را حادث جسمانی میداند. اصول حکمت متعالیه، همچون حرکت جوهری و اصالت و تشکیک وجود، به انضمام نظریۀ حدوث جسمانی نفس، قدرت و امکان اثبات معاد جسمانی را یافته‌اند. ارسطو نیز حدوث نفس را جسمانی دانسته است. اما اینکه ملاصدرا در این بحث تا چه اندازه متأثر از آراء ارسطوست، تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف این نوشتار آنست که ریشه‌های ارسطویی بحث حدوث جسمانی نفس نزد ملاصدرا را تبیین کند و برای رسیدن به مقصود از روش تحلیل و مقایسه دیدگاهها بهره میبرد. دستاورد مقالۀ حاضر اینست که ملاصدرا در تعریف نفس به «صورت جسم طبیعی آلی» و بتبع این تعریف، جوهر صوری بودن نفس، کمال اول بودن نفس برای بدن، ترکیب اتحادی نفس و بدن و وحدت قوای نفس که همگی دال بر حدوث جسمانی نفسند، متأثر از ارسطوست. اما دیدگاه ارسطو بدلیل التباس در بعضی از اقوالش و نداشتن موضعی درباب اصالت وجود یا ماهیت و عدم تصریح به حرکت در جوهر و تشکیک وجود، دارای ابهام است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        13 - نقد نظریۀ تناسخ و استدلالهای شهرزوری بر اثبات آن بر اساس مبانی ابن‌سینا (با تأکید بر وجه تاریخی آن)
        محمود  صیدی
        نظریۀ تناسخ ارواح یکی از قدیمیترین دیدگاههایی است که در طول تاریخ فکر بشری، برای تبیین کیفیت پاداش یا عقاب انسانها و چگونگی جاودانگی روح انسانی مطرح شده است. شهرزوری از بزرگترین حکمای اشراقی است که نظریه‌یی منسجم درباب اثبات تناسخ صعودی و نزولی مطرح نموده است. او نخست ب چکیده کامل
        نظریۀ تناسخ ارواح یکی از قدیمیترین دیدگاههایی است که در طول تاریخ فکر بشری، برای تبیین کیفیت پاداش یا عقاب انسانها و چگونگی جاودانگی روح انسانی مطرح شده است. شهرزوری از بزرگترین حکمای اشراقی است که نظریه‌یی منسجم درباب اثبات تناسخ صعودی و نزولی مطرح نموده است. او نخست به نقادی استدلالهای ابن‌سینا در ابطال نظریۀ تناسخ پرداخته و در ادامه، دلایلی بر اثبات این نظریه اقامه میکند. در پژوهش حاضر اثبات میگردید که انتقادات شهرزوری به براهین ابن‌سینا صحیح نیست، زیرا با قابلیت داشتن بدن، عقل فعال، نفس را به بدن افاضه مینماید و برای معطل نماندن نفس از انجام افعال، باید تقارن زمانی و تساوی در تعداد میان بدن قبلی و جدید نفس موجود باشد. استدلالهای شهرزوری نیز در اثبات نظریۀ تناسخ، دچار کاستیند، زیرا محذور اجتماع دو نفس در یک بدن، و مقارن نبودن و تساوی نداشتن بدن قبلی نفس با بدن بعدی او، همچنان پابرجاست. پرونده مقاله