تبیین مفاهیم حکمت اشراقی در خانه ایرانی
محورهای موضوعی : مواجهه اندیشههای فلسفی در درون سنت اسلامی
تکامه عباس نیا طهرانی
1
(دانشجوي دکتري، گروه معماری، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ايران)
خسرو صحاف
2
(استاديار، گروه معماری، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ايران )
حسن رضائی
3
(استادیار، گروه معماری، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ايران)
ابوالقاسم قوام
4
(گروه معماري، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامي، مشهد، ایران؛ دانشيار دانشکده زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ايران)
کلید واژه: حکمت اشراقی, خانۀ ایرانی, معماری, معنويت, خیال, الگو و نماد, سهروردی,
چکیده مقاله :
حکمت اشراقی، حکمتی بحثی ـ ذوقی و نورمحور است که با دربرداشتن مفاهیم حکمی ایرانیـ اسلامی، تأثیر بسزایی در هنر و معماری ایرانی داشته است. این نوشتار به بررسي نحوۀ کاربرد و تأثیر آراء حکمت اشراقی، بعنوان معیار و منبع الهامی برای معماری و ساخت خانههایی براساس معنویت پرداخته است. هدف اصلی مقاله آنست که با توجه به مفاهیم حکمت اشراقی، قدمی را بمنظور ارتقاء طراحی و معماری خانههای ایرانی در زمان حاضر بردارد. در این راستا، ابتدا با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین مفاهیم و آراء حکمت اشراقی سهروردی پرداخته شده و در وهلۀ بعد، نمود و کاربرد این مفاهیم و نظریات در معماری خانۀ ایرانی، مورد بررسی قرار گرفته است. بعبارت دیگر، تلاش میکنیم با تحلیل مبانی و مفاهیم حکمت اشراقی و تطبیق آنها بر معماری و ساخت خانۀ ایرانی، بتوانیم نمود مفاهیم حکمی ـ اشراقي را در آن مشاهده کنیم و خانۀ ایرانی را مجلی و مظهر آموزههای حکمت اشراقی قرار دهیم تا سرانجام، از این طریق به اصول و مبانی مشخصی بعنوان الگو و معیار در طراحی و ساخت خانههایی توأم با معنویت دست یابیم.
Illuminationist philosophy is a discoursive-intuitive and light-centered school of philosophy. It has exercised a significant effect on Iranian art and architecture because of the Iranian-Islamic philosophical concepts that it employs. The present paper examines the effects of Illuminationist views as a common language for the design of spiritual houses in the contemporary era. Hence, following a descriptive-analytic method, the authors initially explain some of the concepts and ideas in Suhrawardī’s Illuminationist philosophy and then examine their manifestation in the architecture of Iranian houses.
آذریان، حسین؛ هلاله، علی؛ همّتی، محمدمهدی (1392) «اهمیت فضای خالی در معماری ایرانی»، اوّلین همایش منطقهيي معماری پایدار و شهرسازی ایذه (خشت اوّل)، ایذه.
آقاییمهر، معین؛ میرهاشمینسب آستانه، سیّدصادق؛ دانشجو، خسرو؛ خیاطزنجانی، محمد (1397) «تناظر جلوههای نور در اندیشههای سهروردی و معماری دورۀ صفویه»، نقش جهان، سال8، شمارة 2، ص131-123.
اردلان، نادر؛ بختیار، لاله (۱۳۷۹) حسّ وحدت، ترجمۀ حمید شاهرخ، اصفهان: نشر خاک.
اسفندیار، رجبعلی؛ رجایینژاد، محمد (1392) «اندیشۀ سیاسی شیخ شهابالدین سهروردی»، سیاست متعالیه، شمارة 3، ص137-121.
امیری خوشکار وندانی، سمیه (۱۳۹۵) «بررسی مفهومشناختی نشانه و رمزگان در معماری و شهرسازی با تأکید بر معماری و شهر اسلامی»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص ۴۲۳-۴۴۴.
بقائی دائمی، عبداله؛ رئیسسمیعی، محمدمهدی (1395) «بازشناسی و تبیین مفهوم نور و ظلمت از دیدگاه سهروردی در معماری اسلامی»، دومین کنگرۀ بینالمللی علوم زمین و توسعۀ شهری، تبریز.
بلخاري قهی، حسن (1394) مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی، تهران: سورۀ مهر.
پاکدل، محمدرضا؛ ذبیحی، حسین؛ نقیزاده، محمد (۱۳۹۵) «مدیریت مؤلفههای اجتماعی و انسانی در مسکن مطلوب اسلامی»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص۵۱-۶۶.
پرتوی، پروین؛ باقریان، محمدصابر (1396) «بررسی مقایسهيي تطبیقی معنای مرکز در آراء مکتب اصفهان و اندیشۀ هایدگر»، باغ نظر، شمارة 48، ص30-17.
پیرنیا، محمدکریم (1383) سبکشناسی معماری ایرانی، تهران: سروش دانش.
تقيزاده، محمد (1378) «حکمت سلسله مراتب در معماري و شهرسازي»، مجموعه مقالات دومين کنگرۀ معماری و شهرسازی ايران، ج3، تهران: سازمان ميراث فرهنگي.
حمزهنژاد، مهدی؛ دشتی، مینا (۱۳۹۵) «بررسی خانههای سنّتی ایرانی از منظر پدیدارشناسان و سنتگرایان معنوی»، نقش جهان: مطالعات نظری و فناوریهای نوین معماری و شهرسازی، سال ۶، شمارة ۲، ص ۲۴-۳۵.
خادمجعفري، حامده (۱۳۸۵) «فرشتهشناسی در حكمت اشراق»، به راهنمایی علیمحمد کشفی، پاياننامۀ كارشناسیارشد، دانشکدۀ فلسفه و کلام، دانشگاه شيراز.
دوستدار کلکناری، زهرا؛ قارخانی، علیرضا (1395) «نقش خیال در معماری ایرانی»، دومین کنفرانس سالانۀ پژوهشهای معماری، شهرسازی و مدیریت شهری، تهران.
دیبا، داراب (1378) «الهام و برداشت از مفاهیم بنیادی معماری ایران»، نشریۀ معماری و فرهنگ، شمارة 1، ص106-97.
رازقی، علیرضا (1391) «زیباییشناسی نور شهابالدین سهروردی و تأثیر اندیشۀ ایرانی و اسلامی در آن»، حکمت و معرفت، سال 7، شمارة 4، ص 11-6.
رضی، هاشم (1379) حکمت خسروانی: سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان، تهران: بهجت.
زلفیپور، نیره (۱۳۹۱) «استفاده از الگوی سلسلهمراتب فضایی در مجتمعهای مسکونی با رویکرد احیای هویت معماری اسلامی ـ ایرانی»، همایش ملّی معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی، مشهد: مؤسسۀ آموزش عالی خاوران.
سجّادی، سیّدجعفر (1370) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران: طهوری.
سهروردی، شهابالدینیحیی (1375) مجموعۀ مصنفات، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سیاهکوهیان، هاتف (1391) «تأثیر عرفان اسلامی بر معماری ایرانی با تأکید بر تزیینات گنبد سلطانیه»، فصلنامۀ تخصصی عرفان اسلامی، شمارة 34، ص 64-48.
شفیعی، فاطمه؛ فاضلی، علیرضا (1392) «زیبایی و شأن وجودی آن نزد سهروردی»، پژوهشهای هستیشناختی، سال 2، شمارة 3، ص 122-101.
شیرینجانی، سمیه؛ صمدیفرد، زهرا؛ شریفیان، سیّدعلی (1394) «بازشناسی مفهوم و عملکرد ایوان در معماری ایرانی با تأکید بر تأثیرگذاری در ساختار معماری»، کنفرانس بینالمللی پژوهش در علوم و تکنولوژی.
صحاف، خسرو (1395) «معنا در معماری ایرانی»، هویت شهر، سال10، شمارة 25، ص60ـ51.
طبسی، محسن؛ فاضلنسب، فهیمه (1391) «بازشناسی نقش و تأثیر جریانهای فکری عصر صفوی در شکلگیری ورودی مساجد مکتب اصفهان»، نشریۀ هنرهای زیبا- معماری و شهرسازی، سال 17، شمارة 3، ص91ـ81.
طوفان، سحر (1382) «افسونگری آب»، نشریۀ پیام سبز، شمارة 24، ص 15ـ12.
ظفرنوایی، خسرو (1396) «بررسی مفهوم عرفانی فضای تهی در معماری اسلامی ـ ایرانی»، مطالعات هنر اسلامی، شمارة 27، ص74-57.
عینیفر، علیرضا (1382) «الگویی برای تحلیل انعطافپذیری در مسکن سنّتی ایران»، هنرهای زیبا، شمارة 13، ص77-64.
كفشچیانمقدم، اصغر؛ منصوری، امیر؛ شمسیزاده ملکی، روحالله (1392) «بررسی تزیینات معماری سنّتی ایران از منظر دیوارنگاری»، نشریۀ هنرهای زیبا، سال ۱۸، شمارة ۳، ص 65-57.
محمدی، نیلوفر؛ جانیپور، بهروز (1396) «بازآفرینی مفهوم فضا در معماری اسلامی ایران»، نخستین کنفرانس ملّی بسوی شهرسازی و معماری دانشبنیان، تهران.
ملکی، مرتضی (1396) معنا در معماری، تهران: روشنپژوه.
موسوی راد، مریم؛ احمدوند، پوران؛ علمبیگی، مهدی (۱۳۹۵) «معماری و شهرسازی اسلامی از منظر حکمت وجود»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص۴۵۳-۴۸۰.
نایبی، فرشته (1381) حیات در حیاط، تهران: نزهت.
نصر، سیدحسین (۱۳۸۱) معرفت و معنویت، ترجمۀ انشاءالله رحمتی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
نقرهکار، عبدالحمید (1387) درآمدی بر هویت در معماری اسلامی، تهران: پیام سیما.
هادیانپور، محمد؛ دارابی، نازنین (1393) «تأثیر حیاط بر درونگرایی خانههای سنّتی در ایران»، اوّلین کنفرانس ملّی شهرسازی، مدیریت شهری و توسعۀ پایدار، تهران.
هاشمی اردکانی، سیّدحسن؛ نوروزی، رضاعلی؛ بختیارنصرآبادی، حسنعلی (1387) «درآمدی بر معرفتشناسی سهروردی و دلالتهای تربیتی آن»، تربیت اسلامی، سال3، شمارة 6، ص 180ـ161.
تبیین مفاهیم حکمت اشراقی در خانۀ ایرانی
تکامه عباسنیا طهرانی1، خسرو صحاف2، حسن رضایی3، ابوالقاسم قوام4
چکیده
حکمت اشراقی، حکمتی بحثی ـ ذوقی و نورمحور است که با دربرداشتن مفاهیم حکمی ایرانیـ اسلامی، تأثیر بسزایی در هنر و معماری ایرانی داشته است. این نوشتار به بررسي نحوۀ کاربرد و تأثیر آراء حکمت اشراقی، بعنوان معیار و منبع الهامی برای معماری و ساخت خانههایی براساس معنویت پرداخته است. هدف اصلی مقاله آنست که با توجه به مفاهیم حکمت اشراقی، قدمی را بمنظور ارتقاء طراحی و معماری خانههای ایرانی در زمان حاضر بردارد. در این راستا، ابتدا با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین مفاهیم و آراء حکمت اشراقی سهروردی پرداخته شده و در وهلۀ بعد، نمود و کاربرد این مفاهیم و نظریات در معماری خانۀ ایرانی، مورد بررسی قرار گرفته است. بعبارت دیگر، تلاش میکنیم با تحلیل مبانی و مفاهیم حکمت اشراقی و تطبیق آنها بر معماری و ساخت خانۀ ایرانی، بتوانیم نمود مفاهیم حکمی ـ اشراقي را در آن مشاهده کنیم و خانۀ ایرانی را مجلی و مظهر آموزههای حکمت اشراقی قرار دهیم تا سرانجام، از این طریق به اصول و مبانی مشخصی بعنوان الگو و معیار در طراحی و ساخت خانههایی توأم با معنویت دست یابیم.
كليدواژگان: حکمت اشراقی، خانۀ ایرانی، معماری، معنويت، خیال، الگو و نماد، سهروردی.
* * *
مقدمه
معماری ایرانی، بويژه خانۀ ایرانی، نماد حکمت ایرانی است، بطوریکه بنا برنظر سنتگرایان، کعبه که نخستین خانه و اولین بنای معماری الهامگرفته از امر قدسی محسوب ميشود، عنصری کلیدی در پیوند میان کیهانشناخت و معماری است (موسويراد و همکاران، 1395: 473). در دوران معاصر، با توجه به فراموش شدن ارزش وجودی خانه و مفاهیم آن و تأثیرپذيري از الگوهای مسکن غربی، خانه تناسب لازم برای زندگی به سبک اسلامی را از دست داده و هویت اسلامی را بنمایش نمیگذارد (پاکدل و همکاران، 1395: 66).
نگارندگان این مقاله برآنند تا با تکیه بر مبانی حکمت سهروردی و بازخوانی آنها، به بررسی این آراء و مبانی در خانۀ ایرانی بپردازند، بطوریکه مبانی مکتب فلسفی اشراق، محل پيوند اندیشۀ ایرانی ـ اسلامی و یکی از مهمترین خاستگاههای فکری درنظر گرفته شود (رضی، ۱۳۷۹: ۶۵).
مبانی حکمت اشراق بر پایۀ هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی استوار است، بگونهيي كه انسانشناسی سهروردی رابطهيي عمیق با هستیشناسی وی دارد. در واقع، او عالَم را فیض الهی میداند و مبدأ فیضان موجودات را علم او معرفی میکند.
شاکلۀ حکمت اشراق، «نورالانوار» است و «علم حضوری»، محور اصلی معرفتشناسی سهروردی را تشکیل میدهد (خادمجعفری، ۱۳۸۵: ۱۶۴) و «من» نیز منشأ معرفتشناسی اشراقی بشمار میآید (سهروردی، 1375: 2/ ۱۴۳). روششناسی حکمت اشراقی که بر پایۀ ذوق و استدلال، یعنی تجربۀ عرفانی و تفکر منطقی استوار است، برهان صحیح و کشف صریح را ملاک شناخت حقایق ميداند (اسفندیار و رجایینژاد، 1392: 122). با تکیه بر شناخت و آگاهی از تفسیر اصول حکمت اشراقی در سه وادی هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی نیز امکان استخراج آراء و مبانی حکمت اشراقی میسّر میشود.
سهروردی بنیانگذار حکمت نوریه است؛ او با ارائۀ جهانشناسی مبتنی بر نور و خلقت انوار بینهایت که از نظم و پویایی خاصی نشئت گرفته است، عالَم نورانی خیال را مطرح میکند که نقطۀ عطفی در مسائل حکمی و خلاقیتهای هنری بحساب میآید؛ زیرا نور رمزی است که در هویت هنر اسلامی، نقشی اساسی دارد: از یکسو بر منشأ هنر، یعنی عالم خیال، تأکید میکند و از سوی دیگر، بر جلوههای زیباییشناسانۀ هنری دلالت دارد (شفیعی و فاضلي، 1392: 120).
ادیان پیش از اسلام، بویژه آیین زرتشت، تمثیل نور را برای تفسیر و تبیین تعالیم خود بکار ميبردند. از دوران اسلامی نيز حکمت اشراق سهروردی در ایران بیش از هرجای دیگر اشاعه یافت و نور که عمدهترین مشخصۀ معماری ایراني است، نه فقط بمثابه عنصری مادی، بلکه نمادی از عقل الهی و وجود است.
نقش نور در معماری، شفافسازي ماده و کاستن از صعوبت و سردی بنا (معماری مقدس) و مأمنی برای روح است (بلخاری قهی، 1394: 383). حضور نور در کالبد معماری در گرایش بسمت کاستن از جِرم (که در اندیشۀ شیخ، نماد ظلمت است) و افزودن بر فضا متجلی میشود. معماری ایرانی در خانۀ ایرانی با نور یا آب به سبُک کردن ماده و افزایش فضا پرداخته است (بقایی و رئيس سميعي، 1395). بدینترتیب حکمت اشراق سهروردی، با بهرهگیری از مبانی حکمت ایرانی ـ اسلامی و همچنين نظریات حکمای پیشین ایراني، میتواند مبنايی مناسب برای واکاوی اندیشهها و مفاهیم و مبانی حکمی موجود در محتوا و هنر و معماری و همچنین خانۀ ایرانی در صورتِ امر قلمداد شود. از آنجا که خانۀ ایرانی از تأثیرگذارترین فضاهای معماری اسلامی و تنها مکانی است که اولین تجربههای بیواسطه با فضا در انزوا و جمع در آن صورت میگیرد و نقطۀ اتصال و تثبيت در روی کرۀ خاکی و کلیت عالَم و هستی است، در سراسر آثار سهروردی اصطلاحات و مفاهیمی را از هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی میتوان استخراج نمود که با بازنگری مفاهیم بشکلي جدید در خانۀ ایرانی، آنها را دوباره میتوان صورتبندی کرد؛ بنحويکه بیانگر اجزاء اصلی فلسفۀ اشراق و معماری ایرانی ـ اسلامی باشد.
مفاهیم استخراج شده از حکمت اشراقی، چون سیر از کثرت به وحدت، سلسله مراتب، غایتگرایی، کمالخواهی، خودآگاهی و معرفت نفس، نمادگرایی، تباین، عالَم خیال و دیدگاه چند منظوره در مصادیق معماری خانۀ ایرانی تعبير میشود و بهمين دليل ارتباط مبانی حکمت اشراقی با فرهنگ و هنر و زیباییشناسی ایرانی میتواند به بازنشر مبانی نظری هنر و معماری ایرانی کمک کند، در این راستا نخستین گام در احیای خانۀ ایرانی در دورۀ معاصر، بازنگری ارزشها و عناصر سازندۀ خانۀ ایرانی با تکیه بر مبانی نظری اشراقی است.
سؤالات تحقیق
1. آیا حکمت اشراقی که حکمتی ایرانی ـ اسلامی است، در مبانی نظری معماران و هنرمندان اسلامی بگونهيی تأثیر گذاشته است که بتوان تجلی و تظاهر آموزههای حکمت اشراقی را در معماری و خانۀ ایرانی مشاهده کرد؟
2. آیا آراء حکمت اشراقی میتواند مبانی و زبان مشترکی برای خلق خانههای معنوی در دوران معاصر باشد؟
روش تحقیق
هنرمند ایرانی در هنر و معماری خود و بويژه در خانۀ ایرانی، دریافتی از بینش و مبانی نظری حاکم بر جامعه دارد و با ورود حکمت اشراقی، هنرمند دریافتی ماورايی از مفاهیم حکمت اشراقی نيز خواهد داشت که در مبانی نظری معماران و هنرمندان اسلامی مؤثر است.
در این مقاله ابتدا نگارندگان به جمعآوری دادهها بروش کتابخانهيی و سپس به ترجمۀ آموزهها و آراء حکمت با تکیه بر روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی میپردازند و در نهایت با استفاده از روش اِسنادی و استدلال منطقی، به تطبیق آراء سهروردی بر خانۀ ایرانی در راستاي مبانی اشراقی برای خلق خانههایی مطابق با فرهنگ ایرانی ـ اشراقی در دوران معاصر دست ميزنند.
آراء حکمت اشراقی
سهروردی در هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی از اصطلاحات و مفاهیمی استفاده کرده که باعث ایجاد صورتبندی و زباني مشترک در هنر و معماری ایرانی ـ اشراقی شدهاند؛ مفاهیمی چون سیر از کثرت به وحدت، سلسله مراتب، غایتگرایی، کمالخواهی، خودآگاهی و معرفت نفس، نمادگرایی، تباین، عالم خیال و دیدگاه چندوجهی. در ادامه حضور و نقش هر يك از اين مؤلفهها در خانۀ ایرانی بررسي میشود.
1. جهتگیری فضایی
هرگاه وجودی واحد، كثرتی را به وحدت درآورد، در جایگاه مركز مقام میگیرد (پرتوی و باقریان، 1396: ۲۳). مركز الزاماً در وسط شیء قرار ندارد، بلکه مهمترین نقطۀ هر شکل را که کلید شکل و مشخصکنندۀ ساختار آن است، بخود اختصاص میدهد (دیبا، ۱۳۷۸: ۴).
1ـ1. سازماندهی فرمیفضایی مرکزی
تأویلی که میتواند از نمود مفهوم سير كثرت به وحدت اندیشۀ سهروردی در معماری از طریق سازماندهی فضایی مرکزی ارائه شود، اینست که فضای مثبت میانی در نظام مرکزی معماری، حکم نورالانوار را دارد که بهرهمندی آن از نورِ نامتناهی است و سایر فضاها بتناسب دوری و نزدیکی خود به منبع نورالانوار، از آن بهرهمند میشوند (رازقی، 1391: 10). طبیعتی که در حیاط خانه تجلی مییابد، برای فرد مسلمان، سرآغاز سیر انفسی و رسیدن به معانی الهی است. در واقع، حیاط مرکزی در این بحث، نقشي کلیدی دارد. حیاط خانه مرکزي قدسی است که قطبیکنندۀ فضاهای اطراف خود است (حمزهنژاد و دشتی، 1395: 27).
یکی از نتایج اصل متافیزیکی «توحید»، اهمیت معنوی فضای خالی است. از آنجا که حضور الهی تجسم مادی ندارد، فضای خالی اهمیت معنویِ بیشتری پيدا ميكند و تهی بودن مترادف امر قدسی تلقی میشود (ظفرنوایی، 1396: 67). در صورتیکه اهمیت فضای باز و حیاط مرکزی در خانۀ ایرانی جلوهيی از این مسئله باشد، اهمیت حیاط بحدی میشود که مانند الگویی بشکل مربع یا مستطیل (طلایی)، موقعيت خود را در قلب معماری خانۀ ایرانی حفظ میکند، همچون فضای بدون جِرمی که حضور معنویش با وجودِ حوض و استخر آب در مرکزش، دو چندان میشود. در نماها و بدنهسازیها و ضربآهنگ ستونگذاریها و پنجرهسازیها، پس از حفظ تقارن یا تعادل جداره، اغلب تقسیمات بصورت اعداد فرد، يعني سه و پنج و هفت (سهدری، پنجدری و هفتدری و...) صورت ميگيرد تا همواره قسمت میانی، فضای خالی باشد و نگاه انسان بر توده و جِرم ساختمان، مانند جرز و دیوار یا چارچوب پنجرهها، ثابت نشود (آقاییمهر و همکاران، 1397: 130ـ124).
1ـ2. محوریت عمودی
در تمامی فرهنگها و ادیان، جهت عمودي مسیری بسوی هستی حقیقی و عالم ماوراء و زیبایی متعالی را القاء میکند. مرکز با تمثل به محور عمودی، سیر صعودی به مراتب اعلی را محقق میسازد. محوریت عمودی در نظام فضایی که معرف عروج و تعالی است، لحظۀ «وصل» را در نظام فضایی پیش رو همچون بادگیر، نمایش میدهد.
کف اتاق، در حد زمین، بگونهيی تخت تبدیل ميشود و بنیادی فراهم ميسازد که انسان و عالم صغیر بر آن استقرار مییابد؛ رنگ آتش و رنگهای گرم که انسان را بیاد دنیای مادی میاندازد، چون قالیهای ایرانی با رنگ قرمز،