«زندگي هماهنگ با طبيعت» شعار اصلي فلسفة رواقي است. همچنين اين مفهوم پيوند ميان طبيعيات و اخلاق را در آراء رواقيان بخوبي نمايان ميسازد. تحقيق در باب ريشههاي اين مفهوم در آراء رواقيان از «زنون کيتيومي» مؤسس مکتب رواقي تا «مارکوس اورليوس» آخرين فيلسوف رواقي، از بسط يافتن چکیده کامل
«زندگي هماهنگ با طبيعت» شعار اصلي فلسفة رواقي است. همچنين اين مفهوم پيوند ميان طبيعيات و اخلاق را در آراء رواقيان بخوبي نمايان ميسازد. تحقيق در باب ريشههاي اين مفهوم در آراء رواقيان از «زنون کيتيومي» مؤسس مکتب رواقي تا «مارکوس اورليوس» آخرين فيلسوف رواقي، از بسط يافتن گسترة معاني «هماهنگي با طبيعت» حکايت دارد: 1) طبيعت فردي، بمعناي هماهنگي با قوة عاقله؛ 2) طبيعت کلي، بمعناي هماهنگي با تقدير و اموري که در اختيار ما نيستند؛ 3) طبيعت اجتماعي، بمعناي هماهنگي با اجتماع و قوانين اجتماعي. جالب توجه است که در اخلاق رواقيان براي هرکدام از اين گسترهها، از اصطلاحات ناظر به طبيعيات استفاده شده است؛ بعنوان مثال، مفاهيم صيانت ذات، مهرباني، عقل سليم و مشيت الهي در جهان. مسئلة اصلي در اين تحقيق، کارکردهاي «زندگي هماهنگ با طبيعت» در اخلاق رواقي است. از اينرو، بررسي ما در آراء سه فيلسوف رواقي ـ سنکا، اپيکتتوس و اورليوس ـ بر پاية منابع موجود از ايشان، صورت گرفته است. در پايان نيز بعنوان نتيجهگيري چنين خواهد آمد که تلاش رواقيان، بخصوص اين سه فيلسوف، در جهت تأکيد بر مفهوم رواقي «زندگي هماهنگ با طبيعت» براي ايجاد پيوند ميان نظم درون انسان و نظم کلّ طبيعت و اجتماع است، زيرا در فلسفة رواقي، انسان جزئي از کلّ است و با اين ارتباط ميبايست به هماهنگي و سعادت خود، اجتماع و کلّ کمک کند.
پرونده مقاله
در اين نوشتار نظرية اتصال در طبيعيات رواقي با تأكيد بر مفاهيمي مانند پنوما (نَفَس)، هکسيس (ملکه) و تنوس (تنش) بررسي شده و به نتايج برآمده از اين نظريه اشاره ميگردد. همچنين نشان داده ميشود که فيلسوفان رواقي، تحليلي ساختارمند از ارتباط اجزاء جاندار و غيرجاندار طبيعت بدست چکیده کامل
در اين نوشتار نظرية اتصال در طبيعيات رواقي با تأكيد بر مفاهيمي مانند پنوما (نَفَس)، هکسيس (ملکه) و تنوس (تنش) بررسي شده و به نتايج برآمده از اين نظريه اشاره ميگردد. همچنين نشان داده ميشود که فيلسوفان رواقي، تحليلي ساختارمند از ارتباط اجزاء جاندار و غيرجاندار طبيعت بدست دادهاند. اين موضوع در طبيعيات رواقي براساس نظرية نبود خلاء در طبيعت و اجزاء آن بنيان يافته است و با اين نظريه، عنصر فعال در طبيعت ـ خداوند و قوة عاقله ـ با عناصر منفعل ـ طبيعت غيرارگانيک ـ مرتبط شده است. بنابرين، در اين تحقيق با تحليل اصول طبيعي فلسفه رواقي در مرحلة اول عنصر فعال در طبيعيات يعني پنوما (نَفَس) و شکلهاي متنوع آن در طبيعت: الف) در وجه والاتر آن ـ قوة عاقله ـ در انسان؛ ب) در وجه ضعيفتر آن ـ هکسيس (ملکه)ـ در طبيعت غيرارگانيک تبيين ميشود و در مرحله دوم به مفهوم اتصال براساس پنوما (نَفَس) و اثبات آن به شيوة تجربي ميپردازد. در پايان نيز نظرية اتصال بر پاية تفسير فيلسوفان مسلمان از فلسفة رواقي مقايسه ميگردد.
پرونده مقاله