کاوشی در نظام تعریف سینوی؛ تحلیل مواجهۀ ابن¬سینا با ارسطو و فارابی
محورهای موضوعی : مواجهه اندیشههای فلسفی در درون سنت اسلامی
محمد حسین زاده
1
(استادیار مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران)
کلید واژه: تعریف, حدّ, حدّ حقیقی, حدّ اسمی, حدّ توسّعی, حدّ اضطراری, ابن¬سینا,
چکیده مقاله :
رهیافت سینوی در نظریۀ تعریف، تبیین و توسعۀ نظریۀ تعریف ارسطویی است. او نظام تعریف ارسطو ـ يعني تعریف اشیاء بر اساس تحلیل ماهیت آنها به جنس و فصل ـ را پذیرفته و آن را بسط داده است. علاوه بر این، دیدگاههای نوآورانه يی را نیز به آنها افزوده که کمتر به آنها توجه شده و محققان و پژوهشگران بصورت منسجم و ساختارمند آنها را تنظیم و تبیین نکرده اند. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی نظریۀ تعریف سینوی را در ساختاری منجسم بيان کرده و نحوۀ مواجهۀ ابنسينا با دیدگاه ارسطو و فارابی را تحلیل کرده است. همچنین نوآوریهای ابن سینا در مسئلۀ تعریف را برشمرده و با تأکید بر جنبه های کمتر شناخته شدۀ آن، به این پرسشها پاسخ داده است: چگونه و با چه توضيحي ناشناختنی بودن فصل اشیاء با نظریۀ ابنسینا در تعریف و شناخت اشیاء سازگار است؟ آیا نظریۀ تعریف سینوی صرفاً معطوف به امور ماهوی است یا گسترۀ آن شامل امور غیرماهوی نیز میشود؟ ابن سینا چه سازوکاری برای تعریف امور غیرماهوی ارائه کرده است؟
The Sinan approach to the theory of definition is an explanation and expanded from of Aristotelian definition. He has accepted Aristotle’s definition of objects based on analyzing their quiddity in terms of their genus and differentia and extended it. Moreover, Ibn Sīnā has added some innovative views to it that have not received the attention that they truly deserve, and researchers have not explained and organized them in a consistent and structured from. Following a descriptive-analytic method, this paper explains the theory of Sinan definition within a consistent framework and analyzes the quality of Ibn Sīnā’s encounter with the views of Aristotle and Fārābī. Moreover, it refers to Ibn Sīnā’s innovations regarding the problem of definition and, by emphasizing its less studied aspects, responds to the following questions: to what extent is the unknown nature of objects’ differentia consistent with Ibn Sīnā’s theory on the definition and knowledge of objects? Does the theory of Sinan definition merely target quiddative affairs, or does it also extend to non-quiddative affairs? Which mechanism does Ibn Sīnā provide for defining non-quiddative affairs?
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1364) منطق المشرقیین و القصیدة المزدوجة فی المنطق، قم: كتابخانة آیتالله مرعشی نجفی.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1375) الاشارات و التنبيهات، قم: نشرالبلاغه.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1379) النجاة من الغرق فى بحر الضلالات، تصحيح محمدتقى دانشپژوه، تهران: دانشگاه تهران.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1381) الإشارات و التنبیهات، تحقیق مجتبی زارعی، قم: بوستان کتاب.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1391) التعلیقات، تصحیح و تحقيق سیدحسین موسویان، تهران: مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1400ق) رسائل، قم: بیدار.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1404 الف) الشفاء (الإلهیات)، تصحیح سعید زاید، قم: كتابخانة آيتالله مرعشى.
ابن¬سینا، حسين بن عبدالله (1404ب) الشفاء (المنطق)، تحقیق سعید زاید، قم: كتابخانة آيتالله مرعشى.
ارسطو (1389) متافیزیک (مابعدالطبیعه)، ترجمۀ شرف¬الدین خراسانی، تهران: حکمت.
ارسطو (1390) منطق ارسطو (ارگانون)، ترجمۀ میرشمس¬الدین ادیب¬سلطانی، تهران: نگاه.
حسین¬زادۀ یزدی، محمد (1388) معرفت بشری؛ زیرساخت¬ها، قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
سهروردی، شهابالدین (1372) مجموعه مصنفات، ج2، تصحيح هانرى كربن، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
سهروردی، شهابالدین (1392) حکمة الإشراق بهمراه شرح قطبالدین شیرازی، ج1، تصحیح و تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
شیرازی، قطبالدین (1388) شرح حکمة الإشراق، ج1، به انضمام تعلیقات صدرالمتألهین، تحقیق سید محمد موسوی، تهران: حکمت.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1375) شرح الإشارات و التنبیهات، مع المحاکمات، قم: نشر البلاغة.
عظیمی، مهدی (1395) تحلیل منطقی استدلال: شرح منطق اشارات (نهجهای هفتم تا دهم)، قم: حکمت اسلامی.
فارابی، ابونصر (1408ق) المنطقیات للفارابی، تحقیق محمدتقی دانش¬پژوه، قم: كتابخانة آيتاللّه مرعشی نجفی.
ملاصدرا (1363) المشاعر، به اهتمام هانرى كربن، تهران: طهوری.
میرداماد، محمدباقر (1381) مصنفات میرداماد، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
نصر، سیدحسین (1396) «فلسفۀ نبوی ابن¬سینا»، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ترجمۀ سعید دهقانی، تهران: قصیده¬سرا.
یزدان¬پناه، سیدیداللّه (1395) حکمت اشراق، تحقیق علی امینی¬نژاد، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
کاوشی در نظام تعریف سینوی: تحلیل مواجهۀ ابنسینا با ارسطو و فارابی
محمد حسینزاده1
چکیده
رهیافت سینوی در نظریۀ تعریف، تبیین و توسعۀ نظریۀ تعریف ارسطویی است. او نظام تعریف ارسطو ـ يعني تعریف اشیاء بر اساس تحلیل ماهیت آنها به جنس و فصل ـ را پذیرفته و آن را بسط داده است. علاوه بر این، دیدگاههای نوآورانهيی را نیز به آنها افزوده که کمتر به آنها توجه شده و محققان و پژوهشگران بصورت منسجم و ساختارمند آنها را تنظیم و تبیین نکردهاند. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی نظریۀ تعریف سینوی را در ساختاری منجسم بيان کرده و نحوۀ مواجهۀ ابنسينا با دیدگاه ارسطو و فارابی را تحلیل کرده است. همچنین نوآوریهای ابنسینا در مسئلۀ تعریف را برشمرده و با تأکید بر جنبههای کمتر شناخته شدۀ آن، به این پرسشها پاسخ داده است: چگونه و با چه توضيحي ناشناختنی بودن فصل اشیاء با نظریۀ ابنسینا در تعریف و شناخت اشیاء سازگار است؟ آیا نظریۀ تعریف سینوی صرفاً معطوف به امور ماهوی است یا گسترۀ آن شامل امور غیرماهوی نیز میشود؟ ابنسینا چه سازوکاری برای تعریف امور غیرماهوی ارائه کرده است؟
كليدواژگان: تعریف، حدّ، حدّ حقیقی، حدّ اسمی، حدّ توسّعی، حدّ اضطراری، ابنسینا.
* * *
مقدمه
دیدگاه ابنسینا دربارۀ تعریف و اقسام آن، در ضمن شروح آثارش و نیز مقالات و کتب متعدد دیگر تأويل شده است، اما نحوۀ مواجهۀ او با دیدگاه فیلسوفان پیشین بخوبی تحلیل نشده و نوآوریهایی که ابنسینا به دیدگاه پیشینیان خود افزوده است، بنحوی درخور مشخص نشدهاند. بسیاری از فیلسوفان پس از ابنسینا ـ حتی پیروان مشائی او ـ به برخی از جنبههای دیدگاه وي بعنوان نظامي منسجم کمتر توجه کردهاند و همین مسئله موجب شده است نظریۀ تعریف سینوی در نگاه بسیاری از متفکران پس از او، ناکارآمد جلوه کند. ازجملۀ این متفکران میتوان به سهروردی و برخی از فیلسوفان متأخر صدرایی اشاره کرد. سهروردی شناخت مهمترین جزء تعریف، یعنی فصل مقوم ماهیت، را ممکن نميداند و بر همین اساس تعریف حدّی ماهیت را ممتنع ميشمارد (سهروردی، 1372: 21ـ20). بسیاری از پیروان صدرالمتألهین نیز پس از توجه به نظریۀ اصالت وجود و اهمیت تعریف و شناخت امور غیرماهوی، نظام تعریف مشائی را به ناکارآمدی در تعریف امور غیرماهوی متهم کردهاند (حسینزادۀ یزدی، 1388: 233؛ یزدانپناه، 1395: 189). این در حالیست که ملاصدرا با وجود نقدهای متعدد به دیدگاه ابنسینا در مسائل مختلف، نظام تعریف سینوی را پذیرفته و از آن در برابر انتقادات سهروردی دفاع کرده است (شیرازی، 1388: 93ـ88، تعلیقههای ملاصدرا).
در این مقاله پس از بیان زمینۀ تاریخی دیدگاه ابنسینا، نظام تعریف سینوی را با تأکید بر جنبههای کمتر شناخته شدۀ آن تبیین خواهیم کرد و در پرتو آن به برخی از مهمترین اشکالاتی که دربارة آن مطرح شده است، پاسخ خواهیم داد.
1. زمینۀ تاریخی دیدگاه ابنسینا
1ـ1. ارسطو
دیدگاه ارسطو دربارۀ تعریف، دیدگاه غالب در میان حکمای مسلمان بوده و ساختاری که او برای شناختن و شناساندن اشیاء ترسیم کرده همواره مورد استفادۀ حكماي مسلمان در علوم مختلف قرار گرفته است. از نظر ارسطو «تعریف»، «چیستی» و «ماهیت» شیء را بیان میکند (ارسطو،1390: آناکاویک دوم، 93b30 [567]). از این نگرش برمیآید که به اعتقاد او، «تعریف» همان «حد تام» است. تعداد بيشماری از عبارتهای او این برداشت را تأیید میکنند؛ زیرا او در موارد متعدد «تعریف» را مرادف با «حد تام» بکار برده است، ازجمله در عبارت ذيل که در آن تعریف را صرفاً عبارتی متشکل از جنس قریب و فصل دانسته است:
در تعریف جز فصلها و آنچه جنس نخستین (جنس قریب) نامیده میشود، هیچ چیز دیگری نیست (همو، 1389: 245/ a1037).
او بر این باور است که تعریف (حد تام) در اصل به جواهر تعلق میگیرد و تعریف اعراض، بنحو ثانوی و بتبع جواهر است؛ زیرا در تعریف عرض، موضوع عرض که جزو حقیقت و چیستی عرض نیست، ذکر میشود:
تعریف تنها برای جوهر است، زیرا اگر برای مقولات دیگر هم باشد، ناگزیر از راه افزودن است؛ مانند (تعریف) «کمیت» و «فرد» که بدون (تعریف) عدد ممکن نیست یا «نرینه» بدون «جانور» (همان:220، a1031).
از نظر ارسطو، اطلاق و بکارگیری تعریف جواهر با تعریف اعراض یکسان نیست و در تقدم و تأخر و نیز اولویت و غیر اولویت (تفاوت تشکیکی)، میان تعریف جواهر و تعریف اعراض نوعي تفاوت ديده ميشود:
«چئی» به یک گونه بر جوهر و «این چیز در اینجا» دلالت میکند و بگونۀ دیگر بر هریک از مقولات مانند کمیت، کیفیت و همۀ دیگران از این قبیل؛ درست به همانسان که واژۀ «هست» دربارۀ همه چیز صدق میکند، اما نه بنحوی یکسان، بلکه دربارۀ برخی بنحوی اولی و دربارۀ برخی دیگر بنحوی ثانوی. بدینسان چئی بطور مطلق دربارۀ جوهر صدق میکند و بطور مقید دربارۀ چیزهای دیگر؛ زیرا دربارۀ «کیفیت» نیز میتوان پرسید که «چیست»؛ برای اینکه کیفیت هم یک چئی است، اما نه بطور مطلق، بلکه بداننحو که بعضی دربارۀ «ناموجود» بهشیوهيی جدالآمیز میگویند که «ناموجود وجود دارد» ... [بنابرین] تعریف بنحوی نخستین و بطور مطلق و نیز چیستی، به جوهرها تعلق میگیرد (همان: 218ـ217، a1030).
البته در بعضي موارد، ارسطو این احتمال را نیز مطرح میکند که اطلاق واژۀ تعریف به تعریف جواهر و تعریف اعراض، بنحو اشتراک لفظی باشد:
چیستی بنحوی نخستین و بطور مطلق از آن جوهر است و سپس از آن چیزهای دیگر. درست همانگونه که چئی بنحو مطلق چیستی نیست، بلکه چیستی یک کیفیت یا کمیت است، زیرا یا باید بگونۀ همنامی (اشتراک اسمی) گفته شود که اینها «موجود»ند، یا بوسیلۀ افزودن و کاستن (همان: 217/ a1030).
گاه نیز ارسطو هر دو احتمال اشتراک لفظی و تفاوت تشکیکی را مطرح کرده و هیچیک را نفی نمیکند:
تعریف تنها برای جوهر است ... [نه] برای مقولات دیگر... اگر هم برای اینگونه چیزها تعریفهایی وجود داشته باشد، يا بنحوی و نوعی دیگرند (اشتراک لفظی)، یا چنانکه گفته شد، «تعریف» و «چیستی» باید بگونههای بسیار گفته شوند (صدق تشکیکی). بنابرین، به یک گونه هیچ چیز دارای تعریف نیست و چیستی به هیچ چیز تعلق نمیگیرد، جز به جوهرها؛ و بگونۀ دیگر، هر دو به سایر مقولات نیز تعلق میگیرند. پس روشن شد که تعریف، مفهوم «چیستی» است و چیستی یا تنها برای جوهرهاست (اشتراک لفظی)، یا بویژه و بنحوی نخستین و بطور مطلق برای آنهاست (صدق بر تعریف مطلق و کامل بر جوهر و صدق مراتب دیگر تعریف بر غیرجوهر) (همان: 220، a1031).
با وجود این، عبارتهای مربوط به صدق تشکیکیِ تعریف بر مصاديقش تعداد بیشتری دارند و چه بسا از نوع عبارتپردازی ارسطو بتوان فهميد که تمایل او به صدق تشکیکی تعریف بیشتر از انگارۀ اشتراک لفظی است.
1ـ2. فارابی
فارابی در راستای تبیین و بسط تعریف ارسطویی، تعریف را به حدّ و رسم تقسیم کرده است: «حدّ» قولی است که بنحو «ترکیب تقییدی» مدلول اسم را بوسیلۀ معانی مقوم (ذاتی) شرح میدهد و رسم قولی است که آن نیز بنحو «ترکیب تقییدی»، مدلول اسم را توضيح میدهد اما نه بوسیلۀ مقومهای ذاتی بلکه بوسیلۀ احوال آن معنا یا اشیائی که آن معنا مقوم آنهاست (فارابی، 1408: 1/ 27). در نظر او حدّ از جنس و فصل تشکیل شده است (همان: 38) و رسم از جنس و خاصه (مانند تعریف انسان به حیوان ضحاک)، جنس و عرض (مانند حیوان کاتب)، یا جنس و چند عرض (حیوان فروشنده و خریدار) (همان: 39).
فارابی دربارة ارزش معرفتشناختی «حدّ» و «رسم» ميگويد: «حدّ» ماهیت شیء را معرفی میکند، چه بنحو «خلاصهشده» و چه بنحو «مفصل»، اما رسم ماهیت شیء را معرفی نمیکند، بلکه صرفاً آن را از ديگر ماهیتها متمایز میکند (همان: 40ـ39).
اگرچه فارابی در نظام فلسفی خود، تمایز وجود و ماهیت را مطرح کرده اما بنظر میرسد او در مقام تعریف اشیاء، از این تمایز بهره نگرفته است، زیرا وي در مقام تعریف اشیاء به «ماهیتِ در حال وجود» توجه دارد؛ بر همین اساس، او مقومات شیء را اموری میداند که موجب تحقق و موجودیت شیء میشوند: «حدّ قولی است که بر معنای شیء دلالت میکند»، (همانجا) معنایی که سبب موجودیت آن شیء میشود ... در میان اوصاف شیء، معناهایی که سبب موجودیت آن شیء میشوند همان اوصافی هستند که قوامبخش ذات و وجود شیء هستند» (همان: 432ـ431).
فارابی معتقد است حدّ باید تمام مقومهای ذاتی ماهیت (جنس و فصل) را دربرگیرد و در عین حال چیزی جز مقومات ذاتی ماهیت در آن وارد نشود (همان: 432). طرح این نکته بدين معناست که تعریفهایی که در آنها امری زائد بر جنس و فصل، بنحو زیادی حدّ بر محدود، بيان میشود، بمعنای حقیقی «حد» نیستند و اطلاق لفظ «حدّ» بر آنها بنحو اشتراک لفظی است.
2. ابنسینا
2ـ1. تعریف حدّی
ابنسینا مانند فارابی، دیدگاه ارسطو دربارۀ تعریف حدّی را صحیح میداند و در تعریف حدّ مینویسد:
حدِ «حد» همان است که حکیم (ارسطو) در کتاب طوبیقا بیان کرده و گفته است که «حد، قول دال بر ماهیت شیء است» (ابنسینا، 1400: 86؛ همو، 1381: 61).
او بپیروی از ارسطو، واژۀ «حد» را به واژۀ «وجود» تشبیه میکند و اطلاق حد بر موارد و مصادیق مختلف را ـ همانند صدق مفهوم وجود بر مصادیق مختلف ـ از سنخ صدق تشکیکی مفهوم بر مصادیق و بنحو تقدم و تأخر میداند؛ به این ترتیب که واژه و مفهو