• XML

    isc pubmed crossref medra doaj doaj
  • فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - یادداشت سردبیر
        حسین کلباسی اشتری
        <p>درباره چگونگی سیر و انتقال فلسفه و علوم یونانی به شرق و سرزمینهای اسلامی، پژوهشهایی مفصّل، اعم از دانش&zwnj;نامه&zwnj;ها و تک&zwnj;نگاریها، نگاشته شده و میشود. از آنچه مربوط به انتقال علوم و دانشمندان از آتن به اسکندریه بوده، گزارشهایی نسبتاً دقیق در اختیار نسل حاضر چکیده کامل
        <p>درباره چگونگی سیر و انتقال فلسفه و علوم یونانی به شرق و سرزمینهای اسلامی، پژوهشهایی مفصّل، اعم از دانش&zwnj;نامه&zwnj;ها و تک&zwnj;نگاریها، نگاشته شده و میشود. از آنچه مربوط به انتقال علوم و دانشمندان از آتن به اسکندریه بوده، گزارشهایی نسبتاً دقیق در اختیار نسل حاضر قرار گرفته، اما از انتقال میراث علمی اسکندریه به سرزمینهای شرق، یعنی از اسکندریه تا حّران و نصیبین، و از آنجا به جندی شاپور و سپس بغداد و مرو و ری و دیگر مناطق و مراکز علمی سده&zwnj;های دوم تا پنجم هجری قمری، اطلاعاتی جامع در دست نیست. مشهور است که فیلسوفان مسلمان از خلال منشور نوافلاطونیان با فلسفۀ یونانی آشنا شدند و همین امر در شکلگیری فلسفۀ فارابی و ابن&zwnj;سینا بصورت تلاقی و پیوند دین با فلسفه و عقل با شریعت ظهور کرده است. بیتردید، این معنا از جهاتی چند قابل مناقشه است، از آنرو که گرچه نوافلاطونیان ـ بویژه اسکندرانیها ـ نسبت به اسلاف یونانی خود دغدغۀ بیشتری نسبت به دین و اخلاق و عرفان داشتند، و چهره&zwnj;های متأخر نوافلاطونی، از زمرۀ متألهان مسیحی قلمداد میشوند. اما از سویی دیگر، آنچه بعنوان دین (مثلاً) نزد فارابی میخوانیم و میبینیم، شباهت چندانی با دین مدنظر غربیها، حتی از نوع نوافلاطونی آن، ندارد؛ بویژه در مقولاتی چون وحی و نبوّت و رستاخیز و توحید. پس حتی با فرض اینکه الگوی فارابی و ابن&zwnj;سینا در پیوند میان عقل و وحی ـ&zwnj;یا دین و فلسفه&zwnj;ـ برگرفته از اسلاف نوافلاطونی آنها باشد، در جزئیات و مفردات، با پرسشها و مغایرتهای متعددی مواجه خواهیم شد، چنانکه در اخلاق و عرفان نیز این فاصله و تفاوت افزونتر میشود.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - تحلیل و بررسی ِمفهومِ «یقینِ اخلاقی» در فلسفه‌ غرب (رویکردِ تاریخی)
        محمدسعید  عبداللهی محسن جوادی محمد  لگنهاوسن
        <p>&laquo;یقین اخلاقی&raquo; در شمار مفاهیم کاربردی است که امروزه به دغدغۀ بعضی فیلسوفان اخلاق و معرفت&zwnj;شناسان بدل گشته است. در دهه&zwnj;های گذشته، فیلسوفان با رویکرد&zwnj;هایی مختلف به این مفهوم نگریسته&zwnj;اند، اما گاه بدلیل توجه نداشتن به خاستگاه و سیر تاریخی ای چکیده کامل
        <p>&laquo;یقین اخلاقی&raquo; در شمار مفاهیم کاربردی است که امروزه به دغدغۀ بعضی فیلسوفان اخلاق و معرفت&zwnj;شناسان بدل گشته است. در دهه&zwnj;های گذشته، فیلسوفان با رویکرد&zwnj;هایی مختلف به این مفهوم نگریسته&zwnj;اند، اما گاه بدلیل توجه نداشتن به خاستگاه و سیر تاریخی این مفهوم، و نیز نادیده گرفتن کاربست آن در زمینه&zwnj;های تاریخی، مذهبی و حقوقی، فهمی نادرست و غیردقیق از این اصطلاح بمیان آمده است. ژان گرسون، الهیدان فرانسوی، اصطلاح یقین اخلاقی را برای سطحی مناسب از یقین ابداع نمود. بعدتر، دکارت یقین اخلاقی را یقینی دانست که برای تنظیم رفتار کافی باشد و به ما درباب مسائل مربوط به زندگی کمک کند. از طرفی، جان لاک نیز یقین مطلق و یقین اخلاقی را در مفهوم &laquo;یقین واقعی&raquo; خود گنجاند. مفهوم یقین اخلاقی، در سپهر دین مسیحیت نیز مسیری جالب پیمود. در اصطلاح قانون کلیسایی، یقین اخلاقی برای توصیف وضعیت ذهنی قاضی بکار میرود؛ یعنی جایی&zwnj;که قاضی باید یقین پیدا کند که آیا متهم، در حقیقت مجرم است یا نه. در این نوشتار، پس از اشاره به نخستین کاربرد&zwnj;های این مفهوم در تاریخ اندیشۀ مغرب&zwnj;زمین، ضمن یک جستجوی تاریخی&zwnj;ـ&zwnj;فلسفی و بررسی سیر تطور مفهوم &laquo;یقین اخلاقی&raquo; را در دوره&zwnj;های مختلف، نشان خواهیم داد که این مفهوم از قرن چهاردهم و نخستین کاربرد&zwnj; آن در آثار گرسون، تا&zwnj;کنون چه سیر پر افت&zwnj;و&zwnj;خیزی را پیموده است. همچنین در این مسیر، روشن خواهد شد که این اصطلاح فلسفی، پس از سفر تاریخی خود و حضور در قلمروهای مختلف، امروزه در معرفت&zwnj;شناسی اخلاق چه جایگاهی بدست آورده، و چگونه از گذر قرنها، در دهه&zwnj;های اخیر، رویکرد ویتگنشتاینی به این مفهوم، دست برتر را پیدا نموده است.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - سیمپوزیوم (همگساری) افلاطون و پس‌زمینه‌های آن
        حمیدرضا محبوبی آرانی
        <p>سیمپوزیوم یا همگساری افلاطون، یک اثر فلسفی&zwnj;ـ&zwnj;ادبی در قله&zwnj;یی بینظیر و کم&zwnj;مانند است، که بلحاظ هم نحوۀ بیان و سبک و زبان، قدرت روایتگری و استدلال&zwnj;ورزی، ترکیب اسطوره و فلسفه، و هم پرداختن به موضوعاتی مهم همچون عشق، نامیرایی و نیکبختیِ جاودان، نیا چکیده کامل
        <p>سیمپوزیوم یا همگساری افلاطون، یک اثر فلسفی&zwnj;ـ&zwnj;ادبی در قله&zwnj;یی بینظیر و کم&zwnj;مانند است، که بلحاظ هم نحوۀ بیان و سبک و زبان، قدرت روایتگری و استدلال&zwnj;ورزی، ترکیب اسطوره و فلسفه، و هم پرداختن به موضوعاتی مهم همچون عشق، نامیرایی و نیکبختیِ جاودان، نیازمند بازخوانی و مواجهه&zwnj;یی جدی است. نوشتار حاضر میکوشد برخی از زمینه&zwnj;های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی این اثر را بررسی و بازگو نماید، چراکه بدون توجه به آنها، هرگونه تحلیل محتوای محاورۀ همگساری ناتمام و غیردقیق خواهد بود. در این بررسی، نخست به سنت سیمپوزیوم در یونان باستان پرداخته میشود و اینکه چگونه این سنت شکل گرفت و در طول تاریخ چه تغییرات شکلی و فرهنگی&zwnj;یی پیدا کرد. سپس رویکرد افلاطون در سایر آثارش به سرشت و ماهیت سیمپوزیوم و بازارزشگذاری و صورتبندی مجدد وی از آن، مورد بررسی قرار میگیرد. این تحلیل نشان میدهد که افلاطون چقدر توانسته در محاورۀ همگساری به نقدهایی که خود بر این سنت وارد میدانسته، وفادار بماند و الگویی برای سیمپوزیومهای بعدی بدست دهد. درنهایت، به یکی از مهمترین مضامین مطرح در سیمپوزیومها، یعنی اروس، اشاره میشود؛ مضمونی که در محاورۀ همگساری افلاطون نیز نقش اصلی را ایفا میکند و حلقۀ اتصال سایر مفاهیم فلسفی مطرح در این محاوره را فراهم میسازد. در این بخش، بدون اینکه به بحثهای گسترده و دقیق افلاطون دربارۀ اروس در خود محاورۀ همگساری پرداخته شود، تلاش شده است بستر و بافت فرهنگی و اجتماعی اروس، آنگونه که بدست افلاطون رسیده بود، بازگو شود.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - سیر تاریخی تحول معنای فلسفه از یونان باستان تا ملاصدرا؛ نقش تمرینهای معنوی در امکان تبیین فلسفة ملاصدرا با رویکرد پی‌یر آدو
        مجید پیرحسینلو طاهره کمالی زاده سيدمصطفي  شهرآييني
        <p>پی&zwnj;یر آدو، فیلسوف فرانسوی، فلسفة یونان باستان را &laquo;چونان راهی برای زندگی&raquo; میبیند. او نظری مثبت به فلسفه&zwnj;های مَدرَسی مسیحی ندارد و ظهور مسیحیت را عامل اصلی سقوط فلسفه از جایگاه اصلی خویش در مقام راهی برای زندگی میداند؛ ازهمینرو، با این رویکرد امکا چکیده کامل
        <p>پی&zwnj;یر آدو، فیلسوف فرانسوی، فلسفة یونان باستان را &laquo;چونان راهی برای زندگی&raquo; میبیند. او نظری مثبت به فلسفه&zwnj;های مَدرَسی مسیحی ندارد و ظهور مسیحیت را عامل اصلی سقوط فلسفه از جایگاه اصلی خویش در مقام راهی برای زندگی میداند؛ ازهمینرو، با این رویکرد امکان تبیین و بررسی فلسفه&zwnj;های مدرسی و اندیشة نمایندگان مهم آن، بویژه توماس آکوئیناس، و همچنین سایر فلسفه&zwnj;های ملتزم به دین، مانند فلسفة ملاصدرا را مورد تردید جدی قرار میدهد. مسئلة مقاله حاضر، بررسی امکان تبیین فلسفة ملاصدرا در مقام راهی برای زندگی بر مبنایِ رویکرد پی&zwnj;یر آدو به فلسفه است. پیش از این، متیو کروگر در مطالعة خویش دربارة فلسفة توماس آکوئیناس، نشان داده است که فهم آدو از فلسفة آکوئیناس درست و دقیق نبوده و اگر این فلسفه را درست بفهمیم، امکان تبیین آن در مقام راهی برای زندگی بر مبنای رویکرد آدو به فلسفة یونان باستان، هیچ مانعی ندارد. کروگر با پیش&zwnj;نهادن ادله&zwnj;یی همچون عدم فهم درست آدو از تفکر آکوئیناس و ناهمدلی او با سنت توماسی، همچنین اهتمام توماس به زندگی معنوی و وجود تمرینهای معنوی در فلسفة او، سخن آدو را بچالش کشیده است. ما در این مقاله، نخست دلایل کروگر را می&zwnj;آوریم و در ادامه با بیان شواهدی مشابه از آثار ملاصدرا، میکوشیم امکان تبیین فلسفة ملاصدرا را نیز در مقام &laquo;راهی برای زندگی&raquo; بر مبنای رویکرد آدو، نشان دهیم. نتیجة این پژوهش ـ&zwnj;بپیروی از کروگر&zwnj;ـ اینست که دست&zwnj;کم از باب مقولة تمرینهای معنوی ـ&zwnj;که آدو آن را از ارکان نظریة فلسفه چونان راه زندگی، میداندـ میتوان فلسفة ملاصدرا را نیز راهی برای زندگی تفسیر کرد. نوآوری این مقاله اینجاست که به اثبات امکان انجام چنین پژوهشی، همراه با وفاداری به کلیت نظریۀ آدو ـ که ظاهراً در پژوهشهای پیشین، مفروض انگاشته شده بود&zwnj;ـ میپردازد.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - سرشت و جاودانگی نفس انسانی در نگرش دکارت
        آسیه  بیستونی محمد  اکوان مهدی نجفی افرا
        <p>&laquo;نفس&raquo; یکی از پرتکرارترین واژه&zwnj;ها درآثار فلسفی دکارت و از مفاهیم بنیادی در ساختار فلسفی او شمرده میشود، بگونه&not;یی که نمیتوان بدون در نظر گرفتن معنا و مفهوم نفس، به بنیاد ساختار فلسفی وی دست یافت. او نفس را جوهری غیرمادی میداند که بمعنای واقعی، متما چکیده کامل
        <p>&laquo;نفس&raquo; یکی از پرتکرارترین واژه&zwnj;ها درآثار فلسفی دکارت و از مفاهیم بنیادی در ساختار فلسفی او شمرده میشود، بگونه&not;یی که نمیتوان بدون در نظر گرفتن معنا و مفهوم نفس، به بنیاد ساختار فلسفی وی دست یافت. او نفس را جوهری غیرمادی میداند که بمعنای واقعی، متمایز از بدن است که میتواند&zwnj; بدون&zwnj; بدن وجود داشته باشد. دکارت نفس را جوهر ذاتاً مجرد از ماده، بسیط و تجزیه&zwnj;ناپذیر میداند که پس از نابودی، یعنی تجزیه&zwnj;پذیری بدن بعد از مرگ، بحسب تجرد ذاتیش، به حیات خود ادامه میدهد و نوعی خاطره از اتحاد با بدنش دارد. او دلایلی بر سرشت غیرمادی نفس انسانی اقامه کرده که عبارتند از: امکان تردید در وجود اجسام، بینیازی تصور نفس از صفات جسمانی، قدرتمندی خداوند بر خلق دو عنصری که بطور واضح و متمایز جدا از هم ادراک میشوند، و یگانگی و تجزیه&zwnj;ناپذیری نفس. بر این اساس، دکارت به سه جوهر خدا، نفس&zwnj; و جسم&zwnj; معتقد&zwnj; است و آنها را متمايز از يکديگر ميداند. مقصود او از تمايز&zwnj; بين&zwnj; جواهر، تمايز واقعي است. اما این تمایز برای وی مشکل&zwnj;ساز شده و باید پاسخ دهد که دو جوهر واقعاً متمایز، چگونه میتوانند بر هم تأثیر بگذارند و با هم متحد شوند؟ او تلاش کرده با واسطه قرار دادن روح بخاری و &laquo;غدۀ صنوبری&raquo;، قوۀ تخیل یا قائل شدن به نوعی توازی میان آنها یا حتی اتحاد جوهری آنها، به این پرسش پاسخ دهد، اما هرچه پیش رفته، بیشتر با چالش روبرو شده است. او درباب جاودانگی&zwnj; نفس نیز&zwnj; دو موضع کاملاً متفاوت ابراز کرده است؛ در موضع نخست، جاودانگی نفس را&zwnj; از&zwnj; اصلیترین موضوعات فلسفۀ اولی میداند که باید با براهین عقلی و فـلسفی اثبات شود، اما در موضع دوم، فناناپذیری نفس را مقوله&zwnj;یی کاملاً ایمانی معرفی میکند که در چارچوب عقل طبیعی و بدون کمک گرفتن از ایمان، نمیتوان به جاودانگی &zwnj;&zwnj;نفس&zwnj; رسید. در این مورد نیز دکارت موفق عمل نکرده و نتوانسته ادعای خویش را اثبات نماید.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - رهیافت تحلیل بنیادی ادلۀ ملاصدرا در اثبات معاد جسمانی
        شمس‌الله سراج حسین  امین‌پرست
        <p>ملاصدرا برای اثبات معاد جسمانی، شیوه&not;یی متمایز از فیلسوفان پیشین اتخاذ کرده است. او دیدگاه خود را عقلانی و منطبق بر شریعت دانسته و با اظهار تعجب در برابر کسانی که امور قیامت را از سنخ روحانی و مثالی قلمداد میکنند، مخالفت خود را با حشر ابدان اخروی در قالب بدنی مثا چکیده کامل
        <p>ملاصدرا برای اثبات معاد جسمانی، شیوه&not;یی متمایز از فیلسوفان پیشین اتخاذ کرده است. او دیدگاه خود را عقلانی و منطبق بر شریعت دانسته و با اظهار تعجب در برابر کسانی که امور قیامت را از سنخ روحانی و مثالی قلمداد میکنند، مخالفت خود را با حشر ابدان اخروی در قالب بدنی مثالی، ابراز کرده است و به حشر ابدان از قبور و دمیده شدن ارواح در آنها توسط ملائکه اعتقاد دارد. البته در این رهگذر، نتایج حاصله از دخالت دادن برخی موضوعات اساسی، مانند جایگاه شریعت، برشمردن تفاوتهای دنیا و آخرت، نوع رابطۀ نفس با ابدان دنیوی و اخروی، و همچنین مادۀ تشکیل&zwnj;دهندۀ ابدان اخروی، منجر به نوعی دوگانگی در دیدگاه او شده که هر چند جنس عالم آخرت را متمایز از عالم دنیا جلوه داده، اما در تبیین کیفیت مادۀ تشکیل&zwnj;دهندۀ ابدان جهنمیان، ناگزیر جنس جهنم را به سرای دنیوی تشبیه کرده است. صدرالمتألهین برای قیاس کردن کیفیت بدن دنیوی با بدن اخروی، توأمان از دو لفظ مثلیت و عینیت بهره برده و درواقع، حکم نفس را به ابدان مذکور تعمیم داده است. هر چند وی شیوۀ اتخاذ شده برای ترسیم معاد جسمانی را برهانی و منطبق بر شریعت دانسته، اما بر خلاف ادعای اولیه&zwnj;اش، با دخالت دادن مباحث عرفانی، جنبۀ صرف عقلانی آن را کمرنگ کرده است.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - سنجش تقابل نظریۀ شیخ‌اشراق و معتزله درباب ارادۀ خداوند
        مصطفی اسفندیاری محمدمهدی سلامی رسول پاداش‌پور
        <p>صفت اراده ازجمله صفات و کمالات خداوند است که درک صحیح از آن مانند سایر صفات، سبب کمال عالم میگردد. اگرچه عموم متفکران مسلمان، این صفت را برای خداوند قائل هستند، اما کیفیت و نحوۀ اتصاف خداوند به این صفت، همواره محل تضارب آراء بوده است. اکثر متکلمان معتزله صفات ثبوتی خ چکیده کامل
        <p>صفت اراده ازجمله صفات و کمالات خداوند است که درک صحیح از آن مانند سایر صفات، سبب کمال عالم میگردد. اگرچه عموم متفکران مسلمان، این صفت را برای خداوند قائل هستند، اما کیفیت و نحوۀ اتصاف خداوند به این صفت، همواره محل تضارب آراء بوده است. اکثر متکلمان معتزله صفات ثبوتی خداوند، ازجمله اراده، را از ذات سلب نموده و آن را امری زائد بر ذات دانسته&zwnj; و میگویند ذات الهی نائب مناب صفات است. در میان حکمای پیش از شیخ&zwnj;اشراق، برخی اراده را علم به نظام احسن میدانند و برخی برای تبیین معنایش، آن را به صفت علم ارجاع داده&rlm;اند؛ درنتیجه، این&zwnj;دو صفت بلحاظ مفهوم و مصداق، متحدند. در مورد شیخ&zwnj;اشراق، بعضی او را منکر اراده دانسته&zwnj;اند، درحالیکه با بررسی مبانی نظام&zwnj;وارۀ فکری و فلسفی وی، روشن میشود که نه&zwnj;تنها چنین نسبتی قابل پذیرش نیست، بلکه خلاف آن اثبات میگردد. ازجملۀ این مبانی میتوان به فیاضیت نورالانوار، عینیت صفات الهی با ذات، کل&zwnj;الکمال بودن نورالانوار اشاره نمود که طبق آنها، همۀ کمالات موجود در مراتب مادون، بنحو اَتم و اَشرف، در مرتبۀ اعلی وجود دارد. صفت اراده نیز ازجمله کمالات وجودی است که اثبات آن، سبب شرافت و علوّ میگردد و نفی آن، نفی کمال است. بنابرین، با توجه به روح کلی حاکم بر فلسفۀ سهروردی، ضرورتاً میبایست انتساب صفت اراده به باری&zwnj;تعالی را پذیرفته باشد. دربارۀ شمول صفت اراده نیز معتزله، انسان را مشمول ارادۀ واجب نمیدانند، حال آنکه شیخ&zwnj;اشراق، ازآنرو که نورالانوار را حقیقتی محیط معرفی میکند، صفات او را نیز شامل همۀ موجودات، ازجمله انسان، میداند.</p> پرونده مقاله