• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - چالشهای دو مفهوم ماده و قوة ارسطویی با توجه به مباحث فیلسوفان مسلمان
        حجت الله  عسکری زاده سید ابراهیم  موسوی مالک  حسینی
        در دورة جدید و میان ارسطوپژوهان معاصر، مفهوم مادۀ اولی مورد توجه بیشتری قرار گرفته و مباحث چالش‌برانگیزی پیرامون آن شکل گرفته است. در این مقاله، به مقایسه دو مفهوم ماده و قوه در فلسفة ارسطو که بسیار به یکدیگر نزدیکند، پرداخته‌ایم. پژوهشگران عموماً از دوگانگی و تفکیک این چکیده کامل
        در دورة جدید و میان ارسطوپژوهان معاصر، مفهوم مادۀ اولی مورد توجه بیشتری قرار گرفته و مباحث چالش‌برانگیزی پیرامون آن شکل گرفته است. در این مقاله، به مقایسه دو مفهوم ماده و قوه در فلسفة ارسطو که بسیار به یکدیگر نزدیکند، پرداخته‌ایم. پژوهشگران عموماً از دوگانگی و تفکیک این‌دو مفهوم غفلت کرده‌اند؛ درحالیکه توجه به تمایزهای آنها تبیین مباحث چالشی ماده اولی ارسطویی را آسانتر میکند. یکی از این تمایزها توجه به هیپوکایمنون (زیرنهاد) بودن مادة ارسطویی است که کمک میکند، از حیث استقلال داشتن آن، با مفهوم قوه خلط نشود. در نوشته‌های ارسطو، اصطلاح هوله و دونامیس (ماده و قوه) همواره همراه یکدیگر بکار رفته است و این امر سبب شده تفکیک این دو مفهوم دشوار باشد؛ درصورتيکه باید توجه داشت که تفکیک این‌ دو مفهوم، نقشی اساسی در فهم مادۀ اولی و مباحث چالشی پیرامون آن ـ مانند نحوه ترکیب ماده و صورت و اینهمانی جوهر جدید ـ ایفا میکند. فیلسوفانی همچون ابن‌سینا به ویژگیهای مختلف ماده التفات داشته و این ویژگیها را از یکدیگر تفکیک نموده‌اند. در میان معاصرین نیز مرتضی مطهری مباحثی در اینباره مطرح کرده است که در این نوشتار مورد توجه قرار میگیرد. با تحلیل این دیدگاهها میتوان نتیجه گرفت که مادۀ اولی صرفاً نمیتواند قوه محض باشد بلکه محلی برای پذیرش صورت نیز هست. بنابرین، با توجه به مبانی ارسطویی، بقای مادۀ اولی ضروری است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - جایگاه علت اولی در مابعدالطبیعه فرانسیسکو سوآرز
        مستانه کاکائی دکتر حسین کلباسی اشتری
        در سیر فلسفه و اندیشة فیلسوفان، از خدا در جایگاههایی مختلف، بعنوان محرک لایتحرک، فکر فکر، علت‌العلل و علت نخستین بحث شده است. یکی از فیلسوفان تأثیرگذار بر نهضتهای اصلاحی کلیسا در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی، فرانسیسکو سوآرز است. کتاب مباحثات مابعدالطبیعی او با پنجاه‌وچها چکیده کامل
        در سیر فلسفه و اندیشة فیلسوفان، از خدا در جایگاههایی مختلف، بعنوان محرک لایتحرک، فکر فکر، علت‌العلل و علت نخستین بحث شده است. یکی از فیلسوفان تأثیرگذار بر نهضتهای اصلاحی کلیسا در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی، فرانسیسکو سوآرز است. کتاب مباحثات مابعدالطبیعی او با پنجاه‌وچهار مباحثه و بحث وجودشناسی عام و علل، وجودشناسی خاص و انواع وجود، جایگاهی والا در تاریخ فلسفه دارد. پرسش مقالۀ حاضر اینست که سوآرز چه جایگاهی به بحث خدا داده و با چه رویکردی از او بحث کرده است؟ آیا میتوان اسامی مختلفی که بنا بر مبانی فلسفی خود برای خداوند برشمرده را از حیث مفهومی به یک مفهوم تقلیل داد؟ پژوهش پیش‌رو نشان میدهد که سه جایگاه برای خدا نزد سوآرز میتوان یافت: خدا بعنوان علت فاعلی؛ خدا بعنوان علت غایی (در جلد نخست مباحثات مابعدالطبیعی) و خدا بعنوان وجود (در جلد دوم کتاب). بر حسب تعریفی که او از هر یک از این عناوین ارائه داده است، میتوان همه را با مفهوم و معنای وجودی تبیین کرد. او در هر سه جایگاه رویکرد فلسفی دارد اما در جایگاه سوم با رویکرد کلامی نیز به مسئله خدا پرداخته و بحث خدا را با متن کتاب مقدس گره میزند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - روش‌شناسی مواجهه حکیمان بزرگ مسلمان با جریان ترجمة دورة عباسی
        سيد محمدعلي  ديباجي
        «نهضت ترجمه» عنوانی است که محققان مطالعات اسلامی در غرب، بر جریان ترجمة کتب ملل مختلف به زبان عربی در دورة عباسی، نهاده‌اند. این جریان که حدود دو قرن بصورتهای مختلف، خودجوش یا هدایت‌شده، ادامه داشت، واکنشهایی را در جامعة اسلامی بدنبال داشت. یکی از پرسشهای مهمی که در این چکیده کامل
        «نهضت ترجمه» عنوانی است که محققان مطالعات اسلامی در غرب، بر جریان ترجمة کتب ملل مختلف به زبان عربی در دورة عباسی، نهاده‌اند. این جریان که حدود دو قرن بصورتهای مختلف، خودجوش یا هدایت‌شده، ادامه داشت، واکنشهایی را در جامعة اسلامی بدنبال داشت. یکی از پرسشهای مهمی که در اینباره مطرح است اینست که حکمای بزرگ مسلمان آن دوره، بویژه کندی، فارابی و ابن‌سینا، چه موضعی در اینباره داشته‌اند؟ مقاله پیش‌رو نشان میدهد که برخلاف پاسخ رایج در تاریخ‌نگاری جریان ترجمه، در این برهه بجای نهضت ترجمه با یک نهضت حکمی همپای نهضت علمی در تاریخ اسلام مواجهیم و حکمای مذکور، حکم سه مسئله، یعنی پدیده ترجمه، مترجمان و مفسران، و علوم ترجمه و تفسیرشده را از یکدیگر جدا کرده‌اند. آنها بر اساس نهضت حکمی خویش که با اصول اندیشه اسلامی مطابقت دارد، سه مواجهه با این موضوع داشته‌اند: روش‌شناختی، اصلاحی و انتقادی. آنان بر مبنای حکمت‌اندیشی خود، علوم ترجمه شده را با آموزه‌های حکمت در اسلام میسنجیدند و با نوآوریهای خویش، از آن در بنای نظام حکمی خود بهره میبردند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - کارکرد معرفتی محاکات از دیدگاه توماس آکوئینی
        افرا خاکزاد هادی ربیعی محمد  اکوان
        توماس آکوئینی که در بسیاری از دیدگاههای خود از فلسفة‌ ارسطو الهام گرفته است، همچون ارسطو هنر را نوعی محاکات قلمداد میکند، اما مفهوم محاکات نزد او مفهومی صرفاً ارسطویی نیست بلکه تحت تأثیر دیدگاههای متفکرانی همچون آگوستین و دیونوسیوس مجعول نیز بوده است. او محاکات را در با چکیده کامل
        توماس آکوئینی که در بسیاری از دیدگاههای خود از فلسفة‌ ارسطو الهام گرفته است، همچون ارسطو هنر را نوعی محاکات قلمداد میکند، اما مفهوم محاکات نزد او مفهومی صرفاً ارسطویی نیست بلکه تحت تأثیر دیدگاههای متفکرانی همچون آگوستین و دیونوسیوس مجعول نیز بوده است. او محاکات را در بافت مباحث الهیات مسیحی و مباحث مربوط به زبان استعاری متون مقدس بکار برده است. بهمین دلیل، مفهوم محاکات نزد آکوئینی، بلحاظ کارکرد معرفتی با یک دوراهی مواجه است. از سویی، محاکات میتواند سبب ایجاد قبض و بسط در مخاطب شود و چه بسا با تأثیرگذاری بر خیال وی، او را از مسیر عقلانیت منحرف سازد. اما از سوی دیگر، بنظر میرسد زبان کتاب مقدس، که برای هدایت مخاطبان به مسیر تعقل و دینداری نگاشته شده‌، با زبان آثار هنری مشترک است و در متن مقدس نیز انواع مختلف محاکات بکار رفته است؛ حتی فراتر از این، تبیین رابطۀ جهان هستی با خداوند بر پایۀ مفهوم محاکات صورت میگیرد. در مقالۀ حاضر تلاش میشود با تحلیل آراء آکوئینی و اشارات او به فیلسوفانی همچون ارسطو، آگوستین و دیونوسیوس مجعول، تبیین روشنی از مفهوم محاکات و کارکرد معرفتی محاکات هنری نزد وی ارائه شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - سیمرغ اوستایی، سیمرغ اشراقی (پژوهشی در ریشه‌شناسی تاریخی «سیمرغ» در حکمت اسلامی‌ ـ ‌ایرانی)
        حسن  بُلخاري قهي
        بدون تردید «سیمرغ» یکی از مهمترین و جذابترین نمادهای اشراقی و عرفانی در تمدن اسلامی ‌ـ ‌ایرانی است. ردپای این مرغ اساطیری را میتوان در متون اوستایی و پهلوی یافت؛ هم بعنوان مرغی سدره‌نشین و طوبی‌نشین و هم با نام حکیمی بلند مرتبه در حکمت زرتشتی. تلفظ اصلی واژۀ سیمرغ در او چکیده کامل
        بدون تردید «سیمرغ» یکی از مهمترین و جذابترین نمادهای اشراقی و عرفانی در تمدن اسلامی ‌ـ ‌ایرانی است. ردپای این مرغ اساطیری را میتوان در متون اوستایی و پهلوی یافت؛ هم بعنوان مرغی سدره‌نشین و طوبی‌نشین و هم با نام حکیمی بلند مرتبه در حکمت زرتشتی. تلفظ اصلی واژۀ سیمرغ در اوستا، «مرغو سه ئه نه»، در پهلوی «سن مورو» و «سه نه موروک» و در مواردی در زبان فارسی، «سیرنگ» آمده است که مستشرقین آن را به عقاب و شاهین ترجمه کرده‌اند. شاید ترجمة واژه به عقاب، ناشی از تأمل مترجمان بر واژة syena سانسکریت باشد که در آن زبان، بمعنای عقاب است و چنانکه میبینیم این واژة سانسکریت، از نظر تلفظ بسیار شبیه saena اوستایی است. شیخ‌اشراق در بخشهای مختلف آثار خود دربارۀ سیمرغ سخن گفته است؛ در رسالاتی همچون صفیر سیمرغ، عقل سرخ و فى حالة الطفولية. او در عقل سرخ با رویکرد و تأویلی بدیع که در حمایت سیمرغ از رستم در جنگ با اسفندیار دارد، در رسالة صفیر سیمرغ با بیان مقدمه‌یی که شرح فضايل سیمرغ است و در فى حالة الطفولية با بیان طوبی‌نشینی این مرغ اسطوره‌یی، از سیمرغ بحث کرده است. نوع پرداختن شیخ‌اشراق به این بحث بیانگر جایگاه و قداست سیمرغ در ذهن و زبان او و مهمتر از آن، مطالعه و شناخت وي از حکمت ایران باستان است. در این مقاله از سیمرغ در متون اوستایی و پهلوی و بازتاب آن در حکمت اشراقی سخن میگوییم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - سخن سردبير
        دکتر حسین کلباسی اشتری
        امروزه بیش از هفتاد سال از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) میگذرد. اینکه چرا و تحت چه شرایطی این اعلامیه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بتصویب رسید خود جای تأمل دارد، لیکن همینقدر روشن است که پس از شرایط بحرانی جنگ بین‌المللي دوم، بشر و حقوق طبیعی و مدنی او که در معر چکیده کامل
        امروزه بیش از هفتاد سال از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948) میگذرد. اینکه چرا و تحت چه شرایطی این اعلامیه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بتصویب رسید خود جای تأمل دارد، لیکن همینقدر روشن است که پس از شرایط بحرانی جنگ بین‌المللي دوم، بشر و حقوق طبیعی و مدنی او که در معرض تعدی و تجاوز قرار گرفته بود، بمثابه مهمترین دغدغة قرن بیستم، آشکار شد. اما با گذشت هفت دهه، بازخوانی این اعلامیه و در واقع مرور سرگذشت متنی که با مشارکت و دخالت افکار جمعی جهانیان تدوین گردید و سپس به میثاقی فراگیر میان ساکنان ربع مسکون تبدیل شد، حیرت‌انگیز و البته تکان‌دهنده است. وقوع دهها و بلکه صدها جنگ داخلی و منطقه‌یی و ریخته شدن خون هزاران انسان بیگناه در چهار گوشة همین کره خاکی، آنهم عمدتاً با دخالت قدرتهای بزرگ سیاسی و نظامی، واقعیتی تلخ و غم‌انگیز است و در مراتبی دیگر، حکایت از وجود کاستی و خللهای بزرگ در نظامهای لیبرالیستی و سرمایه‌داری مدرن دارد. راه دور نرویم. امروز در پهنة بزرگترین مرکز سرمایه‌داری دنیا، یعنی آمریکا، از یکسو براحتی بروی عده‌یی رنگین‌پوست آتش میکشند و به شدیدترین اشکال ممکن آنها را ضرب و شتم کرده و در واقع قلع و قمع میکنند و البته در رسانه‌های وابسته به خود آنها را یاغی و شورشی میخوانند و از سوی دیگر با گستاخی تمام، دیگر دولتها را به بهانه‌های واهی متهم به عدم رعایت حقوق بشر و پایمال کردن آزادیهای مدنی شهروندان میکنند! این شیوه البته در رفتار سیاسی غرب با ملتهای خودشان و دیگر ملتها تازگی ندارد؛ هم‌اکنون در قلب اروپا و در کشور فرانسه، ماهها میگذرد که اعتراضات کارگری سرکوب میشود و با خشونت تمام با خواسته‌های بحق شهروندان مقابله میگردد و دردناکتر اینکه در همان جایی که اعلامیه حقوق بشر و منشور ملل متحد بتصویب همگان رسید، هیچ صدا و ندایی در اعتراض و محکومیت این وقایع بگوش نمیرسد. باید پرسید ریشة این تعارض و دوگانگی در کجاست و دنیای مدرن در برابر رفتار خود در همین هفتاد سال اخیر، چه توجیه و پاسخی دارد؟ به این پرسش اضافه کنیم که در همین مدت، بخش بزرگی از وقایع تلخ عالم و بویژه در منطقه خاورمیانه، به وجود رژیم متجاوزی برمیگردد که مجوز تأسیس نامشروع آن از سوی همین سازمان صادر شد و از آن زمان به اینسو، مسئولیت قتل و کشتار و آوارگی هزاران انسان را بر عهده دارد و همچنان با حمایت قدرتهای بزرگ به حیات خود ادامه میدهد. آری! بازخوانی رویدادهای همین دهه‌های اخیر و تأمل در وضع کنونی عالم برای فهم سرشت نظم ادعایی عالم مدرن و البته رنگ و لعاب انساندوستانه آن کافی است. بشر امروز نه‌تنها از آرمانهای روشنفکری قرن هیجدهم دل بریده است، بلکه چشم به آینده‌یی متفاوت دوخته که حق و کرامت طبیعی او را برسمیت بشناسد و افق جدیدی متفاوت از لیبرالیسم و آرمانهای خیالی آن بروی وی بگشاید. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - زین‌الدین کشی، نخستین چهرۀ اشراقی پس از سهروردی
        علی اصغر جعفری ولنی
        در تاریخ فلسفة اسلامی، شهرزوری نخستین و شاید مهمترین شارح حکمةالاشراق و مکتب سهروردی معرفی شده است. اما این ادعا زمانی میتواند درست باشد که در دورة زمانی میان سهروردی و شهرزوری حکیمی به فلسفة اشراق توجه خاص نکرده باشد؛ اگر بدانیم که شهرزوری خود از حکیمی دیگر بهره برده ا چکیده کامل
        در تاریخ فلسفة اسلامی، شهرزوری نخستین و شاید مهمترین شارح حکمةالاشراق و مکتب سهروردی معرفی شده است. اما این ادعا زمانی میتواند درست باشد که در دورة زمانی میان سهروردی و شهرزوری حکیمی به فلسفة اشراق توجه خاص نکرده باشد؛ اگر بدانیم که شهرزوری خود از حکیمی دیگر بهره برده است، باید در این دیدگاه رایج تجدید نظر کنیم. این حکیم، زین‌الدین کشی، صاحب حدائق الحقایق است که پیش از شهرزوری چنین التفاتی به آموزه‌های فلسفة اشراق داشته است. تأثیرپذیری کشی از سهروردی، افزون بر ترتیب تدوین مواضع کتاب حدائق الحقایق، بطور ويژه در فصلي مستقل که به بحث نور و اقسام آن اختصاص یافته، خود را بخوبی نشان میدهد؛ این فصل درواقع چکیده‌یی از همة مباحث کتاب حکمةالاشراق است. مقالۀ حاضر با بررسی سیر مباحث کتاب و مقایسه و تحلیل فقراتی از حدائق الحقایق نشان میدهد که پیش از شهرزوری، زین‌الدین کشی به اندیشۀ سهروردی توجه نشان داده و میتوان او را در این رویکرد مقدم بر شهرزوری و نخستین اندیشمند اشراقی بعد از سهروردی دانست. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - بقای نفس در مکتب خراسان؛ تبیینی از نفس‌شناسی میرزامهدی اصفهانی، شیخ مجتبی قزوینی و آیت‌الله مروارید (ره)
        ابراهیم علیپور اکرم قربانی قمی
        مکتب خراسان با نگرشی متمایل به فلسفه‌گریزی و اعتقاد به جدایی حوزه‌های وحی، عقل و عرفان از یکدیگر و همچنین اهتمام بر ظواهر متون دینی، نگاهی متفاوت به نفس و بقای آن دارد. بنظر حامیان این مکتب، نفس جسمي لطیف است که تنها بواسطۀ عوارض با بدن متفاوت است و کمالاتی مانند علم و چکیده کامل
        مکتب خراسان با نگرشی متمایل به فلسفه‌گریزی و اعتقاد به جدایی حوزه‌های وحی، عقل و عرفان از یکدیگر و همچنین اهتمام بر ظواهر متون دینی، نگاهی متفاوت به نفس و بقای آن دارد. بنظر حامیان این مکتب، نفس جسمي لطیف است که تنها بواسطۀ عوارض با بدن متفاوت است و کمالاتی مانند علم و عقل که حقایقی نوری، مجرد، واحد و خارج از نفس هستند را تنها به افاضة حق‌تعالی دریافت میکند. انسان نه تنها در مبدأ خلقت بلکه تا انتهای آنچه بدان واصل میگردد، همواره جسمانی بوده و خواهد بود. در مکتب خراسان، نفس‌شناسی مقدمه یی ضروری برای اثبات بقای نفس است، بگونه‌یی که جاودانگی فرع بر شناخت حقیقت نفس شمرده میشود. نفس که در زندگی دنیا، در کنار بدن زیست میکند، در برزخ، بدون نیاز به بدن و بطور مستقل و با هیئتی شبیه بدن، باقی مانده و به حیات خویش ادامه میدهد، اما در عالم آخرت به بدن دنیوی برگردانده شده و در کنار آن متنعم یا معذب میگردد. این دیدگاه با اشکالاتی روبروست؛ از جمله 1) لازمۀ جسم‌انگاری نفس اینست که معاد روحانی و معاد جسمانی، دو اسم برای یک مسمی باشند، 2) دیدگاه این مکتب، در برخی موارد، انسجام و سازگاری درونی نداشته و در آن پراکندگی آراء دیده میشود و 3) برخی مفاهیم و مسائل مربوطه بدرستی تبیین نشده‌اند. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلی‌ ـ کتابخانه ‌يي، دیدگاه سه تن از شخصیتهای برجستۀ این مکتب دربارۀ حقیقت نفس و بقای آن، تبیین و ارزیابی شده است. پرونده مقاله