تبارشناسی و هویت عالم مثل معلقه در حکمت اشراق
محورهای موضوعی : یافتههای نو درباره چهرهها و مدرسههای فلسفی ایران و جهان اسلام
سيد محمدعلي ديباجي
1
(دانشیار گروه فلسفه، پردیس فارابی دانشگاه تهران، قم، ایران)
کلید واژه: عالم مثل معلقه, قوة خیال, نفوس فلکی, برزخ, سهروردی,
چکیده مقاله :
نظریة مثل معلقه یکی از مهمترین دیدگاههای فلسفی سهروردی است. دربارة این نظريه پرسشهاي مهمی مطرح است، از جمله اینکه هویت این عالم از نظر سلسله مراتب عوالم هستی، چیست؟ این پرسش در لسان اشراقی بدین صورت مطرح شده که آیا هویت این عالم، نوری است یا ظلمانی یا ترکیبی از ایندو؟ دیگر اینکه، این نظريه با میراث گذشته تفکر اسلامی و حکمت و کلام چه رابطهيي دارد و به اصطلاح تبارشناسی آن، ما را در تاریخ فلسفه، حکمت و کلام به چه دیدگاههايي میرساند؟ یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که مباحث قوة خیال در فلسفة فارابی، قوة متخیله و نفوس فلکی در حکمت سینوی، عقیده به برزخ در کلام اسلامی و نظریۀ تمثل در عرفان، میراثهای فکری و اعتقادییی هستند که در تبیین این نظريه مؤثر بودهاند. از سوی دیگر، توجه به مبانی و ادلّة سهروردی برای تبیین این نظريه و همچنین درباب هویت عالم مثال، نشان میدهد که موجودات عالم مثل وجهی جمعی دارند و هویت نورانی و ظلمانی، هر دو در آنها هست.
The theory of suspended ideas is one of Suhrawardī’s most important philosophical innovations. Several challenging queries have been ventured regarding this theory; for example, questions have been raised about the identity of this world in the hierarchy of the realms of being. This question, in its Illuminationist sense, has been posed as follows: Is the identity of this world of the type of light, darkness, or a combination of both of them? Another question asks whether this theory is related to the legacy of Islamic philosophy, wisdom, and kalām, and to which views it leads in its genealogical sense in the history of these three disciplines. The findings of the present study indicate that the discussions of the faculty of imagination in Fārābī’s philosophy, imagination and spherical souls in Ibn Sīnā’s philosophy, the belief in Purgatory in Islamic kalām, and the theory of allegory in gnosis are the philosophical and ideological legacies which have influenced the explanation of this theory. On the other hand, resorting to Suhrawardī’s principles and arguments to explain this theory and the identity of the world of Ideas indicates that the existents of the world possess collective modal ideas and both luminous and dark identities.
ابنسينا (1404 ق/ الف) الشفاء، الالهیات، تقدیم ابراهیم مدکور، قم: کتابخانه آیتالله مرعشی.
ابنسينا ( 1404 ق/ ب ) الشفاء، الطبیعیات، النفس، تقدیم ابراهیم مدکور، قم: کتابخانه آیتالله مرعشی.
ابنسينا (1413ق) الاشارات والتنبیهات، تحقیق سلیمان دنیا، ج2و 4، بيروت: مؤسسة نعمان.
ابنعربی، محیالدین (بیتا) فتوحات مکیه، جزء3، قاهره: دارالکتب العربیة الکبری.
اشکوری، قطبالدین (1399) فانوس الخیال فی تحقیق عالم المثال، تحقیق سید محمد علی دیباجی و مصطفی عابدی، قم: دیبانقش.
بهایی لاهیجی، محمدبن محمد (1372) رسالۀ نوریة مثالیه، تصحیح و تعليق سیدجلالالدین آشتیانی، تهران: دفتر مطالعات دینی هنر.
پورجوادی، نصراللّه (1358) سلطان طریقت، تهران: آگاه.
دشتکی شیرازی، غیاثالدین (1382) اشراق هیاکل النور لکشف ظلمات شواکل الغرور، تحقیق علی اوجبی، تهران: میراث مکتوب.
دیباجی، سیدمحمدعلی (1387)، «نبوات در فلسفه ملاصدرا»، قبسات، شمارة 50، ص200ـ181.
دیباجی، سیدمحمدعلی؛ عابدی، مصطفی (1396) «جهانوطنی نوری بمثابه اتوپیای اشراقی»، حکمت و فلسفه، سال13، شمارة3، ص62ـ47.
رضی، هاشم (1380) حکمت خسروانی، تهران: بهجت.
سهروردی، شهابالدین (1373الف) مشارع و مطارحات، در: مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج1، تصحیح هانری کربن، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سهروردی، شهابالدین (1373ب) حکمة الاشراق، در: مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج2، تصحیح هانری کربن، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سهروردی، شهابالدین (1373ج) آواز پر جبرئیل، در: مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج3، تصحیح سیدحسین نصر، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سهروردی، شهابالدین (1373 د) فی حقیقه العشق، در: مجموعه مصنفات شيخاشراق ، ج3، تصحیح سیدحسین نصر، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سهروردی، شهابالدین (1380) الالواح العمادیه، در: مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج4، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
شهرزوری، شمسالدین (1380) شرح حکمة الاشراق، تصحیح حسین ضیایی، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
شیرازی، قطبالدین (1391) شرح حکمة الاشراق، تصحیح سیدمحمدموسوی، تهران: حکمت.
عینالقضات همدانی، عبدالله (1373) تمهیدات، تصحیح و مقدمه عفیف عسیران، تهران: منوچهری.
غزالی، احمد (1359) سوانح العشاق، تصحیح و مقدمه نصرالله پورجوادی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
فارابی، ابونصر (2012) آراء اهل المدینه الفاضله، قاهره: هنداوی.
قاضی عبدالجبار (1408) شرح الاصول الخمسه، مکتبة وهبة.
قیصری، شرفالدین داوود (1370) مقدمه فصوص الحکم، مندرج در شرح بر مقدمه قیصری، سیدجلالالدین آشتیانی، تهران: امیرکبیر.
کربن، هانری (1358) ارض ملکوت، ترجمة سیدضیاءالدین دهشیری، تهران: مرکز مطالعة فرهنگها.
لاهیجی، ملاعبدالرزاق (1383) گوهرمراد، تصحیح و مقدمه زینالعابدین قربانی، تهران: سایه.
ملاصدرا (1410) الحكمة المتعاليه فی الاسفار الاربعه، ج8، بيروت: داراحياء التراث العربي.
موحد، صمد (1384) «مقاله مناسبات میان سهروردی و ابنعربی»، فصلنامه اشراق، شمارة 23، ص39ـ 32.
یزدانپناه، اسدالله؛ علیپور، مهدی (1391) حکمت اشراق، گزارش، شرح و سنجش دستگاه فلسفی سهروردی، تهران: سمت.
تبارشناسی و هویت عالم مثل معلقه در حکمت اشراق
سیدمحمدعلی دیباجی1
چكيده
نظریة مثل معلقه یکی از مهمترین دیدگاههای فلسفی سهروردی است. دربارة این نظريه پرسشهاي مهمی مطرح است، از جمله اینکه هویت این عالم از نظر سلسله مراتب عوالم هستی، چیست؟ این پرسش در لسان اشراقی بدین صورت مطرح شده که آیا هویت این عالم، نوری است یا ظلمانی یا ترکیبی از ایندو؟ دیگر اینکه، این نظريه با میراث گذشته تفکر اسلامی و حکمت و کلام چه رابطهيي دارد و به اصطلاح تبارشناسی آن، ما را در تاریخ فلسفه، حکمت و کلام به چه دیدگاههايي میرساند؟ یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که مباحث قوة خیال در فلسفة فارابی، قوة متخیله و نفوس فلکی در حکمت سینوی، عقیده به برزخ در کلام اسلامی و نظریۀ تمثل در عرفان، میراثهای فکری و اعتقادییی هستند که در تبیین این نظريه مؤثر بودهاند. مقالة پيشرو با توجه به مبانی و ادلّة سهروردی به تبیین این نظريه پرداخته و درباب هویت عالم مثال، چگونگي وجه جمع در هويت نوراني و ظلماني موجودات عالم مثل را مورد بحث قرار ميدهد.
كليدواژگان: عالم مثل معلقه، قوة خیال، نفوس فلکی، برزخ، سهروردی.
* * *
مقدمه
نظرية عالم مثل معلقه را شهابالدین سهروردی مطرح کرد اما پیش از او میراث قدرتمندي وجود داشت که به وی در رسیدن به این نظريه كمك كرد. این میراث از یکسو به آثار حکمای مسلمان دربارة قوة خیال و عالم افلاک مربوط ميشود، و از سوي دیگر، به ديدگاه عرفا در باب عالم خیال و نظریة تمثل. همچنین باور به عالم برزخ، بویژه در عقاید شیعه، که پشتوانة حديثي و روايي محكمي نيز دارد، سرچشمة مهمی برای این کشف حکمی بشمار میرود. برخی از باورهای حکمت خسروانی و مثال افلاطونی نیز در اینجا نقش دارند. سخن از این میراث فکری و عقیدتی و تأثير آن در پیدایش نظریة عالم مُثل یکی از دو هدفی است که نوشتار حاضر در پی آن است. هدف دوم بررسی چيستي این نظريه است.
سهروردی، عالم مثل معلقه و اشباح مجرده را بگونهيي مورد بحث قرار داد که سخن از رد یا پذيرش مثل افلاطونی که زمانی مورد بحث بود، کنار رفت و مثال سهروردی کانون توجه متفکران مسلمان قرار گرفت. او در اثبات عالم مثل معلقه از ادلّة متنوعی بهره برده و اهمیت آن را چنان متذکر شده است که متألهان و عارفان پس از خود را به گسترش نظريه کشاند، تا آنجا که آنها در تفکیک آن به عالم مثال منفصل و متصل به نتایج قابل توجهی دست يافتند.
اين پژوهش در دو بخش به تحقیق پرداخته است. بخش اول شامل عناوین فرعی اول تا پنجم است و به تبارشناسی نظرية عالم مثل اختصاص دارد و بخش دوم كه عناوین ششم تا آخر را دربرمیگیرد، چيستي این عالم در آثار سهروردی را مورد بحث قرار داده و به چالشهای مهم و پاسخ آنها میپردازد.
1. تبار نظریة عالم مثل
وقتی سخن از پيشينة یک نظرية فلسفی مطرح است، نقش دیدگاههای گذشته در آن صریح و روشن است اما در تبارشناسی این صراحت ديده نميشود و باید با تحلیل و بررسی به آن دست یافت و آن را کشف نمود. بنابرین وقتی به تبارشناسی میپردازیم ممکن است همریشگی اندیشهها ضرورتاً مشخص نباشد و حتی در ظاهر تضادی ميان آنها مشاهده شود.
سخن از عالم مثال در ادبیات فلسفی معاصر برای بسیاری یادآور نگاه افلاطون است، اما روایت باستانپژوهان از آن، سرچشمة آن را به قبل از زمان افلاطون و به حکمت خسروانیان برمیگرداند که در آن، سخن از عالمی بعنوان عالم فَروَر (به ضم فا و سکون راء) یا فروهر، حدفاصل بین عالم گیتی (جهان اجسام و محسوسات) و عالم مینو (جهان غیب و فرشتگان) است (رضی، 1380: 130ـ110). چه بسا مُثل افلاطون همان عالم را تصویر کرده یا بر مبنای آن ساخته شده باشد. این دو دیدگاه بيترديد مورد شناخت و قبول سهروردی بودهاند، اما در اینجا بدنبال شناخت تبار مُثل معلقه در افلاطون و حکمت خسروانی نيستيم و سهروردی نیز در نظریة عالم مثل معلقه در پي اثبات مثل افلاطون یا فروهر خسروانی نیست بلکه عالمی را جستجو ميكند که در اندیشه و باور اسلامی مطرح است و حجم فراوانی از مباحث را در آثار حکمی، عرفانی و دینی به خود اختصاص داده است.
در تبارشناسی عالم مثل معلقه، باید مباحث مربوط به عقیده به برزخ در اسلام، قوة خیال در اندیشة فارابی، کارکرد متخیله و نفوس فلکی در حکمت سینوی و عالم خیال و نظرية تمثل در عرفان اسلامی را مورد توجه قرار داد. در اینجا سخن تنها از تقدم تاریخی آنها نسبت به نظرية مثل نیست، بلکه بررسی شباهت جایگاه، کارکرد و نقش و تعامل این نظریات اهمیت بیشتری دارد.
2. رابطة متقابل عقیده به برزخ و نظرية عالم مثل
کلمة برزخ اصطلاحی است که سه بار در قرآن کریم بکار رفته (فرقان/ 53؛ الرحمن/ 20؛ مومنون/ 100) كه یکی از آنها (در سورة مومنون) به زندگی پس از مرگ و پیش از برپایی قیامت تفسیر شده است. علاوه بر این، آیات متعددی در قرآن آمده که وصف حال افراد پس از مرگ است اما به احوال قیامت مربوط نیست، بهمين دليل، توصیف زندگي در عالم برزخ محسوب میشوند (مانند: بقره/ 154؛ آل عمران/ 169؛ نوح/ 25؛ مریم/ 62 ). همچنین روایات بسياري، بویژه در مذهب تشيع، دربارة حالات انسان در ساعات اولیه بعد از مرگ، نوعی زنده شدن در قبر، تجسم اعمال پس از مرگ و ... وجود دارد که حکما، متکلمان و محدثان دربارة آن به بحث و تحقيق پرداختهاند.
در مورد دیدگاههای کلامی مربوط به برزخ، مفهوم و معنای آن، نوع زندگی برزخی، شباهت و تفاوت آن با قیامت و روز معاد و مطالب دیگری که در اینباره وجود دارد، مباحث زیادی مطرح است و آثار مختلفی نگاشته شده است. لازم به ذكر است که همة مذاهب اسلامی به زندگی پس از مرگ، در فاصلة زمانی مرگ هر فرد تا برپایی قیامت، معتقدند بجز برخی از خوارج و گروهي از معتزله، مثل ضراربن عمرو (لاهیجی، 1383: 649) که با اضمحلال آنها در سدههای نخستین، اندیشه و عقیده آنها نيز كنار رفت.
در بسیاری از آثار کلامی تنها به بیان کلیاتی از عالم برزخ بسنده شده و تحقیق جامع و کامل کلامی از نحوة تحقق و چگونگی زندگی و حیات در این عالم، به اندازه ظرفیتی که روایات و تفاسیر قرآن اجازه میدهد، کمتر صورت گرفته است. بسیاری از متکلمان بر اين باورند که تحقق این نوع از زندگی را تنها باید با اتکا به دلایل نقلی پذيرفت (قاضی عبدالجبار، 1408: 732)، اما برخی نیز امکان عقلی آن را قابل اثبات دانستهاند؛ برای نمونه، اثبات تجرد نفس را مقدمهیی بر اثبات امکان عقلی حیات برزخی قلمداد كردهاند، اگرچه بنظر آنان این میزان از تبیین، تنها امکان و صحت عقیده را اثبات میکند نه کیفیت زندگی برزخی را.
درحالیکه بسیاری از متکلمان سخن و تحقیق خود در باب برزخ را در حد احوال فرد در قبر بیان کرده و پیشتر نرفتهاند، حکمای اشراقی عالم مثل را بسیار شبیه عالم پس از مرگ دانستهاند؛ برای مثال، سهروردی در حکمةالاشراق تحقق وعدههای انبیا (که مراد همان زندگی پس از مرگ قبل از برپایی قیامت است) را در عالم مثل ميداند (سهروردی، 1373ب: 234) و قطبالدین اشکوری در کتاب فانوس الخیال به تطبیقي جامع میان ویژگی برزخ در عقاید شیعه و ويژگيهاي عالم مثل پرداخته است (اشکوری، 1399: 130ـ70). او در این کتاب بیش از پنجاه روایت مرتبط با عالم برزخ را با نظرية مثل تطبیق داده و به تبیین اشراقی آنها میپردازد. از این شیوة تطبیق ميتوان الهامبخش بودن عقیده به برزخ در کشف فلسفی عالم مثل را دریافت.
3. نقش نظرية خیال فارابی در اعتقاد به عالم مثل
فارابی قوة خیال را بعنوان يكي از قوای ادراکی انسان و حیوان مورد بحث قرار داده است. مهمترین مطلب او در بحث از قوة خیال، سخن از محاکات است. محاکات در حکمت فارابی نوعی خروج از نظرية تقلید (ممیسیس) ارسطویی و نظر به فاعلیت ادراکی ذهن در ایجاد ارتباط با عالم مفارقات است.
فارابی در کتاب مدینه فاضله با تعبیر متخیله از قوة خیال یاد ميکند. او اگرچه برای خیال یک عالم در نظر نميگیرد اما کارکردهای فراوانی به آن نسبت داده که آن را فراتر از یک قوه نشان ميدهد. محاکات از عالم معقولات، خود مستلزم قلمروي است که بتوان در آن از تمثل یا نزدیک شدن معقولات به صورتهای محسوس سخن گفت و این بمعنای گنجایش و ظرفیت داشتن برای صورتگری همة معقولات است. این مسئله بویژه آنجا که بعنوان بخشی از تبیین وحی الهی پیامبران بکار ميرود، بسیار روشنتر ميشود (فارابی، 2012: 78ـ67)، زیرا در اسلام این عقیدة مسلم مطرح است که همة حقایق در وحی (قرآن) بنحوی منعکس شدهاند و پیامبر این حقایق را به زبان وحی براي همگان بازگو ميکند. بنابرین اگر وحی در قالب محاکات تفسیر شود، با کثرت حقایقی در این کلام مواجه خواهيم بود که غيرقابل شمارش است.
در واقع ميتوان گفت فارابی تنها اسم عالم را برای ساحت و قوة خیال بکار نبرده وگرنه قلمروي که دربارة خیال یا متخیله ترسيم كرده بمثابه یک عالم است. سهروردی از بعضی ویژگیهای این نظريه، مانند محاکات، در تعریف برخی ویژگیهای عالم مثل بهره برده است.
4. اثر خیال، تخیل و نفوس فلکی سینوی در اندیشة مثل معلقه
شناخت حقیقت خیال در حکمت سینوی از سه وجه توسعة بیشتری یافت و مقدمات کشف فلسفی و حکمی عالم خیال را برای عارفان و حکیمان بعدی فراهم ساخت