هايدگر باور داشت که مفهومپردازي متافيزيکي از نسبت اينهماني و تفاوت نااصيل است و معتقد بود بنياد اين فراموشي در اين واقعيت است که متافيزيک «تفاوت بماهو»، بمثابة گشودگي ناب را فراموشي کرده است. در نظر وي يونانيان تصوير روشنتري از نسبت تفاوت و اينهماني داشتند. او در تفسير چکیده کامل
هايدگر باور داشت که مفهومپردازي متافيزيکي از نسبت اينهماني و تفاوت نااصيل است و معتقد بود بنياد اين فراموشي در اين واقعيت است که متافيزيک «تفاوت بماهو»، بمثابة گشودگي ناب را فراموشي کرده است. در نظر وي يونانيان تصوير روشنتري از نسبت تفاوت و اينهماني داشتند. او در تفسير گفتههاي آناکسيماندروس نشان ميدهد که در عينِ اينکه آناکسيماندروس به هستندگان بمثابة يک کل ميانديشيد اما تفاوتِ هستندگان را از ميان نميبرد. برابر تفسير هايدگر، آناکسيماندروس با شناساندن آپيرون و زمان همچون دو عامل بنيادين توانسته بود تا به مواجهة آغازينتري با نسبت اينهماني و تفاوت دست يابد. هايدگر اين نسبت را «بهرهمندي» مينامد و معتقد است همين مفهوم بهرهمندي ميتواند ما را به تفاوت بنيادي رهنمون سازد، چرا که برخلاف نظريههاي متافيزيکي بسته به عاملي بيروني نيست که همبستگي درگرو آن باشد، بلکه به خود هستي هستندگان بستگي دارد. آپيرون و زمان فضاي نابي را ميگشايند که در گشودگي آن فضا، هستندگان نهادشان را يافته و در عين حال چنان به هم وابسته ميشوند که از اين تعلق دوجانبه، کل برساخته شود.
پرونده مقاله