• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات good

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - نسبت زيبايي و خير در هستي‌شناسي افلاطون
        حسين  غفاري بهناز  پروين
        بنابر تفاسير گوناگون، نسبت ميان خير و زيبايي در انديشه افلاطون در طيفي ميان تساوي و تغاير نوسان دارد و هرکدام از اين تفاسير سرنوشت متفاوتي را براي زيباشناسي و اخلاق افلاطوني و نسبت آنها با مابعدالطبيعه او رقم ميزند. بسياري از مفسران، حقيقت و خير در نظر افلاطون را يکي چکیده کامل
        بنابر تفاسير گوناگون، نسبت ميان خير و زيبايي در انديشه افلاطون در طيفي ميان تساوي و تغاير نوسان دارد و هرکدام از اين تفاسير سرنوشت متفاوتي را براي زيباشناسي و اخلاق افلاطوني و نسبت آنها با مابعدالطبيعه او رقم ميزند. بسياري از مفسران، حقيقت و خير در نظر افلاطون را يکي ميدانند، در حالي که نسبت زيبايي و خير دقيقاً روشن نيست. با بررسي ويژگيهاي هريک از اين دو در محاورات مختلف و زمينه ها و دلايل توصيف اين رابطه از زبان خود افلاطون، ميتوان علاوه بر يافتن اين نسبت، حدود زيباشناسي افلاطوني را ترسيم نمود و به جايگاه زيبايي بمثابه حقيقت وجود در هستي‌شناسي افلاطون پي‌برد. در اين جستار براساس روش تجويزي افلاطون در نامه هفتم براي معرفت نسبت به هر موضوع، به رابطه زيبايي با مفاهيم مترادفش يعني لذت، هماهنگي، تناسب، نظم و وحدت ميپردازيم و ميکوشيم با پاسخگويي به دلايل مغايرت خير و زيبايي نشان دهيم که ساير تعاريف و معاني زيبايي به وحدت تأويل‌پذيرند و حقيقت زيبايي همان خير بمثابه وحدت است. در نتيجه، زيبايي علت وجود و غايت همه چيز است و بر اين اساس، اخلاق و زيباشناسي دو وجه هستي‌شناسي واحد افلاطون محسوب ميشوند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - ناتماميت تفسير هايدگر از حقيقت افلاطوني (خوانشي انتقادي از آموزه افلاطون درباب حقيقت)
        سعيد  بيناي مطلق سيدمجيد  کمالي
        هايدگر در رساله آموزه افلاطون در باب حقيقت، با رجوع به «تمثيل غار» افلاطون بر آن ميشود که معناي حقيقت در انديشه افلاطون نسبت به آنچه يونانيان پيشاسقراطي از حقيقت مراد ميکردند، دستخوش دگرديسي ميگردد؛ تا آنجا که حقيقت بمثابه «نامستوري»، به حقيقت بعنوان «صدق» و «مطابقت» تق چکیده کامل
        هايدگر در رساله آموزه افلاطون در باب حقيقت، با رجوع به «تمثيل غار» افلاطون بر آن ميشود که معناي حقيقت در انديشه افلاطون نسبت به آنچه يونانيان پيشاسقراطي از حقيقت مراد ميکردند، دستخوش دگرديسي ميگردد؛ تا آنجا که حقيقت بمثابه «نامستوري»، به حقيقت بعنوان «صدق» و «مطابقت» تقليل مييابد. هدف نوشتار حاضر تبيين اين نکته است که تفسير هايدگر از حقيقت نزد افلاطون، تماميت انديشه افلاطون دربارة معناي حقيقت را شامل نميشود. ازاينرو، کوشش ميشود، با رجوع به برخي آراء افلاطون در باب مثال «خير»، مثال «زيبايي»، «وجود» و «حقيقت» (الثيا)، برخي موارد ناقض تفسير هايدگر از معناي حقيقت در نظام فکري افلاطون نشان داده شود. همچنين ميکوشيم، نشان دهيم كه مواجهه هايدگر با افلاطون، تقليل‌گراست و فروکاستن معناي حقيقت به صرف صدق و مطابقت، پيش از آنکه دربارة مستندات آراء افلاطون باشد، ناشي از اراده خود هايدگر براي نامگذاري تماميت تاريخ فکري غربي با عنوان متافيزيک غربي بوده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - کارکرد عقل در حوزه دين از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي و ابوبکر باقلاني
        فرزانه  مصطفي‌پور
        مقاله پيش‌رو، با استفاده از روش توصيفي تحليلي به بررسي کارکرد عقل در حوزه دين در انديشه کلامي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي ابوبکر باقلاني پرداخته است. در همين راستا، رويکرد عقلاني هر دو، در تفسير قرآن و کارکرد عقل در حصول احکام شرعي دين، مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته ا چکیده کامل
        مقاله پيش‌رو، با استفاده از روش توصيفي تحليلي به بررسي کارکرد عقل در حوزه دين در انديشه کلامي قاضي عبدالجبار معتزلي و قاضي ابوبکر باقلاني پرداخته است. در همين راستا، رويکرد عقلاني هر دو، در تفسير قرآن و کارکرد عقل در حصول احکام شرعي دين، مورد مقايسه و بررسي قرار گرفته است. حاصل اين بررسي نشان ميدهد آنچه اين دو را از هم متمايز ميکند بيش از هرچيز، رويکرد آنها در مواجهه باعقل و چند و چون نسبت آن با وحي است. بنابر اين تحقيق، قاضي عبدالجبار به عقل و استدلالهاي عقلي اصالت داده، همواره در فهم کلامي خود از دين، عقل را بعنوان ابزار شناخت بکار گرفته و حتي گاه در موارد تعارض حکم عقل با ظاهر آيات و روايات بي محابا، اولويت نخست را به عقل داده و براحتي به تأويل يا نفي اعتبار گزارههاي مخالف عقل پرداخته است. ترجيح نقل بر عقل و اولويت نص نازل شده اعم از قرآن، سنت و عمل صحابه، مهمترين اصل معرفت‌شناختي باقلاني است. با اين حال نظام فکري باقلاني، در واقع آغاز ورود کلام اشاعره به مقدمات عقلي بود که قواعد عقلي را تابع عقايد ميدانست و معتقد بود که ايمان به مفاد و مضمون آنها واجب است. زيرا اين ادله، متوقف بر عقايد مزبور است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - بررسي و تحليل انتقادي آراء كانت در باب اعتبار امر تنجيزي براساس ديدگاه صدرالمتالهين
        حسين  قاسمي
        بررسي و مطالعه گزاره هاي اخلاقي و ماهيت آنها از ديرباز مورد توجه فيلسوفان بوده است. اينکه مفاد اين گزاره ها از انعطاف پذيري کافي برخوردارند يا نه، از مسائل فلسفه اخلاق بشمار مي آيد. در مغرب زمين کانت، فيلسوف مدرنيته، معتقد است که گزاره هاي اخلاقي از ويژگي اطلاق و تنجّز چکیده کامل
        بررسي و مطالعه گزاره هاي اخلاقي و ماهيت آنها از ديرباز مورد توجه فيلسوفان بوده است. اينکه مفاد اين گزاره ها از انعطاف پذيري کافي برخوردارند يا نه، از مسائل فلسفه اخلاق بشمار مي آيد. در مغرب زمين کانت، فيلسوف مدرنيته، معتقد است که گزاره هاي اخلاقي از ويژگي اطلاق و تنجّز برخوردارند. بنظر او تعليق افعال اخلاقي به هر عاملي جز «قانون اخلاق» باعث ميگردد تا آنها را تابع اراده هاي شخصي گرداند. ادعاي او در اصرار بر اعتبار امر تنجيزي از آنجا ناشي ميشود که عقل عملي را از تمام عوامل تجربي مانند «لذت گرايي»، «احساس اخلاقي»، «اراده خدا» و «کمال عقلي» مبرّا ميداند؛ علاوه بر اينکه «غايت» و «خير» را در ذات انسان ميجويد. با اين نگرش است که قانون اخلاق و اصل عيني فعل، اساس امر تنجيزي معرفي ميشود و در نتيجه تمام اوامر تعليقي فاقد اعتبار ميگردند. در حوزه هاي ديگر فلسفي بخصوص فلسفه ملاصدرا تأکيد بر مطلق و تنجيزي بودن حکم اخلاقي مورد نقد جدّي قرار ميگيرد. ملاصدرا هم تفسير پيشيني کانت از عقل عملي و هم تفسير او از خير و غايت را مردود ميداند. او در کنار حقايق اخلاقي از تفاوتهاي فردي و اجتماعي سخن ميگويد و بر اين اساس کثرات زيادي را در ساحات نازله انسان ميپذيرد. اين کثرات همگي بر اعتباربخشي احکام جزئي و غيرضروري اثر ميگذارد و آراء مطلق‌انگارانة کانت را به چالش ميکشد. نوشتار حاضر درصدد است تا ديدگاه کانت را دربارة امر تنجيزي مورد تحليل قرار داده و سپس آن را از طريق آراء فلسفي ملاصدرا و بعضي از شارحان کانت مورد نقد قرار دهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - کارکرد عقل در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي
        فرزانه  مصطفي‌پور حسين  هوشنگي سيدعباس  ذهبي
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، س چکیده کامل
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، سه مقوله، شناخت ارزشهاي پايه، حسن و قبح افعال، کشف احکام اخلاقي مبتني بر گزاره‌هاي پايه، در حوزه انگيزشي، دو گونه کاربرد عقل بعنوان منشأ الزامات اخلاقي و اساس مسئوليت انسان و در حوزه وجودشناختي، انتخاب ارادي و عقلاني بشر مورد بررسي قرار گرفته است. عقل در هرکدام از آنها، نقش و کارکرد اساسي و بنياديني داشته و برپايه استدلال عقلاني، احکام اخلاقي تبيين شده است. در زمينه کارکرد عقل در حوزه فهم دين نيز ابتدا صفات توحيد و عدل خداوند، بر مبناي استدلال عقلاني بررسي شده و سپس با تکيه بر اصول اعتقادي و محوريت عقل به تفسير آيات پرداخته و موارد معارض با عقل را با ذکر نمونه‌هايي از آن تأويل نموده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - تبيين وجودشناختي رابطه خير با تقدير و سرنوشت در فلسفه افلوطين
        سيد محمد  نقيب محمد اكوان
        «خير» در فلسفۀ افلوطين نخستين اقنوم از اقنومهاي سه گانه است و از دو جهت خير است: يكي در قوس نزول بعنوان علت فاعلي و ديگري در قوس صعود بعنوان علت غايي همه موجودات. عقل، نخستين جلوۀ خير است که در عين حال هم تعقل است و هم وجود، هم جنبۀ هستي‌شناختي دارد و هم جنبۀ معرفت شنا چکیده کامل
        «خير» در فلسفۀ افلوطين نخستين اقنوم از اقنومهاي سه گانه است و از دو جهت خير است: يكي در قوس نزول بعنوان علت فاعلي و ديگري در قوس صعود بعنوان علت غايي همه موجودات. عقل، نخستين جلوۀ خير است که در عين حال هم تعقل است و هم وجود، هم جنبۀ هستي‌شناختي دارد و هم جنبۀ معرفت شناختي. عقل بر جهان هستي و همۀ مراتب آن نظارت دارد؛ يعني جهان، طبق مقدّرات و اندازه‌گيري و طرح و برنامه ‌يي که عقل براي ادارۀ آن تنظيم و ترسيم کرده است، تدبير ميشود. سرنوشت انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست اما انسان چون طبق مقدّرات عقل، از اختيار برخوردار است در نظام خلقت فقط موجودي انفعال پذير نيست بلکه با اختيار خود ميتواند ضمن ارتباط و اتحاد با خير، به سعادت ابدي نايل گردد. بنابرين، از نظر افلوطين همۀ جهان هستي از خير بعنوان فاعل و غايت آفرينش بهره‌مند است. مسئله اصلي ما چگونگي ربط خير با تقدير و هدف نوشتار حاضر تبيين اين امر و نتيجه روشنگر اين است كه خير از مجراي عقل به تدبير عوالم معقول و محسوس ميپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - مطالعۀ تطبیقی مسئلۀ شر از دیدگاه فلوطین و ابن‌سینا (با تأکید بر وجه تاریخی آن)
        محمود صیدی
        پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و ابن‌سینا در مورد مسئلۀ شر میپردازد. برغم تفاوتهای موجود در اندیشۀ این‌دو فیلسوف، اشتراکات زیادی نیز بین آنها دیده میشود و میتوان گفت ابن‌سینا در پاسخ به مسئلۀ شر متأثر از فلوطین است. بدیهی‌بودن وجود شرور، انحصار تحقق شرور در عا چکیده کامل
        پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و ابن‌سینا در مورد مسئلۀ شر میپردازد. برغم تفاوتهای موجود در اندیشۀ این‌دو فیلسوف، اشتراکات زیادی نیز بین آنها دیده میشود و میتوان گفت ابن‌سینا در پاسخ به مسئلۀ شر متأثر از فلوطین است. بدیهی‌بودن وجود شرور، انحصار تحقق شرور در عالم ماده و عدم تحقق آنها در عالم مجردات، عدمی و غیروجودی بودن شرور و خیربودن هستی همۀ موجودات با نگرش کلی به عالم، از اشتراکات دیدگاههای این‌دو فیلسوف در این حوزه است. اما اختلافاتی نیز میان دیدگاه این‌دو وجود دارد. ابن‌سینا بر خلاف فلوطین، ماده را شر بالذات و عدمی نمیداند، بلکه ماده از نظر او شر اضافی و قیاسی بوده و امری وجودی است. فلوطین نسبت میان خیر و شر را از نوع تضاد میداند، ولی از نظر ابن‌سینا این‌دو، نسبت عدم و ملکه با یکدیگر دارند. دیگر اینکه، از نظر فلوطین ماده یا همان شر بالذات، از روح جزئی ایجاد میشود اما طبق نظر ابن‌سینا، امکان ذاتی عقل فعال، سبب صدور ماده و وجوب غیری آن، سبب صدور صورت میگردد که در برخی موارد شر بر آن عارض میگردد. پرونده مقاله