از مداخل مهم تاريخ علم و فلسفه جهان، مدخلي موسوم به «نهضت ترجمه» در دو قلمرو عالم اسلام و غرب لاتيني است. تتبّعات و تحقيقات متعدّدي در چگونگي اين دو رخداد مهم علمي و فرهنگي صورت پذيرفته و اكنون به بركت اين تلاشها، دادههاي ارزشمندي دربارة آثار و منابع، مترجمان و چگونگي چکیده کامل
از مداخل مهم تاريخ علم و فلسفه جهان، مدخلي موسوم به «نهضت ترجمه» در دو قلمرو عالم اسلام و غرب لاتيني است. تتبّعات و تحقيقات متعدّدي در چگونگي اين دو رخداد مهم علمي و فرهنگي صورت پذيرفته و اكنون به بركت اين تلاشها، دادههاي ارزشمندي دربارة آثار و منابع، مترجمان و چگونگي ترجمة آثار از زبان مبدأ به زبان مقصد در اختيار ماست. برابر گاهشماري موّرخانِ تاريخ علم، نهضت ترجمة نخست، حدّ فاصل قرن سوّم تا پنجم قمري در عالم اسلام و در مناطقي چون بغداد و مرو و نهضت ترجمة دوم، حد فاصل اواخر قرن يازدهم تا اواسط قرن سيزدهم ميلادي در مناطقي چون صَقليّه (سيسيل) و طليطليه (تولدو) در جنوب اروپاي آنروز پديد آمد. بيترديد در باب مبادي و انگيزههاي دو حوزة فرهنگي و تمدني عالم اسلام و غرب لاتيني در اقبال به ترجمة متون نيز ديدگاههاي مختلفي عرضه شده است، ليكن همچنان پرسشهاي مهمي در اين زمينه وجود دارد كه نيازمند تتبّع و تحقيق افزونتري است، مانند اين پرسشها كه: به غير از احساس نياز به فراگيري دانشها ـ بويژه دانشهاي كاربردي نظير رياضيات، نجوم و طبّ ـ چه انگيزه يا انگيزههاي ديگري در اخذ و اقتباس اين علوم وجود داشته است؟ در اقبال و توجه به علوم عقلي نظير منطق و فلسفه و كلام چه زمينههاي روحي و فرهنگي مؤثر بوده است؟ و مهمتر اينكه: در اخذ و اقتباس علوم، چه افزودهها و تغييراتي به صورتهاي اوليه آن علوم ضميمه شده است؟
بنظر ميرسد مبادي تحرّك و نشاط علمي سدههاي نخستين قمري در عالم اسلام و نيز تأثيرات ناشي از حضور هشتصد ساله حاكمان مسلمان (711 ـ 1492م.) در شبه جزيره ايبري در جنوب اسپانيا از جمله موضوعاتي است كه همچنان نيازمند بررسي و پژوهش بيشتري است، زيرا در مقايسه با شرايط و موقعيتهاي قبل و بعد از اين مقاطع تاريخي، تحولات چشمگيري صورت گرفته كه تنها برمبناي آگاهي از گاهشماري آن تحولات، نميتوان به عمق روابط و مناسبات فرهنگي و معنوي آن روزگار پي برد. به اين مطلب بايد مطلب ديگري نيز افزود و آن اينكه بخش اعظم پژوهشهاي صورت گرفته در خصوص اين دو جريان علمي بدست پژوهشگران غربي انجام شده و حتي آن بخش از اين پژوهشها كه مربوط به نهضت ترجمه در عالم اسلام است نيز عمدتاً از جانب پژوهشهاي غرب به شرق سرازير شده است، اين در حالي است كه منابع و مدارك تاريخي براي پژوهشهاي گسترده در اين زمينه در اختيار پژوهشگران عالم اسلام قرار داشته و دارد، مانند انبوهي از تراجم و فهرستها و گزارشهاي تاريخي كه هرچند نيازمند مطالعه و بررسي انتقادي است، ليكن حجم قابل توجهي از دادهها را در اختيار پژوهشگران اين حوزه قرار ميدهد. اميد آنكه اين مهم با همّت و دقت نظر صاحبان قلم و پژوهشگران علاقمند به حوزة تاريخ علم و تمدن تحقق يافته و افق جديدي از تأثير ميراث علمي جهان اسلام را به روي نسل حاضر بگشايد.
پرونده مقاله
پژوهش در مورد تأثیر آیین و جهانبینی زرتشتی بر فلسفة یونان و فیلسوفان باستان و بطورکلی بر تاریخ فلسفه، بعنوان موضوعي بنیادی برای بررسی پیدایش تاریخی فلسفه همواره مطرح بوده است. اندیشمندان باستان پيوسته از حکمت و فلسفة زرتشتی سخن گفتهاند و این حکمت و فلسفه را به آیین مجو چکیده کامل
پژوهش در مورد تأثیر آیین و جهانبینی زرتشتی بر فلسفة یونان و فیلسوفان باستان و بطورکلی بر تاریخ فلسفه، بعنوان موضوعي بنیادی برای بررسی پیدایش تاریخی فلسفه همواره مطرح بوده است. اندیشمندان باستان پيوسته از حکمت و فلسفة زرتشتی سخن گفتهاند و این حکمت و فلسفه را به آیین مجوس پیوند دادهاند. این نوشتار حکمت زرتشتی را از طریق منابع قدیم یونان و روم، و منشأ آن را که به آیین مجوس مرتبط است، مورد توجه قرار داده است. در منابع قدیم یونان و روم، مؤسس این حکمت، زرتشتی است که از زرتشت صاحب اوستا که در عهد گشتاسب میزیسته، بسیار کهنتر است. بهمين دليل اگر بخواهيم از نگاه اندیشمندان یونانی و رومی باستان حکمت و فلسفة زرتشتی را بررسي نماييم، باید آن را در آیین مجوس جستجو کنیم؛ آیینی که گویا از قدیمیترین مکاتب فلسفی و حکمت در دوران کهن بوده و از ایران باستان آغاز شده است.
پرونده مقاله
چگونگي ارادة الهی یکی از مسائل بحثبرانگیز خداشناسی است كه برغم پذیرش ارادة الهی بعنوان یکی از صفات الهی توسط تمامی اندیشمندان، اختلاف نظرهای بسیاری در تفسیر آن وجود دارد. هدف این مقاله بررسی، مقایسه و ارزیابی آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی در سه بع چکیده کامل
چگونگي ارادة الهی یکی از مسائل بحثبرانگیز خداشناسی است كه برغم پذیرش ارادة الهی بعنوان یکی از صفات الهی توسط تمامی اندیشمندان، اختلاف نظرهای بسیاری در تفسیر آن وجود دارد. هدف این مقاله بررسی، مقایسه و ارزیابی آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی در سه بعد معناشناسی، منشأ و هستیشناسی ارادة الهی است. خواجه نصیر اراده را عین داعی که همان علم به مصلحت فعل است، میداند و در نتیجه به ارادة ذاتی خداوند معتقد بوده و آن را از صفات ذات میداند. ملاصدرا عینیت حب با اراده را نیز به عینیت علم به مصلحت فعل با اراده اضافه کرده و اراده را صفت ذات قلمداد میکند و روایات وارده از معصومین در صفت فعل بودن اراده را با تغییر معنا و مرتبة آن از معنای قصد انجام فعل و مقام ذات به معنای ایجاد و مرتبة موجودات بالفعل توجیه میکند. اما علامه طباطبایی ارجاع اراده به علم به نظام اصلح را مناقشهيي لفظی دانسته و آن را صرفاً نامگذاری قلمداد ميكند. او با ارجاع اراده به هر صفت ذاتی دیگری غیر از علم، مانند حب، مخالف بوده و در نتیجه اراده را نه از صفات ذات بلکه منتزع از مقام فعل و از صفات فعل تلقي ميكند و منشأ انتزاع آن را نفس فعلی که در خارج اتفاق میافتد یا حضور علت تامه برای فعل، معرفی میکند. بنظر میرسد تغییر نگاه هستیشناسانه به اراده و صفت فعلی دانستن آن توسط علامه در توجیه محذوریتهای عقلی، دقیقتر از صفت ذات دانستن اراده بدون عنایت به تغایر مفهومی میان اراده با علم و حب است که توسط خواجه و ملاصدرا ارائه شده است.
پرونده مقاله
رهیافت سینوی در نظریۀ تعریف، تبیین و توسعۀ نظریۀ تعریف ارسطویی است. او نظام تعریف ارسطو ـ يعني تعریف اشیاء بر اساس تحلیل ماهیت آنها به جنس و فصل ـ را پذیرفته و آن را بسط داده است. علاوه بر این، دیدگاههای نوآورانه يی را نیز به آنها افزوده که کمتر به آنها توجه شده و محق چکیده کامل
رهیافت سینوی در نظریۀ تعریف، تبیین و توسعۀ نظریۀ تعریف ارسطویی است. او نظام تعریف ارسطو ـ يعني تعریف اشیاء بر اساس تحلیل ماهیت آنها به جنس و فصل ـ را پذیرفته و آن را بسط داده است. علاوه بر این، دیدگاههای نوآورانه يی را نیز به آنها افزوده که کمتر به آنها توجه شده و محققان و پژوهشگران بصورت منسجم و ساختارمند آنها را تنظیم و تبیین نکرده اند. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی نظریۀ تعریف سینوی را در ساختاری منجسم بيان کرده و نحوۀ مواجهۀ ابنسينا با دیدگاه ارسطو و فارابی را تحلیل کرده است. همچنین نوآوریهای ابن سینا در مسئلۀ تعریف را برشمرده و با تأکید بر جنبه های کمتر شناخته شدۀ آن، به این پرسشها پاسخ داده است: چگونه و با چه توضيحي ناشناختنی بودن فصل اشیاء با نظریۀ ابنسینا در تعریف و شناخت اشیاء سازگار است؟ آیا نظریۀ تعریف سینوی صرفاً معطوف به امور ماهوی است یا گسترۀ آن شامل امور غیرماهوی نیز میشود؟ ابن سینا چه سازوکاری برای تعریف امور غیرماهوی ارائه کرده است؟
پرونده مقاله
تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پ چکیده کامل
تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پرداخته و درصدد پاسخ به این پرسش بودهاند که طبیعت به چه معناست؟ ساختار آن چیست؟ چه ارتباطی بین موجودات و طبیعت میتواند وجود داشته باشد؟ آیا طبیعت منشأ اولیه پیدایش موجودات در جهان است؟ یا اینکه طبیعت بعنوان ماده و صورت، بستری برای پیدایش گونههای مختلف موجودات است؟ فیلسوفان یونانی و پس از آنها حکیمان مسلمان، پاسخهايي متفاوت به این پرسشها دادهاند. در اندیشة یونانیان باستان، «فوزیس» یا طبیعت بمعنای روییدن و زندگی کردن و حیات بود. اين معنا که محور اصلی اندیشة پیشسقراطیان را شکل داده بود، در فلسفة رواقی به معنای «محتوای جهان» و «موجد اشیاء» تغییر یافت و نزد افلاطون بعنوان منشأ پیدایش همه چیز بکار رفت. او واژة تخنه (هنر) و آرخه (اصل) را برای توضیح پیدایش جهان بکار برده و خلقت جهان را ابداع هنری دانسته است. ارسطو نیز که جهان را مترادف با کل طبیعت میدانست، معتقد بود طبیعت مبدأ حرکت و دگرگونی در اشیاء است. اما اندیشمندان مسلمان آرائي متفاوت دربارة طبیعت ارائه کردهاند. اخوان الصفا طبیعت را پنجمین مرتبه از مراتب هستی و جنبة «فعال» جهان، و ماده را جنبة «منفعل» آن، تلقي كردهاند. ابنسینا طبیعت و همه فعل و انفعالات آن را فعل خداوند دانسته و معتقد بود طبیعت با ترکیب ماده و صورت، موجب پیدایش جوهر جسمانی میشود. سهروردی بر خلاف مشائین که صورت نوعیه را طبیعت اشیاء میدانستند، با نفی صورت نوعیه، طبیعت نوری را جایگزین آن کرد و ملاصدرا عالم طبیعت را عین تجدد و دگرگونی دانسته و طبیعت جوهر را دارای حرکت و سیلان دائمی معرفی نمود.
پرونده مقاله
مکتب افلاطونی میانه (Middle platonism) از مهمترین مکاتب فلسفی ـ دینی در سدۀ اول پیشامسیحی است که با داعیۀ احياي مكتب افلاطوني اصيل، شالودهيي از بنیادیترین آموزههای معرفتی و فلسفی آن روزگار را در نظام فلسفی خود دارد؛ آموزههایي چون ذات باری واحد، خدای خالق، هبوط روح، م چکیده کامل
مکتب افلاطونی میانه (Middle platonism) از مهمترین مکاتب فلسفی ـ دینی در سدۀ اول پیشامسیحی است که با داعیۀ احياي مكتب افلاطوني اصيل، شالودهيي از بنیادیترین آموزههای معرفتی و فلسفی آن روزگار را در نظام فلسفی خود دارد؛ آموزههایي چون ذات باری واحد، خدای خالق، هبوط روح، معرفت عقلانی و نجات و رستگاری. با تأمل در آثار افلاطونیان میانه میتوان دریافت که مبانی فلسفی این مكتب بیش از هر چیز بر تفسير مجدد برخي آموزههاي ديني ـ فلسفي مكاتب افلاطوني، رواقي، فيثاغورثي و گنوسی بنا شده است؛ چنانکه در آثار همة فیلسوفان این مکاتب، ردّپايی پررنگ از دغدغۀ تبیین مسئلة یگانگی و تعالی ذات باریتعالي، چگونگي خلق جهان و تبیین وجود شر در آن، ملاحظه میشود. بهمين دليل مبانی فلسفۀ افلاطونی میانی اساساً دینی است و موضوعاتی چون دوگانگی ذات الوهیت در دو مفهوم، خدای باری و فرازمند و صانع یا خالق جهان، دوگانگی خاستگاه روحانی و مادی انسان و هبوط روح، کیهانشناسی و ساختار مادی جهان و فرجام کار آن، فرجامشناسی با محوریت آموزۀ نجات و رستگاری انسان از طریق معرفت عقلانی، و در نهایت، مبحث اخلاقیات و تعریف چارچوبهای عملی آن برای رسیدن به کمال عقلانی که لازمۀ رستگاری است، شاکلۀ اصلی نظام و اندیشۀ فلسفی مكتب افلاطونی میانه را تشکيل داده است. نوشتار حاضر ميكوشد ضمن تبیین و تشریح آموزههای فلسفی افلاطونی میانه، با جُستاری تطبیقی، به تحلیل مبانی و چگونگی شکلگیری آنها در مقام یک مکتب فلسفی ـ دینی بپردازد.
پرونده مقاله
حکمت اشراقی، حکمتی بحثی ـ ذوقی و نورمحور است که با دربرداشتن مفاهیم حکمی ایرانیـ اسلامی، تأثیر بسزایی در هنر و معماری ایرانی داشته است. این نوشتار به بررسي نحوۀ کاربرد و تأثیر آراء حکمت اشراقی، بعنوان معیار و منبع الهامی برای معماری و ساخت خانههایی براساس معنویت پر چکیده کامل
حکمت اشراقی، حکمتی بحثی ـ ذوقی و نورمحور است که با دربرداشتن مفاهیم حکمی ایرانیـ اسلامی، تأثیر بسزایی در هنر و معماری ایرانی داشته است. این نوشتار به بررسي نحوۀ کاربرد و تأثیر آراء حکمت اشراقی، بعنوان معیار و منبع الهامی برای معماری و ساخت خانههایی براساس معنویت پرداخته است. هدف اصلی مقاله آنست که با توجه به مفاهیم حکمت اشراقی، قدمی را بمنظور ارتقاء طراحی و معماری خانههای ایرانی در زمان حاضر بردارد. در این راستا، ابتدا با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین مفاهیم و آراء حکمت اشراقی سهروردی پرداخته شده و در وهلۀ بعد، نمود و کاربرد این مفاهیم و نظریات در معماری خانۀ ایرانی، مورد بررسی قرار گرفته است. بعبارت دیگر، تلاش میکنیم با تحلیل مبانی و مفاهیم حکمت اشراقی و تطبیق آنها بر معماری و ساخت خانۀ ایرانی، بتوانیم نمود مفاهیم حکمی ـ اشراقي را در آن مشاهده کنیم و خانۀ ایرانی را مجلی و مظهر آموزههای حکمت اشراقی قرار دهیم تا سرانجام، از این طریق به اصول و مبانی مشخصی بعنوان الگو و معیار در طراحی و ساخت خانههایی توأم با معنویت دست یابیم.
پرونده مقاله
مقالة حاضر به بررسی دورنمایی از روش تفکر تأویلی حکمای اسلامي قبل از ملاصدرا پرداخته است. هرچند تفکر تأویلی همیشه به یک معنا بکار نرفته اما خصوصیت کلی آن، عدم تصلب به ظاهر و همراهی عقل و ملزومات آن با متن وحیانی بوده است. نگاه به این سیر تاریخی نشاندهندة رشد کلی (هر چند چکیده کامل
مقالة حاضر به بررسی دورنمایی از روش تفکر تأویلی حکمای اسلامي قبل از ملاصدرا پرداخته است. هرچند تفکر تأویلی همیشه به یک معنا بکار نرفته اما خصوصیت کلی آن، عدم تصلب به ظاهر و همراهی عقل و ملزومات آن با متن وحیانی بوده است. نگاه به این سیر تاریخی نشاندهندة رشد کلی (هر چند با فراز و فرود) این روش در درون سنت حكمي اسلامي، است. دلیل این ادعا اینست که فرایند تأویل از دوگانهبینی دین و فلسفه بسمت وحدت مراتبی آن پیش آمده است. تفکر کاشف وحدت ـ اگر مستدل باشد ـ نشانة رشد عقلی است، چراکه عقل وحدتگرا و خیال کثرتگراست. در یک نگاه تاریخی ميتوان گفت تفکر تأویلی حکما از موضع دفاع از دین و فلسفه در مقابل یکدیگر که بسته به حکیم مورد بحث، گاهی با جانبداری از ظواهر دین و گاه با جانبداری از عقل و فلسفه بوده، بتدریج به این سو سوق پیدا کرده که حقیقت دین و عقل در طول هم بوده و جدا از هم نيستند، بلكه حقیقتي واحدند که با زبانهای مختلف بيان شده و آنچه مهم است درک روش و زبان بیان و محدودیتهای آن است. بنابرین شاهد سیر از انحصارگرایی و جزئینگری به جامعهگرایی و جامعنگری هستیم. روش این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است و با هدف نشان دادن سیر اندیشة تأویلی در مهمترین حکمای قبل از ملاصدرا تدوين شده است.
پرونده مقاله