ایونها در مکتب گنوسیسم مسیحی (بر اساس گزارشهای قدیس ایرنئوس)
محورهای موضوعی : ریشهشناسی مکاتب و آراء فلسفی در ادوار قدیم و جدید
حجت الله عسکری زاده
1
(دانشآموختة دکتری فلسفه، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی؛ مدرس دانشگاه پیام نور، واحد لارستان، لارستان، ایران)
کلید واژه: ایون, گنوسیسم, ایرنئوس, پلروما, پروپاتور, دمیورژ, بایتوس,
چکیده مقاله :
ایونها از مفاهیم بنیادین در مکتب گنوسیسم مسیحی هستند. آنها از يكسو ریشه در اسطورههای خدایان یونان باستان دارند و از سوي دیگر، از فلسفه و مکتب افلاطونی برخاسته و با عناصر آیین مسیحی و کتب مقدس تلفیق یافتهاند. بهمين دليل تبیین آنها بلحاظ مفهومی و اصطلاحی، از چند وجه اهمیت پیدا میکند و نقشي مهم در فهم ریشة مکاتب و آراء فلسفی و حکمی قدیم خواهد داشت. مکتب گنوسیسم و بنیانگذاران آن، همچون والنتینوس، بلحاظ زمانی بر افلوطین، مؤسس مکتب نوافلاطونی، مقدمند؛ بنابرین تبیین مفاهیم مکتب گنوسیسم و بویژه تحلیل نحوة صدور موجودات در این مکتب، اهمیتی بسزا دارد. از طرف دیگر، ریشهیابی ثنویت در مکتب گنوسیسم از ارتباط ریشهيی و بنیادین آن با حکمت زرتشت و آیین مجوس در ایران باستان حکایت دارد؛ از اينرو توجه به این موضوع میتواند تلفیق عناصر حکمی و فلسفی در ایران باستان، فلسفة یونان باستان و کتب مقدس عهد قدیم و عهد جدید را به ما نشان دهد. بر همين اساس نوشتار حاضر تلاش میکند مفهوم ایونها و مراتب صدور آنها در مکتب گنوسیسم مسیحی را بر اساس گزارشهای قدیس ایرنئوس توضیح دهد و با ریشهیابی این اصطلاحات و مفاهیم در میان واژگان یونان باستان و کتب مقدس عهد قدیم و جدید، به تبیین موضوع بپردازد.
Aeons are among fundamental concepts in Christian gnosticism. On the one hand, they are rooted in the myths of ancient Greek gods and, on the other hand, they originate in Platonic philosophy and school and are integrated with the elements of Christianity and the Holy Book. Therefore, a conceptual and technical explanation of Aeons is important and plays a significant role in understanding the origins of early philosophical schools and ideas. Gnosticism and its founders, such as Valentinus, precede Plotinus, the founder of Neo-Platonism; hence, a clarification of gnostic concepts and, particularly, an analysis of the emanation of existents are of great importance in this school. Moreover, the etymology of dualism in gnosticism speaks of its original and fundamental relationship with Zoroastrian wisdom and the magi’s religion in ancient Iran. Therefore, a study of this point can reveal the integration of philosophical elements in ancient Iran and ancient Greece and the New and Old Testaments. Accordingly, this paper is intended to explain the concept of Aeons and the reasons of their emergence in Christian gnosticism based on Saint Erenaus’ reports and through investigating their roots in the technical philosophical terms in ancient Greece and the New and Old Testaments.
ابنفارس (1404 ق) معجم مقاییس اللغة، تصحيح عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
بیرونی، ابوریحان (1386) آثار الباقیة عن القرون الخالیة، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران: امیرکبیر.
ایلخانی، محمد (1390) تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، تهران: سمت.
حسینی زبیدی، محمدمرتضی (1414ق) تاج العروس من جواهر القاموس، تصحيح علی هلالی و علی سیری، بيروت: دارالفکر.
صاحب بن عباد ( 1414 ق) المحیط فی اللغه، تصحيح محمدحسن آل یاسین، بیروت: عالم الکتاب.
عسکریزاده، حجتالله (1400) «حكمت زرتشتي و آيين مجوس در منابع قديم يونان و روم»، فصلنامه تاریخ فلسفه، سال 12، شمارة 2، ص34 ـ17.
کاپلستون، فریدریک چارلز (1393) تاریخ فلسفه، ج2: فلسفه در قرون وسطی، ترجمه ابراهیم دادجو، تهران: سروش.
Anonymous, (1914). Hesiod, The Homeric Hymns and Homerica, with an English translation by H. G. Evelyn-White. London, W. Heinemann Ltd. New York: Mcmillan.
The Apostolic Bible Polyglot, (2006). Trans. by C. VanderPool, Apostolic Press.
Greek English lexicon, (1940) H.G. Lidell, & R.scoh(eds.), American Book Company; New York.
Irenaeus, bishop of Lyons, (1872). Against Heresies, Trans. by the Rev. John Keble, M.a., J. Parker and Co.Oxford, and 377 strand, London; Riyingtons, London, oxford, and Cambridge.
Platonis Opera, (1903). ed. John Burnet, Oxford University Press.
Sophocles, (1913). Ajax, Electra. Trachiniae. Philoctetes With an English translation by F. Storr. The Loeb classical library, 21. Francis Storr. London; New York. William Heinemann Ltd.; The Macmillan Company.
ایونها در مکتب گنوسیسم مسیحی
(بر اساس گزارشهای قدیس ایرنئوس)
حجتالله عسکریزاده1
چکیده
ایونها از مفاهیم بنیادین در مکتب گنوسیسم مسیحی هستند. آنها از يكسو ریشه در اسطورههای خدایان یونان باستان دارند و از سوي دیگر، از فلسفه و مکتب افلاطونی برخاسته و با عناصر آیین مسیحی و کتب مقدس تلفیق یافتهاند. بهمين دليل تبیین آنها بلحاظ مفهومی و اصطلاحی، از چند وجه اهمیت پیدا میکند و نقشي مهم در فهم ریشة مکاتب و آراء فلسفی و حکمی قدیم خواهد داشت. مکتب گنوسیسم و بنیانگذاران آن، همچون والنتینوس، بلحاظ زمانی بر افلوطین، مؤسس مکتب نوافلاطونی، مقدمند؛ بنابرین تبیین مفاهیم مکتب گنوسیسم و بویژه تحلیل نحوة صدور موجودات در این مکتب، اهمیتی بسزا دارد. از طرف دیگر، ریشهیابی ثنویت در مکتب گنوسیسم از ارتباط ریشهيی و بنیادین آن با حکمت زرتشت و آیین مجوس در ایران باستان حکایت دارد؛ از اينرو توجه به این موضوع میتواند تلفیق عناصر حکمی و فلسفی در ایران باستان، فلسفة یونان باستان و کتب مقدس عهد قدیم و عهد جدید را به ما نشان دهد. بر همين اساس نوشتار حاضر تلاش میکند مفهوم ایونها و مراتب صدور آنها در مکتب گنوسیسم مسیحی را بر اساس گزارشهای قدیس ایرنئوس توضیح دهد و با ریشهیابی این اصطلاحات و مفاهیم در میان واژگان یونان باستان و کتب مقدس عهد قدیم و جدید، به تبیین موضوع بپردازد.
كليدواژگان: ایون، گنوسیسم، ایرنئوس، پلروما، پروپاتور، دمیورژ، بایتوس.
* * *
مقدمه
انديشمندان و نویسندگان مسیحی قرون اولیه میلادی بین الهیات و فلسفه تمایزي روشن قائل نبودند. هدف آنان ارائة حکمت یا فلسفة مسیحی بمعنای اعم کلمه بود که در درجة اول بر عناصر الهیاتی مبتنی بود، اما از عناصر فلسفی بمعنای دقیق کلمه نیز خالي نبود. از آنجا که مسیحیان در آن زمان يك مكتب فلسفي خاص نداشتند که با آن شروع کنند، طبیعتاً بسوی فلسفة غالب و رایج آن زمان روی آوردند؛ بهمين دليل آراء فلسفی نخستین نویسندگان مسیحی، ماهیت افلاطونی و نوافلاطونی (همراه با آمیزهيی از مکتب رواقی) داشت (کاپلستون، 1393: 42ـ41). اولین گروه از نویسندگان مسیحی که آثارشان صبغة فلسفی داشت، دفاعیهنویسانی بودند كه دغدغهيی جز دفاع از ایمان مسیحی در مقابل حمله غیرمسیحیان نداشتند. در میان آراء این گروه، فلسفة افلاطون جايگاهي ويژه دارد. بعنوان مثال، یوستینوس شهید (Justin Martyr) از اولین دفاعیهنویسان قرن دوم میلادی، آموزة فلسفة افلاطون دربارة عالم مجرد و غیرمادی و يكيانگاشتن وجود فوق ماهیت با خدا را تحسین كرده است. البته از منظر او، علم مطمئن و قطعی نسبت به خدا و فلسفة حقیقی را فقط میتوان از طریق ایمان و وحی بدست آورد. بنابرین از دیدگاه یوستینوس و این دسته از علمای اولیة مسیحی، یک حکمت و یک فلسفه وجود دارد که در حضرت عیسی و از طریق او کاملاً آشکار شده است؛ گرچه بهترین عناصر فلسفه غیرمسیحیان، بويژه فلسفة افلاطون زمینهساز آن بودند (همان: 46ـ45).
در قرون اولیه میلادی، در مسیحیت اولیه بر اساس ثنویت، آیینی با عنوان گنوسیسم (Gnosticism) پدید آمد که عناصر شرقی و یونانی را با مسیحیت درآمیخت. کسانی همچون والنتینوس (Valentinus) و مرقیون (Marcion) به نشر این آیین پرداختند. در این مکتب، گنوسیس (Gnosis) یعنی معرفت، بجای ایمان کلیسا مرجع اعتبار شناخته شد و خود را فراتر از دین و آیین عامة مردم معرفی کرد؛ آیینی که فقط صاحبان اسرار و خواص آن را درک میکنند. اهمیت این آیین بحدي است که برخی از علما و دفاعیهنویسان مسیحی، همچون تاتیانوس (Tatian)، به این مکتب پیوستهاند (همان: 47).
اصطلاح یونانی گنوسیس (γνῶσις/ Gnosis) بمعنای معرفت و دانش برتر و حکمت عمیق است (Greek English Lexicon; p.314). در متن یونانی انجیل لوقا، وقتی از تولد یحیی بن زکریا و از مژدة معرفتی که وي به قومش عطا میکند سخن گفته شده، اصطلاح گنوسیس بکار رفته است.
و تو ای فرزندم! پیامبر خدای متعال خوانده خواهی شد زیرا پیشاپیش خداوند حرکت خواهی کرد تا راه را برای او آماده سازی و به قوم او این معرفت (Gnosis) را عطا کنی که با آمرزیدن گناهانشان ایشان را نجات میبخشد (The Apostolic Bible, Luke:1: 76-77 )
گنوسیسیان معتقد بودند این معرفت و عرفان كه عامل نجات و رهایی انسان از جهان مادی و شرّ است، معرفتی اشراقی است و اكتسابي نیست، در نتیجه با عقل و حس نمیتوان به آن رسيد. در کنار معرفت نجاتبخش، مهمترین ويژگي مذهب گنوسیسم گرایش ثنوی آن است. پيروان اين مكتب، معتقد بودند که منشأ جهان مادی شرّ است و تنها راه نجات از این جهان شرّ و شیطانی، شناخت درونی و اشراقی و رسیدن به منبع نور و روشنایی است. گنوسیسیان با آیینهای ظاهرگرا مخالف بودند و بعقيدة آنها نجات و سعادت ابدی با رعایت قوانین دینی بدست نميآيد بلکه نيازمند الهام و اشراق است (ایلخانی، 1390: 32).
آیین مانی و اوج تفکر ثنویت
با ظهور عیسی مسیح (ع) و گسترش آیین او در همان قرون اولیه میلادی، مکتب گنوسیسم که اساس و پایه آن ثنویت است، شکل گرفت و گسترش يافت. سپس با ظهور مانی و رواج آیین او در قرن سوم میلادی در منطقة خاورمیانه، شاهد اوج اعتقاد به دیدگاه ثنویت پس از ظهور عیسی (ع) هستيم. در منابع كهن اسلامی، آیین ثنوی مانی بدعتی در آیین عیسی مسیح (ع) تلقی شده است. ابوریحان بیرونی در اینباره مينويسد:
پيروان مانى را جداگانه انجيلى است كه از بدو تا ختم آن با آنچه نصارى گفتهاند، مخالف است و پيروان مانى به آن معتقدند و چنين ميپندارند كه انجيل صحيح همين است و بس، و آنچه را كه مسيح آورده و بدان عمل نموده، موافق و مطابق با مضامين اين انجيل است و غير از آن هر انجيل ديگرى باطل و پيروان آن، به مسيح آن را افترا زدهاند (بیرونی، 1386: 33).
او معتقد است كه مانی مذاهب ثنوی، مجوس و نصاری را میشناخته و آیین او عناصری از این آیینها را در خود داشته است و مدعی بوده که عیسی مسیح (ع) به نبوت وي مژده داده است.
مانى شاگرد فادرون است و مذاهب ثنويه و مجوس و نصارى را ميشناخت. سپس ادعاى نبوت كرد و در آغاز كتاب خود كه به شاپورگان معروف است و آن كتاب را براى شاپور پسر اردشير تأليف كرده، چنين ميگويد: اصول عقايد و اعمال همان است كه پيغمبران خدا در هر زمان آوردهاند و در بعضى از قرون به بلاد هند فرستاده شده و در بعضى ديگر بدست زرتشت به ايران و در پارهيى ديگر از قرنها بدست عيسى به مغرب زمين. سپس دوره اين نبوت شد و بدست من كه مانى هستم در اين قرن اخير به زمين بابل اين دين و اين شريعت بيامد. و در انجيلش كه بيست و دو باب است و مطابق حروف ابجد وضع كرده چنين پنداشته فارقليط كه مسيح بدو مژده ميدهد اوست و او خاتم پيغمبران است. و مطالبى كه مانى در هستى عالم و هيئت جهان گفته با براهين مخالف است و مردم را به عالم نور و انسان قديم و روحالحيوة دعوت كرده و به قدم نور و ظلمت و ازليت اين دو اصل قائل شده و ذبح حيوانات و ايذاء آتش و آب و نباتات را حرام نموده و قواعد و نواميسى وضع كرده كه صديقون كه ابرار و زهاد مانويهاند، بر خود فرض و واجب ميدانند (همان: 308).
مکتب ثنوی مانی در قرن چهارم میلادی آنقدر گسترش يافت و تأثیرگذار بود که قدیس اوگوستینوس (Augustine)، از بزرگترین آباء لاتین کلیسای غرب، قبل از پذیرش آیین مسیحیت، آیین مانوی را پذيرفت زیرا در آن زمان گمان ميبرد اين آیین تفسیری عقلانی از حقیقت ارائه میدهد. مانویان دوگانهانگار بودند؛ به اين صورت كه براي هستي دو مبدأ نهایی قائل بودند؛ یکی مبدأ خیر و نور كه همان خدا یا اهورا مزدا است و دیگری مبدأ تاریکی و شر، یعنی اهریمن. این دو مبدأ ازلی بوده و نزاع آنها نيز ازلی است. نفس انسان که از نور است، مخلوق مبدأ خیر است و بدن انسان که از مادة خام است، مخلوق مبدأ شر است. اوگوستینوس تصور میکرد این ديدگاه منشأ وجود شر را حل کرده است. بعدها که او به کیش مسیحیت درآمد، دريافت چگونه با اعتقاد به عدميبودن وجود شر، بدون توسل به ثنویت و دوگانهانگاری مانویان، مسئله را حل نمايد (کاپلستون، 1393: 85ـ83).
گنوسيسم بروايت ايرنئوس
یکی از منابع شناخت مکتب گنوسیسم (غنوصیه) مطالبی است که قدیس ایرنئوس (Saint Irenaeus) در کتاب خود با عنوان در رد بدعتگذاران (Against Heresies) آورده است. او از انديشمندان مسیحی قرن دوم میلادی است كه اگرچه از دفاعیهنویسان یونانیزبان محسوب میشود اما آیین گنوسیسم را نوعی بدعت در آیین مسیحیت دانسته و معتقد بود بنیانگذاران اين آیین تحتتأثیر عقاید فیلسوفان یونان، انحرافاتی را در مکتب مسیحیت راستین پدید آوردهاند؛ مثلاً اعتقاد به تناسخ را از افلاطون گرفتهاند و اخلاق را از اپیکور و کلبیها (همان: 53).
قدیس ایرنئوس از بنیانگذاران اصلی اعتقادات مسیحیت رسمی است، بهمين دليل بر خصوصیت وحیانی مسیحیت تأکید بیشتری دارد و آن را در سنتی قرار میدهد که به حواریون ختم میشود. او وقتی به نقد آیین گنوسیسم میپردازد، بحث را به درون جامعة مسیحی میکشاند و گنوسیستها را بدعتگذارانی میداند که بیش از حد از فلسفة یونان استفاده کردهاند. هدف او از تألیف کتاب، تبیین اصول اعتقادات مسیحی بوده و باور داشت كه عرفان یا گنوسیس حقیقی