فيلوپونوس، فيلسوف نوافلاطوني ـ اسکندراني دورة متأخر، در اکثر علوم عصر خود به حدي متبحر شده بود که برخي به او لقب علاّمه دادند. ولي اين تنها خصوصيت بارز اين متفکر مدرسة اسکندريه نيست. انديشة فيلوپونوس در طول عمر آکادميک خود، دچار نوسانات شگرفي گرديد که برخي شجاعت او را د چکیده کامل
فيلوپونوس، فيلسوف نوافلاطوني ـ اسکندراني دورة متأخر، در اکثر علوم عصر خود به حدي متبحر شده بود که برخي به او لقب علاّمه دادند. ولي اين تنها خصوصيت بارز اين متفکر مدرسة اسکندريه نيست. انديشة فيلوپونوس در طول عمر آکادميک خود، دچار نوسانات شگرفي گرديد که برخي شجاعت او را در نقد و ردّ آراء پيشينيان در حدّ يک قهرمان ستودهاند و وي را راهگشاي تفکر نقّادانه دانستهاند و برخي هم وي را بزدل و طمّاع دانستهاند که براي نجات جان خويش و اغراض مادي، در مقابل فشار حکومت مسيحي ـ رومي تسليم شد و از دستاوردهاي فلسفي خويش دست شست. در نوشتار حاضر تلاش شده تا حدي، پرده از چهرة رازآلود اين فيلسوف، با استناد به آثار ارزشمند پژوهشگران معاصر، کنار زده شود و در جهت تعميق فهم درست از سير تطور انديشة فلسفي در تاريخ فلسفه گامي، هرچند کوچک، برداشته شود. از جمله مواردي که اين نوشتار مورد توجه قرار ميدهد، چگونگي تعامل مدرسة اسکندريه با حکومت مقتدر مسيحي است، بنحوي که در دورة مورد نظر، زمينة رشد و نموّ فيلسوفان و شارحان مروّج انديشة ارسطويي از جمله فيلسوف مورد نظر ما فراهم گرديد. ولي شايد مهمترين دستاورد اين نوشتار بررسي رويکرد نقّادانة فيلوپونوس نسبت به آراء ارسطو و اسلاف وي و مقايسة تطبيقي مهمترين آراء فلسفي فيلوپونوس در دو دوره از فعاليت آکادميک وي باشد؛ آراء متضاد و گاه متناقضي که در جاي خود محل بروز مناقشات قابلتوجهي گرديد و آثار خاص خود را بر سير تحول انديشة فلسفي جوامع مختلف از جمله فلسفة اسلامي بر جاي گذاشت.
پرونده مقاله
نظريه الهيات تمثيلي قديس توماس آکويناس بخصوص با تأکيدي که بر متن کتاب مقدس دارد، از تأثيرگذارترين و پردامنهدارترين نظريات در باب شناخت خدا و تحليل اسماء و صفات باريتعالي است. تلاش اصلي آکويناس در اين بخش مشترکِ هر دو اثر سترگ وي، يعني جامع الهيات و جامع در رد گمراهان، چکیده کامل
نظريه الهيات تمثيلي قديس توماس آکويناس بخصوص با تأکيدي که بر متن کتاب مقدس دارد، از تأثيرگذارترين و پردامنهدارترين نظريات در باب شناخت خدا و تحليل اسماء و صفات باريتعالي است. تلاش اصلي آکويناس در اين بخش مشترکِ هر دو اثر سترگ وي، يعني جامع الهيات و جامع در رد گمراهان، بر اين است که بتوان صفات کمالي مخلوقات و از جمله انسان بعنوان کاملترين آنها را بر خداوند نيز حمل کرد ـ البته به روش حمل تمثيلي در مقابل حمل اشتراک معني و حمل اشتراک لفظ ـ و بدينصورت به شناختي از اسماء و صفات حق رسيد تا در الهيات سلبي قرون وسطي متوقف نشد و البته در دام تشبيه حق به خلق نيز نيفتاد. عنصر اساسي در الهيات تمثيلي آکويناس «قاعده کمالات علت و معلول» است. کمالات معلول از قبل بنحو برتر و عاليتر در علت محققند. در آثار آکويناس علاوه بر اين عنصر، دو مبدأ ديگر بنام «برهان درجات کمال» و «اصل تقدم علت بر معلول» نيز بچشم ميخورد. وي اصرار دارد که اين هر سه را به ارسطو و ابنرشد اسناد دهد تا بدينوسيله حمل تمثيلي خود را ريشهدار در حکمت ارسطويي معرفي نمايد. اما حقيقت اين است که ارسطو به هيچکدام از اين مواردي که آکويناس ادعا ميکند، تصريحي نداشته است، بلکه فوق تام بودن و خير محض بودن خداوند بدين معني که آن کمالِ محض، مفيد کمالات ساير اشياء است، از دستاوردها و نوآوريهاي ابنسينا در مباحث الهيات است. سخنان ابنرشد نيز در اين زمينه در حقيقت شرح نظريات ابنسيناست هر چند که ابنرشد آنها را در شرح عبارات ارسطو نگاشته است.
پرونده مقاله
یکی از مناقشههاي معاصر دربارة فلسفة اسلامی، مناقشه در اصالت آن، يعني پرسش از «امكان فلسفة اسلامي» است. این مسئلة هویتی، در تاریخ و آیندة فلسفه اسلامی تأثیري بسزا دارد. آراء منکران اصالت فلسفة اسلامی ـ اعم از مستشرقان، مورخان غربی، برخی از عرب زبانان و مخالفان هرگونه فل چکیده کامل
یکی از مناقشههاي معاصر دربارة فلسفة اسلامی، مناقشه در اصالت آن، يعني پرسش از «امكان فلسفة اسلامي» است. این مسئلة هویتی، در تاریخ و آیندة فلسفه اسلامی تأثیري بسزا دارد. آراء منکران اصالت فلسفة اسلامی ـ اعم از مستشرقان، مورخان غربی، برخی از عرب زبانان و مخالفان هرگونه فلسفة دینی ـ را میتوان تقلیلگرایانه دانست. در این نظريات، فلسفة اسلامی به چند موضوع فروکاسته شده است: فلسفهيی تقليدگر از فلسفه یونان، کلام و الهیات اسلامی و فلسفة عربی. مستشرقان و مورخان مخالف، فلسفة یونانی را اصل و فلسفة اسلامی را فرع بر آن دانسته اند. برخی مخالفان با پافشاري بر عدم سازگاری دین و فلسفه، تلاش براي ایجاد فلسفة اسلامی را بیهوده دانسته و با اعتقاد به عدم امکان فلسفة دینی، ازجمله فلسفة اسلامی، قید اسلامی برای فلسفه ـبعنوان علم تعقلی ـ را جایز ندانسته و فلسفة اسلامی را همان کلام و الهیات پنداشته اند. مخالفان دیگر، ازجمله عرب زبانان، از بكارگيري تعبير فلسفة اسلامی امتناع ورزیده و با توجه به زبان متون فلسفی در سنت اسلامی، آن را فلسفة عربی نامیدهاند. آنها فلسفة عربی را مختص به نژاد عرب تلقي كرده و همان را محقق در تاریخ فلسفه دانستهاند. مقاله پيشرو به تحلیل و نقد مدعیات تقلیلگرایانه در باب فلسفة اسلامي پرداخته و تلاش ميكند اصالت آن را بعنوان واقعیتي تاریخی، اثبات و از ضرورت آن دفاع نمايد.
پرونده مقاله
در خوانش اشتراوس از محاورۀ قوانین، بار دیگر با رویکرد جامع او مواجه میشویم و برخلاف نگرش تاریخی، شاهد تغییر و تحولی اساسی و مغایر با تفسیر او از دیگر محاورات افلاطون، نیستیم. درواقع، اشتراوس معتقد است برای فهم واقعی محاورۀ قوانین باید بشیوۀ او و از رهگذر خوانش فارابی ـ چکیده کامل
در خوانش اشتراوس از محاورۀ قوانین، بار دیگر با رویکرد جامع او مواجه میشویم و برخلاف نگرش تاریخی، شاهد تغییر و تحولی اساسی و مغایر با تفسیر او از دیگر محاورات افلاطون، نیستیم. درواقع، اشتراوس معتقد است برای فهم واقعی محاورۀ قوانین باید بشیوۀ او و از رهگذر خوانش فارابی ـ در کتاب تلخیص¬النوامیس ـ از آن، پیش برویم و تنها در اینصورت است که میتوانیم به افقی ورای تفسیر تاریخی دست یابیم. در پژوهش پیش¬رو، هدف آنست که ضمن بحثی اجمالی از تفسیر تاریخی محاورۀ قوانین، تفسیر فارابی از آن، و همچنین نقد و نظر اشتراوس در اینباره، را بررسی کرده، و مهمترین شاخصههای تفسیر بدیع او از این اثر را تبیین نماییم.
پرونده مقاله