Character and Scientific Status of Mīrzā Ḥassan Kermānshāhī in Contemporary History of Philosophy and Wisdom in Iran
Subject Areas : . New findings about philosophical figures and schools of Iran and the world of Islam
1 - Assistant Professor, Islamic Philosophy Department, Faculty of Literature and Human Sciences of Razi University, Kermanshah, Iran
Keywords: Mīrzā Ḥassan Kermānshāhī, philosophical School of Tehran, contemporary Iranian philosophy, contemporary philosophers,
Abstract :
Mīrzā Ḥassan Kermānshāhī (d. 1336 AH) was one of the prominent philosophers of the philosophical School of Tehran, who, despite his significant role in the history of contemporary Iranian philosophy, has remained unknown in academic communities and centers. This study aims to introduce this knowledgeable philosopher to the lovers of contemporary history of philosophy in Iran and Islamic philosophy and scientific philosophical communities relying on accurate and authentic sources. To accomplish this task, the author has tried to avoid marginal issues; however, this paper can be considered to be the most extensive study of Mīrzā Ḥassan Kermānshāhī’s character. He has also tried to introduce this philosopher’s masters and discuss the relationship between them, elaborate on Kermānshāhī’s self-study of philosophy, refer to some of his students who have rarely been named in related sources, and present an extensive analytic discussion of Kermānshāhī’s academic station regarding his vast knowledge, depth of thought and power of analysis, philosophical insight, gnostic thoughts, and teaching skills.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1345) «چهرههای درخشان: مختصری در شرح احوال استاد محمدتقی آملی»، مجله معارف اسلامی (سازمان اوقاف) اسفند ماه، شمارة 2، ص55 ـ54.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1347الف) «چهرههای درخشان: شرح احوال و آثار حاج میرزا سیدمحمد حسین طباطبایی»، مجله معارف اسلامی، شمارة 5، ص50ـ48.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1347ب) «چهرههای درخشان: سیدکاظم عصار، وحید»، شمارة 58، ص958ـ950.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1360 الف) تصحیح تمهید القواعد، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1360ب) تصحیح الشواهد الربوبیه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1372) مقدمه بر رساله نوریه در عالم مثال، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1375الف) شرح مقدمه قیصری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1375ب) تصحیح اصول المعارف، قم: دفتر تبلیغات حوزه علمیه.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1376الف) «به یاد محمدکاظم عصار»، مجله کلک، شمارة89 و93، ص161ـ154.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1376ب) رسائل حکیم سبزواری، تهران: اسوه.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1378 الف) تصحیح سه رساله فلسفی: متشابهات القرآن ـ المسائل القدسیة ـ اجوبة المسائل، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1378ب) منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، قم: تبلیغات اسلامی.
آشتیانی، سيدجلالالدين (1381) شرح بر زاد المسافر ملاصدرا، قم: بوستان کتاب.
آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن (1430) طبقات اعلام الشیعه، بيروت: دار احیاءالتراث العربی.
آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن (1372) مصنفات شیعه، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
آقا بزرگ تهرانی، محمدحسن (1403) الذریعه الی تصانیف الشیعه، بيروت: دار الأضواء.
اعتماد السلنطه، محمدحسن بن علی (1350ش) روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، تهران: چاپ ایرج افشار.
انصاریان، حسین (1386) عرفان اسلامی، قم: دار العرفان.
ایزدگشسب، اسدالله شمس (1345) شمس التواریخ، تهران: نقش جهان.
حسنزاده آملی، حسن (1364) هزار و یک نکته، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.
حسنزاده آملی، حسن (1369) تعلیقه علی المنظومه، تحقیق مسعود طالبی، تهران: نشر ناب.
حسنزاده آملی، حسن (1375) هزار و یک کلمه، قم: بوستان کتاب.
حسنزاده آملی، حسن ( 1380) عرفان و حکمت متعالیه، ناشر: الف.لام.میم.
حسینی اشکوری، احمد (1393) المفصل فی تراجم الاعلام، قم و تهران: مجمع ذخائر اسلامی.
دبیرینژاد، بدیعالله (1353) «آیتالله محمد سنگلجی»، ماهنمامه وحید، بهمن ماه، شمارة 134، ص909ـ908.
رضانژاد، غلامحسین (1356) «معرفی کتاب (حکایتی طنز آمیز بر شیوه کهن)»، شمارة 224، ص66ـ63 .
رضانژاد (نوشین)، غلامحسین (1378) «یادی از حکیم و علامه فقید آيتالله العظمی آقا سید میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی»، کتاب ماه دین، شمارة 29، ص9ـ3.
سجادی، احمد (1383) میراث حوزه اصفهان، قم: مؤسسة فرهنگی مطالعاتی الزهرا.
شریف، مهدی (1356) «تاریخ مشروطیت ایران»، مجله وحید، آبان ماه، شمارة219، ص68ـ66 .
شعرانی، میرزا ابوالحسن (1372) ترجمة کشف المراد، قم: کتابفروشی اسلامیه.
شیخ، محمود (1397) مکتب حکمی تهران و عرفان اسلامی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
صدوقی سها، منوچهر (1381) تاریخ حکما و عرفای متأخر (تحریر ثانی)، تهران: حکمت.
صدوقی سها، منوچهر (1351) «میرزا محمدحسن کرمانشاهی»، مجله ارمغان، شمارة 3 خرداد، ص213ـ208.
طارمی، عباس (1377) «آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران»، خردنامه صدرا، شمارة 14، ص88ـ83.
طارمی، عباس (1377ب) «آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران»، خردنامه صدرا، شمارة 13، ص71ـ65.
عصار، سیدمحمدکاظم (1376) مجموعه آثار، تهران: امیر کبیر.
فتحی، نصرتالله (1352) «سخنی چند درباره پیرایش و گسترش زبان فارسی و گامهایی که در این راه برداشته شده است»، مجله وحید، اردیبهشت ماه، شمارة 113، ص166ـ151.
فخرایی، ابراهیم (1338) «رجال صدر مشروطیت میرزا احمد قزوینی»، مجله یغما، شمارة 129، ص45ـ40.
فراهانی، حسن؛ بهبودی، هدایتالله (1385) روز شمار تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
فلسفی، علی (1381) در محضر «آیةالله فلسفی»، مجله انتظار موعود، پاییز، شمارة 5، ص36ـ 27.
قاسمی، رحیم (1393) فیض نجف، تهران: مجمع ذخائر اسلامی.
کدیور، محسن (1375) «رساله وجود رابط حکیم موسس آقا علی مدرس»، مجله مفید، شمارة7، ص70ـ27.
کدیور، محسن (1378) مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، تهران: اطلاعات.
کسایی، نورالله (1377) «مدارس قدیم تهران در عصر قاجار»، نامه فرهنگ، تابستان، شمارة 30، ص139ـ114.
گلچین عارفی، مهدی (1386) «مدخل مسجد و مدرسه سپهسالار قدیم»، دانشنامه جهان اسلام، ج23.
گلی زواره، غلامرضا (1375) «نامداری ناشناخته؛ سیری در زندگی و اندیشههای حکیم الهی سیدحسین بادکوبهای» (قسمت اول)، مجله پاسدار اسلام، آبان ماه، شمارة179، ص41ـ38.
محققداماد، مصطفی (1379) نخبگان علم و عمل، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.
محقق، مهدی (بیتا) زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی آیتالله شیخ محمدتقی آملی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
محقق، مهدی (1395) زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم آیتالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
مدرس گیلانی، مرتضی (1362) فلسفه ما بعد الطبیعه، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
مطهری، مرتضی (1390) مجموعه آثار، تهران: صدرا.
موسوی روضاتی، مریمدخت (1394) گنجنامه دفتر 3: بناهای مذهبی تهران، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
ناجی اصفهانی، حامد (1378) مجموعه آثار حكیم صهبا به همراه زندگینامه عارف الهی آقا محمدرضا قمشهای، تهران: کانون پژوهش.
نصر، سیدحسین (1385) حکمت در تهران: گذری بر دیدگاههای فلسفی مکتب تهران، روزنامه همشهری، خرداد ماه، شمارة 3، ص32ـ30.
همایی، جلالالدین (1346) «صفحه ای از تاریخ اصفهان»، مجله وحید، اسفند ماه، شمارة51، ص339ـ332.
شخصيت و جايگاه علمي حکیم میرزا حسن کرمانشاهی
در تاريخ فلسفه و حكمت معاصر ايران
عباسعلی منصوری سرابی1
چکیده
حکیم میرزا حسن کرمانشاهی (ف 1336ق) يكي از حکمای بزرگ مکتب تهران است که با وجود نقش و مقام والايي که در تاریخ فلسفة معاصر ایران دارد، گمنام بوده و جايگاهش در مجامع علمی مغفول مانده است. این پژوهش تلاش نموده كه با دقت و بكارگيري منابع مستند و موثق، این حکیم فاضل را به علاقمندان تاريخ حكمت معاصر ايران، مجامع علمی فلسفه و علاقمندان به فلسفة اسلامی معرفی نمايد. از ويژگيها و اهداف اين نوشتار ميتوان به اين موارد اشاره كرد: 1) در عین حال که سعی وافري شده تا از ورود به مباحث حاشیهيي پرهیز شود، اما ميتوان اين مقاله را مفصلترين تحقيق دربارة شخصيت علمي حكيم ميرزا حسن كرمانشاهي دانست؛ 2) شناخت و بررسی اساتید میرزا حسن كرمانشاهي و نوع ارتباط او با ايشان؛ 3) اشاره به برخي شاگردان ميرزا حسن كرمانشاهي كه از ايشان در منابع، كمتر نامي بميان آمده است؛ 4) بحثي مفصل و تحلیلی دربارة مقام علمی میرزا حسن كرمانشاهي در پنج بخش: گسترة مهارتی و دانشی، عمق اندیشه و قدرت تحلیل، مشرب فلسفی، جایگاه عرفان در اندیشة او، توانایی و مهارت در تدریس.
کلیدواژگان: میرزا حسن کرمانشاهی، مکتب فلسفی تهران، فلسفة معاصر ایران، حکمای متأخر.
* * *
مقدمه
فیلسوف جامع و حکیم فاضل میرزا حسن کرمانشاهی، بگفتة سیدجلالالدین آشتیانی جامعترین فیلسوف بعد از حکمای اربعۀ تهران است و تقريباً تمام اساتید فلسفه بعد از او بیواسطه یا باواسطه شاگرد وي بودهاند. اما با وجود چنین مقام علمیيي، متأسفانه نه تنها شأن و منزلت این حکیم آنگونه که باید شناخته شده نیست، بلکه مجامع علمی نیز با وي کمترین آشنایی را دارند. این پژوهش در صدد است که تحقیقي جامع در راستای معرفی وجوه مختلف زندگی و شخصیت علمی ميرزا حسن كرمانشاهي ارائه کند.
پیشینۀ موضوع
برغم اینکه حکیم میرزا حسن کرمانشاهی از حکمای بزرگ مکتب تهران، و در عصر خود حکیمی شناخته شده بوده، اطلاعات مربوط به او بندرت ثبت گرديده و بهمین دليل بتدریج شهرت او رو به فراموشي رفته است. بررسی منابع و پیشینۀ پژوهشی، نگارنده را به این نتیجه رساند که مهمترین منبعی که توانسته اطلاعات مربوط به میرزا حسن کرمانشاهی را جمعآوری کند، کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر، اثر استاد منوچهر صدوقی سها است. او در این کتاب در هفت صفحه به معرفی میرزا حسن پرداخته است که البته اکثر متن مربوط به معرفی شاگردان اوست. معمولاً آنچه در منابع دیگر دربارة میرزا حسن نوشته شده، متأثر از همین کتاب است و تلاش چندانی برای تکمیل مطالب مفقوده نشده است. در حوزة کتابهایی که موضوع آنها تاریخ کرمانشاه و یا معرفی بزرگان و مفاخر کرمانشاه است، در مورد میرزا حسن کار تحقیقی چندانی انجام نشده و معمولاً یا نامی از او ذکر نشده یا همان اطلاعات کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر را تکرار نمودهاند. بعنوان مثال، کتاب مفاخر کرمانشاه (شرح حال علمای و فضلای کرمانشاه) از علی کرجی، به همان مطالب بيان شده در کتاب صدوقی سها بسنده نموده است. کتاب زندگینامه بزرگان کرمانشاه اثر فرشید یوسفی نیز به تلخیصی از مطالب کتاب صدوقی سها اکتفا نموده است. کتاب کرمانشاه و تمدن دیرینۀ آن از ایرج افشار، در قسمت تاریخ بزرگان کرمانشاه، حتی نامی از میرزا حسن بمیان نیاورده است. همچنین کتاب تاریخ مشاهیر کرد از بابامردوخ روحانی، در قسمت شرح حال علما و ادبا هیچ اشارهيي به میرزا حسن کرمانشاهی نكرده است. کتاب ارزشمند تاریخ تشیع در کرمانشاه اثر محمدعلی سلطانی که اتفاقاً موضوع آن شرح حال علما و خاندان روحانیت تشیع در کرمانشاه است، نامی از میرزا حسن نياورده است.
وجود چنین پیشینۀ ضعیفی، باعث شد زمان زیادی برای گردآوری مطالب در مورد او صرف شود و منابع مکتوب با تأنی و دقت بررسی و پیگیری گردید. شاید بتوان گفت در مورد حکیم کرمانشاهی اطلاعات چندانی فراتر از آنچه در این پژوهش گردآوری شده، در دسترس نباشد. نوشتار حاضر در تلاش است که با دقت در گزینش منابع و با صبوری در تحلیل دادهها، تحقیقی جامع و قابل قبول در مورد احوال و سرگذشت این حکیم فاضل ارائه نماید.
تولد و دوران زندگی در کرمانشاه
حکیم میرزا حسن کرمانشاهی، همانگونه که از پسوند نام وی مشخص است از ستارگانی بوده که از کرمانشاه طلوع نموده است. در مورد نام دقیق این حکیم فاضل در منابع اختلافهایی وجود دارد. اکثر منابع (شاگردان مستقیم و غیرمستقیم او) نام او را «میرزا حسن کرمانشاهی» ثبت كردهاند اما برخی دیگر از منابع از ایشان بعنوان «میرزا محمد حسن کرمانشاهی» یاد کردهاند (آقا بزرگ تهرانی،1430: 13/ 373؛ صدوقی سها،1351: 208). همچنین ضیاءالدین دری ضمن اشاره به این مطلب که دو ماه در مجلس حکمای تهران حاضر شده، از او با نام آقامیرزا محمدحسن کرمانشاهی یاد کرده است (صدوقی سها، 1351: 210).
همچنانکه صدوقی سها اشاره كرده سال دقیق تولد این حکیم بزرگ روشن نیست اما به امارة وفات ایشان میان هشتاد و نود سالگی در سال 1336 قمری (برابر با حدود 1297شمسی)، زمان تولد ایشان بین سالهای 1246 تا 1356 قمری (1210 الی 1220شمسی) بوده است. اطلاعات ما دربارة دوران زندگی او در کرمانشاه در همین اندازه است که وي در کرمانشاه متولد شده و مقدمات تحصیل را در همین شهر گذرانده است. آقا بزرگ تهرانی محل تولد او را کرمانشاه دانسته و معتقد است او مقدمات علوم را نزد علما و فضلای کرمانشاه فراگرفته و سپس به تهران مهاجرت است (آقا بزرگ تهرانی، 1430: 13/ 373). همچنین سیدجلالالدين آشتیانی ضمن شرح حال سید محمد کاظم عصار و اشاره به اساتید او ميگويد: «مرحوم استاد علامه میرزا حسن کرمانشاهی سطوح کتب علمی را در مسقطالرأس خود فراگرفت و برای تحصیل علوم عقلی و الهی عازم طهران شد» (آشتیانی، 1376الف: 160).
متأسفانه اطلاعات دیگری در مورد دوران زندگی و تحصیل او در کرمانشاه و در مورد نسب و خانواده او در دسترس نیست. عمده و بلکه همة اطلاعات موجود دربارة او مربوط به دوران تحصیل و تدریس وي در تهران است. برغم اینکه نگارنده تلاش فراوانی نمود تا اطلاعاتی در مورد دوران زندگی وی در کرمانشاه پیدا کند اما هرچقدر بیشتر جتسجو كردیم، مطالب كمتري یافتیم. به هر حال، یکی از نقاط ابهام در مورد حکیم میرزا حسن کرمانشاهی، دوران زندگی ایشان در کرمانشاه است.
دوران تحصیل
همانگونه که اشاره شد، در مورد دوران تحصیل میرزا حسن در شهر کرمانشاه اطلاعاتی موجود نیست و آنچه در دسترس است، مطالب مربوط به دوران تحصیل و تدریس او در تهران است. البته گرچه دربارة این مقطع از زندگی میرزا حسن اطلاعات ما نسبتاً بهتر است اما با اينهمه در اینجا نیز ما با ابهامات و مجهولات متعددی مواجهيم. یکی از این ابهامات، اطلاعات مربوط به نحوه و جزئیات سیر تحصیل میرزا حسن و اساتید اوست. بنابر گزارش آقابزرگ، میرزاحسن پس از فراگیری مقدمات علوم در زادگاهش کرمانشاه، به تهران مهاجرت نموده و در آنجا نخست به فراگیری نقلیات و سپس معقولات پرداخته است (آقا بزرگ تهرانی،1430: 13/ 373).
هیچ گزارش و اطلاعی مربوط به تحصیلات میرزاحسن در علوم نقلی و اساتید وي در این بخش در دست نیست و بنظر میرسد گزارش آقا بزرگ، مبتنی بر اطلاعاتي مشخص در اینباب نباشد بلکه ناظر به شیوة مرسوم تحصیل در مدارس دینی آن دوران است که طلاب ابتدا به فراگیری نقلیات پرداخته و سپس بنا به علاقه و استعداد، به فراگیری علوم عقلی میپرداختند. در گزارشهایی که دیگران دربارة مقام علمی او مطرح كردهاند ـ که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد ـ هیچ اشارهيي به تبحر یا توانایی میرزا حسن در علوم نقلی و حدیث و تفسیر نشده است. توانایی و مهارت و مقام علمی او تنها در فلسفه بوده است، البته همچنانکه در ادامه بتفصیل خواهیم گفت، میرزا در عرفان نظری و ریاضیات و طب نیز صاحب مهارت و توانایی بوده است.
به هر حال آنچه در مورد دوران تحصیل و اساتید میرزا حسن کرمانشاهی شهرت دارد و در منابع متعدد تکرار شده، اینست که او در تهران از محضر اساتید بزرگ زمان خود بهره برده است. در منابع معمولاً اساتید میرزا حسن در تهران را چهار فیلسوف برجستة مکتب تهران معرفی میکنند: آقا محمدرضا قمشهيي، آقا علی زنوزی، ابوالحسن جلوه و میرزا حسن نوری. بعنوان مثال آقا بزرگ تهرانی تصریح میکند که میرزا حسن مدتی ملازم آقا علی زنوزی و ابوالحسن جلوه بوده است (آقا بزرگ تهرانی، 1430: 13/ 373) همچنین صدوقی سها در کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر از همین چهار نفر بعنوان اساتید میرزا حسن نام برده است (صدوقی سها، 1381: 433) همچنین استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران که طبقات حکما را برشمرده، در طبقة سی و یکم در مورد میرزا حسن کرمانشاهی ميگويد:
میرزا حسن كرمانشاهی، معاصر اشكوری و شاگرد سه استاد مسلّم ياد شده (آقا علی حکیم، حکیم جلوه و محمدرضا قمشهای) است. او نیز شاگردان بسیاري تربیت كرده است و از اركان انتقال فلسفه به طبقات متأخرتر است. ميرزا در سال 1336 درگذشته است» (مطهری، 1390: 14/ 532).
منابع دیگری نیز بهمین مطلب اشاره كردهاند. ازجمله، نویسندة مقاله «مدارس قدیم تهران»، در ضمن معرفی مدرسة صدر و معرفی آقا محمدرضا قمشهای مینویسد:
از شاگردان او آقا میرزا حسن کرمانشاهی (ف.1336ق) است که پس از تحصیل علوم عقلی در محضر قمشهای و آقا علی مدرس زنوزی و جلوه و آقا میرزا حسن پسر ملا علی نوری، خود سری از سران حکمت شد و در مدرسه دانگی و سپهسالار قدیم تهران به تدریس این علوم پرداخت» (کسایی، 1377: 121).
کدیور نيز در مقالة «رسالة وجود رابطی آقا علی مدرس»، میرزا حسن را از شاگردان آقا علی میداند (کدیور، 1375: 28).
آنچه بيان شد مشهورترين روايتها و نقلقولها در مورد دوران تحصیل میرزا حسن و اساتید اوست، اما جزئیات مربوط به تحصیل و اساتید او، موضوعي است که نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد. چراکه مدت و کیفیت تحصیل میرزا حسن در حوزة تهران مشخص نیست، یعنی معلوم نیست که او در چه مدارسي مشغول تحصیل بوده و در مجلس درس هر استاد چه مدت حضور داشته یا چه کتابهایی را آموزش دیده است. در ادامه تلاش خواهيم كرد که جزئیات مربوط به دوران تحصیل میرزاحسن و اساتید او با تتبع و تأمل بیشتری بررسی كنيم.
دوران تحصیل در تهران
در این بخش سعی ميشود با توجه به دادههای موجود، جزئیات و چند و چون مربوط به دورة تحصیل میرزا حسن کرمانشاهی در تهران بررسی و واکاوی شود. از آنجایی که همة منابع و گزارشهایی که از میرزا حسن یاد كردهاند، به اتفاق، زمان مرگ وي را سال 1336 قمری دانستهاند و همچنانکه که صدوقی سها اشاره کرده، او در زمان وفات هشتاد تا نود سال داشته، تولد وي بین سال 1245 تا سال 1255 قمری بوده است (صدوقی سها، 1381: 437). اگر میانه این گمانهها را در نظر بگیریم باید مدت عمر میرزا حسن را حدود 85 سال و زمان تولد او را حدود سال 1250ق (برابر با حدود 1213 شمسی) لحاظ کنیم. متأسفانه معلوم نیست که میرزاحسن در چه سنی و در چه سالی به تهران مهاجرت كرده و همین مسئله، بررسي مسائل مربوط به تحصیل میرزا و اساتید او در تهران را دشوار ساخته است. اگر سن فراغت از مقدمات و مهاجرت میرزا حسن به تهران را حدود بیست سالگی وي در نظر بگیریم، ميرزا باید حدود سال1270 ق به تهران مهاجرت کرده باشد. هیچ گزارش یا نقلقولی مبنی بر مهاجرت میرزا حسن به قم، اصفهان، نجف در دست نیست و ظاهراً او بطور مستقیم کرمانشاه را بسوي تهران ترك كرده و در همانجا نيز ماندگار شده است.
علت مهاجرت میرزاحسن به تهران هم ميتواند بدليل علایق فلسفی او بوده باشد و هم بخاطر فراگیری سطوح، زيرا همچنانکه محققان علاقمند به پژوهش در حوزة مکتب تهران و مدارس آن گفتهاند، تهران در آن دوره از مرکزیت نسبی در آموزش مقدمات و سطوح حوزوی برخوردار بوده و بسیاری از طلاب، مقدمات و سطوح یا هر دو را در تهران میآموختند و آنگاه برای ادامه تحصیل به نجف سفر ميكردند (شیخ، 1397: 30). به هرحال، برای ما روشن نیست که میرزا حسن در بدو ورود به تهران به کدام مدرسه رفته و منقولات و اولیات از معقولات از چه کسانی فراگرفته است. با این وصف، در ادامه سعی خواهد شد که به مهمترین بخش از زندگی علمی میرزاحسن یعنی چند و چون و نحوة تحصیل او نزد اساتید چهارگانه که ـ به آنها اشاره شد ـ را بررسی کنیم.
اساتید میرزا حسن کرمانشاهی
همانطوركه در ابتدای این بخش گذشت، مشهور اینست که میرزا حسن فلسفه را در محضر چهار استاد معروف تهران (آقا محمدرضا قمشهای، آقا علی زنوزی، ابوالحسن جلوه و میرزا حسن نوری) آموخته است. در ادامه بنحوة تحصيل ميرزا نزد این اساتيد ميپردازيم.
1. آقا علی مدرس
آقا علی مدرس طهرانی (۱307ـ1234ق) معروف به حکیم مؤسس، فرزند ملا عبدالله زنوزی، یکی از حکمای چهارگانه حوزۀ فلسفی تهران است که در فلسفه، مشرب صدرایی دارد. البته در برخی از مسائل فلسفی ازجمله معاد جسمانی با ملاصدرا مخالفت کرده و در این زمینه دست به ابتکاراتی نیز زده که علت شهرت وی به حکیم مؤسس شده است. بدایع الحکم از مهمترین آثار فلسفی اوست. سایر آثار وی تحت عنوان مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرّس طهرانی گردآوری شده است. شرح حال و مقام فلسفی او موضوع بحث این نوشتار نیست؛ آنچه در اینجا باید مورد تأمل قرار گیرد اینست که آیا میرزا حسن در محضر درس ایشان بصورت مستمر و در مدت قابل توجهی حاضر بوده و اگر پاسخ مثبت باشد، نحوة این حضور چگونه بوده است؟
پاسخ به این پرسش منوط به بررسی چگونگی و زمان حضور حکیم زنوزی در تهران است. آقا علی بعد از فوت پدرش ملا عبدالله زنوزی در سال 1257 قمری برای ادامه تحصیل از تهران به اصفهان سفر كرد. او پنج سال در اصفهان و قزوین مشغول فراگیری دروس معقول بوده است و حدود سال 1262 به تهران باز میگردد. پس از برگشت به تهران ابتدا هفت سال در مدرسة قاسم خان (معروف به مادرشاه منسوب به مهد علیا مادر ناصرالدین شاه) مشغول تدريس فلسفه ميشود. از آنجایی که از یکسو، وقفنامه مدرسة قاسم خان که در آن، آقا علی بعنوان مدرس تعیین شده، مربوط به سال 1264 است و از سوی دیگر، بر اساس زندگينامة دستنوشت آقا علی، ميتوان گفت وي هفت سال در این مدرسه مشغول تدریس بوده است (کدیور، 1378: 1/ 32)، بنابرین زمان تدریس آقا علی در این مدرسه احتمالاً از سال 1264 تا 1271 بوده است.
برخی منابع بر این نکته تأكيد دارند که آقا علی مدرس بیست سال در مدرسة سپهسالار مشغول تدریس بوده است (کدیور، 1378: 1/ 33). از آنجایی که مدرسة سپهسالار جدید سال 1298 تأسيس شده و احتمالاً حدوداً در سال 1300 بصورت رسمی در آن تدریس آغاز شده و با توجه به اینکه آقا علی در سال 1307 دار فانی را وداع گفته، پس او در مجموع حدود هشت سال در سپهسالار جدید و حدود دوازه سال در سپهسالار قدیم مشغول تدریس بوه است. البته این احتمال نيز بعید نیست که بیست سال تدریس آقا علی در مدرسة سپهسالار مربوط به همان مدرسة سپهسالار قدیم باشد و البته پس از تأسيس مدرسة سپهسالار جدید نیز همچنان در آنجا مشغول تدریس بوده باشد. زيرا برخی منابع اینگونه گزارش كردهاند که آقا علی بعد از تدریس در مدرسة قاسم خان چند سالی در خانه خود مشغول تدریس شده تا اینکه در سال 1281 وارد مدرس مدرسه سپهسالار قدیم ميشود و بیست سال در این مدرسه تدریس ميكند (طارمی، 1377ب: 2). با وجود اين، سالهای تدریس آقا علی مدرس در مدارس و حوزههای تهران به اجمال به شرح زیر بوده است:
1) تدریس در مدرسة قاسم خان به مدت هفت سال و احتمالاً بین سالهای 1262 تا 1271.
2) تدریس در منزل شخصی خود که مدت زمان آن مشخص نیست. بین سالهای 1272 تا 1282.
3) تدریس در مدرسة سپهسالار قدیم (مدرسه میرزا محمد خان سپهسالار). حدوداً از سال 1281 تا 1299.
4) تدریس در مدرسة سپهسالار جدید. از حدود سال 1300 تا سال وفات او در 1307ق.
اینکه میرزا حسن کرمانشاهی در کدام یک از این مدارس در جلسات درس آقا علی مدرس شرکت ميكرده، مشخص نیست. از آنجایی که سال ورود میرزا حسن به تهران بطور دقیق روشن نیست، اگر سال ورود او را حدود بیست سالگی میرزا یعنی حدود سال1270 قمری بدانیم و شاگردی میرزا حسن در محضر آقای علی را قطعی تلقي كنيم، میرزا حسن در مدرسة قاسم خان در مجلس درس آقا علی حضور نداشته است و احتمالاً حضور او بعنوان شاگرد یا به دوران تدریس آقا علی در منزل شخصی بازگردد یا به سالهای اولیة تدریس آقا علی در مدرسة سپهسالار قدیم.
بسیار بعید است که میرزا حسن در مدرسة سپهسالار جدید همچنان در مجلس درس آقا علی در مقام شاگرد حاضر شده باشد زيرا اولاً، سن او در آغاز کار مدرسة سپهسالار جدید حدود پنجاه سال بوده و ثانیاً، گزارشهایی وجود دارد که او در مدرسه سپهسالار قدیم به مقام مدرّسی رسیده و در این مدرسه مشغول تدریس معقولات بوده است. ازجمله آقا میرزا اسدالله گلپایگانی مینویسد:
فخر الحکما آقا میرزا حسن کرمانشاهی ساکن تهران، شاگرد آقا علی مدرس... در مدرسة سپهسالار قدیم، شفا و اسفار و شرح اشارات میگفت. آدم نیکی است. نگارنده چندی از او استفاده نموده از معمرین حکمای این عصر است سلمه الله (ایزدگشسب، 1345: 99).
همچنین نویسنده کتاب مکتب حکمی تهران در مورد مدّرسان مدرسه سپهسالار قدیم اینگونه آورده که مدرس معروف این مدرسه آقا علی زنوزی بوده است که از بدو تأسيس تا زمان مرگ به مدت بیست سال در اين مدرسه تدریس نموده، شیخ حیدر نهاوندی و شیخ غلامعلی شیرازی و میرزا حسن کرمانشاهی از دیگر استادان این مدرسه بودهاند (شیخ، 1397: 25). به هر حال، مشهور اینست که آقا علی مدرس یکی از اساتید میرزا حسن بوده است، اما در بررسی سالهای حضور میرزا حسن و آقا علی مدرس در تهران نکاتی ديده ميشود که ارتباط این دو حکیم در قالب استاد و شاگرد را بمعنای واقعی و مصطلح کلمه مورد تردید و تأمل قرار ميدهد:
نکتة نخست: از آنجاکه بنا بر توضیحات بالا، شاگردی میرزا حسن در مجلس درس آقا علی مربوط به دوره تدریس وي در سپهسالار قدیم است، میرزا حسن هنگام تحصیل در محضر آقا علی حدوداً سی سال داشته و حتماً مقدمات و سطوح را گذرانده و با توجه به اینکه میرزا در همین مدرسه به مقام استادی رسیده، اگر برای آقای علی در حکم شاگرد بوده باشد، حتماً جزو شاگردان خاص وی بوده است. اما تحقيقها و پژوهشهايي که در مورد زندگی آقای علی مدرس وجود دارد و شاگردان او را معرفی نموده، نهتنها از میرزا حسن بعنوان شاگرد خاص و ممتاز آقا علي ياد نکرده، بلکه حتی گاهی اسم او را در فهرست شاگردان زنوزی ذکر نکردهاند. بعنوان مثال صدوقی سها در کتاب تاریخ حکمای متأخر در بيان شاگردان آقا علی مدرس از چهل و چهار نفر نام میبرد كه در آنها اسمي از میرزا حسن بعنوان شاگرد بمیان نياورده است.
نکتة دوم: موضوع اختلاف سنی میان این دو حکیم است. از آنجا که سال تولد آقا علی زنوزی 1234 بوده است اگر سال تولد میرزا حسن را 1245 یا 1250 بدانیم، اختلاف سنی این استاد و شاگرد حدود 11تا16 سال خواهد بود. با توجه به اینکه میرزا حسن خیلی زود به مقام استادی رسیده، بعید است که در بلند مدت و بمعنای مصطلح کلمه شاگرد درس آقا علی بوده و کتابهایی را نزد ایشان از اول تا آخر خوانده باشد. بنابرین بعید نیست که واقعیت امر اين باشد که حضور میرزا حسن در مجلس درس آقا علی مدرس، کوتاه مدت و حتی بنوعی برای رفع اشکال و تعمیق مطالب بوده باشد.
2. ابوالحسن جلوه
سید ابوالحسن طباطبایی، معروف به حکیم جلوه (۱314 ـ 1238ق) یکی دیگر از حکمای اربعه تهران است. وی از فلاسفة بزرگ معاصر ایران است که بیشتر به حکمت مشاء تمایل داشته است.
در بخش «دوران تحصیل میرزا حسن در تهران» گفته شد که ابوالحسن جلوه یکی از چهار استاد وی بوده است. حتی برخی همچون استاد همایی معتقدند که بهترین شاگرد آقا محمدرضا قمشهای، جهانگیر خان قشقائی اصفهانی و میرزا هاشم اشکوری بوده است. و بهترین شاگردان جلوه در طهران میرزا حسن کرمانشاهی و آقا علی مدرس مدرسة سپهسالار بودهاند (همایی، 1346: 287). البته سخن همایی در مورد اینکه آقا علی شاگرد حکیم جلوه بودهاند، صحيح نیست.
حکیم جلوه در سال 1238 قمری در اصفهان بدنیا آمد و در سال 1273 در سن 35 سالگی بدلیل نارضایتی از اصفهان به تهران مهاجرت كرده و بمدت چهل و یک سال تا سال وفاتش در مدرسه دارالشفاء مشغول تدریس و زندگی بوده است. ظاهراً او زن و فرزندی نداشته است و حجره این مدرسه، محل زندگی او بوده است (طارمی، 1377الف: 6؛ شیخ، 1397: 22). آغاز تدریس او در مدرسة دارالشفاء سال 1284 قمری بوده است. جلوه به تدریس و تعلیم آثار ملاصدرا میپرداخته ولی علاقة اصلی وي فلسفة ابنسینا و مکتب مشاء بوده است (نصر، 1385: 31) از آنجایی که میرزا حسن در حکمت مشاء مهارت و شهرت داشته و حکیم جلوه نیز مشی و علایق مشائی داشته است، ممکن است اين شبهه پيش بيايد که علاقه و اشتهار میرزا حسن کرمانشاهی به فلسفه مشائی تحت تأثیر حکیم جلوه بوده است. اما چند نکته دربارة رابطه استاد ـ شاگردی حکیم جلوه و میرزا حسن کرمانشاهی محل تأمل است:
1) حکیم جلوه از اساتید مشهور مکتب تهران است؛ همچنین میرزا حسن کرمانشاهی در زمان خود نه تنها گمنام نبوده، بلکه در مدارس علمی، فردی شناخته شده بوده است. اما با وجود اين، هیچ گزارش دقیق یا جزيی دربارة اینکه میرزاحسن در کدام مدرسه و چه مدت در كلاسهای درس حکیم جلوه شرکت میکرده یا چه کتابهایی را نزد او خوانده بدست ما نرسیده است. همچنین هیچ گزارش یا حکایتی در مورد مناسبات و نسبت این دو حکیم در دست نيست، حتی صدوقی سها در کتاب تاریخ حکمای متأخر در شرح حال جلوه، نام 86 نفر از شاگردان او را بر شمرده، اما اسمي از میرزا حسن کرمانشاهی بمیان نياورده است. همچنین در شرح حال حکیم جلوه گرچه گفته ميشود که پس از او میرزا حسن مدرس مدرسه سپهسالار شد، اما از میرزا بعنوان شاگرد ممتاز و حتی یکی از شاگردان ممتاز او سخني نرفته است. این مسائل ميتواند به نفع این دیدگاه تلقی گردد که میرزا حسن بصورت مستمر و طولانیمدت و بعنوان شاگرد بمعنای دقیق و مصطلح کلمه در جلسات درس حکیم جلوه حاضر نبوده است.
2) اختلاف سنی میرزا حسن با حکیم جلوه حدود ده سال است. گرچه این نکته بتنهایی دلیلي بر استبعاد رابطة استاد ـ شاگردی میان این دو حکیم نیست، اما از آنجاییکه حکیم کرمانشاهی خیلی زود به مقام مدرسی در مدارس مختلف تهران رسیده است، بايد میرزا همزمان که در جلسات حکیم جلوه شرکت میکرده، مدرس هم بوده باشد و این مسئله، استفادة میرزا حسن از جلسات حکیم جلوه را بعنوان شاگرد رسمی، مورد تردید قرار میدهد.
3) جلوه ناقد فلسفة صدرایی بوده، اما نگاه میرزا حسن به فلسفة صدرایی نهتنها نقادانه نبوده، بلکه او بر اين باور بوده که حکیم جلوه در فهم برخی از مباحث ملاصدرا حیران بوده است. این نکته نشان ميدهد که میرزاحسن در جلسات درس حکیم جلوه حضور داشته، اما بلحاظ علمی در مقام یک شاگرد مرسوم نبوده، بلکه شاگردي بوده كه احساس میکرده که درستی نقدهای حکیم جلوه بر آراء ملاصدرا محل تردید و نقد است، یعنی میرزا حسن در مقامی بوده که ميتوانسته در مباحث فلسفی نسبت به جلوه مستقل الرأی باشد.
3. آقا محمدرضا قمشهای
حکیم میرزا محمدرضا قمشهای (۱306ـ۱241ق) از حکما و عرفای شیعه قرن سیزدهم و یکی دیگر از حکمای اربعه مکتب فلسفی تهران است. او در سال 1294 قمري از اصفهان به تهران مهاجرت نمود و در مدرسة صدر مشغول تدریس شد. از او تأليفات بسیاری برجای مانده است (صدوقی سها، 1381: 265؛ شیخ، 1397: 22). شرح تفصیلی احوال و فعاليتهای او در کتاب مجموعه آثار حكیم صهبا در بخش «زندگینامة عارف الهی آقا محمدرضا قمشهای» در دسترس است.
از حکیم آقا محمدرضا قمشهای بعنوان یکی از اساتید میرزا حسن کرمانشاهی، نام برده شده است. صدوقی سها از استاد خود، ابوالحسن قزوینی نقل میکند که میرزا حسن مدتی زینتبخش مجلس تحقیق آقا محمدرضا قمشهای بوده است (صدوقی سها، 1381: 432). همچنین نویسندة کتاب تاریخ حکمی تهران، هنگام معرفی شاگردان آقا محمدرضا قمشهای، از میرزا حسن کرمانشاهی نیز یاد كرده است (شیخ، 1397: 146). سیدحسین نصر نیز در بیان حالات آقامحمدرضا قمشهای، میرزا حسن را جزو شاگردان او معرفی میکند (نصر، 1385: 31). اما با اینهمه، در مورد اینکه میرزا حسن در کدام مدرسه و چه مدت در مجلس درس حکیم قمشهای حاضر شده و یا چه کتابهایی را نزد وی آموخته، چيزي در دست نیست. احتمالاً میرزا حسن در مدرسه صدر در جلسات درس حکیم قمشهای شرکت میکرده، زيرا محل تدریس حکیم قمشهای مدرسة صدر بوده و میرزا حسن نیز در این مدرسه حضور داشته است، به این قرینه که محمدتقی آملی در سنین پیری میرزاحسن، در همین مدرسه در مجلس درس او شرکت کرده است.
اما در مورد سایر جزئیات، نهتنها گزارشی در دست نیست، بلکه شواهد و تحلیلهای قابل تأملی وجود دارد که نشان ميدهد که نسبت و ارتباط حکیم قمشهای و حکیم کرمانشاهی بصورت استاد و شاگردی مصطلح نبوده است و احتمالاً میرزا حسن مدتی بسیار کوتاه یا برای پرسش و پاسخ یا تعمیق مطالب در مجلس درس حکیم قمشهای حاضر میشده است؛ گرچه این تشکیک در مورد آقا علی مدرس و حکیم جلوه نيز تا حدودی وجود دارد، اما در مورد حکیم قمشهای این تردید و تشکیک بسیار جدّیتر است.
4. آقا میرزا حسن نوری
میرزا محمدحسن فرزند آخوند ملاعلی نوری، از علما و حکمای قرن سیزدهم هجری، جامع معقول و منقول و از افاضل مدرسین حکمت، در اصفهان بدنیا آمد و نزد پدر خود و سایر علمای اصفهان به تحصیل پرداخته و سپس مشغول تدریس شد. او در زمان صدارت میرزا آقاخان نوری (بین سالهای ۱۲۶۸ تا ۱۲۷۵ق) به تهران مهاجرت كرده و مورد تکریم میرزا آقاخان قرار گرفت.
در معرفی و شرح حال میرزا حسن کرمانشاهی، از آقا میرزا حسن نوری بعنوان یکی از اساتید وي نام برده ميشود. بعنوان مثال صدوقی سها از علیاکبر دانا سرشت و او از آقا ضیاء دری نقل میکند که میرزا حسن کرمانشاهی از شاگردان آقا میرزا حسن نوری فرزند آخوند ملا علی نوری بوده که در مدرسة مروی تدریس میكرده است (صدوقی سها، 1381: 432). همچنین سیدجلالالدین آشتیانی مینویسد: «از قراری که استادم آقا میرزا احمد آشتیانی میفرمود، آقا میرزا حسن کرمانشاهی مدتی به درس حکیم متأله، آقا میرزا حسن نوری، حاضر میشده است» (آشتیانی، 1375الف: ۳۲). همچنین آشتیانی ضمن شرح حال سیدمحمدکاظم عصار و اشاره به اساتید او مینویسد:
آقا میرزا حسن مدتی نزد میرزا محمد حسن فرزند بزرگ آخوند نوری در تهران تحصیل نمود و کتب صدرالمتألهین را از آقا میرزا محمد حسن که در سن نزدیک به کهولت بسر میبرد، فرا گرفت (آشتیانی، 1376الف: 160).
از آنجایی که سال وفات میرزا محمدحسن نوری معلوم نیست و ما نمیدانیم که وي چه مدت در تهران و در چه مدارسی تدریس ميكرده، نمیتوانیم تحليلي دقیق در مورد چند و چون شرکت میرزا حسن کرمانشاهی در جلسات درس ميرزا حسن نوري ارائه دهيم. اما دو نکته ما را در این مسئله که میرزا حسن کرمانشاهی بصورت مستمر و به مدت نسبتاً طولانی در جلسات درس میرزا حسن نوری شرکت میکرده و رابطة او با این استاد رابطة استاد ـ شاگردی بمعنای مصطلح کلمه بوده، مردد ميسازد:
نخست اینکه، هنگام ذکر شاگردان او معمولاً از میرزا حسن کرمانشاهی نامي برده نميشود، بلکه معمولاً شاگردان وي را بزرگانی همچون آقاعلی مدرس زنوزی، ملاحیدر صبّاغ لنجانی، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعبدالجواد خراسانی، حاج ملااسماعیل حکیم درکوشکی و آقامحمدرضا قمشهای معرفی میکنند.
دوم اینکه، حضور میرزا حسن نوری در تهران در دوران تقريباً کهولت وي بوده، بنابرين بنظر ميرسد مجلس درس او احتمالاً برای مبتدیان نبوده است؛ اسامی شاگردان او نیز دلالت بر همین مسئله دارد، چراكه شاگردان وي همه از بزرگان حوزة تهران بودهاند، اما ورود میرزا حسن کرمانشاهی به تهران تقريباً همزمان با ورود میرزا حسن نوری به تهران بوده (یعنی حدود سال 1270 قمری) و بعید است که میرزا توانسته باشد در بدو ورود به تهران در این مجلس درس حاضر و به مدت طولاني در جمع شاگردان میرزا حسن نوری حاضر شده باشد. البته این سخن به معنای این نیست که میرزا حسن کرمانشاهی در جلسات درس این استاد حضور نداشته و از او بهره نگرفته، بلکه سخن دربارة مدت حضور و کیفیت بهرهگیری وي از این استاد والا مقام است.
در مورد دوران تحصیل میرزا حسن کرمانشاهی در تهران شهرت دارد اینست که میرزاحسن فلسفه را از طریق شرکت در مجلس درس چهار استاد مشهور زمانة خود که به آنها اشاره شد،آموخته است. اما شواهد و تحلیلهایی که در بخش پیشین گذشت، این رأی مشهور را محل تأمل و تردید قرار ميدهد و این احتمال را مطرح ميسازد که میرزا حسن کرمانشاهی فلسفه را بیشتر بصورت خودخوان فرا گرفته باشد و حضور او در مجالس درس این بزرگان به مدت طولانی و مستمر نبوده و رابطة میرزاحسن با این بزرگان رابطة استاد شاگردی بمعنای واقعی و مصطلح کلمه نبوده بلکه ماجرا اینگونه بوده باشد که میرزاحسن در پیمودن طریق حکمت بموازات شرکت در دروس این اساتید مطالعات شخصی نيز داشته است و بيشتر وقت خود در فراگیر فلسفه را در همین راه صرف كرده است.
مهمترین شاهد بر این مدعا و فرضیه، همان جزئیات مربوط به دوران تحصیل میرزا حسن در تهران است. شواهد و تحلیلهای قابل تأملی وجود دارد که نشان ميدهد که رابطة میرزا حسن با بزرگانی که در مقام استاد او هستند، رابطه استاد ـ شاگردی بمعنای واقعی و مصطلح کلمه نیست و این تشکیک تقريباً در مورد همة اساتید وي صادق بوده و مختص به یک استاد نیست. اگر میرزا حسن مسیر تحصیل را بصورت استاد ـ شاگردی و بطور مستمر در محضر این اساتید آموخته باشد باید در گزارشهاي مختلف دربارة نسبت وي با اساتیدش اطلاعات بیشتری به ما میرسید و در صورتيكه چنین نیست.
برخی از شاگردان میرزا
نقطة قوت زندگی علمی حکیم میرزا حسن کرمانشاهی، شاگردپروری اوست، بگونهيي که اکثر بزرگان فلسفه در ایران با واسطه شاگردان وی محسوب میشوند و او حلقة انتقال فلسفه به زمانة ما بوده است. سیدجلالالدین آشتیانی در مقدمه کتاب مجموعه آثار سیدمحمدکاظم عصار به شاگردپرور بودن میرزا حسن اینگونه اشاره كرده است: «اغلب اساتید نامدار و دانشمندان دورة اخیر، حوزة تدریس او را درک کردهاند» (عصار، 1376: 3). مهمترین پژوهشی که توانسته شاگردان مستقیم میرزاحسن در فلسفه را احصا کند، کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر تألیف منوچهر صدوقی سها است. او در این کتاب نام سی و دو نفر از شاگردان میرزا را با ذکر منبع برشمرده که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد و البته سعی شده که یافتههای جدید در این حوزه نیز مطرح و بررسی شود. برخی از شاگردان میرزاحسن که مؤلف کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر از آنها نام برده، عبارتند از:
1. استادنا الاقدم جناب آقا بزرگ حکیم شهیدی رضوی (قدس سره)
2. سید الحکیم السید ابوالحسن القزوینی طاب ثراه کما حدثنی به بنفسه فی 9 بهمن 1350
3. شیخ الرئیس ابوالحسن میرزای قاجار حیرت
4. قدوة الحکماء المتألهین آقای آقا میرزا احمد آشتیانی
5. آقای آقا احمد بن هادی بن محمود بن آقا محمد علی کرمانشاهی
6. آقای شیخ اسدالله ایزدگشسب گلپایگانی (ناصر علی) از مشایخ نعمة اللهیه علی ما قال نفسه
7. آقا میرزا حبیب الله ذوالفنون عراقی ریاضی
8. آقا میرزا حسن شرف الملک فلسفی پور برومند استاد الاساتید آقا علی مدرس
9. الحجة الآیه السید حسین بن السید محمود القمی الطباطبائی
10. آقا شیخ حسین بن هادی رانکوهی لنگرودی
میرزا حسن کرمانشاهی حدود نیم قرن مشغول تدریس معقولات بوده است؛ از جمله تدریس در مدرسه سپهسالار قدیم از حدود 1285 تا آخر عمرش یعنی سال 1336. تدریس او منحصر در یک مدرسه نبوده، بلکه در مدارسي متعدد (ازجمله: مدرسه دانگی، مدرسه منیریه یا سیدنصرالدین1، سپهسالار قدیم و سپهسالار جدید) تدریس ميكرده است. بنابرين شاگردان این حکیم فاضل منحصر در آنچه صدوقی سها بيان كرده، نیست و حتماً تعداد بسیاري از طالبان علم در مجلس درس این حکیم شرکت ميكردند که نام برخی از آنها از قلم افتاده و برخی نيز به مدارج عالیتر نرسیدهاند، بهمين دليل نامشان در تاریخ نيامده است. طبق تحقیقات و جستجوهایی که نگارنده انجام داده، شاگردان مشهور میرزا منحصر در آنچه صدوقی سها بيان كرده نیست و افراد مشهور دیگری نیز هستند که از جمله آنها میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
1. آقا بزرگ تهرانی: سیدجلالالدين آشتیانی در معرفی او تصریح ميدارد که آقا بزرگ علاوه بر اساتید مشهد، مدتها در تهران در حوزة درس آقا میرزا هاشم اشکوری و آقا میرزا حسن کرمانشاهی حاضر شده است (آشتیانی، 1360ب: 148؛ همو، 1347: 32).
2. سیدمحمد تفرشی قمی: آقا بزرگ تهرانی در معرفی او مینویسد:
هو السید محمد بن السید حسین بن ابی الحسن الحسینی التفریشی الوزوائی القمی؛ عالم و فاضل. ولد بقم حدود سنه 1279. تتلمذ علی الحاج آغاخوند ملا غلام رضا و المیرزا الآشتیانی و میرزا حسن الکرمانشاهی و میرزا جلوه (آقا بزرگ تهرانی، 1388: 5/ 196).
3. ميرزا محمد على خان تهرانى
4. حکیم متأله، آقا سید حسین بادکوبهای: از علمای شیعه در قرن چهاردهم و از مدرسان معروف فلسفه در حوزة نجف بود. علامه طباطبایی و آیتالله خویی از شاگردان او هستند. سیدجلالالدين آشتیانی در شرح حال علامه طباطبایی، سیدحسین بادکوبهای را بعنوان يكي از اساتيد او معرفی میکند و در معرفی این استاد مینویسد:
حکیم متأله آقا سیدحسین بادکوبهای از اساتید علوم مختلف عقلی و خود از تلامیذ اساتید طهران مرحوم جلوه و آقا میرزا هاشم رشتی و آقا میرزا حسن کرمانشاهی بودند (آشتیانی، 1347الف: 49؛ گلی زاوره، 1375: 39).
از آنجایی که بادکوبهای در مدرسه صدر تهران مشغول فراگیری علوم معقول بوده، ممکن است در همین مدرسه در مجلس درس میرزا حسن شرکت کرده باشد.
5. استاد محمد سنگلجی: روحانی، فقیه، حقوقدان و استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران، برادر شریعت سنگلجی مشهور یعنی آقا شیخ رضا قلی نوری مشهور به شریعت سنگلجی است.
آثار و تأليفات حکیم میرزا حسن کرمانشاهی
میرزا حسن فیلسوفی شاگردپرور بوده و بیشتر وقت خود را در همین راه صرف كرده اما با وجود اين، وي صاحب تأليفاتی نیز بوده که نشان ميدهد جایگاه ایشان در تاریخ فلسفة این سرزمین، صرفاً بعنوان یک مدرس ماهر و حلقة انتقال سنت فلسفی به نسلهای پس از خود نیست. تأليفات وي عبارتند از:
1) تعلیقات بر طبیعیات و الهیات شفا
2)حواشی بر کتاب اسفار
3) شرح اشارات
4) شرح شفا
تقريباً بيشتر منابع مشهوری که به زندگی میرزا حسن کرمانشاهی پرداختهاند و میتوان به گزارشهای آنها اعتماد نمود، آثار فوق را جزو آثار میرزاحسن ميدانند (صدوقی سها، 1381: 43؛ آقا بزرگ تهرانی، 1372: 2/ 427؛ آشتیانی، 1360الف: 11).
5) قصیدهيي بلند در مدح امام حسین(ع): متأسفانه این قصیده مانند دیگر آثار میرزاحسن چاپ نشده و در کتابخانه آیتالله گلپایگانی (در قم) در قسمت آثار خطی و در ضمیمه دیوان ملا پریشان موجود است. این قصیده بزبان فارسی سروده شده و ۲۰۱ بیت و ۱۵ صفحه دستنویس است، آغاز قصیده چنین است:
ای خون تو را غیر خدا هیچ بهانه |
| وی رحمت حق را به همه خلق بهانه |
ظاهراً قسمتي از ابیات این قصیده بزبان عربی است. نمونهيي از ابیات عربى آن چنین است:
ماالکعبه فى العشق، سوى حضرتک القدس |
| از نام تو صد نامه برند اهل فطانه |
6) اجوبة المسائل: محققانی که در مورد میرزا حسن کرمانشاهی تحقيق كردهاند یا گزارشهایی از وجوه مختلف زندگی او بيان نمودهاند، به این اثر اشاره نكردهاند. نگارنده در حین انجام پژوهش حاضر و جستجوی مفصل براي پیدا کردن مطالب در مورد ميرزا حسن، بصورت اتفاقی به این اثر برخورده است. این اثر نیز بصورت مستقل چاپ نشده، بلکه در ضمن رسالههای دیگر قرار گرفته و يكي از كارهاي شیخ محمدباقر القهی الاصبهانی (که از بزرگان شیخیه بوده است)، گردآوری اجوبة المسائل است. «أجوبه مسائل میرزا محمد حسن الکرمانشاهی» نام يكي از اين رسالههاست (حسینی اشکوری، 1393: 1/ 347). ظاهراً آثار شیخ محمدباقر به فارسی و عربی گردآوری شده و ممکن است رسالة میرزا حسن نيز در ضمن آنها موجود باشد.
گسترة مهارتی و دانشی میرزا حسن کرمانشاهی
میرزا حسن کرمانشاهی حکیمی ذوالفنون بوده که در شاخههای مختلف علوم ازجمله الهیات و فلسفه تبحر داشته، بگونهيي که بحق شایسته عنوان علامه است. گرچه عمده علاقه و مهارت میرزاحسن در تدریس، مربوط به تدریس فلسفة مشاء و نیز آثار ملاصدرا بوده، اما بر اساس گزارشهایی که از شاگردان وی و مجالس درس او بدست ما رسیده، وی در تدریس منطق، کلام، فلسفه مشاء، فلسفه ملاصدرا، عرفان، طب و ریاضیات قدیم متبحر و توانمند بوده است. این گسترة دانشی و این حد از جامعیت در علوم، میرزا حسن را از معاصران خود متمایز ميسازد زيرا هرچند اساتید میرزاحسن کرمانشاهی نیز فیلسوفاني جامع بودهاند اما با توجه به توانایی میرزا حسن در تدریس طب و طبیعیات و ریاضیات، میتوان ادعا نمود که کمتر استادی در عصر او اینچنین در شعب مختلف علوم فلسفی و الهی جامع و توانمند بوده است. منوچهر صدوقی سها در کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر به جامع بودن میرزا حسن کرمانشاهی تصریح كرده و مینویسد:
حق حقیق به تحقیق بدین مقام این است که گفته شود که جناب میرزای کرمانشاهی به عین جامعیت مشارب گوناگون فلسفی و تضلع به جمله آن، چندان متمایل به مشرب مشاء میبوده است که به حذاقت در آن نامبردار گردیده است و العلم عنده وحده (صدوقی سها، 1381: 435).
سیدجلالالدین آشتیانی نيز در معرفی اساتید سیدمحمدکاظم عصار ميگويد که میرزا حسن در جمیع فنون و معارف الهی و اقسام فلسفه، استادِ مسلم بود. اصل عبارت ایشان چنین است:
آقا میرزا حسن در جمیع فنون معارف الهیه و انواع و اقسام از مشاء و اشراق و عرفان و طب و اقسام ریاضی استاد مسلم بود ولی در حکمت مشاء و کلمات شیخ الرئیس بر جمیع معاصران خود ترجیح داشت و انواع و اقسام کتب را تدریس مینمود (آشتیانی، 1347ب: 953).
همانطوركه آشتياني اشاره كرده میرزا حسن علاوه بر فلسفه در طب، طبیعیات و ریاضیات نیز صاحب مهارت بوده است. سید حسین نصر نیز او را بعنوان کسی که متخصص تدریس فلسفه مشائی، ریاضیات و طب بوده، معرفی میکند (نصر، 1385: 31).
از شواهد دال بر جامعیت میرزا حسن کرمانشاهی اینست که در عین حال که او در فلسفة مشائی در میان معاصران خود شهرت داشته، بر فلسفة ملاصدرا نيز كاملاً مسلط بوده است و توانایی او بر فهم و تدریس کتب ملاصدرا به اندازهيي است که هم از عهدة تدریس مشکلترین قسمتهای کتاب اسفار برمیآید و هم شاگردان و جویندگان فلسفه، ترجیح ميدادند که فلسفة ملاصدرا را از محضر این حکیم بیاموزند. سيدجلالالدين آشتيانى در شرح مقدمه قیصری ميگويد:
همة اساتيد عصر اقرار داشتند كه معاصران مرحوم آقا ميرزا حسن، مباحث نفس اسفار و امور عامه اين كتاب و كتب مشائيه را نميتوانند مانند وى تدريس كنند (آشتیانی، 1375الف: 37).
در مباحث بعدي در مورد مشرب فلسفی میرزا و نسبت او با فلسفة مشاء و حکمت متعالیه با تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت.
نکته قابل تأمل دیگر دربارة گسترة دانشی میرزا حسن اینست که او در عین حال که علاقة خاص به فلسفه داشته و توانایی و شهرت او در همین راستا بوده، نهتنها عرفان ستيز نبوده، بلکه عرفان برای او به اندازهيي اهمیت داشت که توانسته به مقام تدریس کتب عرفانی برسد، بگونهيي که آشتیانی معتقد است که میرزا در عرفان به سبک محییالدین و پيروان او صاحب حظی وافر بود (همو، 1372: 72). در ضمن گزارشهایی وجود دارد که نشان ميدهد او کتب عرفانی را نیز تدریس ميكرده است، از جمله سیدجلالالدین از حاج شیخ مهدی امیرکلاهی نقل میکند که ایشان فرمود من با چند نفر از دوستان مقدمه قیصری را خدمت میرزای کرمانشاهی قرائت کردیم؛ ایشان عبارات را خوب تقریر میکرد (همو، 1376الف: 159).
نکتة دیگر اینست که میرزا در کنار تدریس کتب فلسفی، به تدریس کتب کلامی نیز مشغول بوده است و این صرفاً مربوط به دوران آغازین تدریس وی نبوده، بلکه در اواخر عمر نیز به تدریس کتب کلامی اشتغال داشته است. شاهد بر این مطلب، حاشیه آیتالله سیدابوالحسن قزوینی بر کتاب شوارق الالهام است. در حاشیه صفحه 47 کتاب شوارق به خط آن حکیم بزرگوار مرقوم است که «کذا سمعت عن استذنا الحکیم الفیلسوف دام ظله العالی فی بعض تقریراته فی الدرس» و در تعیین این استاد میگوید «و هو مولانا المیرزا حسن الکرمانشاهی مد ظله» (محقق، 1395: 23).
عمق اندیشه و قدرت تحلیل میرزا حسن کرمانشاهی
جایگاه و مقام علمی میرزا حسن در فلسفه و الهیات، صرفاً بدليل گسترة اطلاعات و مهارت او در شعب مختلف علوم فلسفی و الهیاتی نیست، بلکه او فیلسوفی صاحب دقتنظر، عمق اندیشه و توانایی تحلیل است، بگونهيي که شیخ آقا بزرگ تهرانی در معرفی او از تعبیر «من افاضل الحکماء و اکابر الفلاسفه» بهره ميبرد که نشان از مقام بلند این حکیم در نظر اوست (آقا بزرگ تهرانی، 1430: 13/ 373). سیدجلالالدين آشتیانی در معرفی میرزا حسن از تعبیر «مرحوم آقا ميرزا حسن كرمانشاهى در جميع فنون حكمى فريد عصر و وحيد دهر خود بود» استفاده كرده است (آشتیانی، 1378ب: 1/ 289) و آیتالله محمدتقی آملی در بیان اینکه در معقولات شاگرد میرزا حسن بوده، از میرزا با عنوان «مرحوم خلد مکان رضوان آشیان العارف بالله و العالم الماهر فی الحکمة المتعالیة و طریقه المشاء المیرزا حسن الکرمانشاهی نور الله تربته» (همو، 1345: 54) یاد كرده است.
بهترین شاهد بر این مدعا که میرزا حسن صاحب عمق اندیشه و از سرآمدان عصر خود بوده، این سخن سیدجلالالدین آشتیانی است که میرزا را جامعترین فیلسوف بعد از حکمای اربعه تهران معرفی نموده است (همو، 1360ب: 128).
شاهد دیگری که دال بر عمق اندیشه و قدرت تحلیل میرزا حسن کرمانشاهی است و نشان ميدهد که نسبت میرزا با میراث فلسفی، صرفاً مقام شارح و مدرس نبوده، مطلبی است که علامه شعرانی در بحث حرکت بيان میکند. علامه در ترجمه و شرح در بحث اینکه در حرکت آنگاه که مسافت دارای زاویه باشد یا حرکت اختلافی باشد ـیعنی پس از رسیدن به مقصد دوباره برگرددـ میان دو حرکت سکون تخلل مییابد، پس از توضیحاتی، شبههيي را مطرح میکند و راهحل خود را برای پاسخ به این شبهه از راهحل ملاصدرا بهتر میداند و در تأیید سخن خود ميگويد که:
در حاشيه شفا از استاد بزرگوار، مرحوم ميرزا حسن كرمانشاهى قدس سرّه پس از نقل قول صدرالمتألهين كه ميفرمود «ريگ سكون ذاتى دارد بين دو حركت صعود و هبوط و حركت بالعرض ممكن است مانند كشتىسواران ذاتاً ساكن باشند و متحرك بالعرض» نقل كردهاند كه خود (یعنی میرزا حسن) آن را نپسنديد و آن وجه كه ما (ظاهراً یعنی شعرانی) گفتيم بعبارت كلى و اعم اولى است (شعرانی، 1372: 1/ 377).
مشرب فلسفی میرزا حسن کرمانشاهی؛ صدرايی یا مشائی؟
ميرزا حسن كرمانشاهي فیلسوفي جامع است که به تعبیر سيدجلالالدين آشتیانی در جمیع فنون معارف الهیه و انواع و اقسام فلسفة مشاء و اشراق و عرفان و طب و اقسام ریاضی استاد مسلم بوده است، اما در مورد اینکه آیا مشرب فلسفی میرزا حسن، مشائی است یا صدرایی، بین منوچهر صدوقی سها و سيدجلالالدين آشتیانی ـکه در میان معاصرین، بیشترین شناخت را از میرزا حسن کرمانشاهی دارندـ اختلاف نظر وجود دارد. البته باید توجه داشت که اختلاف نظر هر دو استاد در این نیست که آیا میرزا حسن در تدریس کتب ملاصدرا مهارت داشته است یا نه، زيرا هر دو متفق القولاند که میرزا حسن در تدریس فلسفه صدرايی توانا بوده است. بنابرين موضع اصلی اختلاف آنها در واقع در اینست که آیا میرزا حسن در فلسفه مشرب مشائی داشته و فلسفة ابنسینا را برتر میدانسته یا فلسفة صدرایی را؟
ظاهراً پاسخ صدوقی سها به پرسش بالا اینست که باید مشرب فلسفی میرزا حسن را مشائی بدانیم. او میرزا حسن را فیلسوف مشائی مینامد و از او بعنوان خاتم الحکماء المشائین یاد میکند. روشن است که وقتی فیلسوفی را مشائی مینامیم به این معنا نیست که او در تدریس حکمت مشاء توانمند است، بلکه به این معناست که مکتب فلسفی برتر نزد او فلسفة مشائی است. بهتر است که توضیح و تفصیل این اختلاف نظر را از زبان صدوقی سها در کتاب تاریخ حکما و عرفای متأخر بخوانیم و در ادامه به تحلیل بیشتر این موضوع بپردازیم. منوچهر صدوقی سها در باب مشرب فلسفی میرزا حسن کرمانشاهی مینویسد:
آنچه معروف است اینست که آن بزرگ (جناب آقا میرزا حسن) متمایل به مشرب مشائیه میبوده است و بلکه خاتمةالحکماء المشائین، و لکن اخیراً دیده شده است که حضرت سید الحکماء الابرار و اولی الایدی و الابصار سیدنا السيد جلالالدين الآشتیانی که ایام افادات عالیات او دراز باد در افادت آورده است که: «در مقام معرفی اساتید طهران مغفور له آقا میرزا حسن کرمانشاهی را علی الاطلاق فیلسوف مشائی دانستهاند که از اغلاط است. او آخرین فیلسوف مشائی نبود چه آنکه استادان او همه در حکمت متعالیه استاد بودند...
چنانکه از متن بالا مشهود است اختلاف صدوقی سها و آشتیانی در این نیست که آیا میرزا در تدریس کتب ملاصدرا توانا بوده است یا خیر بلکه در اینست که میرزا به کدام مکتب فلسفی متمایل بوده و آن را برتر میدانسته است. عبارت آخر صدوقی سها نشان ميدهد که وي میرزا حسن را متمایل به مکتب مشاء میداند.
اما بنظر ميرسد آشتیانی با این مطلب موافق نیست. او در تصحیح رسائل حکیم سبزواری مینویسد:
اینکه در برخی از آثار، مرحوم آقا میرزا حسن کرمانشاهی، که یکی از اکابر حکما بعد از ملاصدرا است، را آخرین فیلسوف مشائی قلمداد نمودهاند، اشتباه بلکه از اغلاط صرفه است؛ چه آنکه آن حکیم متأله یکی از مدرسان بزرگ اسفار محسوب میشد و در تدریس امور عامه خصوصاً مباحث حرکت و سفر نفس اسفار نظیر نداشت و در مقام تدریس شفا و شرح اشارات انظار ملاصدرا را نقل و در نتیجه در حل عویصات نظر نهائی بعقیدة میرزا، خاص ملاصدرا بود. آقا میرزا حسن کرمانشاهی در دوران تحصیل کتب ملاصدرا را قرائت نموده است. آن هم نزد استادانی که خود تخصص در فلسفه آخوند یعنی حکمت متعالیه داشتند. میرزا معتقد بود باید کتب ابنسینا مستقلاً تدریس شود، چه آنکه پایه و زمینه ابحاث در فلسفة اسلامی را در شفا و اشارات باید دید اگرچه صدرالمتألهین روحی تازه بر کالبد فلسفه دمید (آشتیانی، 1376ب: 55).
در این عبارت دو مطلب وجود دارد که نشان ميدهد که سيدجلالالدين آشتیانی در مورد مشرب فلسفی میرزا حسن، نظری مخالف نظر صدوقی سها دارد. مطلب اول اینست که ایشان تأكيد دارد که میرزا حسن در مقام تدریس شفا و شرح اشارات، آراء ملاصدرا را نقل مینموده و در حل عویصات، نظر نهايی را نظر خاص ملاصدرا میدانسته است (البته آشتياني در اینجا مدرکی براي این مدعا ذکر نمیکند) و مطلب دوم اینست که وي تأكيد دارد که از نظر میرزا، ملاصدرا روحی تازه بر کالبد فلسفه دمیده است. این دو مطلب بهاندازة کافی ميتواند نشاندهندة اين باشد که میرزا حسن فلسفه ملاصدرا را أرجح میدانسته است.
شواهدی دال بر مشائی بودن مشرب فلسفی میرزا
1) همچنان که از متن صدوقی سها در باب مشرب فلسفی میرزا حسن استنباط ميشود، او معتقد است، شهرت میرزا حسن به مشائی بودن و تسلط او بر حکمت مشاء، شاهد و امارة خوبی بر مشائی بودن مشرب فلسفی این حکیم است. بنظر ميرسد در این جهت حق با صدوقی سها است، یعنی واقعاً شهرت و تمایز میرزا حسن در توانایی و مهارت او در تدریس کتب شیخ بوده است چنانکه علامه حسنزاده آملی در کتاب عرفان و حکمت متعالیه مینویسد:
از زمان حکیم بزرگ، استاد الحکماء و الفلاسفه، ملاعلـی نوری مازندرانـی ـ رضوان الله تعالی علیهـ تاکنون، هر چند علمای الهی که همه آنان و یا اکثرشان از شاگردان بیواسطه یا معالواسطه همین حکیم متأله ملا علی نوریاند (و) بر کرسی شریعت غراء، معارف حقه محمدیه را بر نفوس مستعده، القاء میفرمودند و علمپروری و عالمپروری مینمودند، لکن مرحوم ملا علی نوری و حکیم سبزواری، در تعلیم حکمت متعالیه و تدریس کتب صدرالمتألهین و مرحوم آقا میرزا محمدرضا قمشهای و آقا میرزا هاشم اشکوری در تعلیم حقایق عرفانیه و تدریس صحف محییالدین عربی و مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی در تعلیم حکمت مشاء و تدریس زبر شیخ الرئیس، شاخص بودهاند و در شاگردپروری و نشر اصول معارف انسانی، ممتاز. هر یک در فن دیگری، کمال تبحر را داشته است؛ جز اینکه در یک سمت شهرت یافته است؛ با حفظ این که والذین اوتوا العلم درجات (حسنزاده آملی، 1380: ۷۱).
همچنین سیدمحمدکاظم عصار در اشاره به زندگی علمی و تحصیلی خود در باب کیفیت فراگیری فلسفه بر متخصص بودن میرزا در فلسفه مشاء تصریح نموده و مینویسد:
و اما ما یختص بشعب الفلسفه و العرفان، هذا الشیء الذی اذکره تماماً. فقد استغرق تحصیلها من سنه 1319 هجریه حتی 1327 علی النحو الآتی. فاما طریقه المشاء و اکثر کتب الشیخ فد اکتسبتها من محضر تحقیق المرحوم ساکن الجنان آقا میرزا حسن الکرمانشاهی اعلی الله مقامه. و اما الحکمه المتعالیه و الاسفار الاربعه و الی جانبها الشواهد الربوبیه و المبدأ و المعاد و تفسیر آیه النور من آثار صدرالدین الشیرازی، فقد درستها علی نزیل الخلد آقا میر شهابالدین نیریزی ببیانه الوافی فی محفلین علمیین. و قد کان للمرحوم مجلسان للعلم و تکمیل المشتاقین و المستعدین: احدهما مجلس علنی و الآخر سرّی کان خاصا بکشف الاسرار الاالهیه بعنوان تفسیر الالقاء. و اما العرفان کالفصوص و مفتاح الغیب و تمهید القواعد فقد حصلتها من طریق تشرفی بحضره العالم العامل الکامل الاستاذ العلامه المرحوم مقیم الفردوس آقا میرزا هاشم اشکوری الجیلانی من اجله أساطین الفلسفه و العرفان (آشتیانی، 1376الف: 93).
بنظر ميرسد شهرت میرزا حسن در فلسفه مشاء و اقبال شاگردان به او برای فراگیری کتب شیخ، نشان از این موضوع دارد که همعصران میرزا چنین احساس میکردهاند که او دل در گرو فلسفه شیخ دارد و الا اگر او را حکیمی میدیدند که مشرب صدرایی دارد شاید این اقبال و شهرت برای او حاصل نمیشد.
2) گرچه یکی از آثار میرزا حسن شرح او بر اسفار ملاصدراست اما با توجه به غروب فلسفه مشاء در عصر میرزا و عدم توجه جدی به کتب شیخ، تلاش میرزا حسن برای نوشتن شرح بر اشارات و شفا و نوشتن تعلیقات بر طبیعیات و الهیات شفا، نشان از علاقة خاص ایشان به فلسفه شیخ دارد.
3) همچنان که در بخش مربوط به عمق اندیشه و توانایی تحلیل فلسفی میرزا حسن گذشت، سیدجلالالدين آشتیانی نقل میکند که میرزا حسن کرمانشاهی بر این عقیده بود که باید مبنا و مبدأ کلمات و آراء ملاصدرا را در فلسفه ابنسینا جستجو نمود. این نوع رويكرد به فلسفه ابنسینا بیانگر آن است که میرزا حسن، مقام و منزلت بالایی برای فلسفه شیخ قائل بوده است و آن را داری این استعداد و ظرفیت میدیده است که ميتواند به آراء و دیدگاههای تازهيي بینجامد. روشن است که کسی ميتواند در مورد فلسفه شیخ اين چنین سخن بگوید که احساس نکند که بعد از شیخ مکتب فلسفیيي ظهور کرده که بدیل فلسفة شیخ شده است.
4) شاهد دیگری که ميتواند نشان از مشائی بودن مشرب فلسفی میرزا حسن داشته باشد اینست که ایشان به تدریس علومی که مضامین آنها با فلسفة صدرایی قرابت بیشتری دارد (عرفان، تفسیر و حکمت اشراق) کمتر ورود نموده است و بیشتر به تدریس فلسفة مشائی پرداخته است.
شواهدي دال بر صدرایی بودن مشرب فلسفی میرزا
1) به اعتقاد آشتیانی، میرزا حسن در تدریس فلسفة ملاصدرا و قسمتهای سخت کتب وی مهارت و توانایی بالایی داشته است. از آنجاییکه سندي در دست نيست که نشان دهد توجه میرزا به آثار ملاصدرا بدليل نقد دیدگاههای وي بوده است، یا میرزا در تدریس کتب صدرالمتألهين رویکرد نقادانه داشته است، این توجه و مهارت و عدم مواجهه نقادانه ميتواند بيانگر این مطلب باشد که میرزا حسن به محتوای فلسفة ملاصدرا التفات و تمایل داشته است.
2) اگر میرزا حسن مشرب مشائی داشته است، با توجه به شهرت وی در زمانة خودش و نیم قرن تدریس، میبایست این تمایل شیخ بر همعصرانش آشکار شده باشد. با این وصف قاعدتاً کسانی که در پی فهم فلسفة ملاصدرا بودهاند بايد ایشان را در این راه بعنوان استاد اختیار نکنند و حال آنکه توجه طالبان علم برای فراگیری فلسفه ملاصدرا از محضر میرزا حسن فراوان بوده است و وي را در فلسفة ملاصدرا استاد ماهر میدیدهاند همچنانکه آیتالله محمدتقی آملی در شرح حال زندگی به قلم خود و با حالت گزارشگونه برای مجله معارف اسلامی مینویسد:
...برای ادامه تحصیل به محضر اساتید دیگر که اعظم آنها قدوه اهل المنقول مرحوم حاج عبدالنبی نوری نورالله مضجعه بود و مشرف گردید و اساتید دیگر در معقول که اعظم آنها مرحوم خلد مکان رضوان آشیان العارف بالله و العالم الماهر فی الحکمة المتعالیة و طریقة المشاء المیرزا حسن الکرمانشاهی نور الله تربته ادراک نمود و از محضرشان خوشهچینی نمود (آشتیانی، 1345: 54).
3) نکته دیگر اینست که ما میدانیم که ابوالحسن قزوینی سال 1333 قمری به تهران میرود و در درس اسفار میرزا شرکت میکند (رضانژاد، 1378: 3). این بدان معناست که میرزا در اواخر عمر نيز مشغول تدریس کتب ملاصدرا بوده است که ميتواند نشان از توجه جدی او به فلسفة ملاصدرا باشد.
4) یکی دیگر از شواهد که در نوع خود قابل تأمل است اینست که میرزا حسن با اصول اساسی فلسفة ملاصدرا (همچون بحث حرکت جوهری) مخالفتی نکرده است و حتی معتقد بوده استاد مشائی او یعنی حکیم جلوه نتوانسته است این مطلب را بدرستی فهم کند. یعنی میرزا حسن نه تنها با استاد مشائی خود در نقد نظریة حرکت جوهری همراهی كرده است بلکه این نقدها را ناشی از فهم نادرست نظریه دانسته است.
آنچه از شواهد بالا استفاده ميشود اینست که براحتی نمیتوان مشرب فلسفی میرزا حسن کرمانشاهی را مشائی یا صدرایی دانست، داوری درست در اینباب منوط به بررسی آثار اوست. اما با توجه به شواهد و مطالب بالا، شاید داوری درست در این مقام این باشد که باید میرزا حسن کرمانشاهی را در گروه فلاسفة مشائیمشرب قرار دهیم، البته با این توضیح که مشائی بودن مشرب فلسفی میرزا حسن به این معنا نیست که وی نظام فلسفی شیخالرئیس و آراء او را نسبت به نظام فلسفه صدرالمتألهین برتر میداند یا فلسفة ملاصدرا را نوعی پسرفت یا انحراف تلقی میکند یا حتی روش فلسفی ملاصدرا را خروج از فلسفه میداند به این معنا که میرزا حسن ضمن اذعان به نوآوریها و دستاوردهاي مکتب ملاصدرا، ميان فلسفة ملاصدرا و فلسفة ابنسینا فاصلهيي عمیق نمیبیند و خاستگاه فلسفة صدرایی را فلسفة سینوی میداند. یعنی بر اين باور است که نظام فلسفی ابنسینا این ظرفیت و توانایی را دارد که به فلسفة ملاصدرا بينجامد.
جایگاه عرفان در اندیشة میرزا
قبل از بحث دربارة نسبت میرزا حسن با اندیشة عرفانی، لازم است به این نکتة مهم اشاره شود که وی متعلق به مکتب یا حوزة فلسفی تهران است و اين حوزه، نهتنها عرفانستیز نبوده است بلکه رابطهیی خوب با عرفان دارد. همچنانکه نویسنده کتاب مکتب حکمی تهران بدرستی به اين مطلب اشاره نموده است:
گرچه در تهران تصوف بعنوان یک مشی اجتماعی و بیرونی ظهور و بروز نداشته است اما تصوف بعنوان یک علم در کنار سایر علوم دینی مورد توجه بزرگان مکتب تهران بوده است و آن را علمی در عرض سایر علوم دینی میدانستهاند. ضمن اینکه بسیاری از ایشان در زندگی شخصی خود مشی عرفانی و گاه ریاضتهای عارفانه داشتهاند (شیخ، 1397: 174).
مؤلف در این کتاب، نشانه و شاهد جدی این التفات را این میداند که بزرگان مکتب تهران یعنی میرزای جلوه، آقا علی مدرس، آقا محمدرضا قمشهای و بسیاری دیگر از حکمای تهران در فن عرفان تحقیق و تدریس داشتهاند (همان: 227).
البته مکتب تهران بیشتر به عرفان نظری توجه داشته است. این توجه گرچه سبب شکلگیری یک جریان منسجم نشده و حتی به تأليف کتب مهم و تاریخساز در اینباب نینجامیده است اما باید خاستگاه و ریشه نگاه مثبت حوزههای علیمه در دوران بعدی به عرفان و اهل سلوک را در مکتب تهران جستجو نمود. البته التفات مکتب تهران به عرفان نظری بمعنای عدم توجه بزرگان این مکتب به عرفان عملی و سلوک معنوی نبوده است اما چنانکه نویسنده کتاب مکتب حکمی تهران اشاره كرده، با وجود تمایل به سلوک معنوی، تعداد آثار منتشر شده از حکمای تهران در عرفان عملی بسيار كم است. یعنی علاوه بر اینکه توجه به سلوک در میان این بزرگان فردی بوده و اينگونه نیست که بتوان از آن یک روش سلوکی واحد و فراگیر استخراج کرد، نوشتهها و کاوشهای معرفتی آنان دربارة عرفان عملی نیز اندک است (همان: 251).
میرزا حسن کرمانشاهی که تربیت یافتة مکتب تهران است، از رویکرد غالب این مکتب نسبت به عرفان و تصوف متمايز نبوده است. یعنی او نیز در مقام نظر و تدریس به کتب عرفانی توجه جدی داشته و در مقام عمل نیز حکیمی اخلاقی و معنوی بوده است. ميرزا هم در مجلس درس حکیم محمدرضا قشمهای شرکت ميکرده و هم کتب عرفانی همچون مقدمه قیصری را تدریس مينموده و شاگردان حاضر در این درس اقرار كردهاند که میرزا عبارات این کتاب را خوب تقریر مینموده است (آشتیانی، 1376الف: 159). البته متأسفانه در مورد جزئیات فعاليتهای میرزا در فراگیری و تدریس کتب عرفانی و دربارة نوع نگاه و آراء او در این علم گزارشی بدست ما نرسیده است. اما نکته قابل توجه اينست که تأكيد شده که میرزا حسن در تدریس متن عرفانی مقدمه قیصری توانمند بوده است. اینکه میرزا به تدریس کتب عرفانی پرداخته و اتفاقاً توانسته است از عهدة تدریس کتاب بخوبی بر آيد (آن هم در زمانی که وجود افراد شاخصی مانند حکیم قمشهای و میرزا هاشم اشکوری، سطح انتظار از مجالس تدریس کتب عرفانی را بالا برده است) نشان از التفات و علاقه جدی میرزاحسن به این شاخه از علوم الهی دارد. البته با همة این توضیحات باید اذعان كرد که برجستگی میرزا حسن در فلسفه است نه عرفان.
توانایی و مهارت در تدریس
میرزا حسن از زمان تدریس در مدرسة سپهسالار قدیم و مدرسة دانگی تا آخر عمر خویش در حدود نیم قرن بصورت پیوسته و جدی مشغول تدریس معقولات و الهیات بوده است و حتی در سال آخر عمر خود از تدریس در منزل به شاگردان دریغ ننموده، همچنانکه علامه حسنزاده آملی از آیتالله محمدتقی آملی اینگونه نقل میکند:
کتاب شرح اشارات من البدایه الی النهایه و سفر نفس اسفار و جملهای از الهیات شفا و برخی از طبیعیات آن و معظمی از شرح فصوص قیصری خواندم، تا دورة روزگار منتهی به سنین قحط عظیم گردید، یعنی سنه هزار و سیصدو سی و شش (1336ق) مجاعه شدید روی داد و استاد معظم بواسطه فشار قحط و صدمه پیری به مدرسه نیامد و من سماجت کرده و دست از طلب نکشیدم با وجودی که خانهام نزدیک خیابان میدان مشق و خانه ایشان نزدیک به دروازه غار بود، همه روزه بعد از ظهر به خانة ایشان رفته و از محضرشان استفاده میبردم تا بالأخره در همان سال آن مرحوم را سفر لقاءالله روی داده و قالب تهی کرده به منزلگاه حقیقی پیوست و رفاقت ملأاعلی را اتخاذ نمود (حسنزاده آملی، 1375: 2/ 42؛ محقق، بیتا: 22ـ21).
میرزا در حدود نیم قرن تدریس الهیات و معقولات شاگردان بسياري را تربیت نموده و بعد از حکمای اربعه تهران، صاحب یکی از پر شورترین مجالس دروس معقول بوده است بگونهيي که طالبان علوم معقول غالباً به شرکت در مجالس درس او تمايل داشتند. این تمایل و اشتیاق ریشه در مهارت و توانایی میرزا حسن در تدریس و حسن معاشرت او با شاگردان دارد. تدریس کتب معقول صرفنظر از اینکه نیاز به فهم عمیق کتب فلسفی دارد، نیازمند توانایی و مهارت در تدریس و داشتن بیانی شیواست. بسياري از افراد کتب فلسفی را خوب میفهمند و حتی میتوانند بر آنها تعلیقه و نقد بنویسند اما نمیتوانند مجلس درس جذاب و مفیدی داشته باشند.
پینوشت
[1] * استادیارگروه فلسفة اسلامی، دانشکدة ادبیات دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران؛ a.mansouri@razi.ac.ir
تاریخ دریافت: 18/10/1401 تاریخ پذيرش: 7/12/1401 نوع مقاله: پژوهشي
منابع
آشتیانی، سيدجلالالدين (1345) «چهرههای درخشان: مختصری در شرح احوال استاد محمدتقی آملی»، مجله معارف اسلامی (سازمان اوقاف)، اسفند ماه، شمارة 2.
ــــــــــ (1347الف) «چهرههای درخشان: مختصری از شرح احوال و آثار استاد آقای حاج میرزا سیدمحمدحسین طباطبایی» مجلۀ معارف اسلامی، شمارة 5، ص 50ـ 48.
ــــــــــ (1347ب) «چهرههای درخشان: سیدمحمدکاظم عصار تهرانی»، مجلۀ وحید، شماره10، سال پنجم.
ــــــــــ (1360الف) تصحیح تمهید القواعد، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه.
ــــــــــ (1360ب) تصحیح الشواهد الربوبیه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
ــــــــــ (1372) مقدمه بر رسالۀ نوریه در عالم مثال، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.
ــــــــــ (1375الف) شرح مقدمه قیصری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
ــــــــــ (1375ب) تصحیح اصول المعارف، قم: دفتر تبلیغات حوزه علمیه.
ــــــــــ (1376الف) «به یاد محمدکاظم عصار»، مجله کلک، شمارة89 و93، ص161ـ154.
ــــــــــ (1376ب) تصحیح رسائل حکیم سبزواری، تهران: اسوه.
ــــــــــ (1378الف) تصحیح سه رساله فلسفی ملاصدرا (متشابهات القرآن ـ المسائل القدسیة ـ اجوبة المسائل)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
ــــــــــ (1378ب) منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، قم: تبلیغات اسلامی.
ــــــــــ (1381) شرح بر زاد المسافر ملاصدرا، قم: بوستان کتاب.
آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن (1430) طبقات اعلام الشیعه، بيروت: دار احیاءالتراث العربی.
ــــــــــ (1372) مصنفات شیعه، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، آستان قدس رضوی.
ــــــــــ (1403) الذریعة الی تصانیف الشیعه، بيروت: دار الأضواء.
اعتماد السلطنه، محمدحسن خان (1350) روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، بکوشش ایرج افشار، تهران: امیرکبیر.
انصاریان، حسین (1386) عرفان اسلامی، قم: دار العرفان.
ایزدگشسب، اسدالله (1345) شمس التواریخ، تهران: نقش جهان.
حسنزاده آملی، حسن (1364) هزار و یک نکته، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.
ــــــــــ (1369) تعلیقه علی المنظومه، تحقیق مسعود طالبی، تهران: ناب.
ــــــــــ (1375) هزار و یک کلمه، قم: بوستان کتاب.
ــــــــــ ( 1380) عرفان و حکمت متعالیه، قم: الف.لام.میم.
حسینی اشکوری، احمد (1393) المفصل فی تراجم الاعلام، قم و تهران: مجمع ذخائر اسلامی.
دبیرینژاد، بدیعالله (1353) «آیتالله محمد سنگلجی»، ماهنامة وحید، بهمن ماه، شمارة 134، ص909ـ908.
رضانژاد، غلامحسین (1356) «معرفی کتاب (حکایتی طنزآمیز، بر شیوه کهن)»، شمارة 224، ص66ـ63 .
ــــــــــ (1378) «یادی از حکیم و علامه فقید آيتالله العظمی آقا سید میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی»، کتاب ماه دین، شمارة 29، ص9ـ3.
سجادی، احمد (1383) میراث حوزه اصفهان، قم: مؤسسة فرهنگی مطالعاتی الزهرا.
شریف، مهدی (1356) «تاریخ مشروطیت ایران»، مجله وحید، آبان ماه، شمارة219، ص68ـ66 .
شعرانی، میرزا ابوالحسن (1372) ترجمة کشف المراد، قم: کتابفروشی اسلامیه.
شیخ، محمود (1397) مکتب حکمی تهران و عرفان اسلامی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
صدوقی سها، منوچهر (1351) «میرزا محمدحسن کرمانشاهی»، مجله ارمغان، شمارة 3 خرداد، ص213ـ208.
ــــــــــ (1381) تاریخ حکما و عرفای متأخر (تحریر ثانی)، تهران: حکمت.
طارمی، عباس (1377الف) «آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران»، خردنامه صدرا، شمارة 13، ص71ـ65.
ــــــــــ (1377ب) «آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران»، خردنامه صدرا، شمارة 14، ص88ـ83.
عصار، سیدمحمدکاظم (1376) مجموعه آثار، تهران: امیرکبیر.
فتحی، نصرتالله (1352) «سخنی چند درباره پیرایش و گسترش زبان فارسی و گامهایی که در این راه برداشته شده است»، مجله وحید، اردیبهشت ماه، شمارة 113، ص166ـ151.
فخرایی، ابراهیم (1338) «رجال صدر مشروطیت میرزا احمد قزوینی»، مجله یغما، شمارة 129، ص45ـ40.
فراهانی، حسن؛ بهبودی، هدایتالله (1385) روز شمار تاریخ معاصر ایران، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
فلسفی، علی (1381) «در محضر آیةالله فلسفی»، مجله انتظار موعود، پاییز، شمارة 5، ص36ـ 27.
قاسمی، رحیم (1393) فیض نجف، تهران: مجمع ذخائر اسلامی.
کدیور، محسن (1375) «رساله وجود رابطی حکیم مؤسس آقا علی مدرس»، مجله مفید، شمارة7، ص70ـ27.
ــــــــــ (1378) مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، تهران: اطلاعات.
کسایی، نورالله (1377) «مدارس قدیم تهران در عصر قاجار»، نامه فرهنگ، تابستان، شمارة 30، ص139ـ114.
گلچین عارفی، مهدی (1386) «مسجد و مدرسه سپهسالار قدیم»، دانشنامه جهان اسلام، ج23.
گلی زواره، غلامرضا (1375) «نامداری ناشناخته؛ سیری در زندگی و اندیشههای حکیم الهی سیدحسین بادکوبهای» (قسمت اول)، مجله پاسدار اسلام، آبان ماه، شمارة179، ص41ـ38.
محققداماد، سیدمصطفی (1379) نخبگان علم و عمل، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.
محقق، مهدی (1395) زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم آیتالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
ــــــــــ (بیتا) زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی آیتالله شیخ محمدتقی آملی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
مدرس گیلانی، مرتضی (1362) فلسفه ما بعد الطبیعه، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
مطهری، مرتضی (1390) مجموعه آثار، تهران: صدرا.
موسوی روضاتی، مریمدخت (1394) گنجنامه دفتر 3 (بناهای مذهبی تهران)، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
ناجی اصفهانی، حامد (1378) مجموعه آثار حكیم صهبا؛ به همراه زندگینامه عارف الهی آقامحمدرضا قمشهای، تهران: کانون پژوهش.
نصر، سیدحسین (1385) «حکمت در تهران: گذری بر دیدگاههای فلسفی مکتب تهران»، روزنامه همشهری، خرداد ماه، شمارة 3، ص32ـ30.
همایی، جلالالدین (1346) «صفحهای از تاریخ اصفهان»، مجله وحید، اسفند ماه، شمارة51، ص339ـ332.
[1] . مدرسۀ منیریه، متصل به بقعۀ سید نصرالدین (در خیابان خیام تهران و نرسیده به چهارراه گلوبندک) بوده و به همین اعتبار به مدرسۀ سید نصرالدین نیز معروف بوده است. این مدرسه از بناهای امیرنظام، حاکم تهران بود که بعد از فوت ایشان، خواهرش منیرالسلطنه (همسر ناصرالدین شاه)، به تکمیل آن همت گماشت و موقوفاتی از تهران و مازندران را برای هزینههای این مدرسه تعیین کرد (محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، 1350: ۱/ ۹۵۴، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش).