• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات سيدمصطفي  شهرآييني

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - عالم عقل و ماوراي عقل در انديشه عين‌القضات
        سيدمصطفي  شهرآييني ناهيد  نجف‌پور
        فلسفه در مقام دانشي که جلوة عقلانيت و انديشه‌ورزي است، با آموختن روش صحيح بکارگيري تفکر به انسان ميتواند او را از عالم حسيات که عالم تاريکي و ناداني است، برهاند. عالم حسيات در انديشه‌ عين‌القضات دنياي انسانهايي است که به شکل و شمايل انسان اما از حقيقت انسانيت بي‌بهره‌ان چکیده کامل
        فلسفه در مقام دانشي که جلوة عقلانيت و انديشه‌ورزي است، با آموختن روش صحيح بکارگيري تفکر به انسان ميتواند او را از عالم حسيات که عالم تاريکي و ناداني است، برهاند. عالم حسيات در انديشه‌ عين‌القضات دنياي انسانهايي است که به شکل و شمايل انسان اما از حقيقت انسانيت بي‌بهره‌اند؛ زيرا ايشان غافلانند و به‌دور از خرد و انديشه در عالم حيواني بسر ميبرند. به باور عين‌القضات، انسان با بهره‌مندي از عقلانيت ميتواند از وادي حس درگذرد و به عالم عقل و انديشه پاي بگذارد؛ به اين معنا که به آموختن علوم فلسفي و ديگر علوم سودمند بپردازد و صاحب خرد و عقلانيت گردد و با بهره‌مندي هرچه بيشتر از عقلانيت، از وادي عقل هم پار را فراتر نهاده و به وادي ديگري قدم نهد که عين‌القضات آن را «طور وراي عقل» مينامد. او رسيدن به اين مرتبه را از دو راه ممکن ميداند: الف) رياضت عقل، بدين‌معني که انسان بايد با همت‌گماشتن به علوم نظري همچون فلسفه به رياضت عقل بپردازد؛ ب) تربيت اراده که آدمي بايد براي تربيت اراده به تصفيه‌ باطن از اخلاق ناپسند بكوشد و با اهل ذوق همنشين گردد. در اين نوشتار ميکوشيم تا با نگاهي به سه وادي «حس، عقل و ماوراي عقل» از ديدگاه عين‌القضات، به نقش فلسفه و خردورزي چونان راهي براي راهيابي انسان به طور وراي عقل و رسيدن به بصيرت و معرفت که موجب سعادت اخروي است، بپردازيم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - مبانی انسانشناختي هابز و اسپینوزا دربارة حکومت (ملاحظاتي تاريخي)
        بیان کریمی سيدمصطفي  شهرآييني
        هابز و اسپینوزا از جمله فیلسوفانی هستند که در تاریخ فلسفه پرداختن به اندیشة سیاسی را از ضروریات کار فلسفی دانسته‌اند. این دو متفکر بنحوی نظاممند اندیشة سیاسی خود را به مابعدالطبیعه و انسانشناسي منتج از آن مرتبط دانسته‌اند که از این حیث با پیشینیان خود و حتی با دکارت که چکیده کامل
        هابز و اسپینوزا از جمله فیلسوفانی هستند که در تاریخ فلسفه پرداختن به اندیشة سیاسی را از ضروریات کار فلسفی دانسته‌اند. این دو متفکر بنحوی نظاممند اندیشة سیاسی خود را به مابعدالطبیعه و انسانشناسي منتج از آن مرتبط دانسته‌اند که از این حیث با پیشینیان خود و حتی با دکارت که کمابیش همدورة آنهاست، تفاوتي آشکار دارند. اسپینوزا در برخی جهات از هابز تأثیر پذیرفته است، اما بدليل تفاوت در منطق و فلسفة کلی هر یک، تفاوتي چشمگیر در خوانشهای انسانشناختي و ارائة کارکردهای اندیشة سیاسی این دو فیلسوف مشاهده ميشود. هدف راهبر مقالة حاضر برجسته‌سازی پیشینة تاریخی فلسفة سیاسی در یونان باستان بویژه در سده‌های میانه و سپس در تقابل تاریخی با این پیشینه، یافتن مبادی و مفروضات مابعدالطبیعی و انسانشناختي پیدا و پنهان در برتری نوع حکومت مطلوب هابز و اسپینوزا و همچنین برشمردن شباهتها و تفاوتهای میان آنهاست. مدعای اصلی مقاله اینست که فلسفة سیاسی اسپینوزا بر پایة اخلاق و عقل استوار است تاجاییکه ویژگی بارز آن عشق به انسان و اهمیت عقل در سرشت اوست. در سوی دیگر، فلسفة سیاسی هابز حس بنیاد است و ویژگی مشهود آن نگرش بدبینانه به انسان و تفسیری مادی از سرشت وي است. بر همین اساس، اصل صیانت ذات در هابز تنها بمعنای صیانت جسم است و نوع برتر حکومت بزعم او، سلطنت مطلق است که تنها هدف آن حفظ جان شهروندان و تأمین امنیت جامعه است، اما صیانت ذات برای اسپینوزا فراتر از صیانت جسم بوده و صیانت عقل را نیز دربرمیگیرد و چه‌بسا بر آن تأکید بیشتری دارد، چراکه ذات آدمی بیشتر به عقل اوست تا به جسمش. بنابرين، نوع برتر حکومت از نظر اسپینوزا، دموکراسی بوده و او به نقش حکومت در تعالی فرهنگ بشر و لزوم سیاستگذاری تربیتی و اخلاقی تصريح كرده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - سیر تاریخی تحول معنای فلسفه از یونان باستان تا ملاصدرا؛ نقش تمرینهای معنوی در امکان تبیین فلسفة ملاصدرا با رویکرد پی‌یر آدو
        مجید پیرحسینلو طاهره کمالی زاده سيدمصطفي  شهرآييني
        <p>پی&zwnj;یر آدو، فیلسوف فرانسوی، فلسفة یونان باستان را &laquo;چونان راهی برای زندگی&raquo; میبیند. او نظری مثبت به فلسفه&zwnj;های مَدرَسی مسیحی ندارد و ظهور مسیحیت را عامل اصلی سقوط فلسفه از جایگاه اصلی خویش در مقام راهی برای زندگی میداند؛ ازهمینرو، با این رویکرد امکا چکیده کامل
        <p>پی&zwnj;یر آدو، فیلسوف فرانسوی، فلسفة یونان باستان را &laquo;چونان راهی برای زندگی&raquo; میبیند. او نظری مثبت به فلسفه&zwnj;های مَدرَسی مسیحی ندارد و ظهور مسیحیت را عامل اصلی سقوط فلسفه از جایگاه اصلی خویش در مقام راهی برای زندگی میداند؛ ازهمینرو، با این رویکرد امکان تبیین و بررسی فلسفه&zwnj;های مدرسی و اندیشة نمایندگان مهم آن، بویژه توماس آکوئیناس، و همچنین سایر فلسفه&zwnj;های ملتزم به دین، مانند فلسفة ملاصدرا را مورد تردید جدی قرار میدهد. مسئلة مقاله حاضر، بررسی امکان تبیین فلسفة ملاصدرا در مقام راهی برای زندگی بر مبنایِ رویکرد پی&zwnj;یر آدو به فلسفه است. پیش از این، متیو کروگر در مطالعة خویش دربارة فلسفة توماس آکوئیناس، نشان داده است که فهم آدو از فلسفة آکوئیناس درست و دقیق نبوده و اگر این فلسفه را درست بفهمیم، امکان تبیین آن در مقام راهی برای زندگی بر مبنای رویکرد آدو به فلسفة یونان باستان، هیچ مانعی ندارد. کروگر با پیش&zwnj;نهادن ادله&zwnj;یی همچون عدم فهم درست آدو از تفکر آکوئیناس و ناهمدلی او با سنت توماسی، همچنین اهتمام توماس به زندگی معنوی و وجود تمرینهای معنوی در فلسفة او، سخن آدو را بچالش کشیده است. ما در این مقاله، نخست دلایل کروگر را می&zwnj;آوریم و در ادامه با بیان شواهدی مشابه از آثار ملاصدرا، میکوشیم امکان تبیین فلسفة ملاصدرا را نیز در مقام &laquo;راهی برای زندگی&raquo; بر مبنای رویکرد آدو، نشان دهیم. نتیجة این پژوهش ـ&zwnj;بپیروی از کروگر&zwnj;ـ اینست که دست&zwnj;کم از باب مقولة تمرینهای معنوی ـ&zwnj;که آدو آن را از ارکان نظریة فلسفه چونان راه زندگی، میداندـ میتوان فلسفة ملاصدرا را نیز راهی برای زندگی تفسیر کرد. نوآوری این مقاله اینجاست که به اثبات امکان انجام چنین پژوهشی، همراه با وفاداری به کلیت نظریۀ آدو ـ که ظاهراً در پژوهشهای پیشین، مفروض انگاشته شده بود&zwnj;ـ میپردازد.</p> پرونده مقاله