• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات Illuminationist philosophy

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - مؤلفه‌های اشراقی آثار ابن‌سینا در سه حوزۀ روش، محتوا و زبان
        سعيد  رحيميان
        ابن سینا با اینکه شیخ الرئیس مشائیان شمرده میشود اما خود زمینه‌های پیدایش حکمت اشراق را نیز فراهم نموده است. او بلحاظ روش شناسی و معرفت شناسی، با ابداع حکمت مشرقیه که حکمت اختصاصی خود او، صرفنظر از دیدگاههای یونانیان است، و همچنین با بکارگیری برخی مصطلحات و قواعد و دلای چکیده کامل
        ابن سینا با اینکه شیخ الرئیس مشائیان شمرده میشود اما خود زمینه‌های پیدایش حکمت اشراق را نیز فراهم نموده است. او بلحاظ روش شناسی و معرفت شناسی، با ابداع حکمت مشرقیه که حکمت اختصاصی خود او، صرفنظر از دیدگاههای یونانیان است، و همچنین با بکارگیری برخی مصطلحات و قواعد و دلایل که رنگ و بوی اشراقی دارند، مقدمات احیا و رشد حکمت اشراق نزد سهروردی را آماده کرد. ذهن وقاد و شایستگی روحانی بوعلي در عمر کوتاهش، بخوبی زمینه های جهش فلسفه و حکمت اسلامی بسوی حکمت اشراق و سپس حکمت متعالیه را در سه زمینة روش، محتوا و زبان مهیا ساخت. هرچند سهروردی بیشتر بر تفاوتهای حکمت خود با حکمت ابن‌سینا و مشائیان پیرو او تأکید دارد و آغاز حکمت خود را پایان حکمت مشاء معرفی میکند، اما بجرئت میتوان گفت كه حکمت او تا حد زیادی متأثر از حکمت بوعلی بوده است تا آنجا که شاید بتوان اندیشة سهروردی را نتیجة رشد طبیعی حکمت سینوی در بستر زمان دانست. مقالۀ حاضر تلاش میکند با برجسته کردن عناصر عرفانی و ذوقی (یا آنچه بعداً اشراقی نام گرفت) در آثار موجود و بجا مانده از ابن سینا، بنحوی روشن نشان دهد که دین سهروردی به ابن سینا بیشتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود و سهروردی در هر سه زمینۀ روش، محتوا و زبان، مدیون وی بوده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - طبقه‌بندی علوم از دیدگاه ملاصدرا و تأثیر شرایط اجتماعی بر آن
        فاطمه  جمشیدی نسرین  سراجی‌پور
        در دوران صفویه، معاصر با حیات صدرالمتألهین، با روی کار آمدن فقهای درباری و تصوف بازاری، علوم حقیقی همچون فقه و فلسفه و عرفان به انزوا رفت. ملاصدرا، که با اندیشه‌های فلسفی و عرفانی پیش از خود آشنایی داشت و در مقام یک عالم دینی، در پی زدودن تشویش فکری از جامعة علمی و مقاب چکیده کامل
        در دوران صفویه، معاصر با حیات صدرالمتألهین، با روی کار آمدن فقهای درباری و تصوف بازاری، علوم حقیقی همچون فقه و فلسفه و عرفان به انزوا رفت. ملاصدرا، که با اندیشه‌های فلسفی و عرفانی پیش از خود آشنایی داشت و در مقام یک عالم دینی، در پی زدودن تشویش فکری از جامعة علمی و مقابله با این رویکرد گمراه‌کننده، به تأسیس نظام فلسفی جدیدی پرداخت تا بتواند تمام تفکرات پیشین را به‌نحوی سازگار و در خود جمع نماید. در واقع او در تلاش بود با تأسیس مکتب فلسفی خود، جایگاه علم حقیقی و راه رسیدن به آن را برای جامعه تبیین کند. از آنجا که طبقه‌بندی علوم از مسائل اولیه هر نظام فلسفی بشمار میرود و هر نظام فلسفی و مجموعه مسائل آن، متأثر از شرایط اجتماعی هستند، طبقه‌بندی ملاصدرا از علوم متأثر از دغدغه‌های اجتماعی وی بوده و در جهت پاسخگویی به نیاز جامعه خویش و هدایت آن بسمت علوم حقیقی ترسیم شده است. او در هر یک از سه دورة حیات علمی خود، دسته‌بندی خاصی از علوم ارائه داده است‎؛ در دورة نخست، بر اساس رویکرد مشائی، سپس بر اساس رویکرد اشراقی، و در دورة پختگی تفکرش، با رویکرد متعالیه. این مقاله بر آنست تا طبقه‌بندی صدرالمتألهين از علوم را در هر یک از سه دورة حیات علمی وی بررسی نماید و نشان دهد که در هر یک از ادوار چه تأثیری از دغدغه‌های جامعه پذیرفته و چگونه پاسخگوی آنها بوده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - جریان¬شناسی تاریخی مباحث معرفت¬شناسی در سنت فلسفة پیشاصدرایی
        علی‌اصغر  جعفری ولنی دنیا  اسدی فخرنژاد
        بررسی تحولات معرفت‌شناسی در فلسفة اسلامی، بیانگر اینست که گرچه مباحث معرفت‌شناختی بطور مستقل مطرح نشده و عموماً بنحو تلویحی ذیل هستی‌شناسی قرار میگیرد؛ درعین حال، مباحثی وجود دارد که میتواند بشرط تنظیم و تنسیق، راهگشای رویکرد فلاسفه در مباحث معرفت‌شناسی‌ باشد؛ شاید بتوا چکیده کامل
        بررسی تحولات معرفت‌شناسی در فلسفة اسلامی، بیانگر اینست که گرچه مباحث معرفت‌شناختی بطور مستقل مطرح نشده و عموماً بنحو تلویحی ذیل هستی‌شناسی قرار میگیرد؛ درعین حال، مباحثی وجود دارد که میتواند بشرط تنظیم و تنسیق، راهگشای رویکرد فلاسفه در مباحث معرفت‌شناسی‌ باشد؛ شاید بتوان بر اساس دستاوردهای این مباحث، شبهات بنیادین معرفت‌شناسی را پاسخ داد. بعنوان نمونه، دیدگاههای هستی‌شناختی ابن سینا و سهروردی بر معرفت‌شناسی‌ آنها تأثیرگذار بوده است. حال مسئلة پژوهش اینست که چگونه میتوان با بررسی و استخراج یکسری مسائل و بررسی تحلیلیشان، رویکرد معرفت‌شناختی آنها را در مواضع و آراء فلاسفه اسلامی نشان داد. در راستای تحقق این هدف، باید گفت که مبانی معرفت‌شناسی مبتنی بر سه پایة حس، عقل و شهود، میتواند به نظام معرفت‌شناسی فلاسفه اسلامی منجر شود. البته حکمت مشاء عمدتاً بر عقل و استدلال مبتنی است و حکمت اشراق اگرچه در تبیین و اثبات، متکی بر استدلال‌ بوده، اما بنيان اصلی در تحلیل معرفت-شناختی را بر کشف و شهود بنا نهاده است. البته منطق بعنوان مدخل معرفت‌شناسی سرآغاز بحث قرار میگیرد؛ چراکه عموم فلاسفة اسلامی با محوریت علم حصولی و مبتنی بر کلیات خمس، نظریة تعریف را وسیلة کشف مجهول (کشف ماهیت کلی امور) میدانند؛ درحالی که سهروردی و پیروان او با محوریت علم حضوری، معتقدند تعریف حدی قابل توجیه نبوده و با انتقاد از نظریة تعریف، سعی بر کشف مجهول جزئی از طریق مشاهده و اشراق دارند. در همین راستا، مسئله‌ ابصار، خیال در نظام معرفت شناسی، اغلب بعنوان ضلعی از اضلاع علم حصولی تلقی میشود؛ بر خلاف معرفت‌شناسی حکمت اشراق، که همگی ذیل علم حضوری قابل تبیین است. پرونده مقاله