Zoroastrian Wisdom and the Magi Religion in Ancient Greek and Roman Sources
Research Areas : Geneology of philosophical schools and Ideas
Hojjatullah Askarizadeh
1
(PhD in Philosophy, Lecturer at Payame Noor University, Larestan Branch, Fars, Iran)
Keywords: Zoroaster, Magi, Wisdom, magic, philosophy,
Abstract :
The impact of Zoroastrian religion and worldview on Greek philosophy, ancient philosophers, and generally on history of philosophy as a fundamental topic regarding the historical development of philosophy has always been of interest to researchers. Ancient thinkers have always spoken of Zoroastrian wisdom and philosophy and connected them to the Magi religion. The present paper examines Zoroastrian philosophy and its origin in the Magi religion based on ancient Greek and Roman sources. Based on such sources, the founder of this school of philosophy is a Zoroastrian who is much older than Zoroaster, the author of Avesta, who lived in the time of Goštāsp. Therefore, if we wish to study Zoroastrian wisdom and philosophy from the viewpoint of ancient Greek and Roman thinkers, we must seek its roots in the Magi religion; a religion that is apparently one of the oldest philosophical schools of ancient times and first appeared in Iran.
ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414 ق) لسان العرب، تحقيق جمالالدین میردامادی، بیروت: دار صادر.
ارسطو (1378) سماع طبيعی (فيزيک)، ترجمه محمدحسن لطفي، تهران: طرح نو.
اسدی طوسی، ابومنصور علی بن احمد (1319) کتاب لغت فرس، تصحیح عباس اقبال، تهران: چاپخانه مجلس.
بیرونی، ابوریحان (1390) آثار الباقیه عن القرون الخالیه، تصحيح عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس.
بیرونی، ابوریحان (2002م) القانون المسعودی، تحقيق عبدالكريم سامي الجندي، بیروت: دارالکتب العلمیة.
حسینی زبیدی، محمدمرتضی (1414ق) تاج العروس من جواهر القاموس، تصحيح علی هلالی و علی سیری، بیروت: دارالفکر.
دهخدا، علياكبر (1377) لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران.
شهرزوری، محمد بن محمود (1372) شرح حکمة الإشراق، تحقيق حسين ضیایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى.
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1364) الملل و النحل، قم: الشریف الرضی.
فاضل مقداد (1422ق) اللوامع الإلهية فی المباحث الكلامية، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق) کتاب العین، قم: هجرت.
کاپلستون، فردریک چارلز (1393) تاریخ فلسفه، ج2، ترجمة ابراهیم دادجو، تهران: علمي و فرهنگي.
یاقوت حموی (1995م) المعجم البلدان، بیروت: دار صادر.
Herodotus (1890). The Histories. trans. by G. C. Macaulay. London: Macmillan.
Diogenes Laertius (1925). Lives of the Eminent Philosophers. trans. by R. D. Hicks. Cambridge: Harvard University Press.
Pliny, A. (the Elder) (1855). The Natural History. trans. by H. T. Riley & J. Bostock. H. G. Bohn (Publisher).
Plutarch of Chaeronea (1878a). Isis and Osiris, or of the ancient religion and philosophy of Egypt. The Moralia. ed. by W. Watson Goodwin.
' target='blank'>https://topostext.org.
' target='blank'>https://topostext.org.
Plutarch of Chaeronea (1878b). Concerning the procreation of the soul as Discoursed In Timaeus. The Moralia. ed. by W. Watson Goodwin.
' target='blank'>https://topostext.org.
' target='blank'>https://topostext.org.
Justin (1876). History of the World. trans. by J. S. Watson.
' target='blank'>https://tertullian.org
' target='blank'>https://tertullian.org
Eusebius (2008). Chronography. trans. by A. Smith. https://archive.org.
Jerome (2005). The Chronicon or Chronicle, translated and formatted by Roger Pearse.
' target='blank'>https://tertullian.org
' target='blank'>https://tertullian.org
Hippolytus (1921). Philosophumena or the refutation of all heresies. trans. from the text of cruice by F. Legge. New York: Macmillan.
حکمت زرتشتی و آیین مجوس در منابع قدیم یونان و روم
حجتالله عسکریزاده1
چکیده
پژوهش در مورد تأثیر آیین و جهانبینی زرتشتی بر فلسفة یونان و فیلسوفان باستان و بطورکلی بر تاریخ فلسفه، بعنوان موضوعي بنیادی برای بررسی پیدایش تاریخی فلسفه همواره مطرح بوده است. اندیشمندان باستان پيوسته از حکمت و فلسفة زرتشتی سخن گفتهاند و این حکمت و فلسفه را به آیین مجوس پیوند دادهاند. این نوشتار حکمت زرتشتی را از طریق منابع قدیم یونان و روم، و منشأ آن را که به آیین مجوس مرتبط است، مورد توجه قرار داده است. در منابع قدیم یونان و روم، مؤسس این حکمت، زرتشتی است که از زرتشت صاحب اوستا که در عهد گشتاسب میزیسته، بسیار کهنتر است. بهمين دليل اگر بخواهيم از نگاه اندیشمندان یونانی و رومی باستان حکمت و فلسفة زرتشتی را بررسي نماييم، باید آن را در آیین مجوس جستجو کنیم؛ آیینی که گویا از قدیمیترین مکاتب فلسفی و حکمت در دوران کهن بوده و از ایران باستان آغاز شده است.
كليدواژگان: زرتشت، مجوس، حکمت، Magic ، جادو، فلسفه.
* * *
مقدمه
تأثیر حکمت و اندیشة زرتشت بر مکاتب فلسفی یونان قدیم و اندیشة فیلسوفان یونان، همواره مورد توجه محققان و پژوهشگران بوده است. اگرچه در مشرقزمین حکمت زرتشتی تحت عنوان دین و مذهب زرتشتی پیروان خاص خود را داشته اما هماره حکیمان و فیلسوفان گذشته از زرتشت بعنوان یک حکیم یاد کردهاند و اندیشههای او را حکمت نامیدهاند (شهرزوری، 1372: 33). این نگاه در درجة اول به جهانبینی حکمای قدیم بازمیگردد که به تمایز میان الهیات و فلسفه قائل نبودند و هرجا به مسائل فلسفی التفات داشتند، این مسائل را جدا از حکمت الهی ندانستهاند. حتي علمای مسیحی در قرون اولیة مسیحیت، فلسفة یونان، بویژه اندیشة افلاطونی را مقدمهيی برای آشنایی غیرمسیحیان با حکمت مسیح میدانستند. از نظر آنان میان الهیات و فلسفه تمایزی وجود ندارد و حکمت کامل در مسیح و اندیشة مسیح نمايانگر است و فلسفه (بویژه فلسفة افلاطونی) مقدمهيی برای درک و فهم این حکمت کامل است (کاپلستون، 1393: 2/ 46). بنابرین از نگاه حکمای گذشته حقایق الهیاتی در دین، خود فلسفه و حکمت بودهاند.
محققان دورة مدرن غالباً شروع دورة فلسفی یونان را پس از گذشت دورة اساطیری و پس از سیر تکاملی دورة ادیان باستانی لحاظ ميكنند که آمیخته با اسطورهها و افسانههاست، اما در متون نویسندگان قدیم، فلسفه با الهیات و حتی ادیان باستانی رابطهيي تنگاتنگ دارد. با توجه به این موضوع، میتوان به این پرسش پاسخ داد که چرا زرتشت که مؤسس دین زرتشتی در مشرقزمین است، از سوی قدما بعنوان حکیم و حتی فیلسوف معرفی شده است و چرا باید بدنبال تأثیر اندیشة زرتشتی بر فلسفة باستان باشیم؟ برای اینکه بتوانیم بدرستی تأثیری که اندیشة زرتشتی بر اندیشة متفکران یونان باستان گذاشته را دنبال کنیم، لازم است در درجة اول بدانیم متفکران قدیم یونان و روم چه گزارشی از زرتشت و حکمت زرتشتی ارائه كردهاند. مقالة حاضر تلاش كرده در حد توان چنين گزارشي را فراهم آورد.
آیین مجوس قبل از زرتشت
منابع مورخان اسلامی همواره از زرتشت بعنوان صاحبالمجوس یا نبیالمجوس نام بردهاند (بیرونی، 2002: 3/ 408؛ یاقوت حموي، 1995: 3/ 383). مجوسیت در مشرقزمين بعنوان یک دین و آیین تلقی میشده است. البته منشأ آیین مجوس قبل از زرتشت صاحب اوستا بوده است. شاخص برجستة آیین مجوس در متون و منابع اسلامی تكية آن بر ثنویت است: «مذهبَ المجوس في قولهم بالأَصْلَيْن: و هما النُّورُ و الظلمة، يزعمون أَن الخير من فِعْل النُّور، و أَن الشَّر من فعل الظلمة» (ابنمنظور 1414: 6/ 215).
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه مینویسد:
مجوس اقدمين آنهايى را گويند كه پيش از زردشت بودهاند و امروز نميتوان شخصى را از ايشان پيدا كرد كه به گفتة زردشت معتقد نباشد و بنا بر رأى ديگر، مجوس اقدمين از همين قومند كه زردشت بوده و به رأى ديگر، زردشت از قومى بوده كه مذهب شمسیه داشتهاند و زردشتيان پارهيى از امور را در كيش خود ذكر ميكنند كه از مذهب شمنی و قدماى حرانيه گرفته شده است (بیرونی، 1390: 433).
همچنین در مورد آیین مجوس اقدمین و محل سکونت آنها مینويسد:
پادشاهان پيشدادى و برخى از كيان كه بلخ را جايگاه خود قرار داده بودند، نيرين (ماه و خورشید) و كواكب و كليات عناصر را تا زمان پيدايش زردشت، در سال سىام از سلطنت گشتاسب، تقدیس میکردند. باقیماندة این طایفه در حران زندگی میکنند که محل سکونت این طایفه است و بدیشان حرانیه گفته میشود (همان: 253).
متون قدیم، گاهی مجوسیان قبل از زرتشت را صابئین خواندهاند و آنها را به هاران بن تارح، برادر حضرت ابراهیم (ع) نسبت ميدهند که هیاکل و اصنام را ميپرستيدند (همان: 254). بیرونی از قول عبدالمسیح بن اسحاق کندی در مورد آنان میگوید:
ما از ايشان بيش از اين نميدانيم كه مردمى هستند كه خداوند را يگانه ميدانند و از قبايح تنزيه ميكنند و او را به سلوب متصف ميكنند نه به ايجاب؛ مثل اينكه ميگويند محدود نميشود و ديده نميگردد و ستم نميكند و جور نمينمايد. و حق تعالى را به اسماء حسنى ميخوانند ولى بطريق مجاز، زيرا نزد آنها صفتى حقيقتاً وجود ندارد. و تدبير عالم را به فلك و اجرام آن نسبت ميدهند و به حيات و نطق و سمع و بصر افلاك قائلند و انوار را تنظيم مينمايند و از آثار ايشان قبهيى است كه در بالاى محراب جامع دمشق است كه در ايامى كه يونانيان و روم بر دين آنها بودند، نمازخانه ايشان بود، بعد بدست يهود افتاد و از براى خود كنيسه گردانيدند، سپس نصارى بر آنها غلبه يافتند و از براى خويش كليسا گردانيدند، تا آنكه زمان اسلام شد و مسلمانان آن مكان را مسجد كردند (همان: 254).
شهرستانی در کتاب الملل و النحل فرقة مجوس را شامل دستههای مختلفی مانند کیومرثیه، زروانیه و زرتشتیه میداند و اعتقادات هر کدام از آنها را متمایز از ديگري بیان میکند. فرقة کیومرثیه معتقدند دو اصل در آفرینش وجود دارد؛ یزدان و اهریمن که اولی ازلی و قدیم و دومی حادث است. دليل خلق اهریمن این بوده که یزدان با خودش فکر کرده که چه کسی با من منازعه و مخالفت خواهد کرد؟ از این فکر، طبیعتی بر خلاف نور حادث شده که همان اهریمن است و طبیعت آن فتنه و فساد و شر است. اما فرقة زروانیه اعتقاد دارند که مبدأ نور، اشخاص و انوار ربانی و روحانی را صادر کرد اما شخصي عظیم بنام زروان. دچار شک شد و از آن شک، اهریمن پدید آمد. فرقة سوم زرتشتیها هستند که پیروان زرتشت ميباشند؛ پيامبر يا حكيمي كه در عهد گشتاسب زندگی ميکرده و اهل آذربایجان بوده است. این فرقه بر اين باورند که دو اصل یزدان و اهريمن وجود دارد و ایندو مبدأ و اصل موجودات عالم هستند، اما خداوند هم خالق نور است و هم خالق ظلمت و واحدی است که ضد ندارد. خیر و شر و صلاح و فساد در عالم، حاصل امتزاج نور و ظلمت است و اگر ایندو با هم امتزاج نميیافتند عالم بوجود نميآمد (شهرستانی، 1364: 1/ 283ـ278).
ریشهیابی واژة مجوس
ابوریحان بیرونی دربارة منشأ واژة مجوس ميگوید:
مانند مجوس كه گفتهاند از نجاست مشتق است و مثل اينست كه كلمة نجوس بوده و نون چنانكه در غيم و غين و ابم و ابن به ميم تبديل ميشود، در اينجا نيز تبديل شده است. حمزه بن حسن اصفهانى منكر اين سخن است و گفته است نجوس كلمهيى معرب است از اسم سريانى كه مكوش باشد و نبطيها پادشان ايران را مكوش ميخواندند و معنى كلمه اينست كه آنان از احوال مملكتها و كشورهاى خود در جستجو بودند، چنانكه كاكوش در سريانى بمعناى جاسوس است (بيروني، 1390: 267).
در تاجالعروس میخوانیم: کلمة مجوس بر وزن فعول مانند کلمة صبور است. در زمانهای بسیار کهن اولین کسی که آیین و دین مجوس را وضع کرد و مردم را بسوی آن دعوت نمود، مردی با گوشهای کوچک بود. ازهری گفته است این شخص زرتشت فارسی نیست (اما برخی معتقدند همان زرتشت است) چون زرتشت بعد از زمان حضرت ابراهیم (ع) بوده است. مجوسیه دین و آیینی کهن است که زرتشت آن را تجدید و احیا کرد. اصل واژة مجوسیه منجکوش بوده كه واژة سریانی است؛ منج بمعنی کوتاه و کوش بمعنی گوش است (حسینی زبیدی، 1414: 8/ 469).
با توجه به شواهد موجود در متون و منابع اسلامی، ميتوان گفت: آیین مجوس قبل از زرتشتِ صاحب اوستا، در ایران کهن رواج داشته است. چه ریشة این کلمه به کلمة کوش سریانی (گوش فارسی) بازگردد، یا همانطور که ابوریحان از قول حمزه بن حسن اصفهانی نقل کرده، به تجسس و جستجو، هردو كلمه بلحاظ معنایی به هم نزدیکند؛ زیرا ریشة کلمة مجوس به «مکوش» سریانی برميگردد و جاسوس که معادل «کاکوش» سریانی است، بمعنای کسی است که بدنبال اخبار است (ابنمنظور، 1414: 6/ 38). این معنا از حيث مفهومي به کلمة گوش و شنیدن نزدیک است. حال اگر کلمة مجوس را ـ مطابق با نقل ابوریحان بیرونیـ از ریشة نجوس و نجاست بدانيم، باز این معنا در مورد مغان بیوجه نخواهد بود، زیرا تنجیس که از ریشة نجس است در عربی بمعنای تعویذ (حرز یا دعایی) است که به گردن کودک ميبستند تا از شرور مصون بماند (فراهیدی 1409: 6/ 56).
از اينرو اگر گفته شده کلمة مجوس به نجس و نجاست بازميگردد، به خاطر افعال و اعمال علمای مجوس (مغان) است که با دعا و طلسمات سروکار داشتند و شر شیاطین را دفع ميکردند. اگر مجوس را از ریشة نجوس و نجس بدانيم که در عربی به معنی پلیدی و بدی است، وجه اشتقاق آن اینست که مغان با دعا و تعویذها بدیها و شرهای شیاطین را دور ميکردند. بهمين دليل اشتقاق کلمة مجوس از نجوس نميتواند بیوجه باشد و همانطور که در ادامه خواهیم گفت، اشتقاق کلمة مجوس از نجوس و همریشه بودن آن با نجس و نجاست، با معادل آن در متون یونان و روم قدیم، یعنی magi و magus، کاملاً مرتب