نقش و تأثیر دیلتای در نظریههای مربوط به علوم انسانی کمنظیر است. دیلتای «هرمنوتیک روشی» را در مقابل «روش پوزیتيویستی» علوم طبیعی قرار داد؛ همانگونه که علوم طبیعی روش واحدی دارند، هرمنوتیک نیز روشی برای «علوم انسانی» است. او با تفکیک میان علوم طبیعی و علوم انسانی، برای چکیده کامل
نقش و تأثیر دیلتای در نظریههای مربوط به علوم انسانی کمنظیر است. دیلتای «هرمنوتیک روشی» را در مقابل «روش پوزیتيویستی» علوم طبیعی قرار داد؛ همانگونه که علوم طبیعی روش واحدی دارند، هرمنوتیک نیز روشی برای «علوم انسانی» است. او با تفکیک میان علوم طبیعی و علوم انسانی، برای اینکه بر هویت مستقل آن در برابر علوم طبیعی تأکید کرده و نشان داده باشد که سنخ کار علوم انسانی با علوم طبیعی متفاوت است، تصريح کرد که علوم انسانی با عالم زندگی، تجربة زیسته یا همان «زیستجهان» سروکار دارد. عالم طبیعت، عالم مکانیکی است ولی عالم زنده و زیستجهان، عالم زنده و پویاست و از اینرو سنخ و روش مواجهه با آن با روش علوم طبيعي متفاوت است. در این جستار با استمداد از روش تطبیقی، از مفهوم زیستجهان در انديشة ديلتاي، به جستجوي فلسفة ملاصدرا و حکمت متعالیه رفتهایم و از رهگذر مبانی فلسفی او همچون اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، تبیین مفهوم اراده، سیر تکاملی نفس، وحدت تشکیکی عالم و معلوم و نظریة تأویل، از مفهوم «حیات متعالیه» در فلسفة ملاصدرا سخن گفتهایم و کوشیدهایم نشان دهیم که با توجه به این مبانی و مفاهیم، چگونه ميتوان بر بنیاد حکمت متعالیه شرایط امکان «علوم انسانی متعالی» را تبیین کرد.
پرونده مقاله
هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی کوشیده تا خاستگاه «اصالت روانشناسی» را در تاریخ فلسفة جدید نمايان سازد. «روانشناسی پدیدارشناسانه» نهتنها بنیادی برای «روانشناسی تجربی» فراهم میآورد، بلكه میتواند بمثابه مقدمه یی برای «پدیدارشناسی استعلایی» قرار گیرد. او در روایت فلسف چکیده کامل
هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی کوشیده تا خاستگاه «اصالت روانشناسی» را در تاریخ فلسفة جدید نمايان سازد. «روانشناسی پدیدارشناسانه» نهتنها بنیادی برای «روانشناسی تجربی» فراهم میآورد، بلكه میتواند بمثابه مقدمه یی برای «پدیدارشناسی استعلایی» قرار گیرد. او در روایت فلسفی خود از سير تاريخي مفهوم اصالت روانشناسي، ما را به جان لاک ارجاع میدهد و بيان ميكند كه ديدگاههاي لاك را بارکلی و هیوم ادامه دادند. پژوهشهای روانشناختی لاك در خدمت مفهوم استعلایی درآمد که نخستین بار توسط دکارت در کتاب تأملات صورتبندی شده بود. بر اساس دیدگاه او، مابعدالطبیعه میتواند نشان دهد که تمام واقعیت و کل جهان و آنچه برای ما وجود دارد، چیزی جز اعمال شناختی ما نیست؛ اینجاست که توجه به «امر استعلایی» ضرورت مييابد. شک روشی دکارت، نخستین روش برای طرح «سوژة استعلایی» بود و توصیف او از «إگو کوگیتو» (منِ انديشنده) نخستین صورتبندی مفهومی از آن را فراهم ساخت. جانلاک «ذهن استعلایی محض» دکارت را با «ذهن بشر» جایگزین كرد، با این حال پژوهش خود را در زمينة ذهن بشری از طریق تجربة درونی بدليل یک دغدغة ناخودآگاهِ استعلایی ـ فلسفی ادامه داد، اما خواسته یا ناخواسته در دام جریان اصالت روانشناسی افتاد. هوسرل با نگاهي تاریخی و بنحوي كاملاً فلسفي نشان داد که چگونه بارقههای توجه به امر استعلایی برای نخستینبار در فلسفة دکارت و پس از آن در تقابل میان «مکتب اصالت عقل» و «مکتب اصالت تجربه» ظهور مييابد و در ادامه با نشو و نمای آن در فلسفة استعلایی کانت، امکانات نهایی آن در فلسفة پدیدارشناسانة هوسرل به ثمر مینشیند.
پرونده مقاله