• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات Interpretation

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - بررسي نگره‌ بحران در نظر هوسرل و زمينه‌هاي آن در فلسفه قرن نوزدهم اروپا
        سيدمسعود  سيف افشين  مؤذن
        در اوايل قرن بيستم ميلادي جريان گسترده‌‌يي پديدار گشت که نويسندگان آن در اشاره به بحران علم و فرهنگ اروپايي با يکديگر همصدا بودند. ادموند هوسرل نيز بعنوان يکي از متفکرين برجستة اروپايي در اوايل قرن بيستم، همگام با اين جريان، پديدارشناسي را بعنوان راهکار غلبه بر اين بحرا چکیده کامل
        در اوايل قرن بيستم ميلادي جريان گسترده‌‌يي پديدار گشت که نويسندگان آن در اشاره به بحران علم و فرهنگ اروپايي با يکديگر همصدا بودند. ادموند هوسرل نيز بعنوان يکي از متفکرين برجستة اروپايي در اوايل قرن بيستم، همگام با اين جريان، پديدارشناسي را بعنوان راهکار غلبه بر اين بحران همه‌جانبه ارائه ميکند که از نظر وي نيمة دوم قرن نوزدهم اروپا را دربرگرفته است. از نظر او اين بحران بصورت فقدان وحدت و انسجام در فلسفه و علوم، اعم از علوم طبيعي و انساني و همچنين بيگانگي علوم از زندگي روزمرة انسان ظهور و بروز يافته است و ريشه‌ها و علل اين بحران بايد در رويکردهاي علمي و فلسفي قرن نوزدهم اروپا جستجو شود. در اين قرن پس از مرگ هگل، با تأثر از مکاتب هگلي و نسبيت‌انگاري تاريخي برآمده از آنها، جريانهايي چون مارکسيسم، بيولوژيسم و هرمنوتيک تاريخ‌گرا پديد آمد که وجه اشتراک همه آنها تمايل به سمت نسبيت‌گرايي بود. اين جريانها هرکدام از منظر خود با نفي امکان نيل به يک حقيقت واحد و يقيني و همچنين نسبي‌سازي اين حقيقت، موجبات بحران مذکور را فراهم آوردند. هوسرل پس از آشکار ساختن ماهيت بحران در مباني تفکر غرب، از طريق خوانشي انتقادي از ريشه‌گرايي دکارتي و در جهت دستيابي به يک بنيان متقن و وحدت‌بخش براي علوم، روشي را با نام «تأويل پديدارشناسانه» پيشنهاد نمود که برغم اينکه پس از وي انتقادات فراواني را برانگيخت، اما به يکي از اصليترين عناصر پديدارشناسي تبديل شد که تقريباً در تمامي انديشه‌هاي پس از هوسرل تأثيرگذار بوده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - کارکرد عقل در حوزه دين از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي و ابوبکر باقلاني
        فرزانه  مصطفي‌پور
        مقاله پيش‌رو، با استفاده از روش توصيفي تحليلي به بررسي کارکرد عقل در حوزه دين در انديشه کلامي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي ابوبکر باقلاني پرداخته است. در همين راستا، رويکرد عقلاني هر دو، در تفسير قرآن و کارکرد عقل در حصول احکام شرعي دين، مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته ا چکیده کامل
        مقاله پيش‌رو، با استفاده از روش توصيفي تحليلي به بررسي کارکرد عقل در حوزه دين در انديشه کلامي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي ابوبکر باقلاني پرداخته است. در همين راستا، رويکرد عقلاني هر دو، در تفسير قرآن و کارکرد عقل در حصول احکام شرعي دين، مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته است. حاصل اين بررسي نشان ميدهد آنچه اين دو را از هم متمايز ميکند بيش از هرچيز، رويکرد آنها در مواجهه باعقل و چند و چون نسبت آن با وحي است. بنابر اين تحقيق، قاضي عبدالجبار به عقل و استدلالهاي عقلي اصالت داده، همواره در فهم کلامي خود از دين، عقل را بعنوان ابزار شناخت بکار گرفته و حتي گاه در موارد تعارض حکم عقل با ظاهر آيات و روايات بي محابا، اولويت نخست را به عقل داده و براحتي به تأويل يا نفي اعتبار گزارههاي مخالف عقل پرداخته است. ترجيح نقل بر عقل و اولويت نص نازل شده اعم از قرآن، سنت و عمل صحابه، مهمترين اصل معرفت‌شناختي باقلاني است. با اين حال نظام فکري باقلاني، در واقع آغاز ورود کلام اشاعره به مقدمات عقلي بود که قواعد عقلي را تابع عقايد ميدانست و معتقد بود که ايمان به مفاد و مضمون آنها واجب است. زيرا اين ادله، متوقف بر عقايد مزبور است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - کارکرد عقل در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي
        فرزانه  مصطفي‌پور حسين  هوشنگي سيدعباس  ذهبي
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، س چکیده کامل
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، سه مقوله، شناخت ارزشهاي پايه، حسن و قبح افعال، کشف احکام اخلاقي مبتني بر گزاره‌هاي پايه، در حوزه انگيزشي، دو گونه کاربرد عقل بعنوان منشأ الزامات اخلاقي و اساس مسئوليت انسان و در حوزه وجودشناختي، انتخاب ارادي و عقلاني بشر مورد بررسي قرار گرفته است. عقل در هرکدام از آنها، نقش و کارکرد اساسي و بنياديني داشته و برپايه استدلال عقلاني، احکام اخلاقي تبيين شده است. در زمينه کارکرد عقل در حوزه فهم دين نيز ابتدا صفات توحيد و عدل خداوند، بر مبناي استدلال عقلاني بررسي شده و سپس با تکيه بر اصول اعتقادي و محوريت عقل به تفسير آيات پرداخته و موارد معارض با عقل را با ذکر نمونه‌هايي از آن تأويل نموده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - خوانش و تفسير حکماي مسلمان از پيشاسقراطيان ملطي
        منصور  نصیری مهدی  عسگری
        در تاريخ فلسفه، فيلسوفان نخستين از اهميت ويژه‌يي برخوردارند؛ زيرا اولين مراحل شکلگيري مفاهيم و افكار فلسفي را رهبري کرده‏اند. در اين ميان، سه فيلسوف ملطي از اهميت بسزايي برخوردارند؛ سؤالي که اين سه فيلسوف مطرح کردند باعث شد فيلسوفان بعدي را به اين تکاپو وادارد که به آن چکیده کامل
        در تاريخ فلسفه، فيلسوفان نخستين از اهميت ويژه‌يي برخوردارند؛ زيرا اولين مراحل شکلگيري مفاهيم و افكار فلسفي را رهبري کرده‏اند. در اين ميان، سه فيلسوف ملطي از اهميت بسزايي برخوردارند؛ سؤالي که اين سه فيلسوف مطرح کردند باعث شد فيلسوفان بعدي را به اين تکاپو وادارد که به آن جوابي درخور بدهند. سؤال اين بود که «اصل نخستين عالم چيست؟» در دوره ترجمه متون فلسفي به زبان عربي، مسلمانان با اين انديشمندان تا حدودي آشنا شدند و آراء آنها را نقل و در برخي از موارد نيز تفسير نمودند. نوشتار حاضر بر آن است تا خوانش و تفسير فيلسوفان مسلمان را از پيشا‌سقراطيان ملطي نشان دهد و به اين سؤال پاسخ گويد که فيلسوفان مسلمان تا چه اندازه در خوانش و تفسير خود از اين فيلسوفان راه صواب را پيش گرفته‌اند. پاسخ اجمالي به اين مسئله آن است که فيلسوفان مسلمان يک تفسير کاملاً غيرتاريخي ارائه کرده‌اند که قابل نقد تاريخي ميباشد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - مقام فلاسفه در تأويل قرآن از ديدگاه ابن‌رشد
        روح اله  عليزاده
        ابوالوليد محمد بن رشد، بزرگترين فيلسوف غرب جهان اسلام بمانند ديگر فلاسفه اسلامي در باب نسبت بين دين و فلسفه انديشيد و آثار مهمي در اينباره بر جاي گذاشت که از جمله آنها ميتوان به فصل المقال‌، الکشف عن مناهج الادله في عقائد المله و تهافت التهافت اشاره کرد. از نظر ابن‌رشد، چکیده کامل
        ابوالوليد محمد بن رشد، بزرگترين فيلسوف غرب جهان اسلام بمانند ديگر فلاسفه اسلامي در باب نسبت بين دين و فلسفه انديشيد و آثار مهمي در اينباره بر جاي گذاشت که از جمله آنها ميتوان به فصل المقال‌، الکشف عن مناهج الادله في عقائد المله و تهافت التهافت اشاره کرد. از نظر ابن‌رشد، دين و فلسفه باهم هماهنگ بوده و تعارضي ندارند. استدلال او در اينمورد چنين است: «الحق لايضاد الحق بل يوافقه و يشهد له». او ميگويد: چون شريعت حق است و دعوت به تفکري (استدلال عقلاني) ميکند که مؤدّي به حق است، پس هر دو حقند و حق با حق متضاد نيست بلکه موافق با آن و گواه بر آن است. اما اينکه فلسفه با دين تعارض ندارد مربوط به باطن دين و آيات قرآني است، چراکه فلسفه و تفکر عقلي گاهي با ظواهر ديني و آيات در تعارض مي‌افتد. راه حل ابن‌رشد براي رفع تعارض اين ظواهر با فلسفه، دستيابي به باطن آيات از طريق تأويل است. البته ابن‌رشد مانند فارابي قائل به وحدت و جمع بين دين و فلسفه نيست و صرفاً به سازگاري و عدم تعارض بين آنها مي‌انديشد، چراکه فلسفه و دين بخاطر امنيت خود بايد مستقل و مجزا از هم باشد و نبايد بين مباحث آنها خلط کرد. ما در نوشتار حاضر بطور کلي به مسئله هماهنگي فلسفه و دين از نظر ابن‌رشد و بطور خاص به نظريه او در باب تأويل خواهيم پرداخت و در نهايت خواهيم گفت که يکي از مهمترين اهداف ابن‌رشد از طرح بحث عدم تعارض بين دين و فلسفه و تأويل، دفاع از فلسفه و اعطاي حق تأويل به اهل برهان که همان فلاسفه باشند، است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - تطور روشی تفکر تأویلی در اسلام از کندی تا میرداماد
        سید محمد حسین میردامادی
        مقالة حاضر به بررسی دورنمایی از روش تفکر تأویلی حکمای اسلامي قبل از ملاصدرا پرداخته است. هرچند تفکر تأویلی همیشه به یک معنا بکار نرفته اما خصوصیت کلی آن، عدم تصلب به ظاهر و همراهی عقل و ملزومات آن با متن وحیانی بوده است. نگاه به این سیر تاریخی نشان‌دهندة رشد کلی (هر چند چکیده کامل
        مقالة حاضر به بررسی دورنمایی از روش تفکر تأویلی حکمای اسلامي قبل از ملاصدرا پرداخته است. هرچند تفکر تأویلی همیشه به یک معنا بکار نرفته اما خصوصیت کلی آن، عدم تصلب به ظاهر و همراهی عقل و ملزومات آن با متن وحیانی بوده است. نگاه به این سیر تاریخی نشان‌دهندة رشد کلی (هر چند با فراز و فرود) این روش در درون سنت حكمي اسلامي، است. دلیل این ادعا اینست که فرایند تأویل از دوگانه‌بینی دین و فلسفه بسمت وحدت مراتبی آن پیش آمده است. تفکر کاشف وحدت ـ اگر مستدل باشد ـ نشانة رشد عقلی است، چراکه عقل وحدت‌گرا و خیال کثرت‌گراست. در یک نگاه تاریخی ميتوان گفت تفکر تأویلی حکما از موضع دفاع از دین و فلسفه در مقابل یکدیگر که بسته به حکیم مورد بحث، گاهی با جانبداری از ظواهر دین و گاه با جانبداری از عقل و فلسفه بوده، بتدریج به این سو سوق پیدا کرده که حقیقت دین و عقل در طول هم بوده و جدا از هم نيستند، بلكه حقیقتي واحدند که با زبانهای مختلف بيان شده و آنچه مهم است درک روش و زبان بیان و محدودیتهای آن است. بنابرین شاهد سیر از انحصارگرایی و جزئی‌نگری به جامعه‌گرایی و جامع‌نگری هستیم. روش این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است و با هدف نشان دادن سیر ‌اندیشة تأویلی در مهمترین حکمای قبل از ملاصدرا تدوين شده است‌. پرونده مقاله