نظر رایج و تثبیتشده در فلسفة افلاطون آن است که وی به نامیرایی نفس پس از مرگ،بعنوان نامیرایی امری ماندگار و ثابت قائل است. نفس آدمی ـ دستکم بخش مهمی از آن که همان عقل استـ گوهری است از جنسی دیگر و آمده از جهانی دیگر که بعد از مرگ بنحوی باقی میماند. اما محاورةمیهمانی چکیده کامل
نظر رایج و تثبیتشده در فلسفة افلاطون آن است که وی به نامیرایی نفس پس از مرگ،بعنوان نامیرایی امری ماندگار و ثابت قائل است. نفس آدمی ـ دستکم بخش مهمی از آن که همان عقل استـ گوهری است از جنسی دیگر و آمده از جهانی دیگر که بعد از مرگ بنحوی باقی میماند. اما محاورةمیهمانی افلاطون چشماندازی از نامیرایی ترسیم ميكند که با تصویر چهرهييپدیدهشناسانه از نفس و انتساب میل برای نامیرایی به اروس، نفس را دستخوش دگرگونی ميداندو در نتیجه، نامیرایی آن رامتفاوت از نامیرایی در برداشت رایج میشمارد. مدعاي مقالة حاضر اینست که برای فهم و تفسیر افلاطون از نامیرایی در محاورةمیهمانی لازم است به برخی از اشارات وی و در ضمن، به بحث زایش و پرورش و نیز یاد و خاطره دقت شود تا بتوان بر اساس آن به مدلی پویا و آفرینشگرانه از نامیرایی رسید که نه مستلزم ماندگاری نفسی اینهمان پس از مرگ است که به اندرنگری ایستا و ساکنِ مُثل مبتهج است و نه وجود نفسی از جنسی دیگر را پیشفرض ميگيرد. این نوشتار ضمن برشمردن و توصیف مدلهايچهارگانهيي که افلاطون از نامیرایی ترسیم ميكند، به ترسیم ويژگيهای مهم و مشترک و در مواردی متمایز آنها ميپردازد و نشان ميدهد که این نامیرایی پیوندی ناگسستنی با آفرینش گفتارهای دربارة فضیلت حقیقی یا تصویرهای آن، زندگی در یاد و خاطرة نسلهای آینده و نیز تأثیرگذاری غیرمستقیم در جهان دارد.
پرونده مقاله
یکی از اندیشمندان مذهبی شیعه که جایگاه علمیش کمتر مورد بررسی قرار گرفته، ملامحمدکاظم هزارجریبی استرآبادی (متوفای 1236 قمری) است. او از دانشمندان شیعی اواخر دورة زنديه و اوایل قاجار است كه در زمینههای گوناگون الهیات، بویژه اعتقادات، تلاشهای متعدد علمی انجام داده است. آث چکیده کامل
یکی از اندیشمندان مذهبی شیعه که جایگاه علمیش کمتر مورد بررسی قرار گرفته، ملامحمدکاظم هزارجریبی استرآبادی (متوفای 1236 قمری) است. او از دانشمندان شیعی اواخر دورة زنديه و اوایل قاجار است كه در زمینههای گوناگون الهیات، بویژه اعتقادات، تلاشهای متعدد علمی انجام داده است. آثار هزارجريبي منتشر نشدهاند اما نسخههای خطی بسیاری به زبان فارسی و عربی از وي باقی مانده است. تألیفات، تصنیفات و ترجمههای هزارجریبی، در نشر و بسط فرهنگ شیعی و تعقلورزی تأثیر بسزایی داشته است. او در آثارش به این نکته توجه ميكرد که نوشتارش باید مورد استفادة عموم طالبان الهیات قرار بگیرد و بهمین دلیل، غالب آثارش به فارسی است. این نوشتار در گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانهيي بویژه تصحیح انتقادی نسخ خطی و در پردازش اطلاعات با روش توصیفی ـ تحلیلی، به پاسخ این پرسش میپردازد که مهمترين بحثهای هزارجریبی دربارة خداشناسی کدامند؟ بعنوان یافتههای تحقیق میتوان به این نکات اشاره نمود: او فطری بودن خداشناسی را میپذیرد ولی مخالف فطری بودن دین اسلام است. وی برای اثبات وجود خدا از دلايل متنوعی مانند برهان امکان و وجوب، برهان نظم و برهان فطرت استفاده کرده است. همچنين برای حل برخی شبهات در خداشناسی تلاش كرده تا معناشناسی درستي از برخی صفات الهی مانند اراده، عدالت و حکمت ارائه دهد.
پرونده مقاله
تعبیر «خمیرة ازلی» و ارتباط آن با «حکمت خسروانی» در حکمت اشراق، دستمایه يی شده تا برخی از محققان نظیر هانری کربن، هدف حکمت اشراق و «طرح عظیم همة عمر» سهروردی را احیای حکمت ایران باستان موسوم به حکمت خسروانی بدانند. به اعتقاد نويسنده، قرائن بسیاری در حکمت اشراق وجود دار چکیده کامل
تعبیر «خمیرة ازلی» و ارتباط آن با «حکمت خسروانی» در حکمت اشراق، دستمایه يی شده تا برخی از محققان نظیر هانری کربن، هدف حکمت اشراق و «طرح عظیم همة عمر» سهروردی را احیای حکمت ایران باستان موسوم به حکمت خسروانی بدانند. به اعتقاد نويسنده، قرائن بسیاری در حکمت اشراق وجود دارد که نشان میدهد کار سهروردی تأسیس حکمتی جدید است و نه صرفاً احیای سنتی موجود. تحلیل مفهوم «خمیرة ازلی» و مفاهیم پیرامونی آن و توجه به مصداقهای ظهور خمیرة ازلی در دل تمدنهای مختلف، حقیقت دیدگاه شیخاشراق را برخلاف ادعاهای یاد شده نمایان میكند. میان تعبیر «تأسیس» و «احیا» تفاوتهای بسیاری وجود دارد؛ احیا امری ثانوی، تبعی و تقلیدی است اما تأسیس امری اصیل، بنیادین و ابتکاری است که احیا را هم میتواند در پی داشته باشد. احیا با تأثیر و تأثر خط تاریخی سازگار است در حالیکه ازل، نه امری تاریخی که ورای آن است و دریافت از خمیرة ازلی، بمعنای دریافت از منبعی ورای خط تاریخی است؛ بنابرین مناسبات میان ایران باستان و حکمت اشراق سهروردی نمیتواند مقصود بالذات سهروردی باشد. اگر شیخاشراق حکمت خسروانی را جلوه يی از خمیرة ازلی میداند، دیدگاهش در مورد حکمت فیثاغوریِ منشعب از خمیرة ازلی و دیگر حکمتهای متجلی در تمدنهایی مانند هند و بابل هم همینگونه است. بنابرین طرفداران ادعای احیای حکمت ایرانی باید عیناً همین سخن را در مورد احیای حکمت یونانی و سایر حکمتها هم تکرار کنند. پس هدف اصلی سهروردی ـ برخلاف ادعای برخی از محققانـ تأسیس حکمت اشراقی است نه احیای حکمت خسروانی. قرائتهای یادشده زمینه را برای ادعای شعوبیگري سهروردی یا اتکاء نوشعوبی گرایی بر اندیشه های وي فراهم می آورد اما توجه به مضمون نظریة خمیرة ازلی و لازمه های آن، همة ادعاهای یاد شده را مردود میسازد.
پرونده مقاله
معرفت و شناخت در متون پهلوی همانند اوستا، در واژة «خرد» تبلور يافته است؛ در این متون، اورمزد سرچشمة خرد و دانایی است و با خرد همه آگاه خود، آغاز و پایانِ آفرینش را رقم میزند. در متون پهلوی، بهمن یا اندیشة نیک، نخستین امشاسپندی است که اهورامزدا آفریده و بوسیلة او کُنش چکیده کامل
معرفت و شناخت در متون پهلوی همانند اوستا، در واژة «خرد» تبلور يافته است؛ در این متون، اورمزد سرچشمة خرد و دانایی است و با خرد همه آگاه خود، آغاز و پایانِ آفرینش را رقم میزند. در متون پهلوی، بهمن یا اندیشة نیک، نخستین امشاسپندی است که اهورامزدا آفریده و بوسیلة او کُنش خود را در آفرینش تحقق میبخشد. همچنین، بهمن نماد و تجلی خرد همه آگاهِ اورمزد بر آفریدگان است که انسان بواسطة بهره مندی از آن، به شناخت دین و اورمزد نايل میشود. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی و تأمل در چیستی مفهوم معرفت و اقسام آن در متون پهلوی میپردازد و چگونگی پیوند آن را با اخلاق و تربیت واکاوی ميكند. زیست اخلاقی بعنوان هدف غایی در دین زرتشت، در متون پهلوی در واژة پیمان یا میانه روی محقق میگردد. اساس این فضیلت اخلاقی بر معرفت مبتنی است. افزون بر این، در متون پهلوی تربیت سنگبنای پرورش آسن خرد (خرد ذاتی)، خردمندی و گزینش فضايل اخلاقی است؛ بنابرین معرفت در متون پهلوی سرشت و غایتی اخلاقی دارد و از اینرو یکی از انواع حکمت خالده (جاویدان خرد) بشمار می آید.
پرونده مقاله
مقاله حاضر ریشه ها و پیامدهای سیاسی ـ اجتماعی دیدگاه گاندی در بارة خدا و نسبت آن با حقیقت را بررسی ميكند. تصورگاندی از خدا و حقیقت، ریشه در مکتب فلسفی ودانتا (Vedanta)، آیین دینی ویشنویی (Vaishnavism) و مطالعات او دربارة اسلام و مسیحیت دارد. بر اساس مکتب ودانتا، حقیقت د چکیده کامل
مقاله حاضر ریشه ها و پیامدهای سیاسی ـ اجتماعی دیدگاه گاندی در بارة خدا و نسبت آن با حقیقت را بررسی ميكند. تصورگاندی از خدا و حقیقت، ریشه در مکتب فلسفی ودانتا (Vedanta)، آیین دینی ویشنویی (Vaishnavism) و مطالعات او دربارة اسلام و مسیحیت دارد. بر اساس مکتب ودانتا، حقیقت در دو مرتبه نیرگونا (nirguna/ حقیقت عاری از صفت یا مقام ذات) و ساگونا (saguna/ حقیقت مزین به صفات یا مقام اسماء و صفات) مطرح است. در آيین ویشنویی نیز از ویشنو که یکی از خدایان ودایی است، بعنوان خدای متشخص و اصل محافظتکنندة عالم یاد میشود. گاندی بدليل گرایش فلسفی به مکتب و دانتا و اعتقاد خانو ادگی به آيین ویشنویی، هم به خدای غیرمتشخص (ودانتایی) و هم به خدای متشخص (ویشنویی) باور داشت. او در ابتدای سیر فکریش بدلایل گوناگون، به این نتیجه میرسد که خدا عین حقیقت است، زیرا فقط از خدا میتوان بعنوان حقیقت یاد نمود. به نظر او حقیقت صفت خدا نیست بلکه عین خداست؛ در متون فلسفی هند نیز برای حقیقت از واژة ساتیا (satya) استفاده میشود که ریشه در سات (sat/ هست) دارد، یعنی خدا عین حقیقت و هستی است. گاندی سپس به این نتیجه رسيد که بجای اینکه بگوید «خدا حقیقت است»، بگوید «حقیقت خداست». از نظر او میان دو گزارة «خدا حقیقت است» و «حقیقت خداست» تمایز ظریفی وجود دارد. او تنها راه رسیدن به حقیقت را طریق آهیمسا (ahimsa) میداند و در تبيين مفهوم آهیمسا به مفهوم دیگری بنام ساتی آگراها (satyagraha) اشاره میکند كه بنظر او تکنیک بکار بردن آهیمسا است. دیدگاه گاندی دربارة خدا و حقیقت، تأثیر زیادی بر نحوة مبارزات سیاسی و اجتماعی او علیه استعمارگران انگلیسی داشت که در اين مقاله به آن پرداخته ميشود.
پرونده مقاله
قاعدة الواحد در تاریخ تفکر اسلامی همواره مورد توجه فیلسوفان و متكلمان بوده است؛ عدهيي به اثبات این قاعده و گروهي به نقد و رد آن همت گماشتهاند. یکی از فیلسوفانی که به نقد این قاعده پرداخته علیقلیبنقرچغایخان ترکمانی، از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است. او ابتدا سه برها چکیده کامل
قاعدة الواحد در تاریخ تفکر اسلامی همواره مورد توجه فیلسوفان و متكلمان بوده است؛ عدهيي به اثبات این قاعده و گروهي به نقد و رد آن همت گماشتهاند. یکی از فیلسوفانی که به نقد این قاعده پرداخته علیقلیبنقرچغایخان ترکمانی، از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است. او ابتدا سه برهان در اثبات قاعده از ابنسینا نقل كرده و سپس به بررسي و نقد آنها پرداخته است؛ برهان چهارمي نيز خود به اين براهين افزوده است. بعقيدة وي نکتة کلیديی که در این برهانها نادیده گرفته شده، علم و نحوة ارتباط آن با ذات واجبالوجود است. ذات بسیط واجب عین علم به ماهیات است و ذاتی که به خود و به ماسوای خود علم و قدرت دارد و این علم عین ذات اوست، میتواند کثیر صادر کند. این نوشتار با روش تحقیق و نقد روش تاریخی و عقلی به تبیین و بررسي و نقد نظر اين فیلسوف گمنام مهم عصر صفوی دربارة قاعدة الواحد ميپردازد. بررسي نشان ميدهد که هرچند او تا حدودی توانسته برهانهای ابنسینا را واكاوي كند اما نگاه او جامع نبوده است.
پرونده مقاله
بخش مهمی از مخالفتها با علوم یونانی در جهان اسلام به مخالفت با منطق مربوط ميشود. نزاع ابوبشر متی (ف. 328 قمری) و ابوسعید سیرافی (ف. 368 قمری) بر سر منطق، از جمله نمودهای نخستین این مخالفت تلقی میشود. تحقیقاتی که به این نزاع پرداختهاند، بیشتر بر تلاش سیرافی در نشان دادن چکیده کامل
بخش مهمی از مخالفتها با علوم یونانی در جهان اسلام به مخالفت با منطق مربوط ميشود. نزاع ابوبشر متی (ف. 328 قمری) و ابوسعید سیرافی (ف. 368 قمری) بر سر منطق، از جمله نمودهای نخستین این مخالفت تلقی میشود. تحقیقاتی که به این نزاع پرداختهاند، بیشتر بر تلاش سیرافی در نشان دادن برتری «نحو» بر منطق متمرکزند و این امر، خود بخود، باعث شده تا نگاهی زبانشناختی بر این دعوا حاکم شود که بنوبة خود موجبات تقلیل تمام بحث به منازعات زبانی در تحقیقات مزبور را فراهم ساخته است. این در حالی است که در این نزاع جنبههای روششناختی و معرفتشناختی پررنگی نیز نهفته است که میتواند در تعیین درست بستر تاریخیيي که در آن شکل گرفته است، نقش بسزایی ایفا نماید. در مقالة پیشرو نه تنها به این رویکردهای روشی و معرفتی تقریباً فراموش شده، اشاره ميكنيم، بلکه محوریتشان را نیز با در بافت سخن قراردادن آنها نشان خواهیم داد و سپس به اتصال آن با بافت وسیعتر تاریخی ميپردازيم.
پرونده مقاله
کمتر کسی گمان میبرد که با گذشت دو دهه از آغاز هزارۀ سوم میلادی و با وجود قدرت کنونی بشر در شناسایی و مهار تهدیدهای زیستی و اجتماعی، پدیدهیی بتواند زندگی را نه در بخشی از جوامع، بلکه در سراسر کره زمین مختل و حتی فلج سازد. آری! ویروس کرونا که طبق اعلام بهداشت جهانی فقط چ چکیده کامل
کمتر کسی گمان میبرد که با گذشت دو دهه از آغاز هزارۀ سوم میلادی و با وجود قدرت کنونی بشر در شناسایی و مهار تهدیدهای زیستی و اجتماعی، پدیدهیی بتواند زندگی را نه در بخشی از جوامع، بلکه در سراسر کره زمین مختل و حتی فلج سازد. آری! ویروس کرونا که طبق اعلام بهداشت جهانی فقط چند گرم آن برای نابودی کل انسانها کافی است، قدرت ویرانی دهها و صدها سلاح کشتار جمعی و هستهیی را به چالش کشانده و مهمتر از آن، دهها پرسش اساسی را در ابعاد مختلف حیاتی فراروی ما گشوده است. از زمرۀ مهمترین این پرسشها، تردید جدی در قدرت افسانهیی علم و فناوری عالم معاصر است. پرسش اینست که اگر کرونا میتواند برقآسا همه کشورها، از جمله قدرتهای صنعتی و اقتصادی دنیا را درگیر کرده و بزانو درآورد و به هیچکس ـ از ساکنان زاغههای هند و بنگلادش گرفته تا ساکنان خانۀ نخستوزیری انگلستان و کارکنان کاخ ریاست جمهوری آمریکا ـ رحم نکند، آیا بشر در مقابل تهدید و حملۀ دیگری از این دست، تاب و توان ایستادگی دارد و میتواند به اتکای قدرت تکنیکی، جلوی نابودی خویش را بگیرد؟
این پرسش بمعنای بازخوانی ماهیت تکنولوژی، سرشت دانش جدید و قدرت ناشی از آن در دنیای مدرن است. امروز از لزوم گرفتن درسها و عبرتهای ناشی از این بیماری، بسیار سخن گفته میشود و بهمین سبب شاید زمان مناسبی است برای تعاطی جدیتر میان اهل فلسفه در مشارکت فکری در این مقولات و گشودن افقهایی نو برای ترسیم آیندهیی غیر از آنچه غربیها با عنوان «پایان تاریخ» به عالمیان دیکته کردند.
اکنون و با گذشت مدت زيادي از آغاز شیوع سراسری این ویروس، هزاران بولتن و مقاله و پژوهش میدانی متوجه پاسخ به همین پرسش شده و چنانکه میدانیم بشر همچنان به پاسخی معین دست نیافته است؛ واکسن و دارویی قطعی بدست نیامده و در حال حاضر، صاحبان بزرگ ثروت و قدرت و سلاح، یعنی آمریکا و اروپا، بیش از دیگر مناطق جهان با آن دست و پنجه نرم میکنند. تازه این اول ماجراست و جهان از پیامدها و نتایج آشکار و نهان این پدیده، سخت نگران است، زیرا شدت و عمق حادثه چنان است که برخی از برآمدن نظم و صورت دیگری از مناسبات و معادلات جهانی سخن میگویند. نگاهی به برخی نوشتهها و اظهارنظرها میتواند این نگرانیها را بازتاب دهد، از جمله اینکه: جهان پس از کرونا چگونه جهانی است و با کدامین نظم رقم میخورد؟
شاید از عمدهترین نگرانیهای پنهان غرب همین باشد که ناکامی پیکر متورم تکنولوژی و دانش متورمتر از آن در مواجهه با کوید 19، طلیعهیی است برای افول هژمونی سنتی غرب و نسخ لیبرالیسم و دموکراسی خداگریز و ضدانسانی که زمانی وعدههای پوشالی و افسانهیی آن گوش عالمیان، بویژه ملل محروم را پر کرده بود و بیچاره مردمانی که به سراب جامعۀ آرمانی و شهر خیالی لیبرالیسم اروپایی ـو اخیراً، امریکاییـ دلخوش بودند و تقدیر خود را بواسطۀ حاکمان بیگانهپرست ضعیف و زبون خود به نیستانگاری رو به گسترش مدرنیته گره زده بودند. براستی آیا ایندسته از حاکمان، از خود نمیپرسند چرا باید برای پیوستن به اتحادیهیی که از همۀ زمانها ضعیفتر و بیخاصیتتر شده و اکنون که عضو دانهدرشت آن (انگلستان) با سماجت از آن فاصله گرفته و راه خود را جدا میکند، اینهمه اشتیاق ورزید؟ مگر در افق آینده آن بجز تاریکی چیزی میبینند؟ چرا باید ملت خود را در این مسیر اینچنین خوار و خفیف سازند؟ این ملتها همانهایی هستند که در راه رسیدن به اتوپیای رؤیایی و رو به زوال مغربی، پیوسته در دریا ناپدید میشوند و آنهایی هم که قدم به خشکی میگذارند، راهی اردوگاههای پناهجویان میشوند؛ جايی که آنان را نه حتی شهروند درجۀ دوم، بلکه موجوداتی همواره فرودست و شاید همانند اسلاف یونانیشان، بربر و غیرمتمدن میشمارند! دیدن تصاویر مراکز و اماکن توریستی و تاریخی پرطرفدار در اروپا و سایر نقاط عالم که امروز در اطراف آنها پرنده هم پر نمیزند، برای اهل خرد و معنا، پیامهای زنده و سازندهیی در همۀ ساحتهای فرهنگی و معنوی دارد.
آری! امروز، بسیاق حیرت بشر در برابر این پدیدة مرموز که نمیدانیم از کجا و چگونه و از کدامین دروازه به حیاط و حیات ما راه یافته است و بنا بر برخی پیشبینیها، قرار هم نیست بدین زودی از این خانه خارج شود، بازخوانی بسیاری از ساحتهای فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انسان مدرن ضرورت مییابد. آگاهی از راهی که در پیش است، مستلزم آگاهی از راهی است که طی شده و گزافه نیست که گفته شود اهل فلسفه در این طریق میتوانند روشنایی افزونتری ببخشایند.
پرونده مقاله