• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - سخن سردبیر
        دکتر حسین کلباسی اشتری
        میراث مکتوب هر ملت، سند زنده‌يی است از سطح آگاهی، فرهنگ و حیات معنوی آنان که به میزان ظرفیت خود میتواند ضمن هویت‌بخشی به آحاد آن ملت، راه و جهت حرکت آیندگان را نیز روشن نمايد. سطحیترین نگاه به میراث گذشتگان، نگاه موزه‌يی و مکانیکی و شیء‌انگارانه است؛ به این معنا که میان چکیده کامل
        میراث مکتوب هر ملت، سند زنده‌يی است از سطح آگاهی، فرهنگ و حیات معنوی آنان که به میزان ظرفیت خود میتواند ضمن هویت‌بخشی به آحاد آن ملت، راه و جهت حرکت آیندگان را نیز روشن نمايد. سطحیترین نگاه به میراث گذشتگان، نگاه موزه‌يی و مکانیکی و شیء‌انگارانه است؛ به این معنا که میان قطعات اعتباری زمان هیچگونه ربط و نسبتی را نمیبیند و از گذشته نیز چیزی جز امر منسوخ و سپری شده درنمییابد، درحالی که، حال، صورت بالفعل گذشته و آینده، صورت بالقوه اکنون است. تازه این معنا به حیث آفاقی زمان بازمیگردد وگرنه به حیث انفسی، این پیوند و نسبت قویتر و زنده‌تر است. اگرچه فهم عالم معاصر نسبت به گذشته و تاریخ دچار تغییر و دگرگونی شده و نشانه بارز آن تبدیل همه چیز در صورت ابژه و تلقی سوبژکتیو از عالم است ـ و از جمله آن معنایی که از واژه «سنت» اراده میکند ـ با وجود این اغلب ملتها و اقوام عالم در برجسته کردن میراث گذشته خود و معرفی ظرفیتهای آن، سعی و اهتمام بلیغ به خرج میدهند. از سوی دیگر، در امتداد طرح استعماری قرون اخیر در جهت فراموشی هویتهای اصیل ملتها و پذیرش صورتهای مصرف‌گرایانه و بی‌ریشه وارداتی، بسیاری از مآثر ارزشمند اقوام غیرغربی یا به یغما رفته و یا بتدریج به فراموشی سپرده شده است. اکنون بخش اعظم موزه‌های بزرگ غربی با آثار گذشته ملتهای شرقی تجهیز شده و بازدیدکنندگان، خاطره ازلی ملتهای متمدن مشرق زمین را در موزه‌های رنگارنگ مغرب زمین زنده میکنند! در دویست سال اخیر که فرهنگ غرب به درجاتی از خودآگاهی رسید، در معرفی و بازآفرینی گذشته یونانی و یونانی مآبی خود، تلاشی فراگیر بخرج داد تا آنجا که ملتهای دیگر را مدیون و وامدار مطلق گذشته خود خواند و میراث فرهنگی و علمی و بویژه مکتوب خویش را به صور مختلف به ملتها شناساند. روشن است که این میراث به مجموعه‌يی از اشیاء و اسباب و ظروف و آلات شکار و صنعت و کشاورزی محدود نمیشود، بلکه به تمامی حیثیات مدنی، فرهنگی و فکری گذشتگان دور و نزدیک بازمیگردد. در میان ملتها، ایران اسلامی که بنحو شگفت‌انگیزی توانست هویت ملی و تاریخی خود را با هویت دینی و آیینی پیوند زند، اکنون گنجینه‌يی از میراث و مآثر ادبی و علمی در گستره وسیعی از شاخه‌های دانش را در دست دارد که امروزه باید در مدار پژوهش و معرفی به نسل حاضر قرارگیرد؛ از جمله این میراث گرانسنگ، مجموعه عظیمی از مخطوطات علمی است که هرکدام گذشته از ارزش مادی و صوری، گنجینه‌يی از معارف و تجارب را در دل خود جای داده است و اکنون بخشی از آن بدست گروهی از فضلا و نسخه‌پژوهان حوزه و دانشگاه به ساحت آگاهیهای علمی امروز راه یافته و مییابد. همچنين بخش عظیمی از این میراث به قلمرو دانشهای عقلی و عرفانی تعلق دارد که در انتظار اهتمام محققان برای معرفی و معارفه به مخاطب حاضر است. امید که سهمی از پژوهشهای فلسفی و نظری استادان و جوانان دانش‌پژوه به احیای این میراث و تراث علمی تعلق گیرد و گرد نسیان و غربت از چهره مجاهدتهای علمی اسلاف از بزرگان و عالمان ما زدوده شود. «بمّنه و کرمّه» پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - سنت عقیده‌نگاری فیلسوفان باستان یونان (با اشاره به ديدگاه هرمان ديلس)
        دکتر حسین کلباسی اشتری بهناز  عقیلی دهکردی
        پیشاسقراطیان در سده ششم قبل از میلاد، شیوه‌های پژوهش در دو قلمرو علم و فلسفه را پایه‌گذاري كردند؛ نخستین رسالات علمی را نگاشتند و مفاهیمِ پایه در فرایند استنتاج را شناساندند. با وجود این، هیچ اثر مستقلی از ایشان بدست ما نرسیده و هرچه داریم پاره‌هایی منقول‌ از سخنان ایشا چکیده کامل
        پیشاسقراطیان در سده ششم قبل از میلاد، شیوه‌های پژوهش در دو قلمرو علم و فلسفه را پایه‌گذاري كردند؛ نخستین رسالات علمی را نگاشتند و مفاهیمِ پایه در فرایند استنتاج را شناساندند. با وجود این، هیچ اثر مستقلی از ایشان بدست ما نرسیده و هرچه داریم پاره‌هایی منقول‌ از سخنان ایشان در آثار پسینیان است که هرکدام پاره‌نوشته‌ را در سیاقی متفاوت آورده‌اند. ولی این شیوه همواره در فهم سخن و ارزیابی پیشاسقراطیان کارآیی ندارد. هرمان دیلس با تأليف کتاب عقیده‌نگاری یونانی خود، شیوه‌يی نو در باب عقیده‌نگاری را مطرح ساخت. وی سنت عقیده‌نگاری را به کتاب تئوفراستوس، شاگرد ارسطو، بازگرداند. شیوه دیلس را دانشمندان بعدی ـ از جمله منسفیلد‌ـ نقد کردند. بر اساس نقد منسفید، تأثیر منابعی مانند سوفیستها، نظر ارسطو درباره‌ عقیده بر گلچینها و کتابهای آموزه‌يی، سنت سلسله‌نگاری و آثار شارحان بر شکلگیری متون عقیده‌نگاری، چیزی است که در روش دیلس کمتر به آن بها داده شده ‌است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - جستاري در پي‌رنگهاي تاريخي تحويل‎‌گرايي
        مهدي  غياثوند
        تحويل‌گرايي در فضاي فلسفه معاصر و در زمينه‌هايي چون فلسفه دين، فلسفه علم، فلسفه ذهن و... چنان جاري و ساري بوده و هست که برخي زمانة ما را زمانة تحويل‌گرايي خوانده‌اند. صورت خام ايده تحويل که همان «الف چيزي نيست جز ب»، از نيمة دوم قرن بيستم به اينسو، چنان شاهد صورتبنديها چکیده کامل
        تحويل‌گرايي در فضاي فلسفه معاصر و در زمينه‌هايي چون فلسفه دين، فلسفه علم، فلسفه ذهن و... چنان جاري و ساري بوده و هست که برخي زمانة ما را زمانة تحويل‌گرايي خوانده‌اند. صورت خام ايده تحويل که همان «الف چيزي نيست جز ب»، از نيمة دوم قرن بيستم به اينسو، چنان شاهد صورتبنديها و مدل‌سازيهاي گوناگون بوده است که ديگر نشان اندکي از آن صورت خام اوليه درش قابل تشخيص است. در نوشتار حاضر، هدف ما جستجوي پي‌رنگهاي تاريخي تحويل‌گرايي در مقام يک ايده است. براي اين منظور بحث را از ترسيم تاريخي ـ منطقي و البته اجمالي تصوير اين ايده از نيمة دوم قرن بيستم به اينسو آغاز خواهيم کرد و سپس در بخش دوم مقاله، بحث را از فلسفه يونان باستان آغاز کرده و با اشاره به تحليل اعضاي حلقة وين و اتصال اين مسير به نقطه‌‌يي که بحث را در بخش نخست مقاله از آن آغاز کرده‌ايم، يعني نيمة دوم قرن بيستم، به پايان خواهيم برد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - کارکرد عقل در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي
        فرزانه  مصطفي‌پور حسين  هوشنگي سيدعباس  ذهبي
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، س چکیده کامل
        نوشتار حاضر به بررسي کارکرد عقل نظري و عملي در حوزه دين و اخلاق از منظر قاضي عبدالجبار معتزلي ميپردازد. بر اساس آنچه از انديشه‌هاي عبدالجبار در زمينه تبيين گزاره‌هاي اخلاقي برمي‌آيد، ميتوان به سه رويکرد معرفت‌شناختي، انگيزشي و وجودشناختي قائل شد. در حوزه معرفت‌شناختي، سه مقوله، شناخت ارزشهاي پايه، حسن و قبح افعال، کشف احکام اخلاقي مبتني بر گزاره‌هاي پايه، در حوزه انگيزشي، دو گونه کاربرد عقل بعنوان منشأ الزامات اخلاقي و اساس مسئوليت انسان و در حوزه وجودشناختي، انتخاب ارادي و عقلاني بشر مورد بررسي قرار گرفته است. عقل در هرکدام از آنها، نقش و کارکرد اساسي و بنياديني داشته و برپايه استدلال عقلاني، احکام اخلاقي تبيين شده است. در زمينه کارکرد عقل در حوزه فهم دين نيز ابتدا صفات توحيد و عدل خداوند، بر مبناي استدلال عقلاني بررسي شده و سپس با تکيه بر اصول اعتقادي و محوريت عقل به تفسير آيات پرداخته و موارد معارض با عقل را با ذکر نمونه‌هايي از آن تأويل نموده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - عالم عقل و ماوراي عقل در انديشه عين‌القضات
        سيدمصطفي  شهرآييني ناهيد  نجف‌پور
        فلسفه در مقام دانشي که جلوة عقلانيت و انديشه‌ورزي است، با آموختن روش صحيح بکارگيري تفکر به انسان ميتواند او را از عالم حسيات که عالم تاريکي و ناداني است، برهاند. عالم حسيات در انديشه‌ عين‌القضات دنياي انسانهايي است که به شکل و شمايل انسان اما از حقيقت انسانيت بي‌بهره‌ان چکیده کامل
        فلسفه در مقام دانشي که جلوة عقلانيت و انديشه‌ورزي است، با آموختن روش صحيح بکارگيري تفکر به انسان ميتواند او را از عالم حسيات که عالم تاريکي و ناداني است، برهاند. عالم حسيات در انديشه‌ عين‌القضات دنياي انسانهايي است که به شکل و شمايل انسان اما از حقيقت انسانيت بي‌بهره‌اند؛ زيرا ايشان غافلانند و به‌دور از خرد و انديشه در عالم حيواني بسر ميبرند. به باور عين‌القضات، انسان با بهره‌مندي از عقلانيت ميتواند از وادي حس درگذرد و به عالم عقل و انديشه پاي بگذارد؛ به اين معنا که به آموختن علوم فلسفي و ديگر علوم سودمند بپردازد و صاحب خرد و عقلانيت گردد و با بهره‌مندي هرچه بيشتر از عقلانيت، از وادي عقل هم پار را فراتر نهاده و به وادي ديگري قدم نهد که عين‌القضات آن را «طور وراي عقل» مينامد. او رسيدن به اين مرتبه را از دو راه ممکن ميداند: الف) رياضت عقل، بدين‌معني که انسان بايد با همت‌گماشتن به علوم نظري همچون فلسفه به رياضت عقل بپردازد؛ ب) تربيت اراده که آدمي بايد براي تربيت اراده به تصفيه‌ باطن از اخلاق ناپسند بكوشد و با اهل ذوق همنشين گردد. در اين نوشتار ميکوشيم تا با نگاهي به سه وادي «حس، عقل و ماوراي عقل» از ديدگاه عين‌القضات، به نقش فلسفه و خردورزي چونان راهي براي راهيابي انسان به طور وراي عقل و رسيدن به بصيرت و معرفت که موجب سعادت اخروي است، بپردازيم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - رابطه دين و اخلاق نزد معتزله
        اعظم  قاسمي
        در فرهنگ اسلامي، معتزله نخستين گروهي بودند که روش عقلي را بکار گرفتند و عقل‏ را يگانه ابزار شناخت‏ حقيقت و مستقل از دين دانستند تا جايي که با عنوان پيروان «شريعت عقل» از آنها ياد شده است. معتزله براي عقل، قداست قائل شدند و گفتند انسان وقتي عقلش کامل شود، حقايق اساسي را چکیده کامل
        در فرهنگ اسلامي، معتزله نخستين گروهي بودند که روش عقلي را بکار گرفتند و عقل‏ را يگانه ابزار شناخت‏ حقيقت و مستقل از دين دانستند تا جايي که با عنوان پيروان «شريعت عقل» از آنها ياد شده است. معتزله براي عقل، قداست قائل شدند و گفتند انسان وقتي عقلش کامل شود، حقايق اساسي را درک ميکند و اين حقايق اساسي، معرفت خدا و معرفت خير و شر است. از جهت ديگر، آنها وحي را انکار نكردند وليكن معتقد بودند كه جايز نيست وحي مخالف عقول ما باشد و از آنجا که سابقه عقل در انسان از سابقه وحي بيشتر است، پس عقل نور است و بدون آن نميتوان هدايت شد. هدف از وحي، اين است که معرفت عقلي را بيفزايد و آن را دقيقتر کند. معتزله به اين نتيجه‌گيري رهنمون ميشود که عقل مقياس وحي است و اين از مهمترين مبادي نزد آنان است. بر اين اساس ميتوان گفت نزد معتزله، اخلاق، مبتني بر عقلي است که مقدم بر دين ميباشد. قاعده مشهور معتزله اين است: «الفکر قبل ورود السمع». معتزليان متکلمند و متکلم به انسان عاقل بعنوان شخص مکلّف در برابر خدا نگاه ميکند. آنان در خصوص نياز انسان به وحي در آغاز تکليف، عقل بشر را کافي ميدانند. نوشتار حاضر به تبيين رابطه دين و اخلاق نزد آنان ميپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - طرف سقراط و طرف ما (ملاحظات تاريخي سقراط درباره هويت ايران و ايراني)
        سيدموسي  ديباج
        پيشتر در مقاله‌يي تحت عنوان «انديشه ايران در انديشه سقراط (کنفرانس بزرگداشت فيلسوف يوناني سقراط، تهران/1380» استدلال نموديم که در مکالمات افلاطوني، تصريحي بر حق ملت ايران و نيز حق دولت ايراني ديده نميشود. سقراط که انتظار داشت ايرانيان حکومت آتن را برسميت بشناسند، در تأي چکیده کامل
        پيشتر در مقاله‌يي تحت عنوان «انديشه ايران در انديشه سقراط (کنفرانس بزرگداشت فيلسوف يوناني سقراط، تهران/1380» استدلال نموديم که در مکالمات افلاطوني، تصريحي بر حق ملت ايران و نيز حق دولت ايراني ديده نميشود. سقراط که انتظار داشت ايرانيان حکومت آتن را برسميت بشناسند، در تأييد رسمي و باصطلاح دوژوري حکومت هخامنشي سخني بصراحت نميگويد. برغم اينکه افلاطون بيش از ديگر يونانيان با آزادمنشي از شاعران و نمايشنامه‏نويسان و مورخان ديگر ملتها و در اين ميان بيشتر از ملت ايران ياد ميکند، اما وي حقوق دموکراتيک آتنيها‏ را مشروط به حفظ حقوق ملتهاي ديگر از جمله ايرانيها‏ و مصريها و مشروعيت دولتهاي آنان نميداند. در نوشتار حاضر قصد ما اين است که ويژگيهاي خودشناسي آتني را در نسبت با خودشناسي ايراني تعريف و بازشناسي کنيم؛ افلاطون در اشعار خود گفته است: «سلام مرا به ساحلي که همسايه ماست برسانيد.» بتعبير فيلسوفانه آتن بايد به مرزها کشيده شود تا خود را دريابد، زيرا مرزهاي انديشه آتني و يوناني براي خودشناسي و مطالعه تاريخ ايراني اهميت دارد و همانگونه که سقراط خود به بيگانه اجازه ‏داده بود، بيگانه ميتواند‏ درباره ماهيت «حد»، از جمله حد و رسم انسانِ يوناني و غيرآن سخن بگويد. به ياد بياوريم زماني که فايدروس به سقراط ‏گفته بود: «سقراط! چه آسان ميتواني راجع به مصر و هر کشور ديگر که بخواهي داستان بسازي». قصد ما در نوشتار حاضر، پيروي متقابل از سقراط در اين فقره نيست و نميخواهيم‏ وارد انشاء اسطوره‌يي و داستاني و يا تاريخي درباره يونان سقراط بشويم، بلکه مقصود تفسير و تفصيل نظر سياسي سقراط درباره ايران بخصوص با رجوع به رساله آلکيبيادس و رساله قوانين است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - منشأ زرتشتي آموزه‌ مثل افلاطون: نقد بررسي
        زینب  شریعت نیا نوری سادات  شاهنگیان
        مفاهیم بنیادی مُثُل و فَرَوَهر در فلسفه افلاطون و دیانت زرتشتی از جایگاه ویژه و ارزشمندی برخوردارند. در فلسفه افلاطون نظریة مُثُل با تبیین هستی به بیان اصل و منشأ صور عالم مادی پرداخته است؛ چنانکه در جهان بینی زرتشتی نيز، آفرینش صورتهای این عالم، تابع صور روحانی(فَرَوَه چکیده کامل
        مفاهیم بنیادی مُثُل و فَرَوَهر در فلسفه افلاطون و دیانت زرتشتی از جایگاه ویژه و ارزشمندی برخوردارند. در فلسفه افلاطون نظریة مُثُل با تبیین هستی به بیان اصل و منشأ صور عالم مادی پرداخته است؛ چنانکه در جهان بینی زرتشتی نيز، آفرینش صورتهای این عالم، تابع صور روحانی(فَرَوَهر) آنها دانسته شده است. بسبب وجود برخی شباهتها میان این دو مفهوم کلیدی، برخی قائل به الگوبرداری افلاطون از تعالیم زرتشت بوده و آموزه مُثُل را آموزه يي زرتشتی دانسته اند. نوشتار پیش رو با هدف راستی‌آزمایی این ادعا به مقایسه اين دو مفهوم پرداخته و وجوه افتراق و اشتراک هريک را در خصوص ویژگیها و کارکردها مورد بررسی قرار داده است. چنین بنظر میرسد که تفاوتهای این دو جدی تر از آن است که نظریة الگوبرداری بآسانی قابل پذیرش باشد. پرونده مقاله