• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات Nature

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - زندگي هماهنگ با طبيعت از نظر سه فيلسوف رواقي؛ سنکا، اپيکتتوس و مارکوس اورليوس
        محمدجواد  اسماعيلي سينا  مشايخي
        «زندگي هماهنگ با طبيعت» شعار اصلي فلسفة رواقي است. همچنين اين مفهوم پيوند ميان طبيعيات و اخلاق را در آراء رواقيان بخوبي نمايان ميسازد. تحقيق در باب ريشه‌هاي اين مفهوم در آراء رواقيان از «زنون کيتيومي» مؤسس مکتب رواقي تا «مارکوس اورليوس» آخرين فيلسوف رواقي، از بسط يافتن چکیده کامل
        «زندگي هماهنگ با طبيعت» شعار اصلي فلسفة رواقي است. همچنين اين مفهوم پيوند ميان طبيعيات و اخلاق را در آراء رواقيان بخوبي نمايان ميسازد. تحقيق در باب ريشه‌هاي اين مفهوم در آراء رواقيان از «زنون کيتيومي» مؤسس مکتب رواقي تا «مارکوس اورليوس» آخرين فيلسوف رواقي، از بسط يافتن گسترة معاني «هماهنگي با طبيعت» حکايت دارد: 1) طبيعت فردي، بمعناي هماهنگي با قوة عاقله؛ 2) طبيعت کلي، بمعناي هماهنگي با تقدير و اموري که در اختيار ما نيستند؛ 3) طبيعت اجتماعي، بمعناي هماهنگي با اجتماع و قوانين اجتماعي. جالب توجه است که در اخلاق رواقيان براي هرکدام از اين گستره‌ها، از اصطلاحات ناظر به طبيعيات استفاده شده است؛ بعنوان مثال، مفاهيم صيانت ذات، مهرباني، عقل سليم و مشيت الهي در جهان. مسئلة اصلي در اين تحقيق، کارکردهاي «زندگي هماهنگ با طبيعت» در اخلاق رواقي است. از اينرو، بررسي ما در آراء سه فيلسوف رواقي ـ سنکا، اپيکتتوس و اورليوس ـ بر پاية منابع موجود از ايشان، صورت گرفته است. در پايان نيز بعنوان نتيجه‌گيري چنين خواهد آمد که تلاش رواقيان، بخصوص اين سه فيلسوف، در جهت تأکيد بر مفهوم رواقي «زندگي هماهنگ با طبيعت» براي ايجاد پيوند ميان نظم درون انسان و نظم کلّ طبيعت و اجتماع است، زيرا در فلسفة رواقي، انسان جزئي از کلّ است و با اين ارتباط ميبايست به هماهنگي و سعادت خود، اجتماع و کلّ کمک کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - حکومت و سعادت در انديشه سياسي علامه طباطبايي (ره)
        عبدالمطلب عبدالله
        سعادت از مفاهيم کليدي در انديشه فلاسفه و بخصوص حکماي اسلامي است و از فلاسفه يونان باستان گرفته تا اديان توحيدي و دين اسلام به مقوله سعادت آدمي پرداخته‌اند. از منظر غالب فلاسفه، هدف سياست و تشکيل حکومت، نيل به سعادت است؛ هرچند در تعريف سعادت تعاريف متفاوتي ارائه شده است. چکیده کامل
        سعادت از مفاهيم کليدي در انديشه فلاسفه و بخصوص حکماي اسلامي است و از فلاسفه يونان باستان گرفته تا اديان توحيدي و دين اسلام به مقوله سعادت آدمي پرداخته‌اند. از منظر غالب فلاسفه، هدف سياست و تشکيل حکومت، نيل به سعادت است؛ هرچند در تعريف سعادت تعاريف متفاوتي ارائه شده است. در اين مقاله تلاش شده جايگاه سعادت در انديشه علامه طباطبايي بعنوان يک فيلسوف و مفسر برجسته معاصر مورد بررسي قرار گيرد. از ديدگاه علامه طباطبايي جامعه‌يي به سعادت دست مييابد که حرکتش در مسير فطرت انساني و نظام آفرينش باشد. دين که از طرف خداوند تشريع شده تفصيل فطرتي است که بصورت اجمال آن را در درون خود مييابيم؛ بنابرين دين ـ اسلام ـ ملاک تشخيص ايمان و عمل صالح است. از اينرو، جامعه‌يي به سعادت دنيوي و اخروي ميرسد که دين منطبق با فطرت بر آن حکومت کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - گذار از برهان آنسلم و دکارت به تقريري ديگر از برهان مفهومي بر وجود خدا
        امير  ديواني
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهو چکیده کامل
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهوم نشان‌دهندة خداوند، بمانند وجود خدا که با هر موجودي متفاوت است و نظير ندارد، با مفهومهاي ديگر در گذر مذکور متفاوت است و نظير ندارد. آنسلم به يک شکل و دکارت بشکلي ديگر، برهان مفهومي را تقرير کرده‌اند. صرف‌نظر از درستي يا نادرستي نقدهاي وارد شده بر اين دو برهان، نوشتار حاضر مفهوم ديگري را براي تقرير اين برهان مطرح كرده است که اگر شرايط لازم و کافي را داشته باشد، سريعتر و آسانتر به مقصد ميرسد. اين مفهوم ويژگيهايي دارد که در ميان آنها ويژگي کاشفيت و حکايت از واقع از اهميت بسزايي برخوردار است. مفهوم ياد شده عبارت است از مفهوم وجود؛ مفهوم معقولي که در طبيعت عقل قرار دارد و از هر مصاحبت با چيستي و نيستي فاصله دارد. پس از تقرير اين برهان، با جستجو در مکتوبات فيلسوفان مسلمان، از جمله ملاصدرا به اين نتيجه رسيديم که عباراتي از ايشان را ميتوان بر اين مقصود شاهد آورد. اگر اين برهان به ثمر نشسته باشد، توانايي عام عقل را در شناخت خداوند و نيز صفات خداوند از يک طرف و امکان تقرير جديدي براي پاره ‌يي از مقاصد عالمان حکمت و عرفان، از طرف ديگر را نشان ميدهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - سير تطوّرات اصطلاح هيولاي اولي در آثار انديشمندان مسلمان
        محمود هدايت افزا محمد‌جواد  رضايي ره
        ميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با اي چکیده کامل
        ميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با ايده‌هاي عرفاني و تأثيرپذيري از معارف اسلامي، تطوّرات معنايي گوناگوني در اين اصطلاح رخ داده است؛ بطوري که در بعضي از مکاتب فکري، بنحو آگاهانه، بر امور بالفعل نيز اطلاق شده است. در نوشتار حاضر هشت معنا از «هيولاي اولي» احصاء گرديده که بترتيب زماني بدين‌قرارند: 1. امري فاقد هر نوع فعليت و صرف قابليت نزد مشّائيان که معادل مفهوم ارسطويي آن است. 2. مرتبه‌ چهارم هستي در نزد اسماعيليه که متأخر از نفس و مقدّم بر طبيعت است. 3. صرف اتصال جوهري در برخي کلمات شيخ‌اشراق که به همراه مقدار عرضي حقيقت جسم را تشکيل ميدهد. 4. ماده جميع عوالم امکاني و عبارت اخراي وجود منبسط در اصطلاح برخي عرفا 5. حيثيتي از حيثيات صورت در راستاي قول به ترکيب اتحادي ماده و صورت نزد ملاصدرا 6. معادل وجود امکاني يا وجه‌الرّب مخلوقات در اصطلاح شيخ احسائي 7. بسط مفهوم ارسطويي هيولاي اولي تحت عنوان ماهيت ظلماني‌الذّات در مکتب تفکيک 8. اطلاق هيولاي عالم بر ماء بسيط به استناد نصوص ديني در مکتب تفکيک پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - سنجش مؤلفه‌هاي معرفت‌شناسي دوره تجدد در ساحت علوم انساني و آسيب‌شناسي آن
        علي  کربلائي پازوکي فاطمه  نجفي پازوکي
        علوم انساني مدرن که امروزه در مراکز علمي جهان تدريس ميشود، زمان شکلگيري آن به دوره تجدد دنياي غرب ميرسد؛ دوراني که به جدايي علم و دين و عقل و ايمان معروف است. مباني نظري اين علوم انساني بلحاظ هستي‌شناسي به ماده، بلحاظ انسان‌شناسي به اومانيسم، بلحاظ فرجام‌شناختي به علمان چکیده کامل
        علوم انساني مدرن که امروزه در مراکز علمي جهان تدريس ميشود، زمان شکلگيري آن به دوره تجدد دنياي غرب ميرسد؛ دوراني که به جدايي علم و دين و عقل و ايمان معروف است. مباني نظري اين علوم انساني بلحاظ هستي‌شناسي به ماده، بلحاظ انسان‌شناسي به اومانيسم، بلحاظ فرجام‌شناختي به علمانيت و بلحاظ معرفتي به حس، تجربه، تحقيق‌پذيري و عقل ابزاري محدود است. بايد پرسيد كه پيشينه و زمينه‌هاي معرفتي شکلگيري علوم انساني مدرن غرب چيست؟ و آسيبهاي معرفتي، ارزشي و رواني و معنوي ناشي از آن کدام است؟ اين تحقيق با روش توصيفي و تحليلي با بررسي تاريخي مسئله معرفت در غرب درصدد بازشناسي عوامل معرفتي تأثيرگذار در شکلگيري علوم انساني دوره تجدد و آسيبهاي آن است. محدود کردن علم به ساينتيسم، انسان به اومانيسم و عالم هستي به پديده هاي طبيعي و راهِ کسب معرفت به حس، تجربه، دليل‌گرايي و عقل‌گرايي حداکثري، تفکيک شناختي بين پديدار و شيء في‌نفسه و ناديده انگاشتن حس‌ باطني و معرفتهاي فطري، عقل شهودي و وحي از جمله عوامل مهمي هستند که در شکلگيري علوم انساني نوين غرب مؤثرند و سبب پيدايش بحرانهاي معرفتي، ارزشي و رواني، فقر معنويت، رشد هيچ‌انگاري و ... در دنياي امروز گرديده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - طباع تامّ در فلسفۀ اسلامی و مقایسۀ آن با «فروهر» در حکمت خسروانی
        مریم  اسدیان بابک  عالیخانی
        طباع تامّ مفهومی برگرفته از یک حکایت هرمسی است که نزد اشراقیون از جمله حقایق نوری و رب‌النّوعی بشمار میرود. اتحاد میان نفس و رب‌النّوع (عقل) از رهگذر تزکیه، ریاضت و رها شدن از عالم برازخ و تجرید رخ میدهد. این اندیشه که پیش از سهروردی در آراء ابوالبرکات بغدادی و دیگران ن چکیده کامل
        طباع تامّ مفهومی برگرفته از یک حکایت هرمسی است که نزد اشراقیون از جمله حقایق نوری و رب‌النّوعی بشمار میرود. اتحاد میان نفس و رب‌النّوع (عقل) از رهگذر تزکیه، ریاضت و رها شدن از عالم برازخ و تجرید رخ میدهد. این اندیشه که پیش از سهروردی در آراء ابوالبرکات بغدادی و دیگران نیز سابقه داشته است، از سوی ملاصدرا و شاگردانش تفسیر و تبیین شد. ملاصدرا طباع تامّ را صورت واحد عقلی و بالاترین مرتبه از مراتب وجودی انسان میداند که دارای بیشترین درجۀ تجرّد است. وی این مرتبه را «روح‌القدس» مینامد و تصریح میکند که میان نفس و طباع تامّ هیچگونه مغایرتی وجود ندارد و اساساً همۀ هویت نفس انسانی به طباع تامّ او بازمیگردد. طباع تامّ اگرچه با تعالیم هرمسی پیوند دارد، اما از ریشه‌های خسروانی آن نیز غافل نمیتوان بود. در تعالیم مزدیسنایی، از اطوار و شئون نفس سخن رفته که بالاترین آن، فرَوَشی یا فِرَوهر است. فروهر، اصل آسمانی یا وجهی از مینوی خرد است که خود را بر پارسا مینماید و معارف را به او می‌آموزد. نوشتار حاضر، پس از بررسی آراء فلاسفۀ اسلامی در باب طباع تامّ در پي اين است كه نشان دهد این مفهوم ریشه در خمیرۀ ازلی حکمت دارد که مطابق تبارشناسی سهروردی در دو شاخۀ شرقی و غربی حکمت، یعنی هم در تعلیم هرمسی (شاخۀ غربی) و هم در تعلیم خسروانی (شاخۀ شرقی) جزو اساسیترین مبانی معرفت‌شناسی بوده و سهروردی، در پی مقصود اشراقی خود، یعنی احیای خمیرۀ ازلی با طرح مفهوم طباع تامّ، حکمت خسروانی و حکمت هرمسی را جمع کرده و ملاصدرا نیز در این زمینه بر پیِ وی پوییده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - نگاهی تاریخی به کاربرد عبارت «مدنی بالطبع» در سده‌های میانة جهان اسلام
        سجاد هجری آذرتاش آذرنوش
        «مدنیت» انسان از موضوعاتی‌ است که از روزگار کهن تاکنون، فیلسوفان به تحقیق دربارة آن پرداخته‌اند و این موضوع، مبنای برخی دانشهای حکمت عملی و بویژه از مبادی فلسفة علوم اجتماعی ا‌ست. اگر چه ضرورت «حیات اجتماعی» یا مدنیت برای همة انسانها کمابیش آشکار است اما یونانیان این پد چکیده کامل
        «مدنیت» انسان از موضوعاتی‌ است که از روزگار کهن تاکنون، فیلسوفان به تحقیق دربارة آن پرداخته‌اند و این موضوع، مبنای برخی دانشهای حکمت عملی و بویژه از مبادی فلسفة علوم اجتماعی ا‌ست. اگر چه ضرورت «حیات اجتماعی» یا مدنیت برای همة انسانها کمابیش آشکار است اما یونانیان این پدیدار را موشکافانه در کتابهای فلسفی بررسی میكردند و آنچه از گذشته تا امروز در جهان اسلام با عنوان مدنی‌بالطبع بودن انسان میشناسیم، ریشه در یونان و عصر ترجمه دارد. این تعبیر با ترجمة اسحاق بن حنین از اخلاق نیکوماخوس ارسطو، در سدة سوم قمری در جهان اسلام پدید آمد و با تهذیب الأخلاق مسکویه رازی زمینة گسترش آن فراهم شد. اگر چه بیشتر مترجمان اخلاق ارسطو به فارسی و عربی، این ترکیب را بکار نبرده‌اند، اما امروزه نیز همچنان بر سر زبانهاست. آموزة مدنیت انسان، در جهان اسلام مبنای برهان حکیمانی همچون ابن‌سینا بر اثبات نبوت قرار گرفته و فخررازی پای آن را ـ که بعدها به نام طریقة‌الحکماء مشهور شده ـ به کتابهای کلامی گشوده است. این مقاله میکوشد با بررسی میراث مکتوب فارسی و عربی در دسترس، خط سیر آمیزة مدنی‌بالطبع که بمثابه اصطلاح و قالبی در جهان اسلام درآمده و تا امروز نیز بکار میرود، را در سده‌های میانه تبیین نماید و جای خالی بررسی تاریخی آن را در پژوهشهای کنونی، از وجوهی پر کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - بررسی و تبیین تشکیک در محمولات عرضی از دیدگاه میرقوام‌الدین رازی تهرانی
        مهدی  عسگری منصور  نصیری
        فیلسوفان مسلمان هر ممکن‌الوجودی را زوجی ترکیبی از ماهیت و وجود میدانند. از زمان میرداماد این پرسش مطرح شد که اصالت با کدامیک از این دو است؛ با وجود یا با ماهیت؟ بتبع بحث از اصالت و اعتباری بودن وجود و ماهیت، مسئلة تشکیک نیز مطرح شد؛ سؤال اساسی این بود که وجود مشکک است ی چکیده کامل
        فیلسوفان مسلمان هر ممکن‌الوجودی را زوجی ترکیبی از ماهیت و وجود میدانند. از زمان میرداماد این پرسش مطرح شد که اصالت با کدامیک از این دو است؛ با وجود یا با ماهیت؟ بتبع بحث از اصالت و اعتباری بودن وجود و ماهیت، مسئلة تشکیک نیز مطرح شد؛ سؤال اساسی این بود که وجود مشکک است یا ماهیت؟ قائلان به اصالت وجود معتقد بودند تشکیک از آنِ وجود است. در مقابل، قائلان به اصالت ماهیت بر اين باور بودند تشکیک از آنِ ماهیت است. در این، میان میر‌قوام‌الدین رازی دیدگاهی متفاوت از این دو قول دارد و معتقد است تشکیک در ماهیت بمعنای محمولات ذاتی و همچنین در محمولات عرضی که مبدأ اشتقاقشان مستند به ذات و ذاتی موضوع نباشد، محال است اما در محمولات عرضی که مبدأ اشتقاقشان مستند به ذات و ذاتی موضوع باشد، تشکیک رخ میدهد. مسئلة اصلی مقالة حاضر بررسی دیدگاه میرقوام‌الدین رازی دربارة تشکیک در محمولات عرضی است. هدف از این پژوهش نشان دادن قول سوم در این مسئله است که تا بحال مغفول مانده است. تحقیق به روش توصیفی ـ تحلیلی و تا حدی با رویکرد تاریخی، فراهم آمده است. نتیجه‌یی که از این پژوهش برآمده اینست که سخن میرقوام‌الدین رازی، با توجه به سخن مشائیانی همچون ارسطو، میتواند درست و قابل دفاع باشد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - مبانی انسانشناختي هابز و اسپینوزا دربارة حکومت (ملاحظاتي تاريخي)
        بیان کریمی سيدمصطفي  شهرآييني
        هابز و اسپینوزا از جمله فیلسوفانی هستند که در تاریخ فلسفه پرداختن به اندیشة سیاسی را از ضروریات کار فلسفی دانسته‌اند. این دو متفکر بنحوی نظاممند اندیشة سیاسی خود را به مابعدالطبیعه و انسانشناسي منتج از آن مرتبط دانسته‌اند که از این حیث با پیشینیان خود و حتی با دکارت که چکیده کامل
        هابز و اسپینوزا از جمله فیلسوفانی هستند که در تاریخ فلسفه پرداختن به اندیشة سیاسی را از ضروریات کار فلسفی دانسته‌اند. این دو متفکر بنحوی نظاممند اندیشة سیاسی خود را به مابعدالطبیعه و انسانشناسي منتج از آن مرتبط دانسته‌اند که از این حیث با پیشینیان خود و حتی با دکارت که کمابیش همدورة آنهاست، تفاوتي آشکار دارند. اسپینوزا در برخی جهات از هابز تأثیر پذیرفته است، اما بدليل تفاوت در منطق و فلسفة کلی هر یک، تفاوتي چشمگیر در خوانشهای انسانشناختي و ارائة کارکردهای اندیشة سیاسی این دو فیلسوف مشاهده ميشود. هدف راهبر مقالة حاضر برجسته‌سازی پیشینة تاریخی فلسفة سیاسی در یونان باستان بویژه در سده‌های میانه و سپس در تقابل تاریخی با این پیشینه، یافتن مبادی و مفروضات مابعدالطبیعی و انسانشناختي پیدا و پنهان در برتری نوع حکومت مطلوب هابز و اسپینوزا و همچنین برشمردن شباهتها و تفاوتهای میان آنهاست. مدعای اصلی مقاله اینست که فلسفة سیاسی اسپینوزا بر پایة اخلاق و عقل استوار است تاجاییکه ویژگی بارز آن عشق به انسان و اهمیت عقل در سرشت اوست. در سوی دیگر، فلسفة سیاسی هابز حس بنیاد است و ویژگی مشهود آن نگرش بدبینانه به انسان و تفسیری مادی از سرشت وي است. بر همین اساس، اصل صیانت ذات در هابز تنها بمعنای صیانت جسم است و نوع برتر حکومت بزعم او، سلطنت مطلق است که تنها هدف آن حفظ جان شهروندان و تأمین امنیت جامعه است، اما صیانت ذات برای اسپینوزا فراتر از صیانت جسم بوده و صیانت عقل را نیز دربرمیگیرد و چه‌بسا بر آن تأکید بیشتری دارد، چراکه ذات آدمی بیشتر به عقل اوست تا به جسمش. بنابرين، نوع برتر حکومت از نظر اسپینوزا، دموکراسی بوده و او به نقش حکومت در تعالی فرهنگ بشر و لزوم سیاستگذاری تربیتی و اخلاقی تصريح كرده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        10 - «طبيعت» از منظر فيلسوفان يوناني و حکيمان مسلمان
        داود محمدیانی
        تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پ چکیده کامل
        تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پرداخته و درصدد پاسخ به این پرسش بوده‌اند که طبیعت به چه معناست؟ ساختار آن چیست؟ چه ارتباطی بین موجودات و طبیعت میتواند وجود داشته باشد؟ آیا طبیعت منشأ اولیه پیدایش موجودات در جهان است؟ یا اینکه طبیعت بعنوان ماده و صورت، بستری برای پیدایش گونه‌های مختلف موجودات است؟ فیلسوفان یونانی و پس از آنها حکیمان مسلمان، پاسخهايي متفاوت به این پرسشها داده‌اند. در اندیشة یونانیان باستان، «فوزیس» یا طبیعت بمعنای روییدن و زندگی کردن و حیات بود. اين معنا که محور اصلی اندیشة پیش‌سقراطیان را شکل داده بود، در فلسفة رواقی به معنای «محتوای جهان» و «موجد اشیاء» تغییر یافت و نزد افلاطون بعنوان منشأ پیدایش همه چیز بکار رفت. او واژة تخنه (هنر) و آرخه (اصل) را برای توضیح پیدایش جهان بکار برده و خلقت جهان را ابداع هنری دانسته است. ارسطو نیز که جهان را مترادف با کل طبیعت میدانست، معتقد بود طبیعت مبدأ حرکت و دگرگونی در اشیاء است. اما اندیشمندان مسلمان آرائي متفاوت دربارة طبیعت ارائه کرده‌اند. اخوان الصفا طبیعت را پنجمین مرتبه از مراتب هستی‌ و جنبة «فعال» جهان، و ماده را جنبة «منفعل» آن، تلقي كرده‌اند. ابن‌سینا طبیعت و همه فعل و انفعالات آن را فعل خداوند دانسته و معتقد بود طبیعت با ترکیب ماده و صورت، موجب پیدایش جوهر جسمانی میشود. سهروردی بر خلاف مشائین که صورت نوعیه را طبیعت اشیاء میدانستند، با نفی صورت نوعیه، طبیعت نوری را جایگزین آن کرد و ملاصدرا عالم طبیعت را عین تجدد و دگرگونی دانسته و طبیعت جوهر را دارای حرکت و سیلان دائمی معرفی نمود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        11 - مطالعۀ انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ تجربه¬گرایان در دورۀ جدید
        محمدحسین طالبی
        آموزة «قانون طبیعی» یکی از مشهورترین، قدیمیترین و کارآمدترین موضوعات حکمت عملی در اندیشۀ غربی است. این آموزه در شاخه های گوناگون علوم انسانی، همچون فلسفه، انسان‌شناسی، اخلاق، حقوق، علوم سیاسی، علوم تربیتی، جامعه‌شناسی و...، بازتاب دارد. برخلاف اندیشمندان مسلمان، تاکنون چکیده کامل
        آموزة «قانون طبیعی» یکی از مشهورترین، قدیمیترین و کارآمدترین موضوعات حکمت عملی در اندیشۀ غربی است. این آموزه در شاخه های گوناگون علوم انسانی، همچون فلسفه، انسان‌شناسی، اخلاق، حقوق، علوم سیاسی، علوم تربیتی، جامعه‌شناسی و...، بازتاب دارد. برخلاف اندیشمندان مسلمان، تاکنون نظریه های بسياري از سوی اندیشمندان غرب دربارة این آموزه ارائه شده است. در مشهورترین تفسیر قانون طبیعی عبارتست از فرمانهای عقل عملی در مورد رفتارهای بشر برای رسیدن به خوشبختی. هدف این پژوهش، مطالعۀ انتقادی اندیشة تجربه گرایان دورۀ جدید در مورد قانون طبیعی و بیان کاستیهای این تفکر بشیوۀ عقلی، با بکارگیری استدلالهای فلسفی است. خوانش تجربه گرایان دورة جدید (قرنهای هفدهم و هجدهم میلادی)، مثل هابز و لاک، از آموزۀ عقلی قانون طبیعی، خوانشی تجربی است. بر اساس این خوانش، بدلیل آنکه روح پوزیتیویسم بر افکار تجربه گرایان حاکم بوده، بطور عام غیرمادی بودن نفس انسانی برای آنها پذيرفتني نبوده است. آنان برای تبیین قانون طبیعی فقط به طبیعت انسان نگریسته و به هدفی فراتر از ارضای امیال طبیعی و مادی او نمی‌اندیشیده اند. اين دسته از تجربه‌گرايان به مصالح اجتماعی بشر توجه نمیکردند، درحالیکه قانون طبیعی همیشه فرمان عقل عملی برای تکامل و پیشرفت انسان در همة امور مادی و معنوی، شخصی و گروهی، فردی و اجتماعی و... است این رويكرد به قانون طبیعی، انسانها را فقط بسوی لذتهای مادی و فناپذیر سوق داده و به هرآنچه مربوط به سعادت معنوی و دائمی زندگی در جهان آخرت است، بی اعتنا کرده است. بر این‌ اساس، حق حیات و آزادی که از لوازم قانون طبیعی در مکتب تجربه گرایی دورة جدید تمدن غرب است، حیات و آزادی مادی است. این امر باعث نادیده گرفتن بخش بزرگی از جهان واقعیت، یعنی امور متافیزیک، شده است. این اندیشه زمینة سلطۀ فراگیر پوزیتیویسم بر همة جنبه های زندگی بشر در قرن نوزدهم را فراهم آورده و سبب شد موضوعات علوم یکسره تجربی شوند و مباحثات عقلی، بویژه دربارة قانون طبیعی، بمدت بیش از یک قرن، به محاق بروند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        12 - ریشه¬های تاریخی نظریة حرکت جوهری
        منصور  ايمانپور
        بدون شک، تفسیر واقعیت عالم طبیعت، یکی از مباحث اساسی فلسفة اولی محسوب میشود و از آغاز پیدایش فلسفه و عرفان، همیشه مورد بحث بوده ¬است. ملاصدرا بر اساس نظریة حرکت جوهری، کل عالم طبیعت را مساوی با حرکت و صیرورت دانسته و به حرکت ذاتی آن، بسمت عالم ثبات، رأی داده است. اکنون چکیده کامل
        بدون شک، تفسیر واقعیت عالم طبیعت، یکی از مباحث اساسی فلسفة اولی محسوب میشود و از آغاز پیدایش فلسفه و عرفان، همیشه مورد بحث بوده ¬است. ملاصدرا بر اساس نظریة حرکت جوهری، کل عالم طبیعت را مساوی با حرکت و صیرورت دانسته و به حرکت ذاتی آن، بسمت عالم ثبات، رأی داده است. اکنون پرسش اینست که آیا این نظریه، نظریه‌یی بکلی ابتکاری است، یا مسبوق به سوابق تاریخی است؟ نوشتار پیش رو، با رویکرد توصیفی‌ـ‌تحلیلی، نشان میدهد که این مسئله مسبوق به سابقه بوده و در یونان باستان، برخی فیلسوفان به حرکت تمام موجودات عالم طبیعت باور داشته‌اند؛ در عالم اسلامی نیز برخی فیلسوفان، تنها به حرکت در حوزۀ اعراض اعتقاد داشته و با انواع مناقشات و استدلالها، به رد نظریۀ حرکت جوهری پرداخته‌اند، اما دسته‌یی دیگر، از منظری متفاوت به عالم نگریسته‌اند و با نگاه عرفانی و با استناد به تجارب شهودی، کل کائنات را متجدد دانسته‌اند. ملاصدرا بر پایۀ این زمینه و گنج آماده، و تأثیرپذیری از آن، حرکت جوهری را متناسب با فلسفۀ وجودی خود، مطرح و بازنگری کرده و با اثبات آن و مبنا قرار دادنش برای بسیاری از مسائل فلسفی، طرحی دیگر درانداخت و بر آن اساس، هستی را در نگاهی کلان، به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم نمود و بدنبال آن، نتایجی را در امور عامه و خداشناسی استنتاج کرد. پرونده مقاله