معرفي نشريه
علمی
انجمن علمي تاريخ فلسفه وابسته به بنياد حکمت اسلامي صدرا و يکي از ابتکارات اين بنياد بوده است و با هدف ترويج و گسترش پژوهش درحوزههاي مختلف تاريخ فلسفه و مطالعات تطبيقي مکاتب فلسفي، اقدام به تاسيس اولين فصلنامه تخصصي در حوزه تاريخ فلسفه با شاخصههاي نشريات علمي پژوهشي نمود. مجله تاريخ فلسفه بطور اختصاصي در زمينه تاريخ فلسفه، مکاتب فلسفي، پژوهشهاي تطبيقي، ريشهشناسي مکاتب و آراء فلسفي، پيوندهاي آراء فلسفي و شرايط محيطي و ... فعاليت خود را از تيرماه 1389 آغاز نمود. اکنون که تنها چند سال از آغاز بکار اين مجله ميگذرد، مجله اين افتخار را داشته که ناشر و مروج مطالعات و پژوهشهاي صاحبنظران و محققان با محوريت بازخواني تاريخ فلسفه باشد. گستره مقالات، فراواني استقبال اساتيد و محققان صاحبنام از يکسو و پژوهشگران جوان و دانشجويان، از سوي ديگر، ضريب تاثير قابل توجه و ... همه و همه دلالت بر موفقيت اين مجله و نائل آمدن به جايگاه شايسته خود دارد و نشان ميدهد که جاي اين مجله در سالها و دهه هاي گذشته خالي بوده است.
فصلنامه تاريخ فلسفه در تاريخ 90/12/24 موفق به اخذ درجه علميپژوهشي از وزرات علوم، تحقيقات و فناوري گرديد و از شماره 8 مجله تاکنون با اين رتبه منتشر شده است.
نمايهها
فصلنامه تاريخ فلسفه از نخستين شماره در فهرست نشريات تخصصي فلسفي جهان (Philosopher’s Index) نمايه ميشود.
از ديگر پايگاههايي که مقالات اين فصلنامه را نمايه ميکنند ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
پايگاه استنادي علوم جهان اسلام؛ ISC
پايگاه اطلاعات علمي جهاد دانشگاهي؛ SID
بانک اطلاعات نشريات کشور؛ magiran
مديران و دستاندرکاران:
(براي مشاهده کارنامه علمي هريک از اعضا بر روي نام آنها کليک کنيد)
صاحب امتياز: انجمن علمي تاريخ فلسفه
مدير مسئول: آيتالله سيدمحمد خامنهاي
سردبير: دکتر حسين کلباسي اشتری، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي
اعضاي هيئت تحريريه:
دکتر قاسم پورحسن درزی، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبائي
دکتر عبدالرزاق حساميفر، استاد فلسفه دانشگاه بينالمللي امام خميني
دکتر نصرالله حکمت، استاد فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي
دکتر رضا داوري اردکاني، استاد فلسفه دانشگاه تهران
دکتر محمد تقي راشد محصل، استاد فرهنگ و زبانهاي باستاني پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکتر احد فرامرز قراملکي، استاد فلسفه دانشگاه تهران
دکتر حسين کلباسي، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي
دکتر سيدمصطفي محقق داماد، استاد حقوق دانشگاه شهيد بهشتي
دکتر فتح الله مجتبايي، استاد اديان و عرفان دانشگاه تهران
دکتر کريم مجتهدي، استاد فلسفه دانشگاه تهران
مترجم انگليسي: دکتر رويا خويي
ويراستار انگليسي: دکتر علي نقي باقرشاهي
مدیر بخش انگلیسی: ژاله شمس الهی
ويراستار فارسي: مهدی ابوطالبی یزدی
مدير اجرايي: مهدي سلطاني گازار
تلفن تماس:
واحد پيگيري مقالات: 88153221 (021) واحد اشتراک و فروش: 88153594 (021
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - سخن سردبیر
حسین کلباسی اشتریشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402تفکیک و تمایز علوم از جهت روش، هدف، موضوع و مسائل ـکه ازجمله موارد رئوس ثمانیه بشمار میروندـ همواره مورد توجه دانشمندان دورۀ اسلامی قرار داشته، بگونهیی که در آغازین سدههای هجری قمری، مجموعهیی از آثار ذیل عنوان طبقهبندی علوم به قلم آنان به رشته تحریر درآمده است؛ آث چکیده کاملتفکیک و تمایز علوم از جهت روش، هدف، موضوع و مسائل ـکه ازجمله موارد رئوس ثمانیه بشمار میروندـ همواره مورد توجه دانشمندان دورۀ اسلامی قرار داشته، بگونهیی که در آغازین سدههای هجری قمری، مجموعهیی از آثار ذیل عنوان طبقهبندی علوم به قلم آنان به رشته تحریر درآمده است؛ آثاری چون احصاءالعلوم فارابی، کشاف اصطلاحات الفنون تهانوی و مفاتیحالعلوم خوارزمی. این امر گذشته از آنکه نشان از تبحّر و تسلّط و حتی جامعیّت دانشمندان دورۀ آغازین تمدن اسلامی دارد، بر التفات و آگاهی آنان نسبت به مقولهیی که امروزه به نام روششناسی (متدولوژی) علوم شهرت یافته است نیز دلالت دارد. مقصود از بیان این نکته آنست که تلقی برخی پژوهشگران، بویژه از میان گروه مستشرقان، مبنی بر اینکه دانشمندان علوم اسلامی توجه کافی به طبقهبندی و تفکیک و تمایز علوم از یکدیگر نداشتهاند، با واقعیت مطابقت ندارد. شواهد و مصادیق مورد استناد آنان، نزدیک ساختن و حتی ادغام دانشهای کلام و عرفان با فلسفه است و برای نمونه، نظام فلسفی کسانی چون ملاصدرا را به کلام و حداکثر نوعی کلام عقلی تقلیل دادهاند و نویسندگانی چون عابد الجابری، ابنسینا را به تداخل عرفان و فلسفه متهم ساخته و حتی از اینکه عناصر نوافلاطونی را وارد نظام فلسفی خویش گردانیده، سخت او را مورد انتقاد و نکوهش قرار میدهد. مجال آن نیست که خطای فاحش کسانی چون عابد الجابری را در اینجا تحلیل و بررسی کنیم، اما به اجمال باید گفت کسانی که با سنت فلسفی حکمای مسلمان، بویژه ابنسینا آشنایی حتی اولیه و مقدماتی دارند، بخوبی دریافتهاند که شیخالرئیس در جایی مانند سه نمط آخر اشارات و تنبیهات، در واقع به طراحی نوعی عرفان فلسفی و دقیقتر بگوییم، فلسفه عرفان دست زده است و اگر نگوییم برای این طراحی نمیتوان نمونه و نظیری یافت، دستکم باید گفت کمنظیر است. در مورد نظام فلسفی ملاصدرا موسوم به حکمت متعالیه نیز چنین است، مضاف بر اینکه در همان آغازین نوشتههای ملاصدرا، تعریفی که از این نظام فلسفی عرضه شده، مبادی، روش، موضوع و غایات آن را روشن ساخته است. از اینرو، اولاً به استناد منابع و مصادر متعدد تاریخی ـکه در برخی پژوهشهای تاریخ علم در دنیای اسلام انعکاس یافته استـ تفکیک علوم و روششناسی مربوط به آن در مدار توجه دانشمندان صدر قرار داشته و این خود بر بلوغ علمی آنان نیز دلالت دارد و ثانیاً، خوانش برخی از مستشرقان از نظامهای فلسفی دورۀ اسلامی دائر بر تداخل قلمروهای دانش، محل ایراد و اشکال جدّی است. مهمتر از آن، واقعیتی است که درک دانشمندان اسلامی بطورعام و حکما و فلاسفه بطور خاص، نسبت به ماهیت علم و وحدت درونی آن بگونهیی بوده است که با تقیّد به کثرت علوم و مرزبندیهای معرفتی آنها، به نوعی خط اتصال میان همۀ آن قلمروها قائل بودهاند که فهم آن با نگرشهای سطحی تحصلّی ـ پوزیتیویستی ـ و تقلیلگرایانه قابل جمع نیست. زمینۀ اصلی این تلقی وحدتگرایانه در نوع هستیشناسی حکمای مسلمان و نگاه آنان به هویت جمعی کائنات بوده و هست. نتیجه آنکه، در مقام ارزیابی و داوری، روششناسی علوم در میان دانشمندان مسلمان را نباید و نمیتوان از مبادی وجودشناسانه آنان تفکیک کرد. امید آنکه پژوهشگران جوان و علاقمند به حوزۀ تاریخ و روششناسی علوم، در بسط و گسترش آگاهی نسل حاضر نسبت به این میراث تاریخی و البته سنجش و نقد آن نیز اهتمام ورزند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - گردباد عالم¬ساز؛ واسازی مفهوم δίνη در کیهانپیدایی امپدوکلس
ابراهیم رنجبر مهدی منفردشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402فلسفۀ امپدوکلس کارزار نیروهای متخاصمی تلقی شده که همیشه در حال جدال با یکدیگر هستند. تصور سنتی چنین بوده که مانند ثنویت¬گرایی باستان، گاه کین و گاه مهر در جهان امپدوکلسی پیروز میشوند. راست¬کیشها و بازنگران تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا یکدیگر را نقض کنند؛ یکی به جدایی چکیده کاملفلسفۀ امپدوکلس کارزار نیروهای متخاصمی تلقی شده که همیشه در حال جدال با یکدیگر هستند. تصور سنتی چنین بوده که مانند ثنویت¬گرایی باستان، گاه کین و گاه مهر در جهان امپدوکلسی پیروز میشوند. راست¬کیشها و بازنگران تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا یکدیگر را نقض کنند؛ یکی به جدایی میان ایندو نیرو و دیگری به آمیختگی آنها باور داشت. در این مقاله سعی شده با پرداختن به مفهومی که هر دو سنت تفسیری از آن غافل بوده¬اند، یعنی مفهوم δίνη یا گردباد، بطریقی دیگر منطق درونی شعر امپدوکلس را واسازی کنیم. در این راستا، افزون بر کنکاش در منطق ادبی خود شعر، بسراغ پس¬زمینه¬ها و پس¬آیندهای فکر امپدوکلس در قبل و بعد از وی خواهیم رفت و زمینۀ اسطوره¬یی فکر او را نیز ازنظر دور نخواهیم داشت. ابتدا به این نکته میپردازیم که برای درک ماهیت حرکت از نگاه امپدوکلس، باید از سنت فکری ارسطویی خارج شویم، آنگاه به تبیین ماهیت این نوع از حرکت خواهیم پرداخت و در آخر خواهیم دید که δίνη در اصل نوعی کارکرد است که آمیختگی واحد و کثیر را حفظ میکند و این همان چیزی است که ذهن یونانی به انحاء مختلف، بدنبال آن بوده و آن را حرکت ازلی و ابدی عالم میداند که بقای آن عالم به چنین حرکتی وابسته است. امپدوکلس نیز با طرح مفهوم δίνη همان نکته را برجسته ساخته است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - «مرگ» در اندیشۀ ابوالحسن عامری (با نگاهی به جایگاه تاریخی آن)
عینالله خادمیشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402«مرگ» بعنوان یکی از قطعیترین وقایع و یقینیترین امور در زندگی انسان، همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده و بویژه فیلسوفان جدید در بحث معنای زندگی، بدان توجهي خاص نشان دادهاند. ابوالحسن عامری ازجمله اندیشمندان در سنت اسلامی است که دیدگاهش دربارة مرگ از حيث تاریخی اهمی چکیده کامل«مرگ» بعنوان یکی از قطعیترین وقایع و یقینیترین امور در زندگی انسان، همواره مورد توجه اندیشمندان مختلف بوده و بویژه فیلسوفان جدید در بحث معنای زندگی، بدان توجهي خاص نشان دادهاند. ابوالحسن عامری ازجمله اندیشمندان در سنت اسلامی است که دیدگاهش دربارة مرگ از حيث تاریخی اهمیت بسیار دارد. توجه عمدة عامری دربارة مرگ به «روح حسی» معطوف است و مرگ را به زوال روح حسی از بدن تعریف میکند. او روح حسی را حلقة واسط میان نفس (بعنوان امر مجرد) و بدن (بعنوان امر مادی) میداند که هنگام مرگ بهمراه بدن زائل ميشود، اما نفس ناطقه از بین نميرود. ميتوان گفت او در مجموع رویکردي طبی به مسئلۀ مرگ داشته و در عین حال، از متون دینی نیز تأثیر پذیرفته است. عامری از حیث فلسفی و دینی، با دیدگاه معتزله دربارۀ مرگ مخالفت کرده و برای فهم عمیقتر مرگ، از تنظیر و واژة «نزع» بهره برده است. او دلایلی نیز برای نامیرایی نفس ارائه کرده و در کنار آن، از «رؤیت» و انواعی که برای آن قائل است، برای فهم عميقتر مرگ بهره میگیرد. عامري ترس از مرگ را یکی از موانع فهم عمیق مرگ دانسته و برای مواجهه دقيقتر با این مسئله، توجه به لذایذ در حد ضرورت، عنایت به عالم نورانی و تغییر نگرش نسبت به مرگ را ضروری میشمارد. عدم ورود به بحث انواع مرگ و بویژه مرگ ارادی را میتوان از نقاط ضعف بحث عامری دربارۀ مرگ دانست. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - فارابی و حکمت مشاء اسلامی در نخستین دانشگاههای اروپایی
رضا ماحوزيشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402فارابی، فیلسوف شهیر ایرانی، یکی از شخصیتهای محوری حکمت مشاء در قلمرو اسلامی است که گسترۀ افکار وی پس از حیاتش، از مرزهای اسلامی در سه قارۀ آسیا، اروپا و آفریقا گذر کرده و اندیشمندان و حوزههای علمی ادیان یهودی و مسیحی و سرزمینهای غیراسلامی را نیز تحت تأثیر قرار داد. از چکیده کاملفارابی، فیلسوف شهیر ایرانی، یکی از شخصیتهای محوری حکمت مشاء در قلمرو اسلامی است که گسترۀ افکار وی پس از حیاتش، از مرزهای اسلامی در سه قارۀ آسیا، اروپا و آفریقا گذر کرده و اندیشمندان و حوزههای علمی ادیان یهودی و مسیحی و سرزمینهای غیراسلامی را نیز تحت تأثیر قرار داد. از این میان، اندیشههای فارابی و دو شخصیت محوری دیگر این جریان، یعنی ابنسینا و ابنرشد، تأثیری انکارناپذیر بر نهادهای علمی عالی قرون سیزدهم تا پانزدهم میلادی اروپا گذاشتهاند تا آنجا که نمیتوان بدون توجه به این نقش در هویتبخشی به دانشگاههای اولیۀ اروپایی، بویژه دانشگاه پاریس و فرایند تأسیس دانشکدۀ فلسفه در جریان نزاع دو دانشکدۀ الهیات و صناعت، خوانشی مبتنی بر واقعیت از دلایل شکلگیری و توسعۀ دانشگاههای اولیۀ اروپایی بدست داد. این نوشتار بکمک اسناد و گزارشهای معتبر تاریخی، این فرایند اثرگذاری را توضیح خواهد داد. همچنین این خوانش، یکی از مسیرهای انتقال فرهنگ و اندیشۀ فلسفی مسلمانها به کشورهای اروپایی و نحوۀ شکلگیری نهاد دانشگاه در آن دوران را بصورت انضمامی بتصویر میکشد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - ريشههاي افلاطوني و ارسطويي مفهوم زمان در فلسفة اسلامي
سید محمد موسوی بایگی محمد امین افضل زادهشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402«زمان» از مهمترین ویژگیهای عالم ماده است که شناخت حقیقت آن همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. سادگی ظاهری فهم زمان و مشکل بودن تبیین آن، موجب اختلاف بين فلاسفه در تعریف آن شده است. فلاسفۀ اسلامی نیز در اینباره اختلافنظر دارند که ریشۀ این اختلاف، به تعاریف متفاوت افلاطون چکیده کامل«زمان» از مهمترین ویژگیهای عالم ماده است که شناخت حقیقت آن همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. سادگی ظاهری فهم زمان و مشکل بودن تبیین آن، موجب اختلاف بين فلاسفه در تعریف آن شده است. فلاسفۀ اسلامی نیز در اینباره اختلافنظر دارند که ریشۀ این اختلاف، به تعاریف متفاوت افلاطون و ارسطو از زمان برمیگردد. افلاطون زمان را جوهری قائم به نفس و ذاتاً مستقل تعریف کرده که صورت تفصیلی عالم مُثل است. از نظر ارسطو نيز زمان، عدد حرکت از جنبه تقدّم و تأخری است که با هم جمع نمیشوند. فلاسفة اسلامی با حکم به تباین این دو تعریف، معمولاً متمایل به یکی از ایندو تعریف بوده و سعی کردهاند به تشکیکهای دیدگاه مختار خود پاسخ دهند و اتقان تعریف مقابل را نفی نمایند. فیلسوفانی مانند ابنرشد، ابنسینا و سهروردی به تعریف ارسطو و در مقابل، زکریای رازی و فخر رازی به تعریف افلاطون از زمان گرایش داشتهاند. اما تلاش برای متقابل نشان دادن تعاریف افلاطونی و ارسطویی از زمان موجّه نیست، زیرا از نظر هر دو فیلسوف، اگرچه زمان متفاوت از حرکت است، اما وجود آنها از هم جداييناپذير است، بطوریکه فهم هر یک وابسته به فهم دیگری است. بر همين اساس، هدف نوشتار حاضر اينست که اولاً، با تبیین نظر افلاطون روشن سازد که نظر وی با نظر ارسطو در تقابل نیست و ثانیاً، تأثیر دیدگاه آنها میان فلاسفۀ مسلمان را نشان دهد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - درآمدی بر صورتبندی اخلاق سیاسی در تاریخ فلسفۀ چین (با تأکید بر چین باستان)
شماره 4 , دوره 13 , بهار 1402تاریخ انديشه در چين از زمان پيدايش و سپس تحول و تكامل آن، همواره ريشۀ اخلاقی و سياسي داشته است. وابستگی ارزش و اعتبار دولت و حاکمیت به حیثیت اخلاقي آن، وجه اشتراک میان تمامی فیلسوفان سیاسی چین، با وجود همۀ تفاوتهای نظری آنان است. آنها میكوشیدند از اين راه به اصول اخلاقي چکیده کاملتاریخ انديشه در چين از زمان پيدايش و سپس تحول و تكامل آن، همواره ريشۀ اخلاقی و سياسي داشته است. وابستگی ارزش و اعتبار دولت و حاکمیت به حیثیت اخلاقي آن، وجه اشتراک میان تمامی فیلسوفان سیاسی چین، با وجود همۀ تفاوتهای نظری آنان است. آنها میكوشیدند از اين راه به اصول اخلاقي دست يابند تا بتوانند چينيان را مقيد به هماهنگي با حكومتي آرماني نمايند. بر این اساس، با اذعان به غموض زبانی و معنایی و نظریات مختلف صاحبنظران، نوشتار حاضر با روش تطبیقی، به مسئلۀ ماهیت اخلاق سیاسی و ارتباط آن با دولت در فلسفۀ سیاسی چین (با تأکید بر چین باستان) میپردازد و با این فرضیه پیش میرود که با وجود دیدگاههای کلی و مشترک، رویکردهای متفاوتی دربارۀ چیستی و چگونگی اخلاق سیاسی و ارتباط آن با نهاد دولت و وظایف و اختیارات اخلاقیـسیاسی آن وجود دارد. اختلاف میان رویکردها را میتوان از سویی در هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی، و از سوی دیگر، در رابطۀ اخلاق و سیاست، ماهیت دولت، مشروعیت دولت و وظایف دولت پیگیری کرد. بعنوان مثال، در مسئلۀ ماهیت دولت، لائوتزه، یانگ تزو و تسونگ تزو که تائوئیست هستند، منتقد نهاد دولتند و آن را بنوعی شر غیرضروری میدانند که جز افزودن بر پیچیدگی و خرابی اوضاع، ثمری ندارد؛ از اینرو به دولت حداقلی و نبود یک قدرت متمرکز و دارای سلطه رأی داده و هماهنگی سیاسی بشر با طبیعت غیرمتمرکز را تجویز میکنند. در طرف مقابل، کنفوسیوس، منسیوس، تونگ چونگ شو، هان في تسو و چو هسي، دولت را خیر ضروری میدانند و وظایف اخلاقیـسیاسی حداکثری برایش قائلند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - تبیین دگردیسی تاریخی آموزۀ دوستی و محبتِ افلاطونی ـ ارسطویی در اندیشۀ فارابی و طوسی (در عرصۀ روابط انسانی)
فرشته ابوالحسنی نیارکیشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402پرسش محوری جستار حاضر، توصیف و تحلیل تطور تاریخی آموزۀ دوستی (محبت) افلاطونیـارسطویی در آیینۀ اندیشۀ فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی است. روش تحقیق، مطالعۀ تاریخی است که علاوه بر توصیف، به چرایی این تطور نیز میپردازد. بحث دوستی در اندیشۀ ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی چکیده کاملپرسش محوری جستار حاضر، توصیف و تحلیل تطور تاریخی آموزۀ دوستی (محبت) افلاطونیـارسطویی در آیینۀ اندیشۀ فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی است. روش تحقیق، مطالعۀ تاریخی است که علاوه بر توصیف، به چرایی این تطور نیز میپردازد. بحث دوستی در اندیشۀ ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی مطرح شده و رگههایی از آموزه¬های افلاطونی در آن قابل مشاهده است. این بحث در فلسفۀ دورۀ اسلامی از جهاتی دچار دگردیسی شد، ازجمله از حیث تنوع محبوب (و بالاترین محبوب)، از حیث دامنه، یعنی فردگرایانه یا جامعهگرایانه بودن، و از حیث خودخواهی یا دیگرخواهی. از حیث تنوع محبوب، از دوستیِ بافضیلت به محبت نسبت به حکیم (خدا) رسیده است، از حیث دامنه، شاهد تغییر گفتمان از دوستی سیاسی ـ اجتماعی، به محبت بمثابه نوعی خصلت درونی هستیم که آثار فردی و اجتماعی دارد، و از خودخواهی و دیگرخواهی گذر کرده و مطابق با قاعدۀ سنخیت، به محبت ازـاویی (خدایی) رسیده است. تأثیرپذیری از آراء متفکرانی همچون فلوطین و همچنین نقش دین، فرهنگ، عرفان و واسطههایی چون آراء ابن¬سینا، آثار ابن¬مسکویه و شیخ اشراق در تبیین این دگردیسی اهمیت دارد. مبانی خاص فلسفی و کلامی فارابی و طوسی و همچنین برخی آراء اخلاقی ایشان، مهمترین عامل برای تفسیر چرایی این دگردیسی است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - مطالعۀ تطبیقی مسئلۀ شر از دیدگاه فلوطین و ابنسینا (با تأکید بر وجه تاریخی آن)
محمود صیدیشماره 4 , دوره 13 , بهار 1402پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و ابنسینا در مورد مسئلۀ شر میپردازد. برغم تفاوتهای موجود در اندیشۀ ایندو فیلسوف، اشتراکات زیادی نیز بین آنها دیده میشود و میتوان گفت ابنسینا در پاسخ به مسئلۀ شر متأثر از فلوطین است. بدیهیبودن وجود شرور، انحصار تحقق شرور در عا چکیده کاملپژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و ابنسینا در مورد مسئلۀ شر میپردازد. برغم تفاوتهای موجود در اندیشۀ ایندو فیلسوف، اشتراکات زیادی نیز بین آنها دیده میشود و میتوان گفت ابنسینا در پاسخ به مسئلۀ شر متأثر از فلوطین است. بدیهیبودن وجود شرور، انحصار تحقق شرور در عالم ماده و عدم تحقق آنها در عالم مجردات، عدمی و غیروجودی بودن شرور و خیربودن هستی همۀ موجودات با نگرش کلی به عالم، از اشتراکات دیدگاههای ایندو فیلسوف در این حوزه است. اما اختلافاتی نیز میان دیدگاه ایندو وجود دارد. ابنسینا بر خلاف فلوطین، ماده را شر بالذات و عدمی نمیداند، بلکه ماده از نظر او شر اضافی و قیاسی بوده و امری وجودی است. فلوطین نسبت میان خیر و شر را از نوع تضاد میداند، ولی از نظر ابنسینا ایندو، نسبت عدم و ملکه با یکدیگر دارند. دیگر اینکه، از نظر فلوطین ماده یا همان شر بالذات، از روح جزئی ایجاد میشود اما طبق نظر ابنسینا، امکان ذاتی عقل فعال، سبب صدور ماده و وجوب غیری آن، سبب صدور صورت میگردد که در برخی موارد شر بر آن عارض میگردد. پرونده مقاله
-
دسترسی آزاد مقاله
1 - عناصر و جايگاه مفهوم تخنه در فلسفه يونان باستان و بررسي ديدگاه هايدگر درباره آن
حسن مهرنیا حسین لطیفی مهدی ذاکریشماره 3 , دوره 8 , زمستان 1396يکي از جنبههاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. ما چکیده کامليکي از جنبههاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. مارتين هايدگر از نخستين کساني بود که بررسي مفهوم تخنه در يونان باستان را مقدمة درک متمايز از تکنولوژي مدرن تلقي کرد و در اين زمينه ديدگاهي خاص داشت. پژوهش حاضر با بررسي سه گروه از متون يوناني در پي آن است كه ابتدا عناصر اصلي مفهوم تخنه در نگاه نويسندگان و متفکرين يونان باستان را رديابي نمايد و همچنين با بررسي ديدگاه هايدگر، نقطة ثقل تحليل او در اين مسئله را بازيابي کند. درنهايت روشن ميگردد که اولاً، مفهوم تخنه، مفهومي غني است که با توجه به داشتن عناصر مختلف، براي کاربست در مباحث فلسفي براي متفکران يوناني جذاب بوده است و عناصر اصلي آن در طول دوران باستان تکرار شدهاند؛ گرچه در برخي دورهها، به تناسب شرايط زمانه و ديدگاه هر متفکر، برخي عناصر در آن پررنگتر شده است و نيز فروکاست اين مفهوم پيچيده و چندبعدي به يک عنصر کلي، درست و دقيق بنظر نميرسد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - مقايسه تطبيقي مفهوم کون وفساد نزد ارسطو و ابنسينا
اصغر سليمينوهشماره 4 , دوره 5 , بهار 1394رساله کون و فساد از گروه رسالههاي مربوط به طبيعت است که ارسطو آن را در حدود سالهاي 347 تا 335 قبل از ميلاد تأليف کرده است. اين رساله مشتمل بر دو کتاب ميباشد: در کتاب اول ارسطو کون و فساد را خصوصيت اساسي اجسام تحتالقمر معرفي کرده است. استحاله، نمو و ذبول، مماسه، فعل و چکیده کاملرساله کون و فساد از گروه رسالههاي مربوط به طبيعت است که ارسطو آن را در حدود سالهاي 347 تا 335 قبل از ميلاد تأليف کرده است. اين رساله مشتمل بر دو کتاب ميباشد: در کتاب اول ارسطو کون و فساد را خصوصيت اساسي اجسام تحتالقمر معرفي کرده است. استحاله، نمو و ذبول، مماسه، فعل و انفعال و اختلاط، از ديگر خصوصيات اجسام تحتالقمر هستند که کاملاً از نگاه ارسطو از يکديگر متمايز ميباشند. ارسطو کون و فساد مطلق را رد ميکند و نظريه امپدوکلس که کون و فساد را با استحاله يکي گرفته است نيز مورد انتقاد قرار ميدهد. کتاب دوم عمدتاً به بررسي عميق چهار عنصر اوليه (آب، خاک، هوا و آتش)، ماهيت آنها و نحوه تبدل متقابل آنها اختصاص دارد. ارسطو معتقد است که عناصر نخستين بصورت مستدير از يکديگر بوجود ميآيند و هيچکدام بر ديگري مقدم نيست. ابنسينا موجودات عالم را به چهار دسته عقول يا ملائکه، نفوس ملکي و اجرام فلکي، و اجسام عالم کون و فساد تقسيم کرده است. او امتياز وجودي بين مجردات و موجوداتي که توأم با مادهاند و در حال کون و فسادند را با امتياز نجومي بين افلاک و عالم تحتالقمر منطبق ساخته که در اين موضوع از ارسطو پيروي کرده است. در نوشتار حاضر موضوع کون و فساد در اجسام از نگاه ارسطو و ابنسينا مورد تحليل قرار ميگيرد و ميزان تأثيرپذيري ابنسينا از ارسطو و نيز ابداعت شيخالرئيس در اين زمينه مورد بررسي قرار ميگيرد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - عينيت و واقع¬نمايي گزاره¬ها در فلسفه عملي کانت و ملاصدرا
حسين قاسميشماره 4 , دوره 6 , بهار 1395کانت فيلسوف مدرنيته بر اين باور است که ساماندهي زندگي اخلاقي انسان منوط بر آن است که نظام اخلاقي طراحي گردد که دستورات آن بر خرد عام و همگاني مبتني باشد تا از هرگونه شائبه غرايز و اميال شخصي که گريبانگير نظامهاي اخلاقي زمانه اوست، بدور باشد. تنها گزارهيي که از اين ويژگ چکیده کاملکانت فيلسوف مدرنيته بر اين باور است که ساماندهي زندگي اخلاقي انسان منوط بر آن است که نظام اخلاقي طراحي گردد که دستورات آن بر خرد عام و همگاني مبتني باشد تا از هرگونه شائبه غرايز و اميال شخصي که گريبانگير نظامهاي اخلاقي زمانه اوست، بدور باشد. تنها گزارهيي که از اين ويژگي برخوردار است، گزاره تنجيزي است. حال مسئله اين است که او عينيت و واقعنمايي اين گزاره را چگونه توجيه ميكند؟ در فلسفه اسلامي ملاصدرا چگونه به اين مسئله پاسخ داده شده است؟ کانت در نقد خرد عملي امر تنجيزي را برگرفته از قانون اخلاق ميداند و تلاش ميكند آن را با تکيه بر عقل عملي و فرضيه آزادي توجيه نمايد. گرچه مباحث کانت در فلسفه اخلاق بگونهيي پيش ميرود که نومنها و بخصوص آزادي اثبات ميگردد، اما او آنها را اصول موضوعه ميداند. اين بدانمعناست که واقعيت عقل عملي و آزادي فقط امکان عمليبودن تجربه اخلاقي و ديگر حوزه هاي عملي را توجيه ميكند. بعبارت ديگر، اذعان به واقعيت عقل و آزادي تنها براساس باور و ايمان است؛ در نتيجه گزاره هاي اخلاقي عقلاني هستند اما شناختني نيستند. در فلسفه متعاليه ملاصدرا گزاره هاي عملي در حوزه فردي و اجتماعي براساس عقل عملي و با توجه به ارتباط آن با عقل نظري شکل ميگيرند. بعلاوه، هر دو ساحت نظر و عمل از صُقع و باطن نفس نشئت يافته و با علم حضوري شناخته ميشوند. در نتيجه، تمام دريافتهاي نفساني و عقلاني با حقيقت خير و مراتب آن بعنوان امر وجودي مرتبطتند. بدين ترتيب عينيت و واقعيت اين گزاره ها نه براساس اصول موضوعه بلکه با تکيه به امکان شناخت حضوري از عالم نفس الامر توجيه ميگردند. در نوشتار حاضر تلاش ميگردد با روش تطبيقي و از طريق تحليل مباني فلسفي کانت و ملاصدرا واقعيت و عينيت گزاره ها در فلسفه عملي به بحث گذاشته شود تا از اين طريق، برجستگي مباني فلسفه متعاليه آشکار گردد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - سرآغاز پيدايش فلسفه ايراني
اعلي توراني فريبا رخدادشماره 1 , دوره 6 , تابستان 1394شايد هرگز نتوان بطور دقيق و مسلّم معلوم کرد که علم و فلسفه در کدام نقطه از عالم و در نزد کدام مردم شروع شد و چگونه رشد و تکامل يافت؛ ولي قدر مسلّم اين است که علم و فلسفه نميتواند داراي يک زادگاه مشخص باشد. هرگز نبايد تصور کرد که يک عده خاص و معيني يا ملتي مشخص آن را ساخ چکیده کاملشايد هرگز نتوان بطور دقيق و مسلّم معلوم کرد که علم و فلسفه در کدام نقطه از عالم و در نزد کدام مردم شروع شد و چگونه رشد و تکامل يافت؛ ولي قدر مسلّم اين است که علم و فلسفه نميتواند داراي يک زادگاه مشخص باشد. هرگز نبايد تصور کرد که يک عده خاص و معيني يا ملتي مشخص آن را ساخته و پرداخته باشند، ولي اينکه کدام ملت گامهاي اوليه را در بسط و ترقي و تکامل اين معرفت پر ارج برداشتهاند، جاي بحث است .در يکي دو قرن گذشته، پژوهشگران و شرقشناسان، مطالب مختلفي درباره فلسفه و مرکزيت علم و انديشه به تحرير درآوردهاند که اغلب مغرضانه بنظر ميرسد. عمده اين متفکرين تلاش کردهاند که يونان و اروپا را اولين پايگاه و خاستگاه علم و فلسفه نشان دهند که اگر بخواهيم منصفانهتر قضاوت کنيم بايد بگوييم که شايد چون منابع مکتوبي از گذشتههاي درخشان علمي شرق و خاورميانه در دسترس آنها نبوده است، بيشتر دچار اشتباه شدهاند و مدارک و شواهد تاريخي بسياري وجود دارد که علما و بزرگان مشهور يوناني به مصر، هند، بابل و ايران سفر کرده و با کولهباري پر از دانش، فلسفه و عرفان و اشراق به يونان بازگشتهاند و منابع موثقي وجود دارد مبني بر اينکه کساني همچون فيثاغورس و سقراط و... نزد مغان ايراني تعليم ديدهاند. بدين ترتيب، فلسفه مغان مادستان ايران زمين در تاريخ فلسفه، دانش و عرفان قومهاي شرق و غرب جهان نقش ويژهيي داشته است و اين فيلسوفان، از جمله استانس، گبرياس، پازاتاس و استرامپ سيخوس ميباشند که به فيلسوفان خسرواني يا فهلويون شناخته ميشوند که نقش مهمي را در انتقال دانش ايرانيان به سراسر جهان داشتهاند. بنابرين، در اين نوشتار به دو تن از اين فيلسوفان يعني استانس و گبرياس پرداخته ميشود . پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - ماهيت مکان در تاريخ فلسفه اسلامي
عبدالرسول عبوديتشماره 1 , دوره 8 , تابستان 1396مکان ويژگيهاي شناختهشدهيي دارد که همة متفکران پذيرفتهاند؛ مانند اينکه مکان ظرف متمکن است، متمکن مکان را پر ميکند؛ امکان ندارد دو متمکن در يک زمان و در يک مکان وجود يابند، متمکن ميتواند با حرکت مکان را طلب کند يا آن را ترک کند، مکان، قابل انقسام به مکانهاي کوچکتر اس چکیده کاملمکان ويژگيهاي شناختهشدهيي دارد که همة متفکران پذيرفتهاند؛ مانند اينکه مکان ظرف متمکن است، متمکن مکان را پر ميکند؛ امکان ندارد دو متمکن در يک زمان و در يک مکان وجود يابند، متمکن ميتواند با حرکت مکان را طلب کند يا آن را ترک کند، مکان، قابل انقسام به مکانهاي کوچکتر است و... ازاينرو، وجود مکان در خارج امري بديهي تلقي شده است. اگر اختلافنظري وجود دارد، در ماهيت مکان است؛ اينكه آن شيئي که داراي ويژگيهاي پيشگفته است، چيست. در اين ميان، آرائي وجود دارد که بوضوح با برخي از اين ويژگيها سازگاري ندارد و از اينرو مردود شناخته شده است؛ مانند اينکه مکان جسم همان مادة جسم يا همان صورت آن است و... . رأي ارسطو بيش از همه مقبول افتاده و فارابي و ابنسينا آن را پذيرفتهاند. ايشان برآنند که مکان سطح دروني جسم حاوي است که با سطح بيروني جسم محوي مماس است. پس از اين رأي، نظري که مکان را بعد مجرد ميداند در ميان فيلسوفان نامدار طرفداراني دارد. رأي برخي متکلمان مبني بر اينکه مکان همان فراغ متوهم است، چون همان قول به خلأ است، از نظر فيلسوفان مردود است. سرانجام، با ديدگاه فيلسوفان متأخرتر مواجهيم که مکان را به حجم تأويل كردهاند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - دلايل اشراقي بودن فلسفه ابن سينا در ترازوي نقد
عبدالحسین خسروپناه حسام الدین مؤمنی شهرکی سید حمید فرقانی دهنویشماره 3 , دوره 8 , زمستان 1396يکي از مسائل مهم موجود در حوزة ابنسيناشناسي، مشائي يا اشراقي بودن فلسفة وي است. برخي بر اين باورند که فلسفة شيخالرئيس اشراقي است و براي اثبات اين مدعا دلايلي را ذکر ميکنند که در يک تقسيمبندي کلي ميتوان گفت دستهيي از اين دلايل مبتني بر آثار خود شيخ و دسته يي ديگر بر پ چکیده کامليکي از مسائل مهم موجود در حوزة ابنسيناشناسي، مشائي يا اشراقي بودن فلسفة وي است. برخي بر اين باورند که فلسفة شيخالرئيس اشراقي است و براي اثبات اين مدعا دلايلي را ذکر ميکنند که در يک تقسيمبندي کلي ميتوان گفت دستهيي از اين دلايل مبتني بر آثار خود شيخ و دسته يي ديگر بر پايه منابع معرفتيي ميباشد که او از آنها بهره برده است. نگارندگان معتقدند نقدهايي بر دلايل و شواهد اشراقي بودن فلسفة ابن سينا وارد است، بنابرين در نوشتار حاضر ابتدا به تعريف فلسفة اشراقي و تبيين دقيق و موجز دلايل و شواهد معتقدان اشراقي بودن فلسفه ابنسينا پرداخته شده و در گام بعدي، دلايل مذکور مورد نقد و بررسي قرار گرفته و ضعف آنها مشخص گرديده است. روش محققان در اين پژوهش تحليلي ـ انتقادي است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - مقام موسیقی در رسالۀ صناعیه ابوالقاسم میرفندرسکی
سهند سلطاندوست مهدی کشاورز افشار اصغر فهیمیفرشماره 4 , دوره 12 , بهار 1401ابوالقاسم میرفندرسکی (حدود ۱۰۵۰-970ق)، حکیم و فیلسوف عصر صفوی، در مشهورترین اثر خود با عنوان رسالۀ صناعیه مباحثی در باب موسیقی نظری دارد. از این نظر، او در بین فیلسوفان این دوره کمنظیر است. اما هدف میرفندرسکی، بر خلاف فلاسفۀ اوایل دورۀ اسلامی، نه آموزش فنی موسیقی از طر چکیده کاملابوالقاسم میرفندرسکی (حدود ۱۰۵۰-970ق)، حکیم و فیلسوف عصر صفوی، در مشهورترین اثر خود با عنوان رسالۀ صناعیه مباحثی در باب موسیقی نظری دارد. از این نظر، او در بین فیلسوفان این دوره کمنظیر است. اما هدف میرفندرسکی، بر خلاف فلاسفۀ اوایل دورۀ اسلامی، نه آموزش فنی موسیقی از طریق متن مکتوب، بلکه استفاده از مثال موسیقی نظری برای توضیح اقسام صناعات (پیشهها) است. در مقالۀ حاضر، که با هدف بررسی آراء فلسفی میرفندرسکی در ارتباط با موسیقی ذیل دستهبندی صناعات نوشته شده، با استفاده از روش کیفیِ تحلیل متن و مواد تاریخی و کتابخانهيی، ضمن مرور مختصر تاریخی بر احوال و آثار و اندیشههای میر، مقدمات نظری رساله و اصطلاحات بکاررفته در آن را شرح دادهایم تا از آنجا بتوان به مراد مؤلف از مثال موسیقی نظری پی برد. مهمترین نتیجۀ ضمنیيي که از مباحث موسیقایی اثر میگیریم اینست که در این دوره، علما تمایز روشن و قاطعی میان علم و عمل موسیقی قائل بودهاند، تا آنجا که ممکن بود یک عالم دینی برجسته، برغم وقوف کامل بر موسیقی نظری، داشتن گوش موسیقایی، و حتی تدریس آن، از اشتغال عملی به موسیقی بپرهیزد و طلاب خود را نیز از آن برحذر دارد. این واقعیت را میتوان از نشانههای آشکار جدایی علم و عمل موسیقی در این دوران دانست. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - بازتاب انديشه امشاسپندان در نظريه ارباب انواع شيخ اشراق
ناديا مفتوني مرتضي درودي جوانشماره 4 , دوره 8 , بهار 1397اين پژوهش با بهرهگيري از روش تحليل محتوا ميزان آثار و نشانههاي مستقيم و غيرمستقيم پنج امشاسپند را در مجموعة مصنفات شيخ اشراق بررسي ميکند. پس از استقراء ويژگيهاي عمومي و اختصاصي امشاسپندان با رجوع به منابع و متون مزدايي مانند اوستا، بندهش و ساير متون علمي و تحليلي، به چکیده کاملاين پژوهش با بهرهگيري از روش تحليل محتوا ميزان آثار و نشانههاي مستقيم و غيرمستقيم پنج امشاسپند را در مجموعة مصنفات شيخ اشراق بررسي ميکند. پس از استقراء ويژگيهاي عمومي و اختصاصي امشاسپندان با رجوع به منابع و متون مزدايي مانند اوستا، بندهش و ساير متون علمي و تحليلي، به جستجوي اين ويژگيها در آثار سهروردي پرداخته، همة مواردي را که ضمن آنها بصراحت از اين امشاسپندان نامي بميان آمده و نيز تمامي مواردي که ويژگيهاي عمومي و اختصاصي امشاسپندان را دربردارند استخراج و شمارش کرديم و پس از محاسبة ميزان فراواني و بسامد ويژگيها و نشانههاي هر يک از امشاسپندان به تحليل محتوايي و مفهومي آنها پرداختيم. بر اثر اين پژوهش، نتايج چندي بدست آمد که از آن ميان ميتوان به مشخص شدن تعداد اشارات مستقيم به امشاسپندان، نظم نسبي فراواني نشانهها بر اساس ترتيب امشاسپندان، ذکر امشاسپندان پنجگانه بعنوان عقول عرضيه با نظر به کارکرد ربالنوعي آنها، اجتماع قويترين نشانهها در متون فارسي و در ضمن يادکرد از قهرمانان اساطيري ايراني اشاره کرد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
9 - جايگاه عدالت در اتوپياي افلاطون و مدينه فاضله فارابي
دکتر حسین کلباسی اشتری پرويز حاجيزادهشماره 1 , دوره 5 , تابستان 1393«عدالت» آن مفهوم کليدي است که فارابي توانسته است بوسيلة آن مبناي نظام تکويني عالم را تشريح نمايد. در ضمن با همين مفهوم و به تأسي از افلاطون آن را در ساختار مدينه آرماني وارد ساخته و نظام اخلاق فردي را براساس آن، توجيه نموده است. تنها در انطباق نظام تشريع با تکوين و الگ چکیده کامل«عدالت» آن مفهوم کليدي است که فارابي توانسته است بوسيلة آن مبناي نظام تکويني عالم را تشريح نمايد. در ضمن با همين مفهوم و به تأسي از افلاطون آن را در ساختار مدينه آرماني وارد ساخته و نظام اخلاق فردي را براساس آن، توجيه نموده است. تنها در انطباق نظام تشريع با تکوين و الگوسازي آن در روابط فردي و اجتماعي است که انسان ميتواند به سعادت که غايت قصواي افلاطون و فارابي است، دست يابد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
10 - سير تطوّرات اصطلاح هيولاي اولي در آثار انديشمندان مسلمان
محمود هدايت افزا محمدجواد رضايي رهشماره 3 , دوره 8 , زمستان 1396ميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با اي چکیده کاملميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با ايدههاي عرفاني و تأثيرپذيري از معارف اسلامي، تطوّرات معنايي گوناگوني در اين اصطلاح رخ داده است؛ بطوري که در بعضي از مکاتب فکري، بنحو آگاهانه، بر امور بالفعل نيز اطلاق شده است. در نوشتار حاضر هشت معنا از «هيولاي اولي» احصاء گرديده که بترتيب زماني بدينقرارند: 1. امري فاقد هر نوع فعليت و صرف قابليت نزد مشّائيان که معادل مفهوم ارسطويي آن است. 2. مرتبه چهارم هستي در نزد اسماعيليه که متأخر از نفس و مقدّم بر طبيعت است. 3. صرف اتصال جوهري در برخي کلمات شيخاشراق که به همراه مقدار عرضي حقيقت جسم را تشکيل ميدهد. 4. ماده جميع عوالم امکاني و عبارت اخراي وجود منبسط در اصطلاح برخي عرفا 5. حيثيتي از حيثيات صورت در راستاي قول به ترکيب اتحادي ماده و صورت نزد ملاصدرا 6. معادل وجود امکاني يا وجهالرّب مخلوقات در اصطلاح شيخ احسائي 7. بسط مفهوم ارسطويي هيولاي اولي تحت عنوان ماهيت ظلمانيالذّات در مکتب تفکيک 8. اطلاق هيولاي عالم بر ماء بسيط به استناد نصوص ديني در مکتب تفکيک پرونده مقاله