قاعدة «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» یکی از اساسیترین قواعدی است که در فلسفه و بطور خاص در مباحث چگونگی پیدایش جهان به آن استناد ميشود. این قاعده در طول تاریخ فلسفه سبب بروز منازعات بسیاری شده است؛ تعداد زیادی از فیلسوفان برای بیان نظرية جهانشناختی خود به این قاعده است چکیده کامل
قاعدة «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» یکی از اساسیترین قواعدی است که در فلسفه و بطور خاص در مباحث چگونگی پیدایش جهان به آن استناد ميشود. این قاعده در طول تاریخ فلسفه سبب بروز منازعات بسیاری شده است؛ تعداد زیادی از فیلسوفان برای بیان نظرية جهانشناختی خود به این قاعده استناد کرده اند و گروهی دیگر آن را با قدرت و اختیار مطلق حقتعالی کاملاً ناسازگار دانستهاند و بهمین دليل به مخالفت شدید با آن پرداخته اند. میرزا مهدی آشتیانی از جمله علمایی است که برغم اینکه فیلسوفی مشهور و دارای آراء بدیع بسیار است، کمتر به آراء وی پرداخته شده است. او توجه بسیاری به قاعدة الواحد داشته و با چندین برهان عقلی و نقلی و استناد به آیات و روایات گوناگون، بدنبال اثبات آن بوده است. پژوهش حاضر که با روش توصیفی ـ تحلیلی و با نظر به مستندات تاریخی گردآوری شده، تلاش میکند نخست منشأ پیدایش قاعدة الواحد را بررسی کرده و سیر تاریخی آن را در میان حکما بیان نماید، سپس به بیان دیدگاه میرزا مهدی آشتیانی در باب قاعدة الواحد پرداخته و براهین عقلی و نقلی مورد استناد وی را تحلیل و بررسی میکند.
پرونده مقاله
فلسفۀ امپدوکلس همواره کارزار نیروهای متخاصمی تلقی شده که همیشه در حال جدال با یکدیگرند. تصور سنتی چنین بوده که مانند ثنویت¬گرایی باستان روزگاری کین و ایامی هم مهر در جهان امپدوکلسی پیروز میشود. راستکیشها و بازنگران تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا یکدیگر را نقض کنند؛ یک چکیده کامل
فلسفۀ امپدوکلس همواره کارزار نیروهای متخاصمی تلقی شده که همیشه در حال جدال با یکدیگرند. تصور سنتی چنین بوده که مانند ثنویت¬گرایی باستان روزگاری کین و ایامی هم مهر در جهان امپدوکلسی پیروز میشود. راستکیشها و بازنگران تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا یکدیگر را نقض کنند؛ یکی به جدایی میان دو نیرو و یکی به آمیختگی آنها باور داشت. در این مقاله سعی شده با پرداختن به مفهومی که هر دو سنت تفسیری از آن غافل بوده¬اند یعنی مفهوم δίνη یا گردباد، بطریقی دیگر منطق درونی شعر امپدوکلس را واسازی کنیم. بهمین دلیل علاوه بر کنکاش در منطق ادبی خود شعر، به سراغ پسزمینه¬ها و پس¬آیندهای فکر امپدوکلس در قبل و بعد از خودش خواهیم رفت و زمینۀ اسطوره¬یی فکر او را نیز در نظر خواهیم داشت. در این میان، به این نکته میپردازیم که برای درک ماهیت حرکت از نگاه امپدوکلس، باید از سنت فکری ارسطویی خارج شویم. سپس به تبیین ماهیت این نوع از حرکت خواهیم پرداخت و در آخر مشاهده خواهیم کرد که δίνη در اصل نوعی کارکرد است که آمیختگی واحد و کثیر را حفظ میکند و این همان چیزی است که ذهن یونانی به انحاء مختلفی بدنبال آن بوده و آن را حرکت ازلی و ابدی عالم میداند و بقای آن عالم در نظر آنها به چنین حرکتی بسته است. امپدوکلس نیز با طرح مفهوم δίνη همان نکته را برجسته ساخته است.
پرونده مقاله