Place of Music in Mīr Findiriskī’s Risālah Ṣanāiyyah
Subject Areas : Connection of philosophers’ views and philosophical schools with the social and philosophical conditions of the time
Sahand
Soltandoost
1
(PhD in Art Studies, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran)
Mehdi
Keshavarz Afshar
2
(Assistant Professor, Department of Art Studies, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran)
Asghar
Fahimifar
3
(Associate Professor, Art Studies, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran)
Keywords: Risālah Ṣanāiyyah, Mīr Findiriskī, Safavid philosophy, industry, theoretical music,
Abstract :
Mīr Abulqāsim Mīr Findiriskī (1562-1640), Iranian Philosopher of the Safavid era, has presented some discussions on theoretical music in his most famous work entitled Risālah Ṣanāiyyah, which has made him unique among the philosophers of this period. However, unlike the philosophers of early Islamic period, Mīr Findiriskī uses the example of theoretical music in order to explain different types of profession rather than teach music based on written texts. The present paper aims to investigate Mīr Findiriskī’s philosophical views in relation to music as a profession following the qualitative method of content analysis and using historical and library resources. Here, while providing a brief historical review of Mīr Findiriskī’s life, works, and thoughts, the authors have explained the theoretical foundations of the treatise and the technical terms used there in order to clarify the writer’s intention of resorting to the example of theoretical music. The most important implication of music-related discussions in this work is that, during this period, scholars made a clearly explicit distinction between the knowledge and practice of music. In fact, it was possible for prominent religious scholars to have complete mastery over theoretical music but avoid listening to music, teaching it, or practically dealing with it and warn their seminary students against any practical involvement with music. This fact can be considered as one of the clear signs of the separation of the knowledge and practice of music during the Safavid era.
قرآنكريم.
آذر بیگدلی، لطفعلیبیگ (۱۳۳۷) آتشکدۀ آذر، با مقدمه و فهرست و تعلیقات سیدجعفر شهیدی، تهران: مؤسسۀ نشر کتاب.
افندی، عبدالله (۱۳۸۹) ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ترجمۀ محمدباقر ساعدی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
اوحدی بلیانی، تقیالدین (۱۳۸۹) عرفات العاشقین و عرصات العارفین، تهران: میراث مکتوب.
براون، ادوارد (۱۳۱۶) تاریخ ادبیات ایران: از آغاز عهد صفویه تا زمان حاضر، ج ۴، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران.
بهار، محمدتقی (۱۳۴۹) سبکشناسی، ج ۳، تهران: امیرکبیر.
پازوکی، شهرام (۱۳۸۶) «معنای صنعت در حکمت اسلامی: شرح و تحلیل رساله صناعیه میرفندرسکی»، خردنامه صدرا، شمارة ۴۸، ص ۱۰۶-95.
تفضلی، تقی (۱۳۵۶) «آثار و مقامات علمی میرفندرسکی»، مقالات و بررسیها، شمارة ۲۸ و ۲۹، ص ۹۸- ۸۵.
شریف دارابی، عباس (۱۳۷۲) تحفة المراد: شرح قصیدۀ میرفندرسکی، بضمیمۀ شرح خلخالی و گیلانی، مقدمۀ سیدجلالالدین آشتیانی، بهاهتمام محمدحسین اکبری ساوی، تهران: الزهرا.
شریف، میان محمد (۱۳۶۵) تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۲، ترجمه زیر نظر نصرالله پورجوادی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
حلبی، علیاصغر (۱۳۸۱) تاریخ فلاسفه ایرانی از آغاز اسلام تا امروز، تهران: زوار.
دانشپژوه، محمدتقی (۱۳۶۲) «میرفندرسکی»، نشريۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شمارة ۱۲۷، ص۷۱-58.
دانشپژوه، محمدتقی (۱۳۹۰) فهرست آثار خطی در موسیقی (فارسی، عربی و ترکی)، بکوشش قدرتالله پیشنماززاده، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
صبا، محمد مظفر حسین (۱۳۴۳) تذکرۀ روز روشن، تصحیح و تحشیۀ محمدحسین رُکنزادۀ آدمیت، تهران: کتابخانۀ رازی.
صفا، ذبیحالله (۱۳۶۹) تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس.
فارابی، ابونصر (۱۳۹۳)الموسیقی الکبیر، ترجمۀ مهدی برکشلی، تهران: سروش.
فانی زنوزی، محمدحسن بن عبدالرسول (۱۳۷۰) ریاضالجنة، قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی نجفی.
قزوینی، عبدالنبی (۱۳۶۶) تتمیم امل الامل، قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی.
قمی، عباس (۱۳۵۱) مشاهیر دانشمندان اسلام (ترجمۀ الکنی و الالقاب)، ج ۴، ترجمۀ محمد رازی، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
کلباسی اشتری، حسین (۱۳۸۸) «قصیده یائیه و مشرب حکمی میرفندرسکی»، زبان و ادب پارسی، شمارة ۳۹، ص ۱۰۵-93.
کیخسرو اسفندیار [موبد] (۱۳۶۲) دبستان مذاهب، بهاهتمام رحیم رضازادۀ ملک، تهران: کتابخانۀ طهوری.
گلچین معانی، احمد (۱۳۶۹) کاروان هند، مشهد: آستان قدس رضوی.
مدرس، میرزامحمدعلی (۱۳۷۴) ریحانةُالأدب (فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب)، تهران: خیام.
مراغی، عبدالقادر (۱۳۵۶) مقاصد الألحان، بهاهتمام تقی بینش، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
مسعودیه، محمدتقی (۱۳۹۱) فهرست نسخ خطی موسیقی ایرانی، بکوشش قدسیه مسعودیه، ویراستار محمدتقی حسینی، تهران: پژوهشکده هنر.
مطهری، مرتضی (۱۳۵۷) خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: صدرا.
میثمی، سیدحسین (۱۳۸۹) موسیقی عصر صفوی، تهران: فرهنگستان هنر.
میرفندرسکی، ابوالقاسم (۱۳۸۷) رسالۀ صناعیه، تحقيق حسن جمشیدی، تهران: بوستان کتاب.
نراقی، ملا احمد (۱۳۸۰) خزائن، تحقیق حسن حسنزاده آملی و علیاکبر غفاری، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
نصرآبادی اصفهانی، میرزامحمدطاهر (۱۳۱۷) تذکرۀ نصرآبادی، تهران: چاپخانۀ ارمغان.
هدایت، رضاقلیخان (۱۳۸۵) تذکرۀ ریاضالعارفین، مقدمه، تصحیح و تعلیقات ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
Cole, J. (2002). Iranian culture and south Asia, 1500-1900. Iran and the surrounding world: interactions in culture and cultural politics, 15-35, Seattle-London: University of Washington Press.
Matthee, R. (ed.). (2021). The safavid world London-New York: Routledge.
Namazi, M. (2003). Philosophical and mystical dimensions in the thought and writings of Mīr Findiriskī. Ph.D diss., McGill Unveristy.
Nasr, S. H. (2012). Findiriskī, Encyclopaedia of Islam, 2nd Edition http://dx.doi.org/10.1163/1573-3912_islam_SIM_8550.
Rizvi, S. H. (2005). Mir Fendereski, Encyclopædia Iranica http://www.iranicaonline.org/articles/mir-fendereski-sayyed-amir-abul-qasem
Sharma, A. (ed.). (2018). Islam, Judaism, and Zoroastrianism (Encyclopedia of Indian Religions). The Netherlands: Springer.
مقام موسیقی در رسالۀ صناعیه ابوالقاسم میرفندرسکی
سهند سلطاندوست1، مهدی کشاورز افشار2، اصغر فهیمیفر3
چکیده
ابوالقاسم میرفندرسکی (حدود ۱۰۵۰-970ق)، حکیم و فیلسوف عصر صفوی، در مشهورترین اثر خود با عنوان رسالۀ صناعیه مباحثی در باب موسیقی نظری دارد. از این نظر، او در بین فیلسوفان این دوره کمنظیر است. اما هدف میرفندرسکی، بر خلاف فلاسفۀ اوایل دورۀ اسلامی، نه آموزش فنی موسیقی از طریق متن مکتوب، بلکه استفاده از مثال موسیقی نظری برای توضیح اقسام صناعات (پیشهها) است. در مقالۀ حاضر، که با هدف بررسی آراء فلسفی میرفندرسکی در ارتباط با موسیقی ذیل دستهبندی صناعات نوشته شده، با استفاده از روش کیفیِ تحلیل متن و مواد تاریخی و کتابخانهيی، ضمن مرور مختصر تاریخی بر احوال و آثار و اندیشههای میر، مقدمات نظری رساله و اصطلاحات بکاررفته در آن را شرح دادهایم تا از آنجا بتوان به مراد مؤلف از مثال موسیقی نظری پی برد. مهمترین نتیجۀ ضمنیيي که از مباحث موسیقایی اثر میگیریم اینست که در این دوره، علما تمایز روشن و قاطعی میان علم و عمل موسیقی قائل بودهاند، تا آنجا که ممکن بود یک عالم دینی برجسته، برغم وقوف کامل بر موسیقی نظری، داشتن گوش موسیقایی، و حتی تدریس آن، از اشتغال عملی به موسیقی بپرهیزد و طلاب خود را نیز از آن برحذر دارد. این واقعیت را میتوان از نشانههای آشکار جدایی علم و عمل موسیقی در این دوران دانست.
کلیدواژگان: رسالۀ صناعیه، میرفندرسکی، فلسفۀ صفویه، صناعت، موسیقی نظری.
* * *
مقدمه و بیان مسئله
فیلسوفان سدههای نخستین اسلامی و شاگردان و پیروان آنها، نقش مؤثری در سیر تحول موسیقی نظری ایران و مکتوبات عربی و فارسی در اينباره داشتهاند، تا آنجا که نخستین رسالات علمی در موسیقی نظری اساساً تألیف فیلسوفانی چون کندی، ابونصر فارابی، ابوعلیسینا، ابوعبید جوزجانی، ابنزیله و حلقۀ اخوانالصفا بود. این روند هرچند تا دوران مغول رو به ضعف گذاشت، اما همچنان نمایندگانی همانند قطبالدین شیرازی و شمسالدین محمد آملی داشت. با رسيدن صفویان به قدرت، موسیقی نظری بعنوان بخشی از علم ریاضیات ـکه خود بر طبق تقسیمات یونانیان باستان ذیل فلسفۀ وسطی میگنجیدـ رفتهرفته از مدار توجه فیلسوفان زمان خارج شد. ظاهراً یگانه استثناء بر این قاعدۀ کلی، ابوالقاسم فندرسکی بوده است که در رسالۀ صناعیه، بهاقتضای موضوع رساله، از موسیقی نظری و حقیقتِ صناعتِ موسیقی بحث کرده است. مسئلۀ مقالۀ حاضر، بررسی دیدگاه این فیلسوف برجستة عصر صفوی نسبت به صناعت موسیقی، از رهگذر تحلیل مطالب و اشارات موسیقایی او در رسالۀ صناعیه است.
پیشینۀ پژوهش
برغم مساعی سترگ نسخهشناسان و فهرستنویسانی چون محمدتقی دانشپژوه و محمدتقی مسعودیه، مباحث موسیقایی رسالۀ صناعیه هنوز چندان مورد توجه موسیقیشناسان قرار نگرفته است. مسعودیه (۱۳۹۱) در فهرست خود نامی از این اثر نبرده، اما دانشپژوه (۱۳۹۰: ۱۱) ضمن اشارهيی گذرا به احوال میرفندرسکی، رسالۀ صناعیه را بهاختصار معرفی کرده و گفته است که مؤلف در این اثر از موسیقی نیز بحث میکند. او (۱۳۶۲: ۵8-۵9) در جایی دیگر مینویسد: این رساله با نگاهی «انسيكلوپديايي» (دانشنامهيی) به همۀ دانشها مینگرد. همچنین میرفندرسکی را با حکیم نظامالدین احمد گیلانی (ف. ۱۰۵۹ق) قیاس میکند که رسالهيی در موسیقی داشته که در کتاب شجرۀ دانش خود قرار داده و آن هم اثری دانشنامهيی است.
تقی تفضلی (۱۳۵۶) شرحی از احوال و آثار و مقامات علمی میرفندرسکی را در مقالهيی بچاپ رسانده است. سیدحسین میثمی با وجود اینکه تحقیق جامعی در باب موسیقی عصر صفوی انجام داده، اما هیچ اشارهيی به رسالۀ صناعیه نداشته و صرفاً در صفحهيی از کتاب خود، که به ذکر فقهای عصر صفوی اختصاص داده، از میرفندرسکی نام برده است (میثمی، ۱۳۸۹: ۱۰۷). شهرام پازوکی (۱۳۸۶) در مقالهيی که به شرح و تحلیل رسالۀ صناعیه پرداخته، بیشتر متوجه معنای لفظ «صنعت» در حکمت اسلامی بوده و هدف یا دغدغهيی برای واکاوی مباحث موسیقایی این اثر نداشته است.
مهمترین شعری که از میرفندرسکی بجا مانده قصیدۀ موسوم به «یائیه» است که شرحهای مختلفی بر آن نوشته شده است. مجموعهيی از این شروح در کتاب تحفة المراد بچاپ رسیده که دربردارندۀ شرح حکیم عباس شریف دارابی (1372) شرح خلخالی و شرح گیلانی است و سیدجلالالدین آشتیانی مقدمهيی بر آن نوشته و بر مشائی بودن مشی فلسفی میر و متابعت او از روش فلسفی ابنسینا تأکید کرده است. اما حسین کلباسی اشتری (۱۳۸۸) در مقالهيی به مسئلۀ غامض مشرب حِکمی میر پرداخته و نشان داده که تشخیص مشائی یا اشراقی بودن وی بسادگی میسّر نیست. مهمترین منبع این پژوهش نسخۀ تصحيح انتقادی رسالۀ صناعیه است که حسن جمشیدی بچاپ رسانده است (میرفندرسکی، ۱۳۸۷).
از مجموع آنچه گفته شد درمییابیم که اغلب پژوهشگران علاقهيی به بررسی وجوه موسیقایی در اندیشۀ میرفندرسکی نداشتهاند و تحقیق حاضر در تلاش است که این موضوع بدیع را در حد وسع به بحث بگذارد.
مختصری در باب مؤلف رسالۀ صناعیه
الف) اوایل حیات میرفندرسکی و استادان او
میرزا ابوالقاسم پسر میرزابیگ پسر میرصدرالدین معروف به «میرفندرسکی» (ح. 1050ـ 970 ق) (صفا، ۱۳۶۹: ۵/ ۳۱۰) از حکیمان و عارفان شیعۀ امامیه در عصر صفوی (قرن یازدهم هجری) و از استادان بزرگ مکتب فلسفیِ موسوم به مکتب اصفهان بود. زادگاه اجدادی او قصبۀ فِنْدِرِسْک واقع در دوازده فرسخی استرآباد (گرگان امروزی) بوده است. شیخ عباس قمی (۱۳۵۱: ۳۸) در الکنی و الالقاب او را از سادات حسینی موسوی، و تذکرۀ نصرآبادی (۱۳۱۷: ۱۵۳) او را از سادات سماکی استرآباد گرگان معرفی کردهاند (Nasr, 2012).
ظاهراً مقدمات تحصیل علم را در زادگاه خود آغاز کرده و در ادامه، پیش از رسیدن به تختگاه اصفهان، سفرهایی بقصد تحصیل به مازندران و قزوین داشته است (میرفندرسکی، ۱۳۸۷: ۱۰). او معاصر علمایی چون شیخ بهائی (ف. ۱۰۳۱ق) و ملا محمدباقر داماد (ف. ۱۰۴۲ق) بوده است (Matthee, 2021: p. 419). اوحدی بلیانی (۱۳۸۹: ۱/ ۵۷۵) در عرفاتالعاشقین از علامه چلبیبیگ تبریزی و میرداماد بعنوان اولین استادان «میرزا ابوالقاسم استرآبادی» یاد میکند. البته در شاگردی میرابوالقاسم نزد میرداماد تشکیک کرده و گفتهاند که دلیل این تلقی همنشینی فراوان این دو حکیم بوده است (میرفندرسکی، ۱۳۸۷: ۱۳).
ب) حوزۀ معارف میرفندرسکی و کرامات او
مدرس (۱۳۷۴: ۴/ ۳۵۷) در ریحانةالأدب این «حکیم موحد و متألهِ عارفِ حقیقتجوی و فیلسوفِ صوفیِ کاملِ طریقتپوی» را در حکمت طبیعی و الهی، هردو، وارد و وحیدِ زمانه دانسته است. اما افندی (۱۳۸۹: ۱۲۳ به بعد) در ریاضالعلماء «حکیم فاضل و فیلسوف و صوفیِ بنام» را در علوم عقلی و ریاضی ماهر دانسته، ولی بضاعتش را در علوم شرعی و عربی ـ «که رشتۀ معلوماتش نبود» ـ اندک شمرده است. «میر مبرور» بویژه در تدریس کتب قانون و الشفاء ابنسینا و نیز در حل مسائل هندسی مهارت کامل داشته است. برخلاف، رضاقلیخان هدایت (۱۳۸۵: ۳۲۶) در روضۀ دوم ریاضالعارفین «در ذکر فضلا و محققین حکما»، فندرسکی را «جامع معقول و منقول و فروع و اصول» دانسته و از او تصویر صوفیِ قلندرمآبی اهل حال ارائه کرده و طریق مبالغه تا آنجا پیموده که گفته: «همواره از مجالست اعزّه و اعیان مجانب و با اجامره [اراذل] و اوباش مصاحب بود». بر اساس روایتها، همین موضوع اعتراض شاهعباس صفوی را برانگیخته و میر در مقام پاسخی قانعکننده برآمده است.
صبا (۱۳۴۳: ۲۵) در تذکرۀ روز روشن کرامات عجیبی را به میر نسبت داده، ازجمله نوشته است که «در علم حکمت و تسخیر و جَفر و کیمیا و خوارق عادت ید طولی داشت ... گویند تمام بدنش اکسیر بود، هر فلزی که مماس بدنش میشد طلا میگردید (!) ... شاهعباس ماضی [کبیر] گرد قبرش سرب گداخته انباشته که احدی نقب زده استخوانش بیرون نبرد». البته از این دست کرامات باز هم به میر نسبت دادهاند، ازجمله ماجرایی که ملااحمد نراقی (۱۳۸۰: ۲۲) در خزائن نقل و ادعا کرده است که میر در ایام سیاحت خود در «ولایات کفار»، در جواب تحدی آنان مبنی بر حقانیت مذهبشان و بطلان دین اسلام، صرفاً با ادای اسم اعظم خداوند در معبد ایشان، بتخانه را بر سر بتان و بتپرستان آوار کرده است. اما صفا (۱۳۶۹: ۵/ ۳۱۰) معتقد است بیگمان این هم ازجمله کرامتهای ساختگی دربارۀ اوست. از میان انبوه روایات غریبی که دربارۀ میر در تواریخ و تراجم آمده، فقرۀ زیر را عیناً از ریاضالجنة نقل میکنیم که مصداق قول «ما لایدرک کله لایترک کله» باشد:
گویند در ایام ملالت، هر روز یک نفر زن فاحشه با یک شیشه شراب علانیه از بازار گرفته، به خانۀ خود میبُرد، و مردم ظاهربین او را ملامت میکردند، بعد از آنکه تعمق نمودند، معلوم شد که فاحشه را به خانۀ خود برده، محبوس میکند که مسلمانی را به معصیت نیندازد، و شراب را هم در خلوت میریزد تا مسلمانی او را بیع کرده نیاشامد (فانی زنوزی، ۱۳۷۰: ۵۲۱).
ج) عصر حیات میرفندرسکی و مهاجرت او به هند
ابوالقاسم میرفندرسکی در دوران سلطنت شاهعباس اول (1038-996 ق) و شاهصفی (۱۰38-۱۰52ق) میزیسته و مورد احترام آنها بوده است. با وجود این، نخست در دورۀ شاهعباس از ایران بمقصد رایج آن زمان، یعنی هندوستان، مهاجرت کرده و در کسوت ملازمان و خادمان پادشاهان آن دیار درآمد، و البته آنجا هم نظر عنایت سلاطین گورکانی را جلب کرد. براون (۱۳۱۶: ۳۰۶) دلیل مهاجرت او را تنگنای فضای مذهبزدۀ اصفهان و تنگحوصلگی میر از دست فقهای ظاهربين و علمای متعصبِ وقت دانسته است.
ظاهراً با معرفی میرزاجعفر آصفخان، وزیر شاهجهان، یک