• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - بررسی مواجهه ابن‌سینا با آراء پیشینیان در باب چیستی لذت
        حوریه شجاعی باغینی عین الله خادمی امیرحسین  منصوری نوری
        چيستي لذت موضوعي است که نيازمند بررسي همه‌جانبه و واکاوي دقيق است. اين بررسي از نظر شيخ‌الرئيس بوعلي‌سينا از اهميت ويژه‌‌يي برخوردار بوده است. بخشي از اين واکاوي در موضوع مذکور، به نحوة مواجهه او با آراء پيشينيان بازميگردد. هدف نوشتار حاضر بررسي سير انديشة گذشتگان در مو چکیده کامل
        چيستي لذت موضوعي است که نيازمند بررسي همه‌جانبه و واکاوي دقيق است. اين بررسي از نظر شيخ‌الرئيس بوعلي‌سينا از اهميت ويژه‌‌يي برخوردار بوده است. بخشي از اين واکاوي در موضوع مذکور، به نحوة مواجهه او با آراء پيشينيان بازميگردد. هدف نوشتار حاضر بررسي سير انديشة گذشتگان در موضوع لذت و همچنين بررسي ميزان بهره‏گيري و تأثيرپذيري بوعلي از آراء پيشينيان است که در ضمن آن به چگونگي مواجهه او با آراء گذشتگان پرداخته‌ ميشود. اين پژوهش دربردارندة دو مطلب است: يکي اينکه ابن‌سينا در مواجهة نقادانه نسبت به تعريف زکرياي رازي، تبيين دقيقي از خطاي تعريف او ارائه مينمايد، اما بيشتر از آنکه ثبت اين نقد به وي نسبت داده شود به نام فخررازي شناخته شده است. مطلب ديگر، اينکه شيخ‌الرئيس در مواجهة بعدي خود از بيان کوتاه معلم ثاني در تعريف لذت بهره گرفته و بدين لحاظ وامدار فارابي است. ابن‌سينا با توجه به نقدهاي وارد بر تعريف رازي آن را واميگذارد و با استفاده از نگاه وجودشناختي فارابي در بيان چيستي لذت، ديدگاه وي را براي تعريف خود مبنا قرار ميدهد و آنگاه با مباني فلسفه مشاء و کمال‏محورانه خود به تكميل تعريف در آثارش همت ميگمارد، تا جايي که تعريف وي بعنوان تعبيري پذيرفته‌شده در بيشتر آثار کلامي و فلسفي پس از او مبنا قرار ميگيرد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - واکاوی علل کم توجهی به فلسفه در دوره امویان اندلس
        موسی الرضا بخشی استاد عبدالحسین لطیفی
        اندلس تحت سيطرة حکومت اموي توانست در دوراني که اروپا در رکود قرون وسطايي بسر ميبرد، رهبري فکري اروپا را برعهده گيرد و بر سر رهبري جهان اسلام نيز با بغداد رقابت کند که اوج آن در قرن چهارم هجري رخ نمود. اما برغم پيشرفت علمي مسلمانان و فضاي مطلوب فرهنگي در اين دوره، فلسفه چکیده کامل
        اندلس تحت سيطرة حکومت اموي توانست در دوراني که اروپا در رکود قرون وسطايي بسر ميبرد، رهبري فکري اروپا را برعهده گيرد و بر سر رهبري جهان اسلام نيز با بغداد رقابت کند که اوج آن در قرن چهارم هجري رخ نمود. اما برغم پيشرفت علمي مسلمانان و فضاي مطلوب فرهنگي در اين دوره، فلسفه کمتر مورد توجه قرار گرفت و حتي با تنگناهاي شديدي نيز روبرو شد. از اينرو همين امر، مسئله محوري نوشتار حاضر است تا بر اساس تحليل منابع تاريخي کم‌توجهي به فلسفه را که با شکوفايي تمدن اسلامي در آنجا هماهنگي ندارد، مورد واکاوي قرار دهد. در تبيين اين مسئله ميتوان گفت، مسلمانان با فتح اندلس، وارد سرزميني شدند که پيش از آن، کليسا بطور نهادينه خرد گرايي را در آنجا و ممالک پيرامون آن منکوب کرده بود. اما مهمترين عامل عدم اقبال به فلسفه در اندلس، همانا استقرار مذهب مالکي بود که با رويکرد اخباري‌گري، به خردگرايي مجال بروز نداد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - نگرش فلسفي خواجه نصيرالدين طوسي به مديريت و اقتصاد خانواده
        مسعود صادقی
        هدف نوشتار پيش‌رو آن است که با روش تحليلي ـ توصيفي، نظريه يا دست‌کم رويکرد خواجه نصير به تدبير منزل و چگونگي اداره و چاره مشکلات خانواده را صورت‌بندي نموده و اجمالاً مورد تحليل قرار دهد. بر مبناي يافته‌هاي نوشتار حاضر معلوم ميگردد معلوم شد که در تعريف خانواده از منظر خو چکیده کامل
        هدف نوشتار پيش‌رو آن است که با روش تحليلي ـ توصيفي، نظريه يا دست‌کم رويکرد خواجه نصير به تدبير منزل و چگونگي اداره و چاره مشکلات خانواده را صورت‌بندي نموده و اجمالاً مورد تحليل قرار دهد. بر مبناي يافته‌هاي نوشتار حاضر معلوم ميگردد معلوم شد که در تعريف خانواده از منظر خواجه نصير، وجود خدمتگزاراني مقيم که دائماً در خانه حضور داشته باشند، مدخليت و ضرورت دارد. اين تعريف ميتواند گوياي تأثيرپذيري نگرش خواجه از جايگاه اجتماعي و طبقاتيش باشد. چرخه اقتصادي مطلوب خانواده و بايسته‌هاي آن از نگاه خواجه نيز مستلزم روزآمدسازي است تا با واقعيتهاي اقتصادي جديد همسازتر گردد. هچنين بر مبناي مباحث اين نوشتار روشن ميگردد که رويکرد خواجه نصير به مديريت خانواده، رويکرد طبيبانه يا پزشک‌گونه است؛ به اين معنا که مدير منزل از موضع يک فرد باتجربه و آگاهتر، عيوب اعضاي خانوده را بشکلي همدلانه تشخيص داده و براي حل آن چاره‌انديشي ميکند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - تأملي معناشناختي در توصيف خداوند به عقل بسيط در حکمت سينوي (با نگاهي به سه تفسير متفاوت از فخررازي، ميرداماد و ملاصدرا)
        سیدمحمد انتظام
        ابن‌سينا از خداوند به عقل بسيط تعبير کرده است. معناي مورد نظر او از عقل بسيط، از سوي فخررازي، ميرداماد و ملاصدرا به سه‌گونة متفاوت تفسير شده است. فخررازي عقل بسيط را از نظر ابن‌سينا ناظر به دفعي و غيرزماني بودن علم حصولي و تفصيلي خداوند به موجودات پيش از ايجاد آنها دانس چکیده کامل
        ابن‌سينا از خداوند به عقل بسيط تعبير کرده است. معناي مورد نظر او از عقل بسيط، از سوي فخررازي، ميرداماد و ملاصدرا به سه‌گونة متفاوت تفسير شده است. فخررازي عقل بسيط را از نظر ابن‌سينا ناظر به دفعي و غيرزماني بودن علم حصولي و تفصيلي خداوند به موجودات پيش از ايجاد آنها دانسته است. ميرداماد معتقد است منظور ابن‌سينا از عقل بسيط، علم خداوند به موجودات در مرتبة ذات است که عين ذات ميباشد. او اين علم را در مقابل علم حضوري خداوند به موجودات خارجي دانسته و نسبت علم حصولي به ابن‌سينا را از لغزشهاي شيخ‌اشراق ميداند. ملاصدرا بر اين باور است که منظور ابن‌سينا از عقل بسيط، علم اجمالي در مقابل علم تفصيلي حصولي است. در اين نوشتار هر يک از تفسيرهاي سه‌گانه همراه با مستنداتشان باختصار بررسي شده و در پايان، ترکيبي از تفسير ملاصدرا و فخررازي به اثبات رسيده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - بازخوانی سیر تطور معناشناسی صفات الهی نزد اندیشمندان اسلامی
        عبدالله میراحمدی
        يکي از پردامنه ترين حوزه هاي مسائل توحيدي، تبيين صفات الهي است. وجود اين صفات در ميان آيات و روايات، همواره اين پرسش جدّي را در ميان متکلمان اسلامي برانگيخته است که با چه قواعد زبان‌شناختي ميتوان به فهم صحيح آنها دست يافت؟ در طول حيات فکري مسلمانان با سه رويکرد اصلي در چکیده کامل
        يکي از پردامنه ترين حوزه هاي مسائل توحيدي، تبيين صفات الهي است. وجود اين صفات در ميان آيات و روايات، همواره اين پرسش جدّي را در ميان متکلمان اسلامي برانگيخته است که با چه قواعد زبان‌شناختي ميتوان به فهم صحيح آنها دست يافت؟ در طول حيات فکري مسلمانان با سه رويکرد اصلي در تبيين صفات الهي مواجه ميشويم: رويکرد نخست که مشبّهه، حشويه و مجسّمه و در ادامه سلفيه از قائلان آن هستند، ضمن آنکه آيات صفات را بر ظاهرشان حمل ميكنند، صفات خبري را با تشبيه و تکيّف براي خداوند ثابت ميدانند. رويکرد دوم که در ميان غالب صاحبنظران اهل حديث رواج دارد، ضمن انتساب صفات خبري به خداوند، در تبيين کيفيت انتساب آنها توقف کرده و فهم معناي آن را به خداوند واگذار ميكنند. رويکرد سوم برخلاف دو ديدگاه پيشين، با وجود برخي اختلاف روشها در تعامل با صفاتي که ظاهر ابتدايي آنها با احکام قطعي عقل مخالفت دارد، شيوة تأويل را برگزيده اند. گروهي از متقدمان و در ادامه معتزله و اماميه پيروان حقيقي چنين ديدگاهي هستند. در اين پژوهش برآنيم تا با شيوة تحليل محتوا، ضمن گزارش دقيق اين سه رويکرد به ارزيابي و کارآمدي آنها بپردازيم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - سخن سردبیر
        دکتر حسین کلباسی اشتری
        نزد اهالی فلسفه و متعاطیان علوم عقلی، همانگونه که میان «برهان» و «جدل» فاصله‌يی بسیار است، به همانسان میان «زبان برهان» و «زبان جدل» نیز تمایزی آشکار وجود دارد. در اینجا زبان بمعنای متعارف واژه یا حتی بمثابه ابزار و وسیله تفهیم و تفاهم نیست، بلکه در حکم آیينه اندیشه و م چکیده کامل
        نزد اهالی فلسفه و متعاطیان علوم عقلی، همانگونه که میان «برهان» و «جدل» فاصله‌يی بسیار است، به همانسان میان «زبان برهان» و «زبان جدل» نیز تمایزی آشکار وجود دارد. در اینجا زبان بمعنای متعارف واژه یا حتی بمثابه ابزار و وسیله تفهیم و تفاهم نیست، بلکه در حکم آیينه اندیشه و مجلای وجود درونی آدمی است. در تاریخ فلسفه، کمتر فیلسوفی را میتوان سراغ گرفت که به زبان و نسبت آن با هستی التفات نکرده باشد و این معنا تقریباً در میان تمامی مکاتب و طوایف فلسفه مشترک است که نحوة یافت و دریافت آدمی در زبان او جلوه‌گر میشود. البته این نحوة یافت، بمعنای تصدیق نسبی‌انگاری و سفسطه نیست، بلکه دلالت بر ظرفیت و استعداد گوناگون بشر در بیان و انعکاس واقعیت برای خود و دیگران دارد. روشن است که این یافت و وجدان در طول تاریخ فلسفه یکسان نبوده است و اگرچنین نبود، اختلاف و مناقشه‌يی نيز در میان آنان در نمیگرفت و اهالی فلسفه در همه یا اغلب مقولات و ابواب تفکر با یکدیگر توافق داشتند. با این همه، کارکرد زبان در ساحت وجود، بازتاب امر واقع و تصدیق نفس‌الامر و تمکین به حقیقت است؛ چنانکه تصدیق یا تکذیب لسانی در تمامی مناسبات انسانی به درجاتی حجیت دارد و مبنای افعال و جهتگیریها قرار میگیرد. بی‌جهت نیست در فلسفه همواره از حقیقت زبان پرسش شده و میشود و اینکه غالباً زبان را به صرف ساختار نحوی و ادبی تقلیل نمیدهند. افلاطون از زبان سقراط در رساله کراتولوس میگوید زبان چیزی از سنخ اعتبار و قرارداد صرف نیست و واژه و واژگان با هستی و عین حقیقت مناسبت دارد، تا آنجا که حروف و نحوة ترکیب و آرایش آنها نیز مستقل از خواست و قرارداد انسانهاست. شاید این مطلب برای شنونده عادی بسیار نامتعارف و مبالغه‌آمیز جلوه کند، لیکن توجه کنیم با سخن و دغدغه فیلسوف در دوهزار و چهارصد سال قبل، امروز نیز میتوان نسبتی پررنگ و معنادار برقرار کرد؛ چنانکه بخش مهمی از تأملات متفکران پست‌مدرن و هرمنوتیک به این عرصه اختصاص دارد. اهمیت موضوع از آنجا ناشی میشود که زبان عصر حاضر ـ‌که از رسانه و تبلیغات نيز بسیار مدد میگیردـ برغم آنکه از عقل و عقلانیت و لیبرالیسم و ارزشهای انسانی بسیار یاد میکند، اما درنتیجة بسط و غلبه نگاه خودبنیاد، نیست‌انگار و قدرت‌محور در دوره مدرن و ظهور انسان بریده از ماوراء و الوهیت و در واقع از هستی و خرد ناب، عمل و زبان او نیز دگرگون شده و برهان و عقلانیت جای خود را به جدل و سفسطه سپرده است. اگر روزی ماکیاولی و هابز از ظهور انسان منهای اخلاق و فضیلت خبر میدادند، امروزه زبان قدرت و تبلیغات و رسانه، چشم وگوش و تميیز مردمان را نیز در اختیار خود گرفته و به اصطلاح مدیریت میکند. دوری از زبان برهان و عقلانیت بیش از همه امروزه در سیاستمداران غربی و صاحبان قدرت و پول و سلاح ظهور یافته که رفتارهای غیرانسانی و بازیگریهای خود در صحنه بین‌المللی را بمدد زبان ناراست و تبلیغات فراگیر توجیه کرده، در قلب واقعیات سنگ تمام گذارده و میگذارند. اکنون در مجامع بین‌المللی، زبانها در باب آزادی و احترام به حقوق انسانها و ارزشهای بشری بسیار به گردش می‌آید، اما در مقابل چشم میلیونها تن از همین انسانها، حقوق ملتهای مظلوم به نام آزادی و لیبرالیسم و حقوق بشر پایمال شده و ثروتهای مادی و معنویشان چپاول میشود. آیا امروزه این همان اروپا و آمریکایی است که منادی الغای برده‌داری بود و ادعای آزادی ملتها در تعیین سرنوشت و صیانت از حقوق بشر را داشت؟! کار بدانجا رسیده که رئیس کنونی دولت آمریکا با وقاحت تمام، از دوشیدن ملت یا ملتهایی بمانند چهارپایان سخن میگوید و هیچ صدایی از هیچ جای جهان و حتی از جانب دولت مفلوک مورد نظر ویبلند نمیشود! این زبان نه در خدمت دانایی و کرامت که در خدمت جهل و مذلت است. این زبان بجای انعکاس روشنایی و نقش روشنگری، پوشاننده و دورکننده از واقعیت است و برغم دسترسی کنونی بشر به حجم عظیمی از داده‌های علمی و خبری، همواره لایه‌يی از مقاصد تبلیغاتی و حتی سیاسی بر آنها سایه افکنده است. آنگاه که بشر بجای تسلیم در برابر حق و حقیقت و بندگی خداوند متعال، در سودایخدا بودن و خدایی کردن و فرعونیت بر روی زمین است، زبان او نیز با مقاصد وی همسو و هماهنگ است و هر چیزی را برای ایصال به مقاصد خود توجیه می کند. در کتاب خدا و تعلیمات امامان، منشاء و مبدأ زبان خداوند است؛ همو که بیان و اسماء را به آدمی تعلیم داد و از اینرو مقصد و غایت چنین زبانی نیز آشکار میشود و آن چیزی نیست جز بیان حق و تصدیق حقیقت و عمل به لوازم آن. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - سرچشمه‌هاي انديشه بهمن يا صادر اول شيخ‌اشراق
        ناديا  مفتوني مرتضي  درودي جوان
        آراء شيخ‌اشراق را در انديشه‌هاي ايران باستان ميتوان جست. يکي از اين آراء، اعتقاد به بهمن يا صادر اول است. نوشتار حاضر با روش تحليل محتوا، در پي احصاء و تحليل ميزان آثار مستقيم و غيرمستقيم بهمن که در باور مزديسنان برترين فروزة اهورامزدا بشمار ميرود، در آثار شيخ‌اشراق است چکیده کامل
        آراء شيخ‌اشراق را در انديشه‌هاي ايران باستان ميتوان جست. يکي از اين آراء، اعتقاد به بهمن يا صادر اول است. نوشتار حاضر با روش تحليل محتوا، در پي احصاء و تحليل ميزان آثار مستقيم و غيرمستقيم بهمن که در باور مزديسنان برترين فروزة اهورامزدا بشمار ميرود، در آثار شيخ‌اشراق است. پس از استقراء ويژگيهاي عمومي و اختصاصي بهمن با رجوع به منابع مزدايي همچون اوستا و بندهش، به جستجوي اين ويژگيها در آثار سهروردي پرداختيم. با کاوش در تمامي آثار شيخ‌اشراق، همة مواردي را که ضمن آنها بصراحت از امشاسپند بهمن ياد شده و نيز تمامي مواردي که ويژگيهاي عمومي و اختصاصي آن را دربردارند، استخراج و شمارش کرديم و پس از محاسبة ميزان فراواني و بسامد ويژگيها و نشانه‌هاي موجود، به تحليل محتوايي و مفهومي آنها پرداختيم. در اين پژوهش، نتايجي همچون مشخص شدن تعداد اشارات مستقيم به امشاسپند بهمن، ذکر بهمن بعنوان صادر اول يا عقل اول و سر‌سلسلة عقول طولي برخلاف ساير امشاسپندان با نظر به کارکرد رب‌النوعي آنها، اجتماع قويترين نشانه‌هاي حضور بهمن در متون فارسي و در ضمن ياد‌کرد از قهرمانان اساطيري ايراني و موارد ديگر بدست آمد. در اين ميان، بيشترين بسامد در بين خصوصيات عمومي و اختصاصي بهمن يا صادر اول به ويژگي پيوند با ساير امشاسپندان مربوط است؛ زيرا همة نشانه‌هاي امشاسپند بهمن از اين خصوصيت برخوردارند. نتيجه اين خصوصيت، همراهي همة نشانه‌هاي امشاسپند با يكديگر و نيز سامان‌مندي در بين آنهاست كه اين يافته خود دليلي بر تأييد مسئله محوري اين تحقيق مبني بر توجه ويژه به معاني و كاركردهاي امشاسپندان بنظر ميرسد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - كي‌يركگور و خاستگاه آموزه¬هاي ديني اگزيستانسياليست
        فاطمه  محمد محمد اکوان
        نوشتار حاضر در پي تبيين نگرش كي‌يركگور، فيلسوف برجسته آغازگر اگزيستانسياليست، نسبت به آموزه‌هاي ديني است. كي‌يركگور سه ساحت استحساني، اخلاقي و ايماني را براي انسان در نظر ميگيرد که از مرحله استحساني تا مرحله ايمان، فاصله زيادي وجود دارد و از همينروست که وي براي تبيين س چکیده کامل
        نوشتار حاضر در پي تبيين نگرش كي‌يركگور، فيلسوف برجسته آغازگر اگزيستانسياليست، نسبت به آموزه‌هاي ديني است. كي‌يركگور سه ساحت استحساني، اخلاقي و ايماني را براي انسان در نظر ميگيرد که از مرحله استحساني تا مرحله ايمان، فاصله زيادي وجود دارد و از همينروست که وي براي تبيين سير در اين ساحات، واژه‌هايي همچون «شورمندي» و «جهش» را بکار ميبرد. ديالکتيک ناپيوسته کي‌يرکگور در گذر از مرحله‌يي به مرحله ديگر نشان ميدهد که اولاً اين سپهرهاي سه گانه هرگز قابل جمع با يکديگر نيستند؛ حتي اگر براي مدتي در کنار هم باشند، سرانجام زماني فراميرسد که ناگزير يکي را بايد انتخاب نمود. ثانياً نحوه گذر از بين اين مراحل منطقي و چارچوب مند نيست. کي يرکگور وقتي با مسئله ايمان ديني روبرو ميشود، ديگر جايي براي عقل و انديشه باقي نميگذارد. بعبارتي، وي زمان و مکان و راه روشني را مشخص نميکند تا انسان بداند که در چه زمان و مکاني ميتواند به مرحله ديگر برسد، بلکه به اعتقاد وي در اين راه بايد خطر کرد، معجزه آفريد و بدون عقل اين مسير را پيمود. اين خطر کردن، سبب جهش از مرحله اخلاقي به مرحله ايماني ميگردد که بالاترين مرحله زندگي اصيل يا اگزيستانس است؛ جهشي که از چارچوب قواعد عقلي بيرون است و از اينرو فهميدني نيست. تمامي تلاش كي‌يركگور در آثارش بر اين است که نشان دهد دو حوزه ايمان و عقل کاملاً با يکديگر متفاوت و بلکه متقابلند و ازاينرو نبايد مفاهيم حوزه ايمان را با معيار عقل سنجيد. پرونده مقاله