مسئلۀ زمان و چگونگی وجود تقدم و تأخر در میان اجزاء آن، ازجمله مسائل مهم در فلسفۀ اسلامی است. در انديشة ابنسینا تقدم و تأخر موجود در میان اجزاء زمان، از سنخ تقدم و تأخر زمانی است اما سهروردی معتقد است این تقدم را باید به تقدم و تأخر بالطبع ارجاع داد. میرداماد رویکردی ان چکیده کامل
مسئلۀ زمان و چگونگی وجود تقدم و تأخر در میان اجزاء آن، ازجمله مسائل مهم در فلسفۀ اسلامی است. در انديشة ابنسینا تقدم و تأخر موجود در میان اجزاء زمان، از سنخ تقدم و تأخر زمانی است اما سهروردی معتقد است این تقدم را باید به تقدم و تأخر بالطبع ارجاع داد. میرداماد رویکردی انتقادی در مورد دیدگاه شيخاشراق اتخاذ نموده است. او دو انتقاد دربارة نظر سهروردی مطرح کرده و در نهایت كوشيده است در میان اجزاء زمان، علاوه بر وجود تقدم و تأخر زمانی، تقدم و تأخر بالطبع را نيز از حيثي دیگر تصویر كند. وحدت ماهوی میان اجزاء زمان و اعتبار انفکاک خارجی در تقدم و تأخر زمانی، دو انتقاد میرداماد هستند. او اعتبار عدم اجتماع اجزاء زمان با یکدیگر را مصحح صدق تقدم و تأخر زمانی و اعتبار احتیاج و توقف برخی از اجزاء زمان نسبت به برخی دیگر را مجوز صدق تقدم و تأخر طبعی دانسته است. هدف از این نوشتار آنست که ابتدا دیدگاه شيخاشراق در اينباره تبیین گردد، آنگاه پس از تحلیل و بررسی دقیقِ انتقادات میرداماد، با روش تحلیلیـتطبیقی، بخشی از رویکرد او بررسی و نقد شود.
پرونده مقاله
علیقلی بن قرچغایخان، از فیلسوفان عصر صفوی است که بسیاری از آثارش احیا نشده، اما کتاب احیای حکمت که دربردارندۀ بسیاری از آراء فلسفی اوست، تصحیح و چاپ شده است. ازجمله دیدگاههای ابتکاری این حکیم، تقسیمبندیها و تفسیرهای نوآورانهیی است که از علم حصولی و علم حضوری ارائه د چکیده کامل
علیقلی بن قرچغایخان، از فیلسوفان عصر صفوی است که بسیاری از آثارش احیا نشده، اما کتاب احیای حکمت که دربردارندۀ بسیاری از آراء فلسفی اوست، تصحیح و چاپ شده است. ازجمله دیدگاههای ابتکاری این حکیم، تقسیمبندیها و تفسیرهای نوآورانهیی است که از علم حصولی و علم حضوری ارائه داده است. وی برای بیان دیدگاهش در اینباره، ضمن تقریر نظر حکمای پیشین دربارۀ حقیقت علم، ابتدا پس از توضیح دو قسم علم حقیقی ـیعنی علم ذاتی و عرضیـ علم حصولی و حضوری را ذیل علم عرضی میداند. از یکسو، برخی از دستهبندیهایی که وی دربارۀ علم حصولی و حضوری ارائه داده، در طول تاریخ فلسفۀ اسلامی بیسابقه است، و از سوی دیگر، او حقیقت علم را امری عرضی و زائد بر نفس ناطقه میداند. درواقع، علیقلیخان با تحلیلی که از مسئلۀ اتحاد عاقل به معقول بدست داده، علم را همانند صفتی میداند که بر موصوف عارض شده است. بررسی رویکرد وی در چهار مرحله انجام شده است که عبارتند از: بررسی اقسام مختلف علم حصولی و حضوری، ناتمامبودن نخستین دلیل وی دربارۀ عرضیت علم حضوری و حصولی، نشاندادن کاستی موجود در دلیل دوم و سوم، و بیان ناکافیبودن دیدگاه وی دربارۀ اتحاد عاقل و معقول. در این نوشتار، نخست سعی شده تا دیدگاه و ابتکار علیقلی خان در اینباره، بطور دقیق تقریر شود، آنگاه با بهرهگیری از روش تحلیلیـتطبیقی، دیدگاه وی مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
پرونده مقاله