نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشههاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزارههاي اخلاقي برميآيد، ميتوان به سه رويکرد معرفتشناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفتشناختي، س چکیده کامل
نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشههاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزارههاي اخلاقي برميآيد، ميتوان به سه رويکرد معرفتشناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفتشناختي، سه مقوله، شناخت ارزشهاي پايه، حسن و قبح افعال، کشف احکام اخلاقي مبتني بر گزارههاي پايه، در حوزه انگيزشي، دو گونه کاربرد عقل بعنوان منشأ الزامات اخلاقي و اساس مسئوليت انسان و در حوزه وجودشناختي، انتخاب ارادي و عقلاني بشر مورد بررسي قرار گرفته است. عقل در هرکدام از آنها، نقش و کارکرد اساسي و بنياديني داشته و برپايه استدلال عقلاني، احکام اخلاقي تبيين شده است. در زمينه کارکرد عقل در حوزه فهم دين نيز ابتدا صفات توحيد و عدل خداوند، بر مبناي استدلال عقلاني بررسي شده و سپس با تکيه بر اصول اعتقادي و محوريت عقل به تفسير آيات پرداخته و موارد معارض با عقل را با ذکر نمونههايي از آن تأويل نموده است.
پرونده مقاله
پيشتر در مقالهيي تحت عنوان «انديشه ايران در انديشه سقراط (کنفرانس بزرگداشت فيلسوف يوناني سقراط، تهران/1380» استدلال نموديم که در مکالمات افلاطوني، تصريحي بر حق ملت ايران و نيز حق دولت ايراني ديده نميشود. سقراط که انتظار داشت ايرانيان حکومت آتن را برسميت بشناسند، در تأي چکیده کامل
پيشتر در مقالهيي تحت عنوان «انديشه ايران در انديشه سقراط (کنفرانس بزرگداشت فيلسوف يوناني سقراط، تهران/1380» استدلال نموديم که در مکالمات افلاطوني، تصريحي بر حق ملت ايران و نيز حق دولت ايراني ديده نميشود. سقراط که انتظار داشت ايرانيان حکومت آتن را برسميت بشناسند، در تأييد رسمي و باصطلاح دوژوري حکومت هخامنشي سخني بصراحت نميگويد. برغم اينکه افلاطون بيش از ديگر يونانيان با آزادمنشي از شاعران و نمايشنامهنويسان و مورخان ديگر ملتها و در اين ميان بيشتر از ملت ايران ياد ميکند، اما وي حقوق دموکراتيک آتنيها را مشروط به حفظ حقوق ملتهاي ديگر از جمله ايرانيها و مصريها و مشروعيت دولتهاي آنان نميداند. در نوشتار حاضر قصد ما اين است که ويژگيهاي خودشناسي آتني را در نسبت با خودشناسي ايراني تعريف و بازشناسي کنيم؛ افلاطون در اشعار خود گفته است: «سلام مرا به ساحلي که همسايه ماست برسانيد.» بتعبير فيلسوفانه آتن بايد به مرزها کشيده شود تا خود را دريابد، زيرا مرزهاي انديشه آتني و يوناني براي خودشناسي و مطالعه تاريخ ايراني اهميت دارد و همانگونه که سقراط خود به بيگانه اجازه داده بود، بيگانه ميتواند درباره ماهيت «حد»، از جمله حد و رسم انسانِ يوناني و غيرآن سخن بگويد.
به ياد بياوريم زماني که فايدروس به سقراط گفته بود: «سقراط! چه آسان ميتواني راجع به مصر و هر کشور ديگر که بخواهي داستان بسازي». قصد ما در نوشتار حاضر، پيروي متقابل از سقراط در اين فقره نيست و نميخواهيم وارد انشاء اسطورهيي و داستاني و يا تاريخي درباره يونان سقراط بشويم، بلکه مقصود تفسير و تفصيل نظر سياسي سقراط درباره ايران بخصوص با رجوع به رساله آلکيبيادس و رساله قوانين است.
پرونده مقاله
مسئله مورد بررسی در این نوشتار، معرفتشناسی معقول ثانی (بنحو عام) و بیان کیفیت صدق معقول ثانیة فلسفی (بنحو خاص) است. این مطلب در سایه بررسی و تحلیل نحوة «عروض» و «اتصاف» معقول ثانی فلسفی نزد حکمای بزرگ ـ فارابی، ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا ـ مورد بحث واقع میشود. نتیجه چکیده کامل
مسئله مورد بررسی در این نوشتار، معرفتشناسی معقول ثانی (بنحو عام) و بیان کیفیت صدق معقول ثانیة فلسفی (بنحو خاص) است. این مطلب در سایه بررسی و تحلیل نحوة «عروض» و «اتصاف» معقول ثانی فلسفی نزد حکمای بزرگ ـ فارابی، ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا ـ مورد بحث واقع میشود. نتیجه بررسی حاضر نشان میدهد که وجه اشتراک تمامی این اندیشمندان پیشگیری از خطای معرفتشناسی در سایه تبیین موقعیت وجودی محکی عنه معقولات ثانی فلسفی در خارج است؛ اما هرکدام با توجه به اصول و مبانی مکتب خود، مسیر متفاوتی را در رسیدن به مقصد پیمودهاند و در نهایت تحلیل هستیشناسی ملاصدرا از معقولات فلسفی، گامی بزرگ در جهت حضور این معقولات در خارج است که به دیدگاه اصالت وجود او منتهی میشود.
پرونده مقاله
علم الهی از مسائل مهم فلسفی است که اندیشمندان، همواره به بررسی ابعاد آن پرداختهاند. ابنسینا بدلیل احتراز از تغییر در ذات الهی، علم خداوند به جزئیات را بر وجه کلی و از طریق علم به علل و مسببات ممکن میداند و به علم اجمالی الهی به موجودات از طریق صور مرتسمه معتقد است. از چکیده کامل
علم الهی از مسائل مهم فلسفی است که اندیشمندان، همواره به بررسی ابعاد آن پرداختهاند. ابنسینا بدلیل احتراز از تغییر در ذات الهی، علم خداوند به جزئیات را بر وجه کلی و از طریق علم به علل و مسببات ممکن میداند و به علم اجمالی الهی به موجودات از طریق صور مرتسمه معتقد است. از سویی محقق طوسی، علم واجب را از مقوله اضافه شمرده و معتقد است در علم باری به امور متغیر جزئی، تغییر در اضافه پدید میآید و ذات همچنان ثابت است. ازاینرو، برخلاف ابنسینا، علم الهی به جزئیات علی وجه جزئی را میپذیرد. او اشکالاتی نیز به ارتسام صور متقرره در ذات واجب بر نظریه ابنسینا وارد میسازد. همچنین ابنسینا علم ذات الهی به ذات خود و علم ذات به صور مرتسمه که سبب پیدایش موجودات میشود را نیز حضوری و علم به موجودات دیگر بر سبیل تفصیل را حصولی میداند. در نوشتار حاضر ضمن بیان مبانی فلسفی این دو اندیشمند، به بررسی آن میپردازیم.
پرونده مقاله
برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاقنظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهو چکیده کامل
برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاقنظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهوم نشاندهندة خداوند، بمانند وجود خدا که با هر موجودي متفاوت است و نظير ندارد، با مفهومهاي ديگر در گذر مذکور متفاوت است و نظير ندارد. آنسلم به يک شکل و دکارت بشکلي ديگر، برهان مفهومي را تقرير کردهاند. صرفنظر از درستي يا نادرستي نقدهاي وارد شده بر اين دو برهان، نوشتار حاضر مفهوم ديگري را براي تقرير اين برهان مطرح كرده است که اگر شرايط لازم و کافي را داشته باشد، سريعتر و آسانتر به مقصد ميرسد. اين مفهوم ويژگيهايي دارد که در ميان آنها ويژگي کاشفيت و حکايت از واقع از اهميت بسزايي برخوردار است. مفهوم ياد شده عبارت است از مفهوم وجود؛ مفهوم معقولي که در طبيعت عقل قرار دارد و از هر مصاحبت با چيستي و نيستي فاصله دارد. پس از تقرير اين برهان، با جستجو در مکتوبات فيلسوفان مسلمان، از جمله ملاصدرا به اين نتيجه رسيديم که عباراتي از ايشان را ميتوان بر اين مقصود شاهد آورد. اگر اين برهان به ثمر نشسته باشد، توانايي عام عقل را در شناخت خداوند و نيز صفات خداوند از يک طرف و امکان تقرير جديدي براي پاره يي از مقاصد عالمان حکمت و عرفان، از طرف ديگر را نشان ميدهد.
پرونده مقاله
ابنسينا از خداوند به عقل بسيط تعبير کرده است. معناي مورد نظر او از عقل بسيط، از سوي فخررازي، ميرداماد و ملاصدرا به سهگونة متفاوت تفسير شده است. فخررازي عقل بسيط را از نظر ابنسينا ناظر به دفعي و غيرزماني بودن علم حصولي و تفصيلي خداوند به موجودات پيش از ايجاد آنها دانس چکیده کامل
ابنسينا از خداوند به عقل بسيط تعبير کرده است. معناي مورد نظر او از عقل بسيط، از سوي فخررازي، ميرداماد و ملاصدرا به سهگونة متفاوت تفسير شده است. فخررازي عقل بسيط را از نظر ابنسينا ناظر به دفعي و غيرزماني بودن علم حصولي و تفصيلي خداوند به موجودات پيش از ايجاد آنها دانسته است. ميرداماد معتقد است منظور ابنسينا از عقل بسيط، علم خداوند به موجودات در مرتبة ذات است که عين ذات ميباشد. او اين علم را در مقابل علم حضوري خداوند به موجودات خارجي دانسته و نسبت علم حصولي به ابنسينا را از لغزشهاي شيخاشراق ميداند. ملاصدرا بر اين باور است که منظور ابنسينا از عقل بسيط، علم اجمالي در مقابل علم تفصيلي حصولي است. در اين نوشتار هر يک از تفسيرهاي سهگانه همراه با مستنداتشان باختصار بررسي شده و در پايان، ترکيبي از تفسير ملاصدرا و فخررازي به اثبات رسيده است.
پرونده مقاله
آراء شيخاشراق را در انديشههاي ايران باستان ميتوان جست. يکي از اين آراء، اعتقاد به بهمن يا صادر اول است. نوشتار حاضر با روش تحليل محتوا، در پي احصاء و تحليل ميزان آثار مستقيم و غيرمستقيم بهمن که در باور مزديسنان برترين فروزة اهورامزدا بشمار ميرود، در آثار شيخاشراق است چکیده کامل
آراء شيخاشراق را در انديشههاي ايران باستان ميتوان جست. يکي از اين آراء، اعتقاد به بهمن يا صادر اول است. نوشتار حاضر با روش تحليل محتوا، در پي احصاء و تحليل ميزان آثار مستقيم و غيرمستقيم بهمن که در باور مزديسنان برترين فروزة اهورامزدا بشمار ميرود، در آثار شيخاشراق است. پس از استقراء ويژگيهاي عمومي و اختصاصي بهمن با رجوع به منابع مزدايي همچون اوستا و بندهش، به جستجوي اين ويژگيها در آثار سهروردي پرداختيم. با کاوش در تمامي آثار شيخاشراق، همة مواردي را که ضمن آنها بصراحت از امشاسپند بهمن ياد شده و نيز تمامي مواردي که ويژگيهاي عمومي و اختصاصي آن را دربردارند، استخراج و شمارش کرديم و پس از محاسبة ميزان فراواني و بسامد ويژگيها و نشانههاي موجود، به تحليل محتوايي و مفهومي آنها پرداختيم. در اين پژوهش، نتايجي همچون مشخص شدن تعداد اشارات مستقيم به امشاسپند بهمن، ذکر بهمن بعنوان صادر اول يا عقل اول و سرسلسلة عقول طولي برخلاف ساير امشاسپندان با نظر به کارکرد ربالنوعي آنها، اجتماع قويترين نشانههاي حضور بهمن در متون فارسي و در ضمن يادکرد از قهرمانان اساطيري ايراني و موارد ديگر بدست آمد. در اين ميان، بيشترين بسامد در بين خصوصيات عمومي و اختصاصي بهمن يا صادر اول به ويژگي پيوند با ساير امشاسپندان مربوط است؛ زيرا همة نشانههاي امشاسپند بهمن از اين خصوصيت برخوردارند. نتيجه اين خصوصيت، همراهي همة نشانههاي امشاسپند با يكديگر و نيز سامانمندي در بين آنهاست كه اين يافته خود دليلي بر تأييد مسئله محوري اين تحقيق مبني بر توجه ويژه به معاني و كاركردهاي امشاسپندان بنظر ميرسد.
پرونده مقاله
سوفيستها را ميتوان از نخستين متفکران باستان دانست که موضوع اصلي انديشه را معطوف به مسئلة انسان ميدانستند. ايشان براي نخستين بار جهت پژوهش فلسفي را از «فوسيس» به «نوموس» تغيير دادند. تقريباً همزمان و اندکي پس از ظهور سوفيستها، سقراط، افلاطون و همچنين ارسطو نيز با وجود مخ چکیده کامل
سوفيستها را ميتوان از نخستين متفکران باستان دانست که موضوع اصلي انديشه را معطوف به مسئلة انسان ميدانستند. ايشان براي نخستين بار جهت پژوهش فلسفي را از «فوسيس» به «نوموس» تغيير دادند. تقريباً همزمان و اندکي پس از ظهور سوفيستها، سقراط، افلاطون و همچنين ارسطو نيز با وجود مخالفتها و تعارضات بنيادين با ايشان، انسان را نخستين خواست نظرية فلسفي برشمردند. اين امر اصليترين وجه اشتراک دو ديدگاه سوفيستي و فلاسفة کهن را نشان ميدهد. از سوي ديگر، ميان سقراط و سوفيستها از لحاظ شيوة ديالکتيک و بحث نيز نوعي قرابت صوري وجود دارد. اما از آنجا که سقراط معرفت را داراي معيار ثابت و فارغ از تأثيرات و متغيرات حسي قلمداد ميکند، ازاينرو «انسان معيار همه چيز است» پروتاگوراس از آنجا که نظر به انسان فردي دارد و حقيقت را نسبي تلقي ميکند، مورد انتقاد و اعتراض سقراط قرار ميگيرد. بدينترتيب مطالعة تطبيقي آراء سوفيستي و اهالي فلسفه نشان ميدهد که موضوع و روش، نزد دو گروه يکسان، اما غايت انديشه متفاوت بوده است. اين غايت نزد سوفيستها آموزش يا «پايديا» بود، در حالي که فلاسفه غايت عمل را در شناخت حقيقت ميجستند. نوشتار حاضر با هدف کشف وجوه اشتراک و افتراق دو ديدگاه، در گام نخست به تدقيق آراء شاخص آن خواهد پرداخت و سپس روشن ميکند که برخي نتايج فکري بدست آمده توسط سوفيستها، با وجود بدنامي تاريخي ايشان، تأثيراتي پاينده تا فلسفة معاصر غربي داشته است. بعبارت ديگر، اينان با تغيير جهت فلسفه به مسئلة انسان بنوعي مباني فلسفة نوين غرب را پي افکندند.
پرونده مقاله
قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونهيی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. فراروي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است. این نوشتار با روش توصیفیـتحل چکیده کامل
قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونهيی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. فراروي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است. این نوشتار با روش توصیفیـتحلیلی و سنجشی به بررسی تطور ديدگاههاي فيلسوفان اسلامی در اينباره پرداخته است. در این تطور، سه نظریۀ اساسی قابل شناسایی است. در نظریة فیلسوفان مشائی، هر نوع از ادراکات به مبدئی خاص اختصاص داده شده و از اینرو، قوة واهمه مستقل از دیگر قوا بشمار آمده و ادراکات در چهار نوع حسی، خیالی، وهمی و عقلی قرار داده شده است. صدرالمتألهین و علامهطباطبایی، هر یک بنوعی این نظریه را مورد نقد قرار دادهاند. در نظریة صدرالمتألهین قوة واهمه به ساحت قوۀ عاقله ارتقاء یافته و در مرتبة عقل متنزل نشانده شده و ادراکات در سه نوع حسی، خیالی و عقلی قرار داده شده است. در نظریة علامهطباطبایی، قوة وهمیه ساقط شده و ادراکات آن به حس مشترک ارجاع داده شده و با اسقاط احساس، ادراکات حسی و خیالی و وهمی، نوعی واحد بشمار آمده و ادراکات در دو نوع قرار داده شده است.
پرونده مقاله
خواجهنصیرالدین طوسی را میتوان در شمار برترین مدافعان فلسفۀ اسلامی در دوران غربت تفکر و فلسفهورزی دانست. او با تلاشها و حمايتهاي علمي و فلسفي خود، مانع از خاموشی چراغ اين اندیشة اصيل شد. خواجهنصيرالدين براي دفاع از فلسفۀ اسلامي در برابر منتقدان آن، از روشي نظاممند به چکیده کامل
خواجهنصیرالدین طوسی را میتوان در شمار برترین مدافعان فلسفۀ اسلامی در دوران غربت تفکر و فلسفهورزی دانست. او با تلاشها و حمايتهاي علمي و فلسفي خود، مانع از خاموشی چراغ اين اندیشة اصيل شد. خواجهنصيرالدين براي دفاع از فلسفۀ اسلامي در برابر منتقدان آن، از روشي نظاممند بهره برده كه موجب تحول بنیادین در روند فلسفه و کلام اسلامی شد. پژوهش حاضر با استفاده از راهبردهاي توصیفی، تحلیلی و استدلالی و روشهای اسنادی، تحلیل منطقی و قیاسی، بدنبال تبیین نظام علميـدفاعي خواجهنصير در مواجهه با منتقدان فلسفۀ اسلامی است. یافته¬های اين تحقیق نشان میدهند که شاخصههای روش نظاممند وی عبارتند از: تبيين عدم تعارض میان فلسفه و دین، گفتگو با ساير اندیشمندان، شرح فلسفة سینوی، نقد آراء مخالفـان و منتقـدان فلسفه، ترکیب فلسفة مشائـی و اشراقـی، نشاندادن کاربرد فلسفه با ارائة کلام فلسفی، رویکرد عقلی و بدون غرضورزي در شرح و نقد، و رعایت اخلاق در نقد. نتایج پژوهش حاکی از آنست که عقل فلسفی و رويكرد عقلانی خواجه، اساس و محور اصلي نظام علمیـدفاعی اوست.
پرونده مقاله