فهرست مقالات
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - خوانش و تفسير حکماي مسلمان از پيشاسقراطيان ملطي
منصور نصیری مهدی عسگریدر تاريخ فلسفه، فيلسوفان نخستين از اهميت ويژهيي برخوردارند؛ زيرا اولين مراحل شکلگيري مفاهيم و افكار فلسفي را رهبري کردهاند. در اين ميان، سه فيلسوف ملطي از اهميت بسزايي برخوردارند؛ سؤالي که اين سه فيلسوف مطرح کردند باعث شد فيلسوفان بعدي را به اين تکاپو وادارد که به آن چکیده کاملدر تاريخ فلسفه، فيلسوفان نخستين از اهميت ويژهيي برخوردارند؛ زيرا اولين مراحل شکلگيري مفاهيم و افكار فلسفي را رهبري کردهاند. در اين ميان، سه فيلسوف ملطي از اهميت بسزايي برخوردارند؛ سؤالي که اين سه فيلسوف مطرح کردند باعث شد فيلسوفان بعدي را به اين تکاپو وادارد که به آن جوابي درخور بدهند. سؤال اين بود که «اصل نخستين عالم چيست؟» در دوره ترجمه متون فلسفي به زبان عربي، مسلمانان با اين انديشمندان تا حدودي آشنا شدند و آراء آنها را نقل و در برخي از موارد نيز تفسير نمودند. نوشتار حاضر بر آن است تا خوانش و تفسير فيلسوفان مسلمان را از پيشاسقراطيان ملطي نشان دهد و به اين سؤال پاسخ گويد که فيلسوفان مسلمان تا چه اندازه در خوانش و تفسير خود از اين فيلسوفان راه صواب را پيش گرفتهاند. پاسخ اجمالي به اين مسئله آن است که فيلسوفان مسلمان يک تفسير کاملاً غيرتاريخي ارائه کردهاند که قابل نقد تاريخي ميباشد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - دلايل اشراقي بودن فلسفه ابن سينا در ترازوي نقد
عبدالحسین خسروپناه حسام الدین مؤمنی شهرکی سید حمید فرقانی دهنویيکي از مسائل مهم موجود در حوزة ابنسيناشناسي، مشائي يا اشراقي بودن فلسفة وي است. برخي بر اين باورند که فلسفة شيخالرئيس اشراقي است و براي اثبات اين مدعا دلايلي را ذکر ميکنند که در يک تقسيمبندي کلي ميتوان گفت دستهيي از اين دلايل مبتني بر آثار خود شيخ و دسته يي ديگر بر پ چکیده کامليکي از مسائل مهم موجود در حوزة ابنسيناشناسي، مشائي يا اشراقي بودن فلسفة وي است. برخي بر اين باورند که فلسفة شيخالرئيس اشراقي است و براي اثبات اين مدعا دلايلي را ذکر ميکنند که در يک تقسيمبندي کلي ميتوان گفت دستهيي از اين دلايل مبتني بر آثار خود شيخ و دسته يي ديگر بر پايه منابع معرفتيي ميباشد که او از آنها بهره برده است. نگارندگان معتقدند نقدهايي بر دلايل و شواهد اشراقي بودن فلسفة ابن¬سينا وارد است، بنابرين در نوشتار حاضر ابتدا به تعريف فلسفة اشراقي و تبيين دقيق و موجز دلايل و شواهد معتقدان اشراقي بودن فلسفه¬ ابنسينا پرداخته شده و در گام بعدي، دلايل مذکور مورد نقد و بررسي قرار گرفته¬ و ضعف آنها مشخص گرديده است. روش محققان در اين پژوهش تحليلي ـ انتقادي است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - عناصر و جايگاه مفهوم تخنه در فلسفه يونان باستان و بررسي ديدگاه هايدگر درباره آن
حسن مهرنیا حسین لطیفی مهدی ذاکریيکي از جنبههاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. ما چکیده کامليکي از جنبههاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. مارتين هايدگر از نخستين کساني بود که بررسي مفهوم تخنه در يونان باستان را مقدمة درک متمايز از تکنولوژي مدرن تلقي کرد و در اين زمينه ديدگاهي خاص داشت. پژوهش حاضر با بررسي سه گروه از متون يوناني در پي آن است كه ابتدا عناصر اصلي مفهوم تخنه در نگاه نويسندگان و متفکرين يونان باستان را رديابي نمايد و همچنين با بررسي ديدگاه هايدگر، نقطة ثقل تحليل او در اين مسئله را بازيابي کند. درنهايت روشن ميگردد که اولاً، مفهوم تخنه، مفهومي غني است که با توجه به داشتن عناصر مختلف، براي کاربست در مباحث فلسفي براي متفکران يوناني جذاب بوده است و عناصر اصلي آن در طول دوران باستان تکرار شدهاند؛ گرچه در برخي دورهها، به تناسب شرايط زمانه و ديدگاه هر متفکر، برخي عناصر در آن پررنگتر شده است و نيز فروکاست اين مفهوم پيچيده و چندبعدي به يک عنصر کلي، درست و دقيق بنظر نميرسد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - سخن سربیر
دکتر حسین کلباسی اشتریاز زمره مسائل مبتلابه دانشگاهها و مؤسسات آموزشي و پژوهشي كشور، رسالهها و پاياننامههاي دانشجويي است؛ بگونهيي كه در يكي دو دهه اخير، گذشته از تصويب و ابلاغ آييننامهها و دستورالعملهاي مختلف، شايد دهها گردهمايي و نشست تخّصصي و كارگروه و كميسيون و مانند اينها براي بررس چکیده کاملاز زمره مسائل مبتلابه دانشگاهها و مؤسسات آموزشي و پژوهشي كشور، رسالهها و پاياننامههاي دانشجويي است؛ بگونهيي كه در يكي دو دهه اخير، گذشته از تصويب و ابلاغ آييننامهها و دستورالعملهاي مختلف، شايد دهها گردهمايي و نشست تخّصصي و كارگروه و كميسيون و مانند اينها براي بررسي مشكلات اين عرصه برگزار گرديده و ميگردد. پرسش مبنايي در اينباره چنين است كه براستي تلقي و انتظار ما از تدوين و نگارش رساله دانشجويي چيست و اين معنا بويژه در ساحت علوم انساني چه انعكاسي دارد؟ برخي ملاحظات در اين زمينه بدين قرار است: 1. گزافه نيست بگوييم رساله دانشجويي فارغ از مقطع تحصيلي، نوعي تمرين و ممارست پژوهشي در عرصهيي از عرصههاي تخصصي دانش است. رساله و پاياننامه زمينهيي است براي آشنايي دانشجو با سازوكار تحقيق، منابع و مصادر تخّصصي و بويژه آشنايي با شيوه استنتاج و استخراج نتايج جديد و نوآورانه در آن عرصه پژوهشي. اين انتظار، انتظار اندكي نيست كه دانشجو در پايان يك دوره آموزشي بتواند هم مهارتهاي فني خود را عملاً بكار گيرد و هم استعداد خلاقيّت و ابداع خويش را به فعليت برساند، به همين جهت، نظام آموزشي حاضر بايد در اين معنا درنگ كند كه آيا قادر به تحقق همين حّد از انتظار هست يا خير. 2. فرهنگ ايراني و اسلامي ما داراي پيشينه غني و درازمدتي در عرصه پژوهشهاي علمي است. اين پژوهشها انحاء مختلفي از تحقيق و تتبع و گردآوري و تحشيه و تعليق و تصحيح و ترجمه را تجربه كردهاند و از اين جهت پشتوانه عظيمي از فعاليت و محصول علمي را برجاي گذاردهاند. با اين حال هنوز هم مرزهاي دقيق تحقيق و تتبع و گردآوري براي اغلب دانشجويان و محصلان ما روشن نيست و اينكه پاياننامهها و رسالهها متوجه كداميك از انحاء فعاليت علمي بايد باشد. اگر امروز بخش قابلتوجهي از پاياننامهها صورت اقتباس و گردآوري محض دارند و از خلاقيت و مسئلهمحوري خالي هستند، در اصل به ابهام در اهميت و ارزش و شيوة گردآوري بازميگردد. بسياري از آثار مهم علمي عالم در دانشهاي محض و كاربردي صورت گردآوري دارد (مانند فرهنگها و دانشنامهها و دائرةالمعارفها)، ليكن بر مبناي اصول و قواعد معين و نيز با اهداف و نتايج روشن. اگر دانشجويان ما همينقدر هم بتوانند مجموعة دادههاي يك حوزه تخصصي را بشكل منظم و مضبوط و هدفمند گزارش كنند، كار مهم و ارزشمندي را صورت خواهند داد؛ درحالي كه آنچه عملاً مشاهده ميشود از بسياري جهات با اصول تتبع و گردآوري نيز ناسازگار است. 3. امروزه اصطلاح «مسئله محوري» درفرايند بسياري از داوريها و ارزيابيها وارد شده است. دقت در اين اصطلاح براي راهبري به مقاصد پژوهش بسيار اهميت دارد، ليكن دشواري مطلب اينجاست كه مسئله چگونه و كي و كجا در ذهن و ضمير پژوهشگر نقش ميبندد؟ واقعيت اين است كه اولاً، بسياري از نوشتهها و آثار يا از مسئله و مسائل اصلي فاصله دارند و يا اساساً در فهم و تشخيص مسئله به خطا رفتهاند و ثانياً، در تشخيص اولويت يا اولويتها به اشتباه رفتهاند. واضحتر بگوييم بفرض آشنايي استاد و دانشجو با اصول و قواعد و شيوة پژوهش، طيف عظيمي از رسالهها متوجه مسائل و موضوعاتيند كه دغدغه اصلي و مبتلابه كشور و تاريخ و فرهنگ ما نيست. ميتوان پرسيد در ساحت فلسفه، چند درصد از رسالههاي دانشجويي به پژوهش و كشف ميراث و سنت و فرهنگ تاريخي ما پرداخته است! آگاهي از افكار و انديشههاي ديگران و نقش و اهميت آنها در خودآگاهي تاريخي و قومي ما بر كسي پوشيده نيست، ليكن تفاوت ميان فرهنگ و تاريخ ريشهدار و بيريشه بسيار زياد است. ملت ايران از دو ميراث بزرگ ايرانيت و اسلاميت توأمان برخوردار است و اين امتياز در هيچ تجربه تاريخي ديگر بچشم نميخورد. اكنون با گذشت نزديك به يك قرن از تأسيس نهاد دانشگاه در كشور، بسياري از وجوه علمي، تاريخي و فرهنگي ملت ما همچنان دست نخورده باقيمانده و يا باجمال معرفي شدهاند. شايسته است استادان و صاحبنظران و اصحاب علم و فلسفه با تشويق و ترغيب و هدايت دانشجويان و جوانان، ظرفيت اين ميراث بزرگ و بينظير را از زواياي تاريك و فراموش شده تاريخ خارج ساخته و امروز و فرداي اين ملت فرهمند و فرهيخته را به پشتوانه آن ميراث مستحكم سازند. بيترديد اميد و اعتماد به نفس واقعي هر قوم به آگاهي از ريشهها و پيشينة معنوي آن بازميگردد و دست تطاول بيگانه نيز هميشه متوجه فراموشي و ادبار ملتها به پيشينه اصيل خويش بوده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - تاریخ فلسفه و الگوهاي آن
مسعود امیدآيا ميتوان تاريخ فلسفه را از منظر الگوها نگريست؟ باعتقاد نوشتار حاضر با تأمل در تاريخ فلسفه ميتوان ردپاي الگوهايي را براي فيلسوفي و فلسفهورزي آشکار ساخت. مراد از الگوي فيلسوفي بمعناي عام، قالبي تمثيلي است که فيلسوف بلحاظ آن و در چارچوب و در محاکات با آن، فلسفهورزي و ف چکیده کاملآيا ميتوان تاريخ فلسفه را از منظر الگوها نگريست؟ باعتقاد نوشتار حاضر با تأمل در تاريخ فلسفه ميتوان ردپاي الگوهايي را براي فيلسوفي و فلسفهورزي آشکار ساخت. مراد از الگوي فيلسوفي بمعناي عام، قالبي تمثيلي است که فيلسوف بلحاظ آن و در چارچوب و در محاکات با آن، فلسفهورزي و فلسفه خود را شکل ميدهد. از ديدگاه اين نوشتار، مجموعه الگوهاي تاريخ فلسفه را ميتوان مورد طبقهبندي کلي قرار داد و سپس به توضيح اقسام هريک از آنها پرداخت. برحسب جريان تاريخ فلسفه و فعاليت فيلسوفان در آن، نخست ميتوان الگوهاي فيلسوفي را در سه دسته کلي الگوهاي خنثي نگر، مثبت نگر و منفي نگر دستهبندي کرد. مدلهاي آيينهيي (انعکاسي) و روايي (بازگويي) در دسته خنثي قرار ميگيرند. اما الگوهاي مثبتنگر، نخست در دو دسته مکانيکي و ارگانيکي قرار دارند که در آن مدل دايرةالمعارفي مربوط به دسته نخست است و اما مدلهاي رياضي ـ درختي (دکارت)، رياضي ـ هندسي (اسپينوزا)، پازلي (هيوم)، معماري (کانت)، معماري ديالکتيکي (هگل)، معماري ارگانيکي کلگرايانه (شوپنهاور)، معماري پديدارشناختي(هايدگر در وجود و زمان) و معماري منطقي (ويتگنشتاين متقدم) را ميتوان در دسته دوم قرار داد. مدل درمانگر (ويتگنشتاين متأخر) و فلسفههاي پست مدرن را ميتوان در ذيل الگوهاي منفينگر لحاظ کرد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - سير تطوّرات اصطلاح هيولاي اولي در آثار انديشمندان مسلمان
محمود هدايت افزا محمدجواد رضايي رهميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با اي چکیده کاملميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با ايدههاي عرفاني و تأثيرپذيري از معارف اسلامي، تطوّرات معنايي گوناگوني در اين اصطلاح رخ داده است؛ بطوري که در بعضي از مکاتب فکري، بنحو آگاهانه، بر امور بالفعل نيز اطلاق شده است. در نوشتار حاضر هشت معنا از «هيولاي اولي» احصاء گرديده که بترتيب زماني بدينقرارند: 1. امري فاقد هر نوع فعليت و صرف قابليت نزد مشّائيان که معادل مفهوم ارسطويي آن است. 2. مرتبه چهارم هستي در نزد اسماعيليه که متأخر از نفس و مقدّم بر طبيعت است. 3. صرف اتصال جوهري در برخي کلمات شيخاشراق که به همراه مقدار عرضي حقيقت جسم را تشکيل ميدهد. 4. ماده جميع عوالم امکاني و عبارت اخراي وجود منبسط در اصطلاح برخي عرفا 5. حيثيتي از حيثيات صورت در راستاي قول به ترکيب اتحادي ماده و صورت نزد ملاصدرا 6. معادل وجود امکاني يا وجهالرّب مخلوقات در اصطلاح شيخ احسائي 7. بسط مفهوم ارسطويي هيولاي اولي تحت عنوان ماهيت ظلمانيالذّات در مکتب تفکيک 8. اطلاق هيولاي عالم بر ماء بسيط به استناد نصوص ديني در مکتب تفکيک پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - هراکليتوس، اخلاق و فضيلت
مجيد ملايوسفي مریم صمدیههراکليتوس از جمله فيلسوفان پيشاسقراطي مهمي است که در زمينة اخلاق پارهنوشتههايي از وي باقي مانده است. براي فهم ديدگاههاي اخلاقي وي علاوه بر پارهنوشته¬هاي موجود، توجه به بستري که تفکر هراکليتوس در آن شکل گرفته، ضرورت دارد. هراکليتوس تحتتأثير دو سنتي قرار داشت که در عص چکیده کاملهراکليتوس از جمله فيلسوفان پيشاسقراطي مهمي است که در زمينة اخلاق پارهنوشتههايي از وي باقي مانده است. براي فهم ديدگاههاي اخلاقي وي علاوه بر پارهنوشته¬هاي موجود، توجه به بستري که تفکر هراکليتوس در آن شکل گرفته، ضرورت دارد. هراکليتوس تحتتأثير دو سنتي قرار داشت که در عصر وي جريان داشتند: سنت اول تحتتأثير هومر، شعرا و حکماي اوليهيي چون سولون، باياس و ديگران بود که ويژگي بارز آن اعتقاد به خدايان انسانوار بود. سنت ديگر، سنت علمي و فني جديدي بود که در همان قرن در ميلتوس تحتتأثير کساني همچون طالس و آناکسيمندر شکل گرفته بود که دغدغه اصلي آن جهان¬شناسي، يعني فهم چگونگي ايجاد، بقا و درنهايت فناي نظم جهاني بود. در واقع، فلسفه هراکليتوس را ميتوان پلي ميان اين دو سنت مختلف دانست. از آنجايي که هراکليتوس، قانون جهاني و قانون انساني (نظم جهاني و نظم انساني) را يکي ميدانست، ميتوان گفت که موضوع و هدف واقعي وي نه جهان فيزيکي بلکه موقعيت و وضعيت انسان در آن بود. اخلاق هراکليتوس همچون ساير فلاسفه يونان باستان گونه¬يي اخلاق فضيلت بود که محور اصلي آن را فضيلت و سعادت شکل ميداد. هراکليتوس در حوزه فضايل، هم به فضايل اخلاقي و هم به فضايل عقلاني پرداخته است. وي درخصوص فضايل اخلاقي با تفکيک ميان لذات جسماني و غيرجسماني، درنهايت افراط و تفريط را مردود شمرده و اعتدال و ميانه¬روي در لذات را بعنوان ملاک رفتار انسان معرفي ميکند. در زمينه فضايل عقلاني نيز بر فضيلت حکمت تکيه کرده و بر اين باور است که حکمت، صرف زياد دانستن نيست، بلکه حکمت، معرفت متأملانه و آگاهانهيي است که مطابق لوگوس باشد. در نتيجه، تأکيد بيشتر وي بر فضايل عقلاني است تا فضايل اخلاقي. درنهايت نيز هراکليتوس سعادت انسان را نتيجه شناخت و رفتار مطابق لوگوس ميداند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - تأثير منطق رواقي در شکلگيري مفاهيم و اصطلاحات مبحث شرطيات در دوره اسلامي
امين شاهورديافنان و سامي النشار معتقدند متون اصلي انديشمندان رواقي در طي نهضت ترجمه در اختيار متفکران دورة اسلامي قرار گرفته است، در حالي که طبق ديدگاه ثيلت و فان اس، آموزههاي رواقي در طي تعاملات فرهنگي ميان مسلمانان و ساکنان مناطق تازه فتح شده، به انديشمندان مسلمان منتقل شده است. چکیده کاملافنان و سامي النشار معتقدند متون اصلي انديشمندان رواقي در طي نهضت ترجمه در اختيار متفکران دورة اسلامي قرار گرفته است، در حالي که طبق ديدگاه ثيلت و فان اس، آموزههاي رواقي در طي تعاملات فرهنگي ميان مسلمانان و ساکنان مناطق تازه فتح شده، به انديشمندان مسلمان منتقل شده است. در نوشتار حاضر با انتقاد از اين دو نظريه، ديدگاه گوتاس درخصوص تأثير غيرمستقيم آموزههاي منطق رواقي از طريق آثار منطقداناني همچون جالينوس و اسکندر افروديسي مورد تأييد قرار ميگيرد. سپس با بررسي مفاهيم و اصطلاحات بکار گرفته شده توسط منطقدانان رواقي در تحليل گزارهها و استدلالهاي شرطي، چگونگي تأثير اين مفاهيم و اصطلاحات از خلال آثار منطقداناني همچون جالينوس و اسکندر افروديسي در شکلگيري مفاهيمي مانند «عناد»، «لزوم» و «استثناء» مورد بررسي قرار ميگيرد. پرونده مقاله