نقش گرایشهای اعتقادی خواجه نصیرالدین طوسی در اقبال و ادبار وی نسبت به اسماعیلیان
محورهای موضوعی : یافتههای نو درباره چهرهها و مدرسههای فلسفی ایران و جهان اسلامسیدمحسن حسینی 1 * , عینالله خادمی 2 , حوریه شجاعی باغینی 3 , محمد وحید صمیمی 4
1 - دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران
2 - استاد فلسفه دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران
3 - استادیار پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، تهران، ايران
4 - دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران
کلید واژه: خواجه نصیرالدین طوسی, کلام امامیه, اسماعیلیان, روضةالتسليم, تولا و تبرا, مطلوبالمؤمنين, آغاز و انجام,
چکیده مقاله :
در اقبال و ادبار خواجه نصیر نسبت به فرقة اسماعیلیه، مجموعهيی از عوامل دخیل بوده است. این مقاله به آشکارسازی نقش گرایشهای اعتقادی وی در تعامل با این فرقة مذهبی پرداخته است. دانشاندوزي خواجه نصیرالدین طوسی در فضای انديشة شیعه دوازده امامی بوده اما در جوانی از باورهای تقلیدی موجود و جمود بر ظواهر شریعت رویگردان بود. همین موضوع سبب شد به بعضی آموزههای اسماعیلیان همانند توجه به باطن متون مذهبی، گرایش پیدا کند و در پي دعوتی که از وی بعمل آمد، به این فرقه بپیوندد. البته اوضاع نابسامان موجود در جغرافیای سیاسیـمذهبی شرق جهان اسلام نیز انتخابهای خواجه را محدود کرده بود. اما بر اساس بعضی گزارشهای تاریخی از زمان اقامت او در میان اسماعیلیان، و نيز بعضی آثار مکتوب وی که بر وفق عقاید اسماعیلیان نگاشته شده، میتوان گفت خواجه پس از پیوستن به این فرقه، با آنها دچار اختلاف عقیدتی شده است. عکسالعمل او پس از جداییش از اسماعیلیان، که آنها را در کتب کلامیش ملحد و خارج از اسلام معرفی کرد، اين اختلاف را تأیید ميكند. در واقع، خواجه نصیر بر اساس گرایش اعتقادیش در جوانی به این فرقه پیوست و پس از آن، بدليل اختلاف اعتقادی از آنها جدا شد و با نگارش آثار کلامی، تضاد عقیدتیش با این گروه را آشکار نمود.
A collection of factors underlay Khwajah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī’s association with and dissociation from the Ismā‘īlī sect. This paper aims to disclose the role of his religious beliefs in his interactions with this religious sect. Ṭūsī’s education was completed in an atmosphere of Twelver Shi‘ite philosophy, but in his youth he was also disenchanted with the existing imitative beliefs and dogmatic emphasis on extrinsic features of Sharī‘ah. This led him to develop an interest in some Ismā‘īlī teachings such as their attention to the esoteric meaning of religious texts and join this sect in response to their invitation. Of course, the undesirable conditions in the political-religious geography of the east of the Islamic world had also limited Ṭūsī’s choices. Nevertheless, based on some historical reports of the time of his relationship with the Ismā‘īlīs and some of his works that had been written in conformity with Ismā‘īlī ideas, it can be said that he had some ideological disagreements with them after joining the sect. His reaction after his separation from the Ismā‘īlīs, whom he has introduced as atheists and non-Muslims in his Kalāmī books, demonstrate his ideological conflicts with this sect. In fact, Ṭūsī joined the Ismā‘īlīs in his youth because of his religious ideas and, later, separated from them for the same reason. He revealed his ideological opposition to them in his Kalāmī written works.
آقایی، اصغر؛ اترک، حسین (1396) «بررسی تأویلات خواجه نصیرطوسی از آیات معاد در رساله آغاز و انجام»، اندیشه نوین دینی، شمارة 49، ص134ـ115.
آقسرایی، محمودبن محمد (1943م) مسامرة الأخبار و مسائر الاخبار، بكوشش عثمان توران، آنقره: چاپخانه انجمن ترک.
ابنساعی، علیبن اغلب (1353ق) الجامع المختصر، ج9، تصحیح مصطفی جواد، بغداد: مطبعة سریانیة الکاتولیکیة.
ابنکثیر (1407ق) البدایة و النهایة، ج13، بیروت: دارالفکر.
امورتی، بیانکاماریا اسکارچا (1397) مطالعات شیعهشناسی در ایتالیا (مجموعه مقالات)، ترجمة لیلا کرمی، اصفهان: آرما.
اکبری، محمد؛ اسماعیلی، محمدعلی (1400) «الهیات سلبی در حوزه هستیشناسی صفات الهی در اندیشه شیخ صدوق و سعدیا گائون یهودی»، پژوهشهای هستیشناختی، شمارة 19، ص298ـ271.
امین، حسن (1425ق) اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه مهدی زندیه، قم: مؤسسة دایرةالمعارف فقه اسلامی.
ایزدی، حسین؛ احمدپناه، مطهرهسادات (1389) «مذهب خواجه نصیر و تأثیر آن بر تعامل وی با اسماعیلیان نزاری»، فصلنامه تاریخ اسلام، سال یازدهم، شمارة اول و دوم، ص47ـ27.
بهروزی، مهرناز (1381) «اوضاع سیاسی و اجتماعی شرق اسلام مقارن حمله مغول»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شمارة 164، ص402ـ387.
براون، ادوارد (1366) تاریخ ادبیات ایران، ج3، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
حلبی، ابنزهره (1417ق) غنیه النزوع الی علمیالاصول و الفروع، قم: نشر امام صادق(ع).
حسینی، سیدمحسن؛ خادمی، عیناله؛ منصوری، امیرحسین؛ شمس، محسن (1400) «نقش فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی در تعامل با هلاکوخان مغول»، تاریخ فلسفه، شمارة 47، ص104ـ 91.
خاتونآبادی، عبدالحسین (1352) وقایع السنین و العوام، تهران: اسلامیه.
خواندمیر، غياثالدين (1380) تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تحقيق محمد دبیر سیاقی، مقدمه جلالالدین همایی، تهران: خیام.
دفتري، فرهاد (1375) تاريخ و عقايد اسماعيليان، ترجمه فريدون بدرهاي، تهران: فرزان
دفتري، فرهاد (1391) تاریخ و سنتهای اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: فروزان.
شوشتری، قاضی نورالله (1375ق) مجالس المؤمنین، تهران: اسلامیه.
شيرازي، فضلالله بن عبدلله (1388) وصاف الخضرة، تهران: كتابخانه ابنسينا.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1325) شرح اشارات ابنسینا، ج2، مصر: مطبعه خیریه؛ نسخة خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، 23 م.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1337) اخلاق محتشمی، بکوشش محمدتقي دانشپژوه، تهران: دانشگاه تهران.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1356) اخلاق ناصری، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران: خوارزمی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1396) رسالة سیر و سلوک، تصحیح و ترجمه به انگلیسی سید جلالالدین بدخشانی، تهران: میراث مکتوب.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1397) سه رساله از تصنیفات خواجه نصیرالدین طوسی (تولا و تبرا، مطلوب المؤمنین، آغاز و انجام)، تصحیح و ترجمه به انگلیسی سیدجلالالدین حسینی بدخشانی، تهران: میراث مکتوب.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1405 ق/ الف) تلخیص المحصل المعروف به نقد المحصل، لبنان: دارالأضواء.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1405 ق/ ب) مصارع المصارع، تحقيق حسن معزی، بهاهتمام محمود مرعشی، قم: کتابخانه آيتالله مرعشی نجفی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1407ق) تجرید الاعتقاد، تهران، مکتب الإعلام الاسلامی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1413 ق/ الف) اخلاق ناصری، تهران: اسلامیه.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1413 ق/ ب) قواعد العقائد، بکوشش علی حسن خازم، بیروت: دار الغربه.
عودی، ستار؛ بقایی، مرتضی (1391) «نگاهی به سرگذشت ابنعلقمی، واپسین وزیر شیعی عباسیان»، تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی، شمارة 6، ص120ـ 101.
قزوینی، یحییبن عبدالله (1386) لب التواریخ، تصحيح هاشم محدث، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
فرحات، هانی (1389) اندیشههای فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه غلامرضا جمشید، تهران: میراث مکتوب.
کربن، هانری (1396) تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبايی، تهران: مینوي خرد.
معصومی همدانی، حسین (1391) استاد بشر؛ پژوهشی در زندگی، روزگار، فلسفه و علم خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: میراث مکتوب.
مادلونگ، ویلفرد (1378) «جایگاه آثار اخلاقی طوسی در فلسفه، تشیع و تصوف»، ترجمة پروانه عروجنیا، نشریه معارف، دوره 16، شمارة 3، ص102ـ 85.
معزی، مریم (1393) «بازنگری در انتساب کتاب روضة التسلیم به خواجه نصیرالدین طوسی»، مطالعات تاریخ اسلام، شمارة 21، ص186ـ 168.
مدرس رضوی، محمدتقي (1354) احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
ملکم، جان (1380) تاریخ کامل ایران، تصحيح مهدی قمینژاد، ترجمه اسماعیل بن محمدعلی، گردآوری علیاصغر عبدالهی، تهران: افسون.
نصر، سیدحسین؛ لیمن، اولیور (1386) تاریخ فلسفه اسلامی، ج3، تهران: حکمت.
هاجسن، مارال. گ. س (1343) فرقه اسماعیلیه، ترجمه، مقدمه و حواشی فریدون بدرهای، تبريز: کتابفروشی تهران.
همدانی، فضلالله (1373) جامع التواریخ، تصحیح و تحشیه محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران: البرز.
همدانی، فضلالله (1338) جامعالتواريخ، بکوشش بهمن کریمی، تهران: اقبال.
نقش گرایشهای اعتقادی خواجه نصیرالدین طوسی
در اقبال و ادبار وی نسبت به اسماعیلیان
سیدمحسن حسینی1، عیناله خادمی2، حوریه شجاعی باغینی3، محمدوحید صمیمی4
چکیده
در اقبال و ادبار خواجه نصیر نسبت به فرقة اسماعیلیه، مجموعهيی از عوامل دخیل بوده است. این مقاله به آشکارسازی نقش گرایشهای اعتقادی وی در تعامل با این فرقة مذهبی پرداخته است. دانشاندوزي خواجه نصیرالدین طوسی در فضای انديشة شیعه دوازده امامی بوده اما در جوانی از باورهای تقلیدی موجود و جمود بر ظواهر شریعت رویگردان بود. همین موضوع سبب شد به بعضی آموزههای اسماعیلیان همانند توجه به باطن متون مذهبی، گرایش پیدا کند و در پي دعوتی که از وی بعمل آمد، به این فرقه بپیوندد. البته اوضاع نابسامان موجود در جغرافیای سیاسیـمذهبی شرق جهان اسلام نیز انتخابهای خواجه را محدود کرده بود. اما بر اساس بعضی گزارشهای تاریخی از زمان اقامت او در میان اسماعیلیان، و نيز بعضی آثار مکتوب وی که بر وفق عقاید اسماعیلیان نگاشته شده، میتوان گفت خواجه پس از پیوستن به این فرقه، با آنها دچار اختلاف عقیدتی شده است. عکسالعمل او پس از جداییش از اسماعیلیان، که آنها را در کتب کلامیش ملحد و خارج از اسلام معرفی کرد، اين اختلاف را تأیید ميكند. در واقع، خواجه نصیر بر اساس گرایش اعتقادیش در جوانی به این فرقه پیوست و پس از آن، بدليل اختلاف اعتقادی از آنها جدا شد و با نگارش آثار کلامی، تضاد عقیدتیش با این گروه را آشکار نمود.
كليدواژگان: خواجه نصیرالدین طوسی، کلام امامیه، اسماعیلیان، روضةالتسليم، تولا و تبرا، مطلوبالمؤمنين، آغاز و انجام.
* * *
بیان مسئله
خواجه نصیرالدین طوسی در حدود سال 624 (ﻫ .ق)، در پی حمله چنگیزخان مغول به خراسان، به اسماعیلیان نزاری قهستان پيوست.1 او در طول سالهای حضور در بین آنها آثاری تألیف کرده که بعضی بر اساس گرایش اعتقادی اسماعیلیان نوشته شده است. اما در زمان حملة هلاکوخان مغول به اسماعیلیان، به سپاه او پيوسته و در بعضی آثار کلامیش، اسماعیلیان را فرقهيی خارج از اسلام معرفی كرده است (طوسی، 1413الف: 84). در زیج ایلخانی نیز اسماعیلیان را ملحد میخواند (مدرس رضوی، 1354: 45). همچنین خواجه نصیر پس از جدايي از اسماعیلیان، دیباچه اخلاق ناصری که حاوی ستایش بزرگان اسماعیلیه بود را تغییر داده و در نگارش جدید بيان کرد که آن ستایشها را بدليل حفظ جان و آبروی خویش انجام داده است (طوسی، 1413ب: 3).
وقایع مذکور و موضعگیریهای دوگانة خواجه نصیرالدین، دربردارندة ابهامات و پرسشهایی است؛ ازجمله اینکه آیا خواجه، چنانكه بعضی پژوهشگران ميگويند، در آغاز زندگی علمی خود به روش اسماعیلیان رفته و پس از برخورداری از مواهب این گروه، هوس رفتن به دستگاه دیگری به سرش زده است؟ (طوسی، 1356: 16)، یا اینکه ـمطابق ادعاي بعضی شرقشناسانـ اهل غدر و خیانت به مخدوم خود بوده است؟ (همان، 22؛ براون، 1366: 3/ 10)، یا چنانكه برخي مورخان نوشتهاند، بياختیار در آن مُلک (محل اقامت اسماعیلیان) افتاده بوده است؟ (همدانی، 1373: 2/ 985؛ خواندمیر، 1353: 2/ 476).
پرسشی که انگیزة انجام این تحقیق شده اینست که نقش گرایش اعتقادی خواجه نصیرالدین در رفتار دوگانهاش (پیوستن و گسستن) نسبت به اسماعیلیان چيست؟ برای روشنتر شدن پرسش اصلی مقاله میتوان این پرسش محوری را به چند پرسش تحلیل کرد که هر کدام بخشهای اصلی این تحقیق را تشکیل میدهند؛ ازجمله اینکه خواجه قبل از پیوستن به این فرقه چه گرایش اعتقادیيي داشته است؟ عوامل اعتقادی مرجِحّ برای خواجه در پیوستن به اسماعيليان و علل اعتقادی او در جدایی از آنها چه بوده است؟ در دو مورد اخیر، فرضیات مختلف بررسی ميگردد و رأی مختار نویسندگان این مقاله ارائه میشود.
این جستار به دو بخش اصلی پیوست و گسست خواجه از اسماعیلیان تقسیم شده است. برای هر کدام از دو رفتار وی، فرضیات و عواملی مطرح و بررسی میشود و جایگاه گرایش اعتقادی وی در تصمیماتش روشن شده و نظر مختار نویسندگان عرضه میگردد.
پیشینة پژوهش
تحقیقاتی را که دربارة گرایش اعتقادی یا مذهب خواجه نصیر صورت گرفته، میتوان به سه جریان اصلی تقسیم کرد.
دستة اول نویسندگان شیعة دوازده امامیند که خواجه را از ابتدا تا انتهای حیاتش معتقد به شیعة امامیه میدانند و دورة حضور وی میان اسماعیلیان را همراه با تقیه و بدليل در امان ماندن از حملة چنگیزخان مغول ارزیابی میکنند (مدرس رضوی، 1354: 8 و 13؛ شوشتری، 1375: 2/ 207-201). در مقاله «مذهب خواجه نصیر و تأثیر آن بر تعامل وی با اسماعیلیان نزاری» نيز این سخن تکرار شده است (ایزدی و احمدپناه، 1389). مقالة اخیر، این موضوع را که خواجه در بخشی از زندگي خود تمایل اسماعیلی داشته، نادرست میداند و پیوستن خواجه به آنها را پناه بردن و حتی نفوذ (!) در بین این فرقه معرفي ميكند. در كتاب اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی (امین، 1425: 57) و نيز كتاب اندیشههای فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی (فرحات، 1389: 14 و 50) اين ديدگاه برجسته شده كه خواجه به اسماعیلیان پناه برده و در میانشان تقیه میکرده است.
اشکالی که میتوان بر اين ديدگاه گرفت، اینست که آنها تمایلاتی را که خواجه در جوانی به بعضی از آموزههای اسماعیلیان داشت، نادیده میانگارند و وجود تحول در عقاید خواجه را برنمیتابند؛ درحالیکه خواجه بعنوان یک محقق جستجوگر، در طول حیات علمی خود و براساس تحولات جهان اطرافش، در گرایشهای اعتقادیش نيز تحول رخ داده است. برهمين اساس، ما در این مقاله زندگي اعتقادی خواجه را به سه مرحلة قابل تقسیم میدانیم و معتقديم او در هر مرحله رفتاری مناسب با اعتقادات خود انجام داده است.
گروه دوم که بعضی شرقشناسان (مثل ولادیمیر ایوانف) نیز در بينشان حضور دارند، در مواردی حتی خواجه را تولد یافته در خانوادهيی با عقاید اسماعیلی یا دانشآموختة مراكز علمي این فرقه دانستهاند (دفتری، 1375: 799). فرهاد دفتری (يكي از محققان برجسته در حوزة تاريخ و عقايد اسماعيليان) نیز بر وجود رابطة نزدیک و طولانی و سودمند و مشارکت فکری بین خواجه و اسماعیلیان تأكيد دارد و از مدت سه دهه اقامت خواجه در میان این فرقه بعنوان پرفایدهترین روزهای حیات خواجه یاد میکند (معصومی همدانی، 1391: 55).
اشکال سخنان فوق در اینست که گرایش خانوادة خواجه به شیعة امامیه و بیان خود او در رسالة سیر و سلوک مبنی بر ناآشناییش با اسماعيليان در دوران دانشاندوزي را نادیده میگیرد (طوسی، 1396: 8). همچنین اعلام بیزاری خواجه از اسماعیلیان که در آثار کلامی بعدیش ظاهر شده را در نظر ندارد و نمیخواهد سخن خود خواجه در تجدید دیباچه اخلاق ناصری که گفته است تمجیدهایش از بزرگان اسماعیلیه از ترس جانش بوده را بپذيرد (طوسی، 1413الف: 3)؛ درواقع متوجه اختلاف اعتقادی خواجه با اسماعیلیان نیست یا نمیخواهد باشد.
گروه سوم بر این باورند که گرایشهای اعتقادی، جهتبخش رفتار خواجه نبوده است. هاجسن در کتاب فرقۀ اسماعیلیه، خواجه نصیر را فردی فرامذهبی معرفی میکند (هاجسن، 1343: 440-438). دهباشی نیز او را نه شیعة امامی و نه فردی فاقد اصول اخلاقیِ ثابت میداند، بلکه وی را در درجة اول فیلسوف ـ وزیر قلمداد میکند. از نظر او خواجه همزمان به موضوعات قدرت و دانش، سیاست و فلسفه دلبسته بوده و از موقعیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود بمعنای واقعی کلمه بهره برده است (معصومی همدانی، 1391: 57). البته این نگرش نفیکنندة سایر جنبههاي شخصیت خواجه نیست بلکه برجستهترین بخش از فعالیتهای خواجه را فیلسوف ـ وزیر بودن او میداند و او را نمونة برجستهيی از این نقش بشمار ميآورد (نصر و لیمن، 1386: 92 و 14). ویلفرد مادلونگ در یکی از مقالاتش که با عنوان «جایگاه آثار اخلاقی طوسی در فلسفه، تشیع و تصوف» ترجمه شده (مادلونگ: 1378)، رفتار خواجه و تعامل با اسماعیلیان را بر اساس علايق فلسفی او توجیه میکند.
وجه تازگی و دستاورد این مقاله، بزعم نویسندگان، اینست که اولاً، با وجود نگاهی منصفانه و بر اساس شواهد، میتوان برای حیات اعتقادی خواجه سه مرحله قائل شد که او در این مراحل بر مبنای گرایش اعتقادی خود رفتارهايی خاص انجام داده است. ثانیاً، باورهای اعتقادی خواجه در پیوستن وی به فرقة اسماعیلیه در سن جوانی نقشي مهم داشته که بمعنای تمایل او به اسماعیلیان در دورة جوانی است؛ همانطور که اختلاف در عقاید کلامی، در جدایی و بیزاری او از این فرقه نقش اصلی را ایفا میکرده است که این مسئله نيز با عکسالعمل او در دورة متأخر حیات اعتقادیش و از طریق تألیف آثار کلامی امامیه و بعضی نقدهایش، آشکار شده است.
1. اولین گرایشهای اعتقادی خواجهنصير
1ـ1. خانواده و تحصیلات
با توجه به اينكه حیات اعتقادی خواجه مسیر پر پیچ و خمی داشت، میتوان جهتگیریهای کلامی او را به سه دورة قبل از پیوستن به اسماعیلیان، هنگام حضور در میان این گروه و پس از جدايي از ایشان تقسیم کرد. آشنایی با فضای اعتقادييي که خواجه نصیرالدین در آن پرورش یافته، مدخلي مناسب برای ورود به بررسی گرایشهای اعتقادی او قبل از پیوستن به اسماعیلیان است، زیرا کاوش در عقاید خانواده و اطرافیان وی، بهمراه شناخت نوع تحصیلات او، میتواند ما را با عوامل تأثیرگذار در شکلگیری پایههای اعتقادی وي و ریشههای تمایلات کلامی او آشنا کند.
ابوجعفر محمد بن حسن که در اصل از جهرود ساوه بود (خواندمیر، 1380: 3/ 105)، در سال 597 ﻫ .ق. در طوس دیده به جهان گشود (قزوینی، 1386: 169). او در خانوادهيی رشد كرد که پدرش از فقها و محدثین امامیه و داییش، نورالدین علی بن محمد شیعی، مدرس معقول (منطق و حکمت) بود (مدرس رضوی، 1354: 5 و 4). با توجه به اجازة روایتی که سالم بن بدران بن علی المازنی ـکه از علمای امامیه بودهـ برای خواجه نصیر صادر كرده، مشخص ميگردد که او تحصیلاتش را در فضای اعتقادی شیعة امامیه گذرانده است (حلبی، 1417: 30).
1ـ2. آشنایی اولیه با عقايد اسماعیلیان
روایت دیگری نیز از گرایشهای اعتقادی خواجه قبل از پیوستن به اسماعیلیان وجود دارد که بر اساس رساله سیر و سلوک است. در صورت صحت انتساب این رساله به خواجه نصیر2، ما با چشماندازي متفاوت از عقاید دوران جوانی او آشنا میشویم. از این دوره میتوان بعنوان اولین مرحلة حیات اعتقادی خواجه یاد کرد. اینکه فضای اعتقادی خانواده و محتوای تحصیل خواجه بر اساس آموزههای شیعه دوازده امامی بوده، در رساله سیر و سلوک نیز تأیید شده است (طوسی، 1396: 4). خواجه در این رساله میگوید: سخنان [=باورهای] اسماعیلی را از دشمنان این گروه میشنیده و فرد منصفی را نمییافته تا وی را با عقاید اسماعیلیه آشنا کند (همان: 8). این مطلب میتواند مؤيد اين نكته باشد كه خواجه قبل از پیوستن به اسماعیلیان از نزدیک با افراد معتقد به این گروه ارتباط نداشته و فضای اعتقادی اطرافیان وی همان شیعه دوازده امامی بوده است.
خواجه در این رساله به عواملی اشاره میکند که در گرایش وی به باورهای اسماعیلی در آن سالها (دوران جوانی) مؤثر بوده است؛ ازجمله تأثیر معلم ریاضیش که باورهای شریعتمدارانه را به نقد میکشید و این نقدها برای خواجه دلپذیر بود. توصیه پدر خواجه مبنی بر آشنا شدن فرزندش با مذاهب مختلف، يكي ديگر از عوامل گرايش خواجه به اسماعيليه بوده است، بويژه آنكه پدرش ـبگفتة ويـ در تقلید ظواهر شریعت مبالغه نمیکرده است. مضاف بر این، پدر خواجه از شاگردان تاجالدین شهرستانه (عبدالکریم شهرستانی صاحب الملل و النحل) بوده که از داعيان اسماعیلیه بوده است (همان: 5).
بنابر این توضیحات میتوان دریافت که فضای اعتقادیيي که خواجهنصیر در دوران قبل از پیوستن به اسماعیلیان در ذهن و زندگی خویش داشته، گرایشهای بهاصطلاح دگراندیشانة دینی، بهمراه نقد باورهای تقلیدی شریعتمدارانه بوده است. البته بيان این نکته ضروری است که اساس تحصیل و اعتقاد خانوادگی او شیعه امامیه بوده است.
2. پیوستن به اسماعیلیان
2ـ1. فرضیات
دربارة رفتار دوگانة خواجه نصیر با فرقة اسماعیلیان میتوان فرضیاتی را بيان كرد كه در ادامه، آنها فرضیات را بررسی خواهیم کرد. لازم به يادآوري است که در پیوستن و گسستن خواجه به فرقه اسماعیلیان عواملي مختلف دخیل بودهاند.
الف) فرصتطلبی خواجه
خواجه در آغاز زندگی علمی خود به روش اسماعیلیان بود و پس از برخورداری از مواهب ایشان هوس رفتن به دستگاهی دیگر (هلاکوخان مغول) به سرش زد (طوسی، 1356: 16). بر اساس این فرضیه، گرایشهای اعتقادی در جدایی خواجه از این فرقه تأثير نداشته است؛ اسماعیلیان شکست میخورند و او به دشمن آنها میپیوندد.
دربارة پیوستن خواجه به اسماعیلیان نيز اگر منظور از روش اسماعیلیان، تحصیل خواجه در مدارس آنها و بر اساس آموزههای این فرقه باشد، مطلبي نادرست است، زیرا در بخش آشنایی اولیه با عقاید اسماعیلیان به این مسئله پرداخته شد که خواجه حتی در رساله سیر و سلوک بر علمآموزي در فضاي شيعة اماميه صحه ميگذارد.
همچنین این فرضیه، او را صرفاً دانشمندي فرصتطلب معرفی میکند. در اینباره نیز بايد یادآور شد که خواجه قبل از حملة مغول در حکومت خوارزمشاهیان نیز به حضور در دستگاه دولتی تمایلی نداشت که میتوان علت آن را اختلافات عقیدتی دانست (زیرا کلام اشعری در آن روزگار توسط حاکمیت حمایت میشده است). دليل ديگر اينكه او در خانوادهيی با تحصیلات و گرایشهاي دوازده امامی پرورش یافته است (مدرس رضوی، 1354: 4 و5)، بهمين دليل نزدیکی اعتقادی در تصمیمات خواجه بيتأثير نبوده است. بعلاوه، حذف تمجید از اسماعیلیان از دیباچه اخلاق ناصری که جزو اولین آثار وی در ابتدای حضورش ميان اسماعیلیان بوده، نشان ميدهد که نارضایتی از اسماعیلیان، از همان ابتدا در او وجود داشته است (طوسی، 1413الف: 3).
ب) مکر و خیانت خواجه
گروهي ديگر معتقدند خواجه اهل غدر و خیانت به مخدوم خود بوده است (همان: 22؛ براون، 1366: 3/ 10). این فرضيه در واقع پیوستن خواجه به اسماعیلیان را بر اساس حقه و نیرنگ و جدایی وی از اسماعیلیان را نوعی خیانت میداند. اين سخن با تمایلات اعتقادی خواجه نیز در تضاد است، زیرا وی پس از حضور در میان این فرقه بمرور زمان از حضور در بين آنان ناراضی شده بود و حتی برای رفتن از میانشان بسيار تلاش کرد. عباراتی که در انتهای شرح الاشارات و التنبیهات نگاشته و در آن از شرایط سخت خود شکوه میکند (طوسی، 1325: 2/ 166)، قصیده عربیيي که برای خلیفه ارسال کرده بود (همداني، 1338: 29 و 30)، و حتی اجباری که ـ بزعم ماـ در نگارش رساله سیر و سلوک مشهود است (به این مورد بتفصیل اشاره خواهد شد)، همه نشان از نارضایتی خواجه از حضور در میان این فرقه دارد که بعد از جدايي از آنها آشکار شد. بنابرین احتمال فریبکاری خواجه در پیوستن به این فرقه و خائن بودن وی در جدایی از ایشان، منتفی است. در حقيقت، گسست او از این فرقه بدليل از بین رفتن اشتراکات اعتقادی خواجه با ایشان بوده است.
ج) حضور اجباری یا اختیاری خواجه بین اسماعیلیان
گروهي نيز بر اين باورند كه خواجه بهاجبار به قلاع اسماعیلیان پیوسته است (ملکم، 1380: 1/ 268). به اعتقاد آنها، خواجه را دزدیده و به قهستان بردهاند! در توضیح میتوان گفت این روایت بیشتر به قصهپردازی شبیه است تا مستندي تاریخی. اما گفتة بعضی منابع (همدانی، 1373: 2/ 985؛ خواندمیر، 1353: 2/ 476) مبنی بر غیراختیاری بودن حضور خواجه در ميان اسماعیلیان را ميتوان حمل بر این کرد که خواجه چارة دیگری برای مهاجرت و رهایی از آسیب حملات مغول نداشته است جز پیوستن به اسماعیلیان؛ که تقریباً سخني درست است و در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
د) گرایش اعتقادی خواجه تعینکننده رفتار او
خواجه در جوانی تمایلات دگراندیشانه داشته و توجه به اسماعیلیان به باطن و دوری از جمود بر ظاهر شریعت و باورهای تقلیدی، وی را به اين فرقه جذب کرده است. اینکه هر ظاهری باطنی دارد و ظاهر در حکم قالب برای باطن است، از آموزههای معروف این فرقه بشمار میرود (کربن، 1396: 138و 139). او به اسماعیلیان میپیوندد و بمرور زمان با ابعاد تازهتر رفتار و عقاید این فرقه آشنا میشود و درمييابد بباور این گروه مذهبی ـ سیاسی، گروندگان به دعوت اسماعیلیان باید از سنت قبلي خود دست بشويند و مطیع امام اسماعیلی باشند (طوسی، 1397: 18 و 19). همین موضوع اقامت خواجه میان ایشان را ملامتبار کرده بود. بهمين دليل برای رهايي از این فرقه تلاش ميكند و بعد از خروج از بین آنها، مخالفتش را با عقاید آنها آشکار میسازد.
این فرضیهيي است که ما آن را دربارة پیوستن و گسستن خواجه در نسبت با اسماعیلیان نزدیک به واقع میدانیم و در این تحقیق سعی داريم ابعاد آن را روشن كرده و بر اساس قرائن موجود در حیات خواجه آن را اثبات نماييم.
2ـ2. اوضاع شرق جهان اسلام
فاصلة بین سالهای 619 تا 624 هـ .ق. در حیات فکری خواجه نصیر، سالهای بیخبری از اوست. این دوره بعد از حملة چنگیز مغول به خراسان و از بین بردن بساط درس و تحقیق خواجه در نیشابور را در بر ميگيرد؛ درحالیکه هنوز خواجه به اسماعیلیان نیز نپیوسته بود. منظور از سالهای بیخبری از خواجه اینست که در این سالها اثر مکتوبی که به حوادث این دوران اشاره داشته باشد وجود ندارد؛ مگر رسالة سیر و سلوک که میتوان با در نظر گرفتن بعضی شواهد، برخی عبارات این رساله را مربوط به شرح وقایع این سالها و شرایط خواجه در این دوره دانست.3
هدف ما از اين بحث، ورود به مسائل تاریخی نیست بلکه صرفاً میخواهیم بدانیم خواجه مقارن تهاجم چنگیزخان مغول به خراسان، چه امکانهایی برای هجرت و نقل مكان داشته است، زیرا بطور طبیعی خواجه بدنبال محلی بود که هم برای ادامه زندگی امنیت داشته باشد و هم فضایی برای پرداختن به علايق علمي و فكري او فراهم نمايد و مهمتر از همة اینها، نزدیکترین شباهت را به گرایش اعتقادی او داشته باشد.
سرزمینهای شرق جهان اسلام مصادف با حملة چنگیزخان مغول، شرایطي نامساعد داشت. این نابسامانی در عرصة سیاسی ـ مذهبی، حیات اجتماعی بلاد اسلامی آن روزگار را نیز دچار پریشانی و تفرقه کرده بود (بهروزی: 1381). فقدان حکومت نیرومند مرکزی و ناسازگاری حکومتهای متعدد محلی، يكي از علل این آشفتگی بود (ابنساعی، 1353: 9، مقدمه ید). در میان قدرتهای آن روزگار میتوان به خلافت عباسی، خوارزمشاهیان و اسماعیلیان اشاره کرد که هر کدام بر سر مسائلی با یکدیگر در رقابت و دشمنی بودند. حکومت خوارزمشاهی رو به اضمحلال بود و عملاً امکان ماندن خواجه در قلمرو و زير سلطه آنها، ممکن نبود. شاید بتوان از سفری که خواجه قبل از پيوستن به اسماعيليان به عراق داشته و در رسالة سیر و سلوک نيز به آن اشاره کرده (طوسي، 1396: 9 و 10) دریافت که او بدنبال یافتن سرزمینی برای رهایی از خراسان بحرانزده از حمله چنگیزخان بوده است.
باید در نظر داشت که خلافت عباسی کانون مذهب تسنن بود، اگرچه خلیفه المستعصمبالله (که دوران خلافتش همزمان با قصد خواجه بر پیوستن به اسماعیلیان بوده است)، بر اساس گزارشهاي تاریخی، رفتاري مناسب با مردم داشته است (ابنکثیر، 1407: 13/ 114) و به مباحث علمی و فرهنگی اهمیت میداده و خود از علاقمندان به اين موضوعات بوده است. او به علمايی همانند سید بن طاووس، سید رضی و سید مرتضی توجهي ویژه داشته و تأسیس مدارس مهم مستنصریه در بغداد، شاهدی بر توجه او به گسترش دانش محسوب میشود. از آنجا که سال به حكومت رسيدن این خلیفه، 623 قمري و طول مدت خلافتش، تقریباً 18 سال بود (خاتونآبادی، 1352: 1/ 343) و این زمان مقارن با خروج خواجه از خراسان بدلیل حمله چنگیزخان مغول است، شاید بتوان سفر او به عراق را سفری به دربار این خلیفه فرهنگدوست دانست.
قلمرو اسماعیلیان گزینه دیگر خواجه برای هجرت بشمار ميآمد؛ بویژه اینکه خواجه ـ بر اساس عبارات رسالة سیر و سلوکـ در جوانی به افکار ایشان توجه داشته و عقاید آنها کششی در او ایجاد کرده بود. از آنجا که افکار اسماعیلیه بر اساس تمایز بین ظاهر و باطن در متون دینی و اعتقادی، بنا شده بود و درواقع آنها در شریعت به ظاهر و باطن قائل بودند (دفتری، 1391: 162)، این باور برای خواجهنصيرالدين جوان که به افکار ظاهرگرایانه و تقلیدی گرایشی نداشت، میتوانست جذاب باشد؛ افزون بر اينكه، در قلاع اسماعیلیان همواره کتب و ابزارآلات علمی فراهم بود (همان: 373)؛ بویژه در زمان علاءالدین حسن، امام اسماعیلیه (که خواجه احتمالاً در زمان وی به آنها پيوسته است) و ناصرالدین عبدالرحیم بن ابومنصور محتشم که ریاست قلاع قهستان را بر عهده داشت فردی بسیار علاقمند به دانشمندان بود و علمایی را از مذاهب مختلف به حضور در بین نزاریان قهستان دعوت کرده بود. نکتة دیگر اینکه، مذهب اسماعیلیه ـبگفتة بعضی محققانـ همیشه با شور و حرارت خاصی حس پژوهشگری و جستجوی فردی مردم را در طلب خداوند برانگیخته بود (هاجسن، 1343: 311).
عامل اعتقادی دیگری که اطمينان خواجه در پیوستن به اسماعیلیان را نشان ميدهد اينست که جلالالدین حسن، امام وقت اسماعیلیان قوانین شرعی را احیا کرد و مساجد را آباد نمود و برای نشان دادن درستي اعتقادات مذهبي خویش، از هیچ کاری براي جامعة اسلامي فروگذار نبود. جمعی از اکابر و اعیان قزوین را به الموت فراخواند تا کتابخانه آنجا را ببینند و کتابهایی که مضمون آنها الحاد بود را سوزاند و آبا و اجداد خویش که مسئلة دعوت را طرح کرده بودند، لعن نمود و خود نیز در نوشتههایش از اصطلاحات فلسفی استفاده میکرد (همان: 307 و 402).
از این امور میتوان بعنوان عواملی ياد كرد که برای خواجه اين اطمینان را ايجاد مينمود كه علايق اعتقادی و معرفتی وی شبیه و نزدیک به اسماعيليان است.
2ـ3. بررسي آثار خواجه نصير
دومین دوره در آثار اعتقادی خواجه، مربوط به حضور وی در میان اسماعیلیان است. خواجه نصیر از ابتدای ورود خود به قلعههای نزاریان قُهستان، بعنوان شخصیتی فرهیخته و دانشپژوه شناخته میشد و در مدت حضور خود در بین این گروه، به تألیف آثاری بر اساس باورهای اعتقادی آنها پرداخت. روضةالتسلیم، تولا و تبرا، مطلوب المؤمنین و آغاز و انجام ازجمله آثار مهم او با گرایش اسماعیلی هستند. رسالة سیر و سلوک نيز نوعی اعتقادنامه است. البته در همین دوره خواجه نصیر به نگارش آثار فلسفیيي همانند شرح الإشارات و التنبیهات و اساس الإقتباس نیز مشغول بود که بيانگر آنست كه از تمایلات فلسفی خود دست نکشیده بلکه گرایشهای عقلانی وی قوت یافته است.
با دیدن آثار کلامی خواجه که در توجیه باورهای اسماعیلی است، این پرسش ايجاد ميشود که مگر خواجه نصیر بلحاظ اعتقادی (دستكم در دوران حضورش میان این گروه) به سلک شیعیان اسماعیلی درآمده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، به بررسی آثار اسماعیلی وی میپردازیم و جستجویمان را با رسالة سیر و سلوک آغاز میکنیم.
رساله سیر و سلوک
خواجه نصیر در ابتدای این رساله بيان كرده كه مدتی است قصد دارد عقاید خود را بعرض سلطان الدعاة (مظفر بن محمد، ملقب به قطبالدین، رئیس دعوت اسماعیلیان) برساند و به اين نكته اشاره میکند که تمایل داشته این کار را بصورت حضوری انجام دهد (و نه در قالب نوشتار)، چراکه پوشیده نگهداشتن اعتقاد و مذهب را روش عقلا میداند (طوسی، 1396: 3).
در همین ابتدا میتوان در اختیاری بودن نگارش این اعتقادنامه شک کرد و آن را نوعی تفتیش عقاید دانست، زیرا چه نیازی است که خواجه که از افراد فرهیختة پناه آورده به اسماعیلیان بوده، عقايد خویش را بيان كند. بعلاوه، انجام این کار را به بهانههایی مثل بیان حضوری و قبح طرح عقاید به تأخیر میانداخته و سخن از گذشتن تأخیر از حد اعتدال میگوید. همانطور كه میدانیم تأخیر برای امری صورت میگیرد که موعد دارد، شاید موعدي خاص برای اقرار این متفکران به مذهب اسماعیلی وجود داشته است. احتمال دیگر اینست كه بزرگان این فرقه از اقاریر و تمجیدهایی که از مذهب اسماعیلیه توسط دانشمندان انجام میشده، بهرهبرداری تبلیغاتی ميكردهاند و جایگاه خود را در میان رقبا بالا ميبردهاند.
خواجه در ادامه، از تمایلات دوران جوانيش به نقدهایی که استادان وی بر رویکرد ظاهرگرایانه و تقلیدی در شریعت انجام میدادند، ياد میکند و این نقدها را برای خود دلپذیر معرفی مینماید (همان: 5). او دليل رویگردانی خود از دانش کلام را توجه این علم به ظاهر شریعت و استفاده ابزاری از عقل در مذهب اعلام میکند (در واقع کلام، فلسفه را بعنوان خادم استخدام کرده بود). خواجه این دو ویژگی (ظاهرگرایی و استفادة ابزاری از عقل در شريعت) را بعدها در عبارات دیگر، در باور به عقاید اسماعیلی مهم میداند. او در توضیح تمایل و باور خود به عقاید اسماعیلیان میگوید:
نهایت کار طالبان حق شناخت معلم است، همانطور که در [کتاب] فصول مبارک حسن علی ذکره السلام، آمده است؛ مضاف بر اینکه پس از شناخت معلم و اقرار به حاکمیت او، باید تسلیم وي شد و اختیار را در کل وجوه به او سپرد (همان: 23 و 24).
این دو مطلب ـیعنی اطاعت از معلم و تسلیم او شدن در کل وجوهـ تقریباً همان تقلید و مسدود کردن عقل و استفاده خدمتکارگونه از عقل، تا زمان دستيابي به باوری خاص، است که خواجه آن را علت بیعلاقگی خود به کلام بيان کرده بود. بنظر میرسد وجود این دو اصل در عقیدة اسماعیلیان خلل یا حفرهيی در اندیشة آنها بوده که بمرور زمان برای خواجه تحملناپذیر شده است.
قسمت دیگری از این رساله كه ظاهراً با حیات عقلی خواجه در تضاد است، اینست که پس از باور به اسماعیلیان، تتبع مذاهب و مقالات از سر او بیرون شده است! (همان: 25) این در حالی است که میل به جستجو و تحقیق در عقاید، تا آخرین آثار خواجه نیز دیده میشود و حتي ميتوان گفت گرایش به جستجو جزو سرشت او بوده است؛ اصولاً تتبع در آراء و عقاید و مکاتب فلسفی و کلامی از صفات یک محقق است و ضد آن، یعنی وداع با جستجو و کاوش، همان جمود بر عقاید مألوف و منافی تحقیق است. خواجه در همین دورة حضورش میان اسماعیلیان، شرح اشارات و اساس الاقتباس را نوشته که گرایشی کاملاً فلسفی در تحقیقات او را نشان ميدهد.
در كل ميتوان گفت مطالب رسالة سیر و سلوک با روح جستجوگر و عقلگرای خواجه سازگار نیست و احتمال وجود اجبار در نگارش این اعتقادنامه را به ذهن متبادر ميكند يا دستكم نشان میدهد که بعضی آموزههای اسماعیلیان ذهن خواجه را به تنگنا کشانده بود و این فرقه در عمل، فاقد و حتی مخالف آزاداندیشی بود.
رسالة مطلوب الطالبين
او در ابتدای رسالة مطلوب المؤمنین بيان كرده كه آن را به توصية علاءالدین محمد، امام اسماعیلی نگاشته است و خود را ازجمله افراد دعوت شده به اسماعیلیان معرفی میکند. محتوای رساله نیز منتخبي از آثار معلمان و پیشوایان دین و کتاب فصول مبارک حسن علی ذکره السلام، برای طالبان حق است. لازم بذکر است که خواجه از اصطلاح «خداوند» برای نامیدن امامان اسماعیلیه استفاده كرده که در ادبیات اعتقادی این فرقه رایج بوده است (طوسی، 1397: 14؛ دفتری، 1391: 372).
خواجه در فصل اول، معرفت به امام زمان (اسماعیلیان) را که خلیفة خدا و وصی اوست، شرط معرفت خداوند میداند. در بیان راه پرستیدن نیز عقل تنها را کافی نمیداند و تعلیم را ـ که از مفاهیم کلیدی موجود در ادبیات اعتقادی این فرقه میباشد ـ واجب میشمارد (طوسی، 1397: 15). در انتهای همین فصل نیز انسان عاقل را به فرمان امام زمان، مأمور امر معلم صادق میداند که مال و جان و عیال را در راه حق بذل مینماید (همان: 16). شاید بتوان این عبارت و عباراتی نظیر آن را که در رساله تولا و تبرا آمده (در ادامه به آن اشاره خواهد شد)، پشتوانة اعتقادی و شور مذهبی برای جانبازی فدائیان اسماعیلی براي دفاع از اسماعیلیه دانست.
او در فصل دوم، اسماعیلیان را طالب دین حق معرفی میکند و نشانههای مؤمن اسماعیلی را معرفت امام زمان (اسماعیلی) مأمور به امر معلم صادق، رضا و تسلیم میداند (همانجا). در فصل سوم نیز حصول تولا و تبرا را در نسبت با تسلیم و شناخت امام زمان و دوستی او میسنجد و اتمام تولا و تبرا را بر معرفت و محبت و هجرت و جهاد استوار میکند (همان: 17). در فصل چهارم به وجود ظاهر و باطن برای همه چیز حکم میدهد و شریعت را به وجود هفت رکن پابرجا میداند. در توضیحاتی که او برای شهادت و طهارت و نماز ارائه میکند، امام زمان (اسماعیلی) نقش کلیدی دارد؛ مثلاً در توضیح طهارت، آن را دست شستن از آيين و سنت گذشته ميشمارد (همان: 19). این عبارت کوتاه میتواند بیانگر این باشد که اگرچه ورود به فرقة اسماعیلیه اختیاری و از روي انتخاب بوده، اما ماندن در آن نوعی اجبار عقیدتی بوده است.
رسالة تولا و تبرا
رساله تولا و تبرا در واقع شرحی است بر حدیث «[إنّ] الدین هو الحب فی الله و بغض فی الله». خواجه در ابتدای این رساله نیز مطالب آن را برگرفته از پیشوایان دین و معلمان اهل یقین، بویژه معلم وقت ـیعنی ناصرالدین محتشمـ معرفی میکند (همان: 3). او در شرح خود بر حدیث مذکور، اشاره میکند که نفس گویا (ناطقه) باید در فرمان عقل و عقل در فرمان فرمانده حقیقت (امام اسماعیلیه) باشد (همان: 4).
شهوت و غضب هرگاه به فرمان نفس گویا (ناطقه) درآیند، به شوق و اعراض و هرگاه به خدمت عقل درآیند، به ارادت و کراهت تبدیل میشوند که همان تولا و تبراست. او همچنین به وجود ظاهر و باطن برای تولا و تبرا باور دارد و باطن ایندو را روی آوردن به مرد خدا (امام اسماعیلیه) و بیزاری از هرچه جز اوست میداند (همان: 5). خواجه راه رسیدن به آن را نیز معرفت و محبت معرفی میکند. پس از استقرار تولا و تبرا، رضا و تسلیم میآید و ایمان با آنها حاصل میشود (همان: 7). او پس از توضیح مراتب یقین و رسیدن به وحدت، نهاییترین مرتبة ایمان را این میداند که (شخص) «همه خدا ببیند و بس» (همان: 9). در این رساله به جهاد و هجرت نیز اشاره شده و این دو را بریدن از غیر و جنگ با دشمنان ميداند و در ادامه در توضیح جهاد، سخن از بذل مال و جان و زن و فرزند بميان ميآورد (همان: 5). این عبارات ـهمانطور که گفته شدـ پشتوانة اعتقادی جنگجویان اسماعیلیه بوده تا با اين جواز از فرقة مذهبی خود دفاع نمايند.
رسالة آغاز و انجام
رساله آغاز و انجام بدليل استفاده گسترده از تأویل، بسیار مورد توجه پژوهشگران بوده است. خواجه در این اثر خویش که آن را تذکره مینامد (همان: 24)، از تأویل که ازجمله آموزههای اسماعیلیان بوده، در تبیین مبدأ و معاد بهره میبرد. تبیینی که خواجه در شرح مبدأ و معاد در این رساله ارائه میدهد، با آراء رایج در فضای کلامی متفاوت است (آقایی و اترک، 1396).
كتابهاي روضة التسليم، اخلاق ناصري و اخلاق محتشمي
خواجه نصير در ابتدای کتاب روضة التسلیم ـهمانند آغاز رساله مطلوب المؤمنینـ خود را از افراد دعوتشده به دعوت هادیه [کیش اسماعیلیان] معرفی میکند و در بيست و هفت تصور به بیان مطالب این کتاب میپردازد. اگرچه در صحت انتساب این رساله به خواجه سخن بسیار است (معزی، 1393)، اما بعضی محققان معتقدند دلیلی برای نفی آن وجود ندارد (کربن، 1396: 407). این رساله به بیان عقیده ستر و قیامت میپردازد که از باورهای اسماعیلیان بوده است.
دو کتاب اخلاق ناصری و اخلاق محتشمی نیز در فضای حضور خواجه میان اسماعیلیان تحریر شده و حاوی ستایش و تمجید وی از سران این فرقه بوده که البته خواجه بعد از جدايي از اسماعيليان، آن عبارات تمجیدآمیز را حذف كرده است. همچنین گفته شده که اخلاق محتشمی بمنظور دعوت و تبلیغ کیش اسماعیلیان تألیف شده است (طوسی، 1377: مقدمه 24و 25).
* * *
میتوان نقش گرایشهای اعتقادی خواجه در پیوستن او به فرقة اسماعیلیان را اينگونه جمعبندي کرد: خواجهنصير در ابتداي جوانی براي اجتناب از برداشتهای ظاهری از شریعت، به انديشه و عقايد اسماعيليان علاقمند شد زيرا آنها توجه به باطن را ارج مینهادند و نیز در دعوت خود از دانشمندان وعده فضای آزاد برای تحقیق و پژوهش به آنها میدادند. البته آشفتگی در شرق جهان اسلام و نبود سرزمینی که خواجه در آن به علايق علمي خود بپردازد نیز در پیوستن وی به این فرقه مؤثر بوده است و با توجه به اينكه خلافت بغداد بر اساس اعتقادات اهل سنت اداره میشد، اين شهر نمیتوانست محلي مناسب برای مهاجرت خواجه باشد.
3. گسست خواجه از اسماعیلیان
3ـ1. فرضیات
دربارة رویگردانی خواجه از اسماعیلیان نیز میتوان فرضياتي را بيان کرد. اول اینکه، در رفتار سران و اعضای این فرقه با خواجه تغییری رخ داده بود و دیگر آن اکرام اولیه را برای وی قائل نبودند. دوم اینکه، نظر خواجه نصیر نسبت به عقاید ایشان تغيير نموده بود و با آشنایی نزدیک وی با ایشان، کشش اولیه وي به باورهای این فرقه مذهبی ـ سیاسی از بین رفته بود.
در مورد فرض اول باید گفت: شواهدي كه حاكي از برخورد سران این فرقه با خواجه باشد، اندک است. آنچه از رفتار سران اسماعیلیه با خواجه ثبت شده، عبارتست از:
1) قبل از پیوستن خواجه به این گروه، او نامهيی به محتشم شهابالدین، حکمران قهستان نوشت و سؤالات خود را در آن مطرح كرد اما محتشم اعلام كرد در ديدار حضوري پاسخ سؤالات خواجه را خواهد داد (طوسی، 1396: 9 و 8). آنها در گردکوه دیدار کردند و خواجه سخنان محتشم دربارة اسماعیلیان را شنید (همان: 10). ظاهراً همين دیدار و گفتگو بهاندازهيي برای خواجه جوان دلپذیر بوده که او تصمیم گرفته به اين گروه بپيوندد و در نهایت، بدست ناصرالدین محتشم به این فرقه میپیوندد و از این اتصال بعنوان «سعادت» یاد میکند (همانجا).
2) تألیف آثاری كه خواجهنصير آنها را با استفاده از نام سران قُهستان (اخلاق ناصری و محتشمی) نامگذاري كرده و نيز تمجید از بزرگان اسماعیلیه در آثاری که برای تبیین و دفاع از آموزههای ایشان برشته تحریر درآورده (تولا و تبرا، آغاز و انجام، مطلوب المؤمنین، روضة التسلیم)، در نگاه اول بيانگر رفتار بزرگان اسماعیلی با خواجه بعنوان عالمي فرهیخته بوده است. اما این سکه روی دیگری نيز دارد؛ روی دیگر آن، شکوههای خواجه در مؤخرة شرح اشارات و نگارش مجدد دیباچة اخلاق ناصری بيان شده است. او در اين آثار و آثار کلامی خود، اسماعيليان را ملحد و خارج از دين دانسته است. خواجه پس از فرستادن قصيدهاش به خليفة بغداد، به اجبار به قلعة الموت فرستاده شد.4 عکسالعملهای خواجه این تردید را ـدستكم بعنوان یک فرضیهـ در ذهن ايجاد ميکند که شاید خواجه در نگارش این آثار مجبور بوده و اسماعيليان رفتار خوشایندی با خواجه نداشتهاند. او اخلاق ناصری را تقریباً در اوایل حضور خود در بین اسماعيليه نگاشته اما بعد، تمجید موجود در دیباچه را حذف كرده و علت نگارش آن را از بیم جان و آبرو میداند. اين نشان ميدهد که ظاهراً اختلاف اعتقادی از همان ابتدا ميان خواجه و آنها وجود داشته است.
3) نکتة دیگر اينست كه ظاهراً بعضی از ساکنان اسماعیلی قلاع قهستان، از توجه زیاد و صرف ذخایر قهستان برای دانشمندان پناهنده ناراضی بودهاند (هاجسن، 1343: 417). این اتفاق نیز میتواند بیانگر اين نکته باشد كه استفاده از دانشمندان برای سران این فرقه امري مهم بوده است؛ از اين حيث كه سران اسماعیلیه از وجود دانشمندان و اجبار ایشان در نگارش آثار، بعنوان ابزاری براي برتری خود بر رقبا از لحاظ علمی استفاده میکردهاند.
4) مطلب آخر اينکه، بر اساس آموزههای اسماعیلی، طهارت بمعناي دست شستن از آيین و سنت گذشته و مطیع امر امام اسماعیلی بودن است (طوسی، 1397: 18و 19). بعبارتي، پیوستن به اسماعيليه اختیاری و جدا شدن از آنها ناممکن بوده است. همچنین بعلت سری بودن فعالیتهای دستگاه اسماعیلیان، خروج افرادي همانند خواجه که احتمالاً با جزئیات مخفی این گروه آشنا بودند، برای آنها خطر داشته است.
تحولات اعتقادی خواجه نیز میتواند بدليل آشنایی بیشتر با افکار و اعمال سران این فرقه باشد. خواجة جوان به اسماعیلیه پیوسته بود اما هنوز تجربة کافی در سنجش آراء آنها نداشت و البته راه دیگری نیز برای هجرت و خلاصی از آشوب و نابسامانی مغولان در خراسان برای وي باقی نمانده بود. بمرور زمان اشتراکات اعتقادیش با این فرقه از میان رفت و مصاحبت و زندگی اجباری در فضای قلاع اسماعیلی براي وي رنجآور شد. پس در واقع رها شدن از دام این فرقه دقیقاً بر اساس موازین باورهای کلامی وی صورت گرفته است. بیزاری خواجه از این فرقه تا جایی پیش رفته بود که خواجه حتی قبل از حملة هلاکوخان مغول به قلعههای اسماعیلیان، به وی مشورت میداده و از طریق پیک طرف مذاکره بوده است (همدانی، 1338: 2/ 693؛ آقسرایی، 1943: 48 و 49).
3ـ2. آثار خواجهنصير بر مبناي كلام اماميه
نقش گرایش اعتقادی خواجه به کلام شیعة امامیه در جدايي از اسماعیلیان را میتوان بصورت مکتوب در سومین مرحله از تقویم حیات اعتقادی وی مشاهده کرد. در واقع خواجه با تألیف آثار کلامی، گرایش خود را به امامیه نشان داده و اعلام كرده که هیچگونه تمایل اعتقادی به سایر فرق اسلامی ندارد و همة شبهات اسماعیلی بودن خود را از بین برد؛ کاری که احتمالاً تا آن روز مجال و شرایطش برای او فراهم نشده بود. او در این مرحله از زندگی خویش که نقش فرهنگی بسیار مهمی بعنوان یک فیلسوف و متکلم و دانشمند شیعة دوازدهامامی در دستگاه هولاکوخان مغول ایفا میکرد (حسینی و همکاران، 1400)، به نگارش آثاری بر مبنای کلام امامیه پرداخت که الگویی تازه برای مباحث اعتقادی شیعه دوازدهامامی شد؛ کلام امامیه تا آن روز بصورت جدلی و بر اساس نقل روایات در قالب جریانهای مختلف، به حیات خود ادامه میداد (اکبری و اسماعیلی، 1400).
خواجه بعد از جدايي از فرقة اسماعیلیه، آثار کلامیيی همانند تجرید الاعتقاد، نقد المحصل، رساله امامت، قواعد العقائد، مصارع المصارع به رشته تحرير درآورد و در عین اینکه به طرحریزی استوار برای کلام شیعه امامیه مشغول بود، در واقع باورهای اعتقادی شیعه را مستدل و کلام امامیه را بنحو منسجم بنيان نهاد. در این دوره از حیات اعتقادی وی، دیگر هیچ تردیدی در باور راسخ او به شیعة دوازده امامی دیده نمیشود. این دوره از حیات اعتقادی خواجه را میتوان دورانی دانست که او در مقام یک مؤسس در مباحث کلامی شیعه امامی ظاهر شد و آنچه را مطلوب وی در این دانش بود و تا آن روز وجود نداشت، خود تأسیس کرد. در واقع خواجه نشان داد که خلأ و کاستی مباحث اعتقادی شیعه از نظر او چه بوده و خود اقدام به ترمیم آن نمود. در حقيقت نقش خواجه در بازسازی آموزههای کلامی امامیه و ابتکار و خلاقیت وي در این راه انكارناپذير است (امورتی، 1397: 75 و 90).
او تجرید الإعتقاد و قواعد العقائد را بر سیاق آثار فلسفی نگاشته است. شاید بتوان گفت آنچه را که خود او در جوانی بدنبال آن بود و در آثار کلامی شیعه نیافت، را در این کتب ارائه کرد و چه بسا اگر چنین کلام معقول و فلسفیيی در جوانی وی در فضای شیعة دوازده امامی وجود داشت، به عقاید اسماعیلیان گرایش پیدا نمیکرد. او در این آثار، کلام را از حالت جدلی درآورده و با استدلال و برهان فلسفی ممزوج کرد و آنها را بر اسلوب ابواب کتب فلسفی تبویب نمود؛ یعنی از امور عامه و جواهر و اعراض و... سخن گفت و در مقصد سوم نیز به مسائل اعتقادی پرداخت (طوسي، 1407: 187).
خواجه رسالة مصارعالمصارع را در پاسخ به شبهات کلامی تاجالدین شهرستانه (شهرستانی) که ازجمله متکلمان اسماعیلی بود، نوشت؛ شهرستانی کتاب مصارعة الفلاسفه را بر ضد اندیشههای ابنسینا نگاشته بود. خواجه كه در قواعد العقائد از انقراض اسماعیلیان سخن گفته (همو، 1377: 10) و این فرقه را از زمرة غلات دانسته (همو، 1413ب: 84) و در رسالة امامت نيز سبعیان (هفت امامیها) را از ملت اسلام خارج شده معرفی کرده بود (طوسی، 1377: 10)، در مصارعالمصارع نیز با نقد خود بر مصارعة الفلاسفه (که نویسندة اسماعیلی داشت) و خواجه به اسماعیلی بودن او اشاره میکند (همو، 1405ب: 149) و تکلیف خود با این فرقه را کاملاً روشن ميسازد.
او با نقد المحصل نشان داد كه نه تنها با عقاید اسماعیلیان بلکه با هیچیک از گرایشهای کلامی موجود در جهان اسلام موافق نيست مگر کلام شیعة دوازده امامی (همو، 1405الف: 2). این کتاب نقدی بر المحصل فخررازی است؛ المحصل عامل نشر عقايد اشعری در فضای آن روزگار بوده است.
در نهایت میتوان گفت دورة سوم در تقویم حیات اعتقادی خواجه، به خلق آنچه از دانش کلام مطلوب او بود، صرف شد؛ یعنی آنچه را که در جوانی در دانش کلام بدنبال آن بود و آن را نمییافت، خود تأسیس کرد. این کار درواقع عکسالعملی به تمام فرق اسلامی و پاسخی به این پرسش بود که مطلوب خواجه در دانش کلام چیست؟ پیگیری خواجه دربارة دانش کلام تا آخرین دوره از سالهای عمرش، نشاندهندة اهمیتی است که برای باورهای دینی و اعتقادی قائل بوده است.
جمعبندي و نتیجهگيري
خواجه نصیرالدین طوسی در دوران تحصیل، وقتی هنوز فرهیختهيی جوان محسوب میشد، بعلت رویگردانی از باورهای تقلیدی که نتیجهيی جز جمود بر ظواهر شریعت نداشت، به بعضی از آموزههای اسماعیلیان گرایش پيدا كرد. این در حالی است که خانواده و تحصیلات او در محیط شیعة دوازده امامی شکل گرفته بود. عامل مؤثر در انتخاب اسماعیلیان در فضای آشفته خراسان بعد از حملة چنگیز و نبود حکومتهای شیعی، نزدیکی این فرقه به تمایلات اعتقادی خواجهنصير در دوران اول حیات وي بود. لازم به ذکر است که هرچند اين احتمال وجود دارد كه او به دربار خلافت بغداد نیز سفر کرده باشد، اما فاصله بین گرایشهای اعتقادی او با کلام اشعری که توسط خلافت بغداد حمایت میشد، بسیار زیاد بوده است.
خواجه پس از پیوستن به فرقة اسماعیلیه (با اين فرض كه پیوستن وی از روی اختیار بوده باشد) بمرور زمان از حضور در میان ایشان ناراضی شد و متوجه اختلاف اعتقادی خود با این فرقه گردید. این مسئله را میتوان از بعضی شواهد تاریخی و برخي مطالب مندرج در آثار اسماعیلی وی دریافت. اما امکان جدایی از آنها بدليل ملاحظات امنیتی و اعتقادی این فرقه غيرممكن بود.
جدایی وی از اسماعیلیان نیز همانطور که در آثار کلامی دورة آخر حیات اعتقادی او مشخص است، بر مبنای تعارض در باورهای کلامی بوده است. او در این دوره با نگارش آثار کلامی بسبک جدید، هم مطلوب خود در دانش کلام امامیه را نشان داد و هم عدم تمایلش به سایر فرق غیر امامیه را نمایان ساخت. در مجموع، خواجه نصیر در انتخاب و جدایی از اسماعیلیان ملاحظه گرایشهای اعتقادی خویش در مراحل مختلف حیات خود را كرده است.
پينوشتها
[1] 1. دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران، (نويسنده مسئول)؛
hosseini.mohsen.s.1362@gmail.com
[2] 2. استاد فلسفه دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران؛ e_khademi@ymail.com
[3] 3. استادیار پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، تهران، ايران؛ shbaghini@yahoo.com
[4] 4. دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجائی، تهران، ايران؛
mv110.samimi@gmail.com
تاریخ دریافت: 11/3/1401 تاریخ پذيرش: 26/4/1401 نوع مقاله: پژوهشي
منابع
آقایی، اصغر؛ اترک، حسین (1396) «بررسی تأویلات خواجه نصیرطوسی از آیات معاد در رساله آغاز و انجام»، اندیشه نوین دینی، شمارة 49، ص134ـ115.
آقسرایی، محمودبن محمد (1943م) مسامرة الأخبار و مسائر الاخبار، بكوشش عثمان توران، آنقره: چاپخانه انجمن ترک.
ابنساعی، علیبن اغلب (1353ق) الجامع المختصر، ج9، تصحیح مصطفی جواد، بغداد: مطبعة سریانیة الکاتولیکیة.
ابنکثیر (1407ق) البدایة و النهایة، ج13، بیروت: دارالفکر.
امورتی، بیانکاماریا اسکارچا (1397) مطالعات شیعهشناسی در ایتالیا (مجموعه مقالات)، ترجمة لیلا کرمی، اصفهان: آرما.
اکبری، محمد؛ اسماعیلی، محمدعلی (1400) «الهیات سلبی در حوزه هستیشناسی صفات الهی در اندیشه شیخ صدوق و سعدیا گائون یهودی»، پژوهشهای هستیشناختی، شمارة 19، ص298ـ271.
امین، حسن (1425ق) اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه مهدی زندیه، قم: مؤسسة دایرةالمعارف فقه اسلامی.
ایزدی، حسین؛ احمدپناه، مطهرهسادات (1389) «مذهب خواجه نصیر و تأثیر آن بر تعامل وی با اسماعیلیان نزاری»، فصلنامه تاریخ اسلام، سال یازدهم، شمارة اول و دوم، ص47ـ27.
بهروزی، مهرناز (1381) «اوضاع سیاسی و اجتماعی شرق اسلام مقارن حمله مغول»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شمارة 164، ص402ـ387.
براون، ادوارد (1366) تاریخ ادبیات ایران، ج3، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
حلبی، ابنزهره (1417ق) غنیه النزوع الی علمیالاصول و الفروع، قم: نشر امام صادق(ع).
حسینی، سیدمحسن؛ خادمی، عیناله؛ منصوری، امیرحسین؛ شمس، محسن (1400) «نقش فرهنگی خواجه نصیرالدین طوسی در تعامل با هلاکوخان مغول»، تاریخ فلسفه، شمارة 47، ص104ـ 91.
خاتونآبادی، عبدالحسین (1352) وقایع السنین و العوام، تهران: اسلامیه.
خواندمیر، غياثالدين (1380) تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تحقيق محمد دبیر سیاقی، مقدمه جلالالدین همایی، تهران: خیام.
دفتري، فرهاد (1375) تاريخ و عقايد اسماعيليان، ترجمه فريدون بدرهاي، تهران: فرزان
ــــــــــ (1391) تاریخ و سنتهای اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران: فروزان.
شوشتری، قاضی نورالله (1375ق) مجالس المؤمنین، تهران: اسلامیه.
شيرازي، فضلالله بن عبدلله (1388) وصاف الخضرة، تهران: كتابخانه ابنسينا.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1325) شرح اشارات ابنسینا، ج2، مصر: مطبعه خیریه؛ نسخة خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، 23 م.
ــــــــــ (1337) اخلاق محتشمی، بکوشش محمدتقي دانشپژوه، تهران: دانشگاه تهران.
ــــــــــ (1356) اخلاق ناصری، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران: خوارزمی.
ــــــــــ (1396) رسالة سیر و سلوک، تصحیح و ترجمه به انگلیسی سید جلالالدین بدخشانی، تهران: میراث مکتوب.
ــــــــــ (1397) سه رساله از تصنیفات خواجه نصیرالدین طوسی (تولا و تبرا، مطلوب المؤمنین، آغاز و انجام)، تصحیح و ترجمه به انگلیسی سیدجلالالدین حسینی بدخشانی، تهران: میراث مکتوب.
ــــــــــ (1405 ق/ الف) تلخیص المحصل المعروف به نقد المحصل، لبنان: دارالأضواء.
ــــــــــ (1405 ق/ ب) مصارع المصارع، تحقيق حسن معزی، بهاهتمام محمود مرعشی، قم: کتابخانه آيتالله مرعشی نجفی.
ــــــــــ (1407ق) تجرید الاعتقاد، تهران، مکتب الإعلام الاسلامی.
ــــــــــ (1413ق/ الف) اخلاق ناصری، تهران: اسلامیه.
ــــــــــ (1413ق/ ب) قواعد العقائد، بکوشش علی حسن خازم، بیروت: دار الغربه.
عودی، ستار؛ بقایی، مرتضی (1391) «نگاهی به سرگذشت ابنعلقمی، واپسین وزیر شیعی عباسیان»، تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی، شمارة 6، ص120ـ 101.
قزوینی، یحییبن عبدالله (1386) لب التواریخ، تصحيح هاشم محدث، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
فرحات، هانی (1389) اندیشههای فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه غلامرضا جمشید، تهران: میراث مکتوب.
کربن، هانری (1396) تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبايی، تهران: مینوي خرد.
مادلونگ، ویلفرد (1378) «جایگاه آثار اخلاقی طوسی در فلسفه، تشیع و تصوف»، ترجمة پروانه عروجنیا، نشریه معارف، دوره 16، شمارة 3، ص102ـ 85.
مدرس رضوی، محمدتقي (1354) احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
معزی، مریم (1393) «بازنگری در انتساب کتاب روضة التسلیم به خواجه نصیرالدین طوسی»، مطالعات تاریخ اسلام، شمارة 21، ص186ـ 168.
معصومی همدانی، حسین (1391) استاد بشر؛ پژوهشی در زندگی، روزگار، فلسفه و علم خواجه نصیرالدین طوسی، تهران: میراث مکتوب.
ملکم، جان (1380) تاریخ کامل ایران، تصحيح مهدی قمینژاد، ترجمه اسماعیل بن محمدعلی، گردآوری علیاصغر عبدالهی، تهران: افسون.
نصر، سیدحسین؛ لیمن، اولیور (1386) تاریخ فلسفه اسلامی، ج3، تهران: حکمت.
هاجسن، مارال. گ. س (1343) فرقه اسماعیلیه، ترجمه، مقدمه و حواشی فریدون بدرهای، تبريز: کتابفروشی تهران.
همدانی، فضلالله (1373) جامع التواریخ، تصحیح و تحشیه محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران: البرز.
ــــــــــ (1338) جامعالتواريخ، بکوشش بهمن کریمی، تهران: اقبال.
[1] . تاریخ پیوستن خواجه به اسماعیلیان در قهستان بدرستی معلوم نیست. اما باید پس از فرمانروایی ناصرالدین (624 ﻫ. .ق) در قهستان باشد، زیرا او از خواجه براي حضور در قلعه قهستان دعوت کرد. فرهاد دفتری در پیشگفتار سه رساله از تصنیفات خواجه تاریخ پیوستن وی به اسماعیلیان در قهستان را 624 میداند (طوسی، 1397: 10 پیشگفتار). اما دانشپژوه پیوستن وي به این گروه را با استناد به اخلاق ناصری و عبارت خواجه در فصل الحاقی به این کتاب که در 663 ﻫ. .ق نگاشته شده [این فصل سی سال پس از تألیف کتاب بدان افزوده شده است]، در حدود 630 تا 632 میداند (مدرس رضوی، 1354: 9).
[2] . بنا بنظر فرهاد دفتری«دلیلی نیست که در صحت انتساب رسالة سیر و سلوک به خواجه تردید کنیم» (دفتری، 1391: 467).
[3] . خواجه در رسالة سیر و سلوک به دیداری که در سفر از عراق به خراسان، با محتشم در گردکوه [15کیلومتری دامغان] داشته اشاره كرده و میگوید: در آن زمان بعلت موانعی نتوانسته به او بپیوندد (طوسي، 1396: 10). پس این دیدار مربوط به زمانی است که هنوز خواجه به اسماعیلیان نپیوسته بود. افزون بر این، سفر خواجه به عراق و دلیل آن و علت بازگشت وی از عراق، میتواند محل سؤال باشد.
[4] . در بعضی منابع چنین ثبت شده که خواجه نصیرالدین طوسی هنگامیکه در میان اسماعیلیان قهستان بسر میبرد، نامهيی به مستعصم، خلیفة عباسی نوشت و با قصیدهيی عربی او را مدح کرد. اما این نامه به دست ابنعلقمی، وزیر خلیفه افتاد و او نیز در پشت آن قصیده برای ناصرالدین محتشم نوشت که مراقب خواجه باشید که با خلیفه نامهنگاری میکند! ناصرالدین نیز خواجه را حبس کرد و به الموت نزد علاءالدین محمد فرستاد (شیرازی، 1338: 30 و 29). البته بعضی نقل این ماجرا را با هدف تخریب شخصیت ابنعلقمی میدانند، اما دلیلی بر رد آن ذکر نکردهاند (عودی و بقایی، 1391). همکاری بین خواجه و ابنعلقمی در فتح بغداد نیز میتواند در این ماجرا موجب تردید باشد.