• شماره های پیشین

    • فهرست مقالات Muslim philosophers

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - تطور تاريخي نگرشها در مسئله عوارض ذاتي از ملاصدرا تا محقق رشتي (1050 تا 1312ﻫ .ق)
        موسي  ملايري
        نوشتار حاضر به يکي از مهمترين و پيچيده ترين مسائل علم شناسانه حکيمان مسلمان يعني تعيين مصاديق و قلمرو عوارضِ ذاتي ميپردازد. پرسش اين نوشتار آن است که آيا عوارض بواسطه اخص عرض ذاتي بشمار مي آيند يا نه؟ در اين مطالعه تاريخي، تطور نظريه ها پيرامون حل و فصل اين مسئله در طي چکیده کامل
        نوشتار حاضر به يکي از مهمترين و پيچيده ترين مسائل علم شناسانه حکيمان مسلمان يعني تعيين مصاديق و قلمرو عوارضِ ذاتي ميپردازد. پرسش اين نوشتار آن است که آيا عوارض بواسطه اخص عرض ذاتي بشمار مي آيند يا نه؟ در اين مطالعه تاريخي، تطور نظريه ها پيرامون حل و فصل اين مسئله در طي سه قرن بررسي ميشود و راه حلهاي چهار تن از برجسته‌ترين نظريه پردازان اين دوره تاريخي، نخست گزارش شده و سپس مورد ارزيابي قرار ميگيرد. در آغاز، راه حل ملاصدرا مبني بر لزوم تمايز نهادن ميان عارض اخص و عارض بواسطه اخص بررسي ميشود، پس از او آقا حسين خوانساري دومين شخصيت اين دوره است. وي پس از نقد نظريه ملاصدرا و اذعان به قصور آن در حل مشکل، خود، نظريه استحسان و مواضعه در قلمروشناسي و مرزبندي علوم را عرضه ميکند. پـس از ايـن دو حکيم، ملامهدي نراقي، اگـرچـه بخشي از نظر ملاصدرا را ميپذيرد، اما زواياي باقيمانده از مشکل را بـه شيوه ‌يي ديگـر حل و فصل ميکند. شيوه نراقي مستلزم غربالگري علوم و خارج کردن برخي مسائل از حيطه هريک از علومِ محقَق است. آخرين شخصيت اين دوره، اصولي پرتوان، ميرزا حبيب الله رشتي است که با تعمق و ژرفنگري به غناي اين بحث و دقتِ زبان فني آن افزوده است. او اگرچه از گفته هاي ديگران بهره برده، اما راه حل هيچيک از حکيمان پيشين را به تمامه نميپذيرد. نظر محقق رشتي معتقد است که دانشمندان هر علم جايزند در دانش خود از مسائل علوم بالادستي و پايين‌دستي بحث کنند؛ البته مادامي که علومي براي بررسي آن مسائل در بالادست و پايين‌دست تدوين نشده باشد. اين شيوه (چنانکه بيان خواهد شد) با نگاه پسيني ـ تاريخي به تدوين علوم، بسيار سازگار و منطبق است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - «طبيعت» از منظر فيلسوفان يوناني و حکيمان مسلمان
        داود محمدیانی
        تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پ چکیده کامل
        تردیدی نیست که «طبیعت» بعنوان محل پیدایش و رشد موجودات طبیعی و قوانین جاری در آن، همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان بوده است. دانشمندان علوم تجربی بیش از هر چیز، در پی شناخت موجودات طبیعی و قوانین موجود در طبيعت بوده و فیلسوفان بیشتر به شناخت خود طبیعت و ساختار آن پرداخته و درصدد پاسخ به این پرسش بوده‌اند که طبیعت به چه معناست؟ ساختار آن چیست؟ چه ارتباطی بین موجودات و طبیعت میتواند وجود داشته باشد؟ آیا طبیعت منشأ اولیه پیدایش موجودات در جهان است؟ یا اینکه طبیعت بعنوان ماده و صورت، بستری برای پیدایش گونه‌های مختلف موجودات است؟ فیلسوفان یونانی و پس از آنها حکیمان مسلمان، پاسخهايي متفاوت به این پرسشها داده‌اند. در اندیشة یونانیان باستان، «فوزیس» یا طبیعت بمعنای روییدن و زندگی کردن و حیات بود. اين معنا که محور اصلی اندیشة پیش‌سقراطیان را شکل داده بود، در فلسفة رواقی به معنای «محتوای جهان» و «موجد اشیاء» تغییر یافت و نزد افلاطون بعنوان منشأ پیدایش همه چیز بکار رفت. او واژة تخنه (هنر) و آرخه (اصل) را برای توضیح پیدایش جهان بکار برده و خلقت جهان را ابداع هنری دانسته است. ارسطو نیز که جهان را مترادف با کل طبیعت میدانست، معتقد بود طبیعت مبدأ حرکت و دگرگونی در اشیاء است. اما اندیشمندان مسلمان آرائي متفاوت دربارة طبیعت ارائه کرده‌اند. اخوان الصفا طبیعت را پنجمین مرتبه از مراتب هستی‌ و جنبة «فعال» جهان، و ماده را جنبة «منفعل» آن، تلقي كرده‌اند. ابن‌سینا طبیعت و همه فعل و انفعالات آن را فعل خداوند دانسته و معتقد بود طبیعت با ترکیب ماده و صورت، موجب پیدایش جوهر جسمانی میشود. سهروردی بر خلاف مشائین که صورت نوعیه را طبیعت اشیاء میدانستند، با نفی صورت نوعیه، طبیعت نوری را جایگزین آن کرد و ملاصدرا عالم طبیعت را عین تجدد و دگرگونی دانسته و طبیعت جوهر را دارای حرکت و سیلان دائمی معرفی نمود. پرونده مقاله