گفتار/ سخنراني ديوتيما در محاوره ميهماني (همگسارش) افلاطون از جمله مهمترين سخنان وي در آثارش است. نوشتار حاضر، بطور خاص، واپسين عبارات ديوتيما در اين سخنراني را مورد بررسي قرار ميدهد؛ عباراتي که تمرکزشان بر روي رابطه ميان نيکبختي و اندرنگري امر زيبا استوار است. ديوتيما چکیده کامل
گفتار/ سخنراني ديوتيما در محاوره ميهماني (همگسارش) افلاطون از جمله مهمترين سخنان وي در آثارش است. نوشتار حاضر، بطور خاص، واپسين عبارات ديوتيما در اين سخنراني را مورد بررسي قرار ميدهد؛ عباراتي که تمرکزشان بر روي رابطه ميان نيکبختي و اندرنگري امر زيبا استوار است. ديوتيما ادعا ميکند که وقتي فيلسوف يا عاشق (در اينجا عاشق سوفيا) به اوج قلة صعود خود رسيده و شروع به اندرنگري صورت زيبا ميکند، تنها در اينجاست که اين اندرنگري صورت زيبا، براي وي فضيلت، نيکبختي و ناميرايي حقيقي را به ارمغان ميآورد. اما چگونه بايد اين ادعا را تفسير کرد؟ هدف نوشتار حاضر نشان دادن اين نکتة تفسيري است که برداشت افلاطون از معناي اندرنگري صورت زيبا را بايد در بستر برنامهيي اخلاقي، سياسي و در ارتباط با زندگي عملي يک شهروند دريافت و نه صرفاً در قالب برداشتي يکسره انتزاعي و نظري. در بخش نخست اين نوشتار، مسئلة مورد نظر با بررسي قسمتهاي گوناگون سخنان ديوتيما تقرير ميگردد و در بخش دوم، با توجه خاص به سخنراني آلکيبيادس نشان داده ميشود که براي فهم برداشت افلاطون از مسئله بايد به زواياي گوناگون اين سخنراني توجهي خاص مبذول داشت و نهايتاً در نتيجهگيري تفسير مؤلف بر اساس خوانشي کلي از محاوره ميهماني و بطور خاص شخصيت آلکيبيادس و سخنان وي، از واپسين عبارات ديوتيما ارائه ميگردد.
پرونده مقاله
نظر رایج و تثبیتشده در فلسفة افلاطون آن است که وی به نامیرایی نفس پس از مرگ،بعنوان نامیرایی امری ماندگار و ثابت قائل است. نفس آدمی ـ دستکم بخش مهمی از آن که همان عقل استـ گوهری است از جنسی دیگر و آمده از جهانی دیگر که بعد از مرگ بنحوی باقی میماند. اما محاورةمیهمانی چکیده کامل
نظر رایج و تثبیتشده در فلسفة افلاطون آن است که وی به نامیرایی نفس پس از مرگ،بعنوان نامیرایی امری ماندگار و ثابت قائل است. نفس آدمی ـ دستکم بخش مهمی از آن که همان عقل استـ گوهری است از جنسی دیگر و آمده از جهانی دیگر که بعد از مرگ بنحوی باقی میماند. اما محاورةمیهمانی افلاطون چشماندازی از نامیرایی ترسیم ميكند که با تصویر چهرهييپدیدهشناسانه از نفس و انتساب میل برای نامیرایی به اروس، نفس را دستخوش دگرگونی ميداندو در نتیجه، نامیرایی آن رامتفاوت از نامیرایی در برداشت رایج میشمارد. مدعاي مقالة حاضر اینست که برای فهم و تفسیر افلاطون از نامیرایی در محاورةمیهمانی لازم است به برخی از اشارات وی و در ضمن، به بحث زایش و پرورش و نیز یاد و خاطره دقت شود تا بتوان بر اساس آن به مدلی پویا و آفرینشگرانه از نامیرایی رسید که نه مستلزم ماندگاری نفسی اینهمان پس از مرگ است که به اندرنگری ایستا و ساکنِ مُثل مبتهج است و نه وجود نفسی از جنسی دیگر را پیشفرض ميگيرد. این نوشتار ضمن برشمردن و توصیف مدلهايچهارگانهيي که افلاطون از نامیرایی ترسیم ميكند، به ترسیم ويژگيهای مهم و مشترک و در مواردی متمایز آنها ميپردازد و نشان ميدهد که این نامیرایی پیوندی ناگسستنی با آفرینش گفتارهای دربارة فضیلت حقیقی یا تصویرهای آن، زندگی در یاد و خاطرة نسلهای آینده و نیز تأثیرگذاری غیرمستقیم در جهان دارد.
پرونده مقاله
ارسطو بعنوان اولین کسی که باب مستقلی تحت عنوان «اوسیا» در فلسفه خود گشوده، در آثارش تعاریف مختلفی از این واژه ارائه داده است. به هر كدام از آثار ارسطو بويژه متافیزیک و رسالة مقولات که مينگريم شاهد معانی مختلفی از این واژه هستیم؛ گاهی معنای زیرینترین لایه¬، گاهی معنای مو چکیده کامل
ارسطو بعنوان اولین کسی که باب مستقلی تحت عنوان «اوسیا» در فلسفه خود گشوده، در آثارش تعاریف مختلفی از این واژه ارائه داده است. به هر كدام از آثار ارسطو بويژه متافیزیک و رسالة مقولات که مينگريم شاهد معانی مختلفی از این واژه هستیم؛ گاهی معنای زیرینترین لایه¬، گاهی معنای موجود و گاهی معنای ذات و ماهیت از آن اراده میگردد. در انتخاب معادل مناسب به زبانهای دیگر (لاتین، انگلیسی، عربی و فارسی) برای ترجمة ousia همیشه اختلاف بر روی این کلمه در میان آثار مترجمان، فیلسوفان بعدی و محققان متون فلسفی دیده میشود. این اختلاف از تشتت و ابهامی ناشی میگردد که بیشتر در کتاب متافیزیک وجود دارد، زیرا واژه¬یی که از نظر لفظی بمعنای being است در جاهای گوناگون، معانی مختلف دیگری نیز دارد. مقاله حاضر درصدد است ابتدا مشترک لفظی بودن این واژه را نشان دهد، سپس دلایل انتخاب substance بعنوان معادلی مناسب برای آن را بررسی نمايد.
پرونده مقاله