• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - سخن سردبیر
        دکتر حسین کلباسی اشتری
        در شماره گذشته، از وجود روايتهاي مختلف ـ و بلكه متضّاد ـ درباره فيلسوفان سلف سخن گفتيم. اكنون پرسش قبلي را به تحليل و واكاوي ميسپاريم: 1. اگر مناط ارزيابي روايتها، تقدم و تأخر صرف باشد، روشن است كه اين مناط سست ومتزلزل است. زيرا تحليل و معرفي متأخرين نميتواند اعتبار مط چکیده کامل
        در شماره گذشته، از وجود روايتهاي مختلف ـ و بلكه متضّاد ـ درباره فيلسوفان سلف سخن گفتيم. اكنون پرسش قبلي را به تحليل و واكاوي ميسپاريم: 1. اگر مناط ارزيابي روايتها، تقدم و تأخر صرف باشد، روشن است كه اين مناط سست ومتزلزل است. زيرا تحليل و معرفي متأخرين نميتواند اعتبار مطلق علمي داشته باشد؛ درست از اين حيث كه پژوهشهاي آينده ممكن است همين روايت اخير را نادرست اعلام كرده و حتي به روايتهاي متقدمان رجوع كنند. اينكه ارسطوي متقدمان بدليل نگارش و تأليف اثولوجيا، ارسطويي است منحول و مجعول، اولاً برمبناي برخي فرضيات و تبيينات احتمالي بيان شده است و ثانياً از كجا معلوم كه بخشي از آثار فيلسوف، در ارزيابي بعدي از او سلب يا برعكس برخي ديگر به وي منتسب گردند؟ چنانكه ورنريگر در كتاب ارسطوي خويش، بسياري از برداشتهاي متأخران درباره آثار ارسطو را مورد نقد جدي قرار داده است. 2. برابر گزارش مورخان قديم همچون ديوگنس لائرتيوس، سوتنيوس و حتي پلوتارك، بخش قابل توجهي از آثار متقدمان هم اكنون در اختيار ما نيست. آنگونه كه اين مورخان مينويسند، اين آثار بعضاً مشتمل بر مطالبي بوده كه با چهره امروزي اين فيلسوفان كاملاً تفاوت دارد؛ براي نمونه، در فهرست آثار ارسطو، نوشته‌هايي هست كه گرايش اشراقي و افلاطوني وي را بمراتب بيش از آنچه كه امروز از آن سخن ميرود، به نمايش ميگذارد؛ گذشته از آنكه برخي آثار برجسته اين فيلسوف را نوشته يا سخن مستقيم او ندانسته و افزوده‌هاي شاگردان و اتباع تلقي كرده‌اند؛ مانند بخشهايي از مابعدالطبيعه، سياست و اخلاق نيكوماخوس كه در طي قرون متمادي، دستخوش تغييرات فراوان واقع گرديده است. 3. وجه غالب بسياري از تحليلهاي متأخر در باب حكماي سلف، بويژه پيشاسقراطيان آنست كه جنبه اشراقي، عرفاني و الهي را از آنان سلب كرده و جنبة مادي، تجربي و حتي غيرديني را به آنان تحميل نمايند. نگرشهاي تحصلّي، افراطي و علم‌زده‌يي از اين دست، بجاي معرفي واقعيت، به تحريف آن مي‌انجامد و بزرگترين آسيب آن، دور شدن از فهم تاريخي و انقطاع از رهيافتهاي پديدارشناسانه است. با گفتن اينكه فيلسوفان ملطي و الئائي و ايوني طبيعت‌شناسايي بيش نبوده‌اند، جز اينكه امكان فهم دقيق مقام تفكر و دستاوردهاي متفكران آن عصر از كف ميرود، نوعي اعوجاج و سوء‌فهم نيز از كل تاريخ فلسفه پديد مي‌آيد. در واقع دستاورد تعميم و تسّري نگرشهاي پوزيتويستي و سيانتيستي به تاريخ فلسفه، افتادن در بيراهه و محدود كردن آفاق تفكر فلسفي است. اين تحليل و تقليل‌گرايي مع‌الاسف در برخي از آثار مربوط به تاريخ فلسفه كه در دوران اخير نگاشته شده، ديده ميشود. تصلّب در اين نوع رهيافتها به اندازه‌يي است كه تمامي ادوار تاريخ فلسفه از دورترين آنها تا عصر ملاصدرا را به يك چوب ميزنند و حتي تقسيمبندي صاحب اسفار درباره حكماي قديم را نادرست و ناموجه ميشمارند. روشن است كه در اينجا، مقصود جانبداري و توجيه روايت قدما نيست، بلكه تعليل غلبه ديدگاههاي اخير و اعتبارسنجي آنها به مدد شاخصهاي عمومي در مطالعات تاريخي است. اعتبار نوشته‌ها و منابع امروزي تاريخ فلسفه وقتي بدرستي آشكار ميشود كه در برابر اين پرسش و پرسشهايي مانند آن قرار گيرند، نه آنكه پيشاپيش، اعتبار آنها فرض شده و تمامي گزارشهاي تاريخي با اين اعتبار مفروض سنجيده شود. چنين سنجشي خود نيازمند اعتبارسنجي است و اگر روشن گرديد كه از استحكام و اعتبار لازم برخوردار نيست، آنگاه بايد به معيارهاي ديگري در ارزيابي اقوال و گزارشهاي قدما بينديشيم. اين امر البته در آغاز راه است ولي گام نخست آن، ترديد و تشكيك در معيارها و قضاوتهاي رايج درباره حكماي سلف و كلمات و انديشه‌هاي آنهاست. سردبير پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - فارابي و خوانشي فلسفي از الحروف
        قاسم  پورحسن
        تاکنون خوانشي فلسفي از کتاب الحروف صورت نگرفته است. برخلاف باور رايج، الحروف اثري صرفاً زبان‌شناسانه نيست بلکه حيثيت فلسفي آن از اهميت بنيادين برخوردار است. اين کتاب يکي از مهمترين آثار فلسفي فارابي محسوب ميشود. عمده تحقيقات صورت گرفته بر اين ديدگاه تأكيد دارند که الحرو چکیده کامل
        تاکنون خوانشي فلسفي از کتاب الحروف صورت نگرفته است. برخلاف باور رايج، الحروف اثري صرفاً زبان‌شناسانه نيست بلکه حيثيت فلسفي آن از اهميت بنيادين برخوردار است. اين کتاب يکي از مهمترين آثار فلسفي فارابي محسوب ميشود. عمده تحقيقات صورت گرفته بر اين ديدگاه تأكيد دارند که الحروف تنها شرحي بر مابعدالطبيعه ارسطوست. همين امر سبب شده که ابتکارات و ابداعات فارابي در اين نوشته مورد غفلت قرار گيرد. الحروف تنها از حيث توجه به بنيانهاي زبان‌شناسي نيست که از اهميت برخوردار است بلکه برجسته بودن آن بسبب اهتمامهايي است که فارابي در نسبت زبان و فلسفه، پيوند شريعت و فلسفه، ربط وثيق زبان طبيعي و زبان فلسفي صورت ميدهد. الحروف سرشت نزاعهاي کلام و فلسفه و نحو و منطق که بمدت دويست سال در دنياي اسلام جريان داشت را عيان ميسازد. در اين نوشتار ميکوشيم تا دو مسئله بنيادين را بررسي و تحليل کرده و منظرها را مورد ارزيابي قرار دهيم: نخست جايگاه الحروف و اسباب نگارش آن را مورد توجه قرار داده و جايگاه فلسفي آن را تبيين خواهيم کرد. الحروف در وهله اول واکنشي به مخالفان فلسفه و جريان عقلي‌گرايانه در فهم شريعت است. فارابي با زبان‌شناسي آغاز کرده و در پرتو آن انديشه منطقي و معرفتي را تبيين نموده و سرانجام به انديشه هستي‌شناسي ميرسد. او در الحروف تأكيد دارد که عدم التفات به بنيانهاي زباني چه آسيبهايي ميتواند در مباحث معرفتي و هستي‌شناسي ببار آورد و پژوهشهاي زباني چگونه ميتواند شالوده‌هاي فلسفي را آشکار ساخته و عمق ببخشد. دوم ميکوشيم تا ضمن بررسي ساختار رساله، نظريه بنيادين فارابي يعني آموزه سازگاري را مورد توجه و تحليل قرار دهيم. با تحليل دو مکتب کوفه و بصره، مقدمات بحث را فراهم ساخته و سپس اصل نظريه سازگاري را مورد بازخواني قرار خواهيم داد. فارابي در الحروف در باب دوم در دو فصل از پيوند حکمت و شريعت (الصله بين الفلسفه و المله) نشان ميدهد که چاره‌يي جز دفاع از نظريه سازگاري نيست. دين غيرعقلاني، توهم است. فارابي بنيانهاي اساسي شريعت را بر عقل و برهان استوار ميسازد. نه ابوبشر و نه ابوسعيد اهميت ديدگاه جمع را درنيافته بودند. متي بن يونس تنها نماينده منطق و عقل نبود بلکه وي و همراهان و طرفدارانش، تنها بر عقل خودبنياد تکيه داشتند؛ ديدگاهي که فارابي نيز آن را نابسنده ميدانست. در مقابل، ابوسعيد نيز تنها نماينده نحو مکتب بغداد نبود بلکه او بهمراه تعداد زيادي که از رويکرد ديني صرف دفاع بعمل مي‌آوردند، مخالف نقش عقل در فهم و توجيه باورهاي ديني بودند. فارابي در الحروف ميکوشد با تحليل دو ديدگاه، نظريه سوم را طرح و تدوين نمايد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - نسبت زيبايي و خير در هستي‌شناسي افلاطون
        حسين  غفاري بهناز  پروين
        بنابر تفاسير گوناگون، نسبت ميان خير و زيبايي در انديشه افلاطون در طيفي ميان تساوي و تغاير نوسان دارد و هرکدام از اين تفاسير سرنوشت متفاوتي را براي زيباشناسي و اخلاق افلاطوني و نسبت آنها با مابعدالطبيعه او رقم ميزند. بسياري از مفسران، حقيقت و خير در نظر افلاطون را يکي چکیده کامل
        بنابر تفاسير گوناگون، نسبت ميان خير و زيبايي در انديشه افلاطون در طيفي ميان تساوي و تغاير نوسان دارد و هرکدام از اين تفاسير سرنوشت متفاوتي را براي زيباشناسي و اخلاق افلاطوني و نسبت آنها با مابعدالطبيعه او رقم ميزند. بسياري از مفسران، حقيقت و خير در نظر افلاطون را يکي ميدانند، در حالي که نسبت زيبايي و خير دقيقاً روشن نيست. با بررسي ويژگيهاي هريک از اين دو در محاورات مختلف و زمينه ها و دلايل توصيف اين رابطه از زبان خود افلاطون، ميتوان علاوه بر يافتن اين نسبت، حدود زيباشناسي افلاطوني را ترسيم نمود و به جايگاه زيبايي بمثابه حقيقت وجود در هستي‌شناسي افلاطون پي‌برد. در اين جستار براساس روش تجويزي افلاطون در نامه هفتم براي معرفت نسبت به هر موضوع، به رابطه زيبايي با مفاهيم مترادفش يعني لذت، هماهنگي، تناسب، نظم و وحدت ميپردازيم و ميکوشيم با پاسخگويي به دلايل مغايرت خير و زيبايي نشان دهيم که ساير تعاريف و معاني زيبايي به وحدت تأويل‌پذيرند و حقيقت زيبايي همان خير بمثابه وحدت است. در نتيجه، زيبايي علت وجود و غايت همه چيز است و بر اين اساس، اخلاق و زيباشناسي دو وجه هستي‌شناسي واحد افلاطون محسوب ميشوند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - تحقيقي در ظهور عرفان شيعي در احوال و آثار بوعلي‌سينا با تأكيد بر مضامين نمط العارفين
        فرشته ندري ابيانه  ندري ابيانه
        روش عارف در کشف، تصفيه روح و تهذيب و رعايت آداب و سنن الهي است. عرفان اسلامي در دو شاخه عرفان نظري و عملي تحقق مييابد. از نظر ابن‌سينا، مخالفت با عرفان و عرفا بجهت نشناختن مقامات عارفين است و موافقت و تعظيم و بزرگداشت آن، نتيجه شناخت است. زيرا مردم نسبت به آنچه نميشناسن چکیده کامل
        روش عارف در کشف، تصفيه روح و تهذيب و رعايت آداب و سنن الهي است. عرفان اسلامي در دو شاخه عرفان نظري و عملي تحقق مييابد. از نظر ابن‌سينا، مخالفت با عرفان و عرفا بجهت نشناختن مقامات عارفين است و موافقت و تعظيم و بزرگداشت آن، نتيجه شناخت است. زيرا مردم نسبت به آنچه نميشناسند مخالفت و دشمني ميورزند. شيخ پس از اثبات لزوم زهد و عبادت بعنوان شرط لازم براي رسيدن به سعادت، آنها را کافي ندانسته و عرفان را مافوقشان ميداند، اما تأكيد دارد عارف کسي است که حتي به رسيدن به مقام عرفان هم بسنده نکرده و حق را بر عرفان ترجيح ميدهد. عرفان شيعي علاوه بر تکيه بر آيات، از گنجينه روايات و ادعيه نيز برخوردار است. در تاريخ علم عرفان، ابن‌عربي و سيدحيدر آملي پدر عرفان اسلامي و شيعي خوانده شده‌اند. ابن‌سينا هر چند در فلسفه مشاء و طبابت شهرتي عام يافته و وي را ارسطوي جديد ناميده‌اند، اما در حوزه عرفان نامور و از حق تقدم برخوردار نشده است، در حالي که بررسي آثار و احوال ايشان نمايانگر احراز اين حق است. در شيعه بودن ابن‌سينا ترديدي نيست اما بيان و اثبات اين مطلب که پايه‌ها و مدارج عرفان مطرح شده در آثار وي متأثر از عرفان شيعي است (هر چند بر منابع آن در آثار ابن‌سينا تصريح نشده است)، موضوع نوشتار حاضر ميباشد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - ارزيابي انتقادات فخررازي بر تعريف زمان نزد ابن‌سينا
        محمود  صيدي سيدمحمد  موسوي
        ابن‌سينا با پيروي از ارسطو، زمان را مقدار حرکت دانسته که با پيمودن پيوسته مسافت توسط متحرک بوجود مي‌آيد. او دو برهان در اثبات اين مطلب اقامه نموده است؛ يکي با استفاده از تفاوت حرکت متحرکات در آهستگي و سرعت و ديگري تقسيم‌پذيري مسافت حرکت. در مقابل، فخررازي با مطرح نمودن چکیده کامل
        ابن‌سينا با پيروي از ارسطو، زمان را مقدار حرکت دانسته که با پيمودن پيوسته مسافت توسط متحرک بوجود مي‌آيد. او دو برهان در اثبات اين مطلب اقامه نموده است؛ يکي با استفاده از تفاوت حرکت متحرکات در آهستگي و سرعت و ديگري تقسيم‌پذيري مسافت حرکت. در مقابل، فخررازي با مطرح نمودن انتقادات متعدد، اين نظريه را به چالش کشانده است. انتقادات وي در اين زمينه ناظر به دو قسم براهين و اساس نظريه مقدار حرکت بودن زمان است. نوشتار حاضر در پي اثبات اشکالات فخر رازي ناشي از عدم تدبر کافي در مباني ابن‌سينا بخصوص در مورد تقابل عدم و ملکه ميان حرکت و سکون، واجب بالغير و نه بالذات بودن زمان، تفاوت زمان عام و خاص هر حرکتي و وجود مغالطه منطقي در برخي از استدلالهاست. هر چند پاسخ نهايي پاره‌يي از اينگونه انتقادات، طبق مباني حکمت متعاليه در مورد تفاوت تحليلي حرکت و زمان و بُعد چهارم بودن زمان داده ميشود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - آمونيوس هرمياس و تأثير تاريخي انديشه وي
        مريم  سالم
        فيلسوفان نوافلاطوني علاوه بر آنکه به نظام فلسفي و الهياتي افلاطون علاقمند بودند و آثار او را شرح ميكردند، ارسطو را نيز مدنظر داشته و فلسفه و الهيات او را در کنار منطق و اخلاق مورد بررسي قرار ميدادند. اين امر سبب شد سنتي در ميان برخي از آنها در جهت هماهنگي و تطبيق آراء ا چکیده کامل
        فيلسوفان نوافلاطوني علاوه بر آنکه به نظام فلسفي و الهياتي افلاطون علاقمند بودند و آثار او را شرح ميكردند، ارسطو را نيز مدنظر داشته و فلسفه و الهيات او را در کنار منطق و اخلاق مورد بررسي قرار ميدادند. اين امر سبب شد سنتي در ميان برخي از آنها در جهت هماهنگي و تطبيق آراء ارسطو بر افلاطون و نشان دادن عدم وجود ناسازگاري دروني و بيروني در اين دو فيلسوف شکل گيرد. يکي از افراد شاخص در اين حوزه، آمونيوس فرزند هرمياس بود که با وجود ناشناخته بودن، توانست تأثير فراواني در مکاتب فلسفي بعد از خود بگذارد. اين تأثير ابتدا در بين فلاسفه اسلامي بخصوص فارابي و پس از آن در بين الهيدانان مسيحي کاملاً مشهود است. در نوشتار حاضر تلاش ميشود تا اين شخصيت و برخي آراء او باجمال معرفي گردد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - پيدايي مفهوم «ردائت» در تاريخ اخلاق فلسفي در عالم اسلام با تأكيد بر انديشه خواجه‌ نصير الدين طوسي
        حسين  اترک محسن  جاهد
        قاعده حد وسط ارسطو، در خوانشي شايع بمعناي پرهيز از افراط و تفريط ـ که در نگاه بدوي تا حدي مفهومي کمي است ـ در نظر گرفته شده است. اين خوانش با نقدهايي از سوي صاحب‌نظران حوزه اخلاق مواجه شده است. متفکران مسلمان نيز در نقد و بررسي و احياناً تقويت آن گامهايي برداشته‌اند. مه چکیده کامل
        قاعده حد وسط ارسطو، در خوانشي شايع بمعناي پرهيز از افراط و تفريط ـ که در نگاه بدوي تا حدي مفهومي کمي است ـ در نظر گرفته شده است. اين خوانش با نقدهايي از سوي صاحب‌نظران حوزه اخلاق مواجه شده است. متفکران مسلمان نيز در نقد و بررسي و احياناً تقويت آن گامهايي برداشته‌اند. مهمترين گام در ترميم اين قاعده، واردکردن مفهوم «ردائت» به اخلاق فلسفي در جهان اسلام است. اين مفهوم در کنار کميت به کيفيت توجه کرده و نقصهاي قاعده حدوسط ارسطو را ترميم ميکند. نکته جالب توجه اين است که خوانش دقيق متون ارسطو نيز مؤيد حضور عنصر ردائت در نظام اخلاقي وي است. اين مفهوم را اولين بار خواجه طوسي در بخشهايي از اخلاق ناصري طرح کرد و سپس قاضي عضدالدين ايجي آن را در جاي منطقيتري از مباحث اخلاقي قرار داد و از آن پس، بسياري از اخلاقيون مسلمان آن را پذيرفته و در آثار خود درج نمودند. نوشتار حاضر، پيدايي و سير تاريخي اين مفهوم و نيز اهميت آن را طرح و بررسي خواهد کرد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - پژوهشي پيرامون صحت انتساب رساله سلامان و ابسال به ابن‌سينا
        سيدمحمدكاظم  مددي الموسوي
        اين پژوهش به بررسي صحت انتساب رساله سلامان و ابسال به ابن‌سينا و نيز بررسي محتواي احتمالي آن، از طريق بررسي شواهد تاريخي، ميپردازد. در طول تاريخ نسخه‌هاي متعددي از داستان «سلامان و ابسال» تصنيف شده، اما نسخه ابن‌سينا همواره هم از حيث وجود و هم از حيث محتوا، محل ترديد بو چکیده کامل
        اين پژوهش به بررسي صحت انتساب رساله سلامان و ابسال به ابن‌سينا و نيز بررسي محتواي احتمالي آن، از طريق بررسي شواهد تاريخي، ميپردازد. در طول تاريخ نسخه‌هاي متعددي از داستان «سلامان و ابسال» تصنيف شده، اما نسخه ابن‌سينا همواره هم از حيث وجود و هم از حيث محتوا، محل ترديد بوده است. اين رساله كه از آن متن مستقيمي در دسترس نيست، برخلاف ديگر آثار ابن‌سينا تاكنون مستقلاً مورد تحقيق و بررسي قرار نگرفته و در دوره‌هاي گذشته كمتر به آن توجه شده است. براي بررسي وضعيت اين رساله، ابتدا شواهد موجود در ديگر آثار ابن‌سينا و سپس شواهد موجود در آثار ديگر فلاسفه بررسي ميشوند. طي اين بررسي، هم شواهدي كه بر اصل وجود يا عدم وجود اين رساله دلالت ميكنند مورد بررسي قرار خواهند گرفت و هم گزارشاتي كه در مورد محتواي احتمالي آن اطلاعاتي بدست ميدهند، ذكر خواهند شد. با انجام اين بررسي، اين نتيجه بدست مي‌آيد كه ابن‌سينا به احتمال زياد اين‌ رساله را تأليف كرده و وجود نسخه او قطعي است؛ هرچند در مورد محتواي آن شاهد قطعي وجود ندارد و صرفاً دو دسته گزارش در مورد دو نوع محتوا از آن موجود است. همچنين مشخص ميشود كه طي زمان پاره‌يي سوء‌تفاهمات تاريخي درخصوص اين رساله بوجود آمده كه منجر به پيش آمدن اشتباهاتي جدي در خصوص انتساب و محتواي آن شده‌اند. پرونده مقاله