مواجهه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب در دوره قاجار
محورهای موضوعی : پیوند اندیشۀ فیلسوفان و مکاتب فلسفی با زمانه و شرایط اجتماعی و فکری
طاهره کمالی زاده
1
(دانشیار گروه فلسفه اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران)
کلید واژه: تاریخ معاصر ایران, حکمت و فلسفه, دورۀ قاجار, فلسفۀ جدید, مکتب تهران, گفتگوی فلسفی,
چکیده مقاله :
دورۀ قاجار از جهات مختلف، بویژه فرهنگی و علمی، در تاریخ معاصر ایران اهمیت دارد. از یکسو، در این دوره فلسفه و حکمت اسلامی در پایتخت جدید، با تأسیس مکتب فلسفی تهران رونق یافت و آغاز تحول فرهنگی و خردگرایی در این شهر، موجب رونق علمی و فرهنگی آن گردید. از سویی دیگر، دورۀ قاجار سرآغاز ارتباط فرهنگی با اروپای مدرن و ورود فلسفۀ جدید غرب به ایران است. این فلسفه از طریق ترجمۀ متون آموزشی و متون سیاسی وارد ایران شد. اما نه برای اساتید و متعاطیان فلسفۀ اسلامی و نه برای روشنفکران، بعنوان مسئلهیی جدی مطرح نبود و مواجهۀ جدی فلسفی را در این دوره پدید نیاورد. این پژوهش به بررسی دو رویکرد غالب به فلسفۀ مدرن غرب در این دوره، یعنی رویکرد تجددگرایانه و ترقی و رویکرد کلامی، میپردازد. روش تحقیق، کتابخانهیی و سندپژوهی و توصیف و تحلیل دادههاست. مسئله پژوهش، مواجهۀ اساتید فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ جدید غرب است و یافتههای مقاله از عدم توجه جدی به فلسفۀ مدرن غرب در حوزۀ سنتی فلسفۀ اسلامی و بویژه مکتب تهران، بیاعتنایی حکما و مدرسان و محققان فلسفۀ اسلامی در این دوره به فلسفۀ جدید غرب و عدم تعامل با آن حکایت دارند. در این پژوهش ضمن نقد این مواجهه و بررسی دلایل و علل مختلف فرهنگی، اجتماعی و معرفتی و... آن، گفتگو و تعامل با فلسفۀ جدید بجای طرد و بیتفاوتی، پیشنهاد شده است.
The Qajar period is important in many ways, especially culturally and scientifically. On the other hand, during this period, Islamic philosophy and wisdom flourished in the new capital with the establishment of the Tehran Philosophical School. And on the other hand, the Qajar period is the beginning of the cultural connection with Europe and the introduction of the new Western philosophy to Iran. This philosophy entered Iran through the translation of educational texts and political texts. But it was not raised as a serious issue and it did not lead to a serious philosophical encounter in this period. This research examines the two dominant approaches to modern western philosophy in this period, i.e. the modernist and progressive approach and the theological approach. The research method is library and document research and data description and analysis. The problem of the research is the confrontation of the professors of Islamic philosophy with the new philosophy of the West. Findings: The lack of serious attention to modern western philosophy in the traditional field of Islamic philosophy, especially the Tehran school, is the indifference of scholars, lecturers and researchers of Islamic philosophy in this period to the new western philosophy and lack of interaction with it. In this research, while criticizing this encounter and examining the various cultural, social, and epistemic causes and causes of it. Dialogue and interaction with the Modern philosophy is suggested instead of rejection and indifference.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1346) «مقدمه»، در شواهد الربوبیه ملاصدرا بهمراه تعلیقات سبزواری، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1378) منتخباتی از آثار حکمای الهی ایرانی، قم: بوستان کتاب.
اعتماد السلطنه، محمدحسینخان (1367) مرآة البلدان، تصحیح عبدالحسین نوابی، تهران: دانشگاه تهران.
بلاغی، عبدالحجة (1386) تاریخ تهران، تهران: مازیار.
پرسم، نوذر (1382) مقایسۀ اصلاحات میرزا تقیخان امیرکبیر و میرزا حسینخان سپهسالار، پایاننامۀ کارشناسی ارشد، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
تنکابنی، میرزاطاهر (1363) «کتب درسی حوزه»، حوزۀ علوم سیاسی، شمارۀ 8، ص44ـ31.
تنکابنی، میرزاطاهر (1364) «کتب درسی حوزه»، حوزۀ علوم سیاسی، شمارۀ 9، ص30ـ17.
جمالزاده، سیدمحمدعلی (1340) «میراث گوبینو»، یغما، شمارۀ 7، سند چهارم و پنجم.
حاج آقابابایی، محمدرضا (1387) «طبقهبندی و بررسی نثر متون عرفانی و فلسفی عصر قاجار»، فصلنامه زبان و ادبیات پارسی، شمارۀ 28، ص121ـ102.
حائری یزدی، مهدی (1347) کاوشهای عقل نظری، تهران: دانشگاه تهران.
حیدری، احمدعلی (1394) «جایگاه فلسفه در تاریخ فرهنگی، اجتماعی قاجار و تداوم آن در مکتب فلسفی متأخر تهران»، پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ، شمارۀ 24، ص60ـ35.
دانشپژوه، محمدتقی (1360) «نخستین کتابهای فلسفه و علوم جدید در ایران»، نشر دانش، شمارۀ 8، ص101ـ88.
دانشپژوه، محمدتقی (1362) «آشنایی ما با فلسفه و دانش نوین باختری»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال 25، ص292ـ265.
داوری اردکانی، رضا (1384) فلسفه معاصر ایران، تهران: نشر ساقی.
داوری اردکانی، رضا (1389) سنت و تجدد، تهران: نشر ساقی.
داوری اردکانی، رضا (1395) فلسفه معاصر ایران، تهران: سخن.
رستگاری، امید (1383) «ورود فلسفه دکارت به ایران؛ ملاحظاتی دربارۀ وضعیت فلسفه در ایران»، نامه فرهنگ، شمارۀ 51، ص66ـ60.
رینگر، مونیکا (1381) آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران: ققنوس.
سحاب، ابوالقاسم (1329) تاریخ مدرسۀ عالی سپهسالار، تهران: چاپخانه سپهر.
شاهوردی، امین (1396) «تأملی در باب ورود فلسفۀ غرب به ایران دورۀ قاجار»، تاریخ علم، شمارۀ 22، ص80ـ63.
شجاعی جشوقانی، مالک (1398الف) «مناسبات فلسفه و ترجمه فرهنگی در ایران معاصر، مطالعه موردی: سیر حکمت در اروپا»؛ غربشناسی بنیادی، شمارۀ 1، ص99ـ71.
شجاعی جشوقانی، مالک (1398ب) سرآغازهای تجددشناسی فلسفی در ایران معاصر، تهران: فلات.
صدوقی سها، منوچهر (1359) تاریخ عرفا و حکمای متأخرین صدرالمتألهین، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران.
صدیق، عیسی (1352) تاریخ فرهنگ ایران از آغاز تا زمان حاضر، تهران: دانشگاه تهران.
فنایی اشکوری، محمد (1387) «مواجهه پیشگامان حوزۀ علمیۀ شیعی با فلسفۀ غرب»، علوم سیاسی، شمارۀ 44، ص182ـ155.
فنایی اشکوری، محمد (1395) در آمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، تهران: سمت.
کسایی، نورالله (1377) «مدارس قدیم تهران در عصر قاجار»، نامۀ فرهنگ، شمارۀ30، ص139ـ114.
کمالیزاده، طاهره (1400) «فلسفه و حکمت اسلامی در مدارس قدیم دورۀ قاجار تا آموزش جدید»، جستارهای تاریخی، شمارۀ 12، ص30ـ3.
گوبینو، کنت (بیتا) مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی، ترجمۀ م.ف، بیجا.
مجتهدی، کریم (1379) آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
مجتهدی، کریم (1385) فلسفه و تجدد، تهران: امیرکبیر.
مجتهدی، کریم (1389) «گفتگو و سکوت نزد سقراط»، فلسفه و فرهنگ، تهران: کویر.
محبوبی اردکانی، حسین (1354) تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران: دانشگاه تهران.
مدرس زنوزی، علی (1376) بدایع الحکم، مقدمه و تنظیم احمد واعظی، قم: علامه طباطبائی.
مصلح، علیاصغر (1391) جستجو و گفتگو (جستارهایی در فرهنگ)، تهران: نشر علم.
میرمحمدصادقی، سیدسعید (1376) «مسجد و مدرسه شهید بهشتی»، مجلۀ مسجد، شمارۀ 31، ص97ـ86.
ناطق، هما (1375) کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، پاریس: خاوران.
نصر، سیدحسین (1370) «رنسانس فلسفی در ایران، حاج ملاهادی سبزواری»، ترجمۀ محمدعلی اژهای، در تاریخ فلسفه در اسلام، ویراستۀ میانمحمد شریف، ج4، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
نصر، سیدحسین (2001) از مکتب اصفهان تا مکتب تهران، ترجمۀ منوچهر دینپرست، لندن: آکادمی مطالعات ایرانی.
یاسپرس، کارل (1374) زندگینامۀ فلسفی من، ترجمۀ عزتالله فولادوند، تهران: فرزان.
یاسپرس، کارل (1389) سقراط، ترجمۀ محمدحسن لطفی، تهران: خوارزمی.
Pourjavady, R. (2018). The Near and Middle Eeast. in Philosophy in Qajar Iran (Handbook of oriental studies, 127). ed. By R. Pourjavady. Section 1. Leiden: Brill.
Seiled, R. (2018). The Reception of European Philosophy in Qajar Iran. in Philosophy in Qajar Iran (Handbook of oriental studies, 127). ed. By R. Pourjavady. Section 8. Leiden: Brill.
Nasr, S. H. (2006). Islamic Philosophy from Its origin to the present: Philosophy in the Land of Prophecy. State University of New York.
مواجهۀ فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ غرب در دورۀ قاجار
طاهره کمالیزاده1
چکیده
دورۀ قاجار از جهات مختلف، بویژه فرهنگی و علمی، در تاریخ معاصر ایران اهمیت دارد. از یکسو، در این دوره فلسفه و حکمت اسلامی در پایتخت جدید، با تأسیس مکتب فلسفی تهران رونق یافت و آغاز تحول فرهنگی و خردگرایی در این شهر، موجب رونق علمی و فرهنگی آن گردید. از سویی دیگر، دورۀ قاجار سرآغاز ارتباط فرهنگی با اروپای مدرن و ورود فلسفۀ جدید غرب به ایران است. این فلسفه از طریق ترجمۀ متون آموزشی و متون سیاسی وارد ایران شد. اما نه برای اساتید و متعاطیان فلسفۀ اسلامی و نه برای روشنفکران، بعنوان مسئلهیی جدی مطرح نبود و مواجهۀ جدی فلسفی را در این دوره پدید نیاورد. این پژوهش به بررسی دو رویکرد غالب به فلسفۀ مدرن غرب در این دوره، یعنی رویکرد تجددگرایانه و ترقی و رویکرد کلامی، میپردازد. روش تحقیق، کتابخانهیی و سندپژوهی و توصیف و تحلیل دادههاست. مسئلۀ پژوهش، مواجهۀ اساتید فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ جدید غرب است و یافتههای مقاله از عدم توجه جدی به فلسفۀ مدرن غرب در حوزۀ سنتی فلسفۀ اسلامی و بویژه مکتب تهران، بیاعتنایی حکما و مدرسان و محققان فلسفۀ اسلامی در این دوره به فلسفۀ جدید غرب و عدم تعامل با آن حکایت دارند. در این پژوهش ضمن نقد این مواجهه و بررسی دلایل و علل مختلف فرهنگی، اجتماعی و معرفتی و... آن، گفتگو و تعامل با فلسفۀ جدید بجای طرد و بیتفاوتی، پیشنهاد شده است.
کلیدواژگان: تاریخ معاصر ایران، حکمت و فلسفه، دورۀ قاجار، فلسفۀ جدید، مکتب تهران، گفتگوی فلسفی.
* * *
1. مقدمه و طرح مسئله
دورۀ قاجار(1) از ادوار مهم در تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران است که از حیث تحولات فلسفی نیز اهمیتی خاص دارد. این دوره از سویی شاهد شکلگیری مکتب حِکمی تهران و رونق و تقویت چشمگیر جایگاه فلسفه و حکمت اسلامی است، و از سوی دیگر، سرآغاز تعامل فکری و فرهنگی با اروپا و ورود علوم انسانی و فلسفۀ جدید غرب به ایران بشمار میرود. مواجهه فلسفۀ سنتی با فلسفۀ غرب، در این دوره رخ داد.
فلسفۀ غرب که با ترجمۀ کتاب گفتار در روش2 رنه دکارت3 وارد ایران شد، مورد توجه اساتید فلسفۀ اسلامی و محققان این حوزه قرار نگرفت و در مسیری جدای از فلسفۀ سنتی، افتاد و تاکنون نیز این دو حوزۀ فلسفی، در مسیری جدا از هم در جریانند.
مسئلۀ پژوهش حاضر، نحوۀ مواجهۀ اساتید و متعاطیان فلسفۀ اسلامی با آراء فلاسفۀ جدید غرب است. برای روشن شدن مسئله، باید به این پرسشها پاسخ داد: با توجه به بسط و توسعۀ فلسفه و حکمت اسلامی و رونق آموزش علوم عقلی در دورۀ قاجار، تعامل اساتید حوزۀ فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ مدرن غرب چگونه بوده است؟ آشنایی ایرانیان با فلسفۀ جدید غرب، چگونه و با چه اهدافی صورت گرفته است؟ رویکرد ایرانیان به فلسفۀ جدید اروپا در این دوره چه بود؟ با توجه به برخی گفتگوها و پرسش و پاسخها بین فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ جدید، فلسفۀ جدید غرب و مسائل آن چگونه و چقدر بر فلسفۀ اسلامی تأثیر گذاشته است؟
این پژوهش با روش سندپژوهی و توصیف و تحلیل دادهها، درصدد است برای بررسی وضعیت حکمت و فلسفه در دورۀ متأخر، گزارشی تحقیقی و انتقادی از وضعیت مواجهۀ فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ غرب و میزان تأثیرگذاری آن ارائه نماید؛ بدنبال آن، پیشنهادی جدید عرضه کرده و به بررسی و نقد آن خواهد پرداخت.
2. پیشینۀ مطالعاتی
پژوهشهای انجام شده در این حوزه را میتوان ذیل دو عنوان دستهبندی کرد:
1. پژوهشهایی که درباب فلسفۀ غرب در این دوران و مواجهۀ ایرانیان با آن انجام شدهاند را پورجوادی (Pourjavady, 2018) در ضمن گزارشی تحلیلی از حکمای دورۀ قاجار، ارائه نموده و به مناسبات بین علمای سنتی با فلاسفۀ اروپایی پرداخته است. رومن سیدل (Seidel, 2018) نیز استقبال از فلسفۀ اروپایی در ایران عصر قاجار و مواجهۀ گفتمان سنتی و روشنفکران با فلسفۀ اروپایی را در این دوره بررسی نموده است. امین شاهوردی (1396) با رویکردی انتقادی به وضعیت فلسفۀ غرب و مواجهه با آن در این دوره پرداخته است؛ او کمتوجهی به فلسفۀ غرب را با توجه به ترجمۀ تعداد انگشتشماری از آثار فیلسوفان دورۀ جدید غرب، عدم توجه به آموزش فلسفۀ اروپایی در مدارس جدید و عدم اعزام دانشجو برای تحصیل در رشتۀ فلسفه به اروپا را بررسی و نقد نموده است. کریم مجتهدی (1379) خود ضمن بررسی جنبههای مختلف این آشنایی و رویکردهای متفاوت به فلسفۀ غرب، مواجهۀ فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ غرب را تبیین نموده است. شجاعی جشوقانی (1398الف) با محوریت سیر حکمت در اروپا، به نقش مترجمان و تأثیر آنها در ترجمۀ فرهنگی از فلسفههای اروپایی پرداخته و در اثری دیگر (1398ب)، بتفصیل علل و عوامل مناسبات بین فلسفه و تجدد را مورد مداقه قرار داده است.
2. در حوزۀ تاریخ اجتماعی، حیدری (1394) جایگاه تاریخیـاجتماعی فلسفه را در دورۀ قاجار بررسی نموده است. وی با محوریت جایگاه فلسفۀ غرب در دورۀ قاجار و در بین روشنفکران آن دوره، به مکتب تهران و جایگاه فلسفه و حکمت اسلامی در این دوران پرداخته است. کمالیزاده (1400) حکمت و فلسفه در مدارس سنتی و مدارس عالی دورۀ قاجار را واکاوی کرده است. در این اثر، چگونگی بسط و توسعۀ فلسفه و حکمت اسلامی در دورۀ قاجار، رویارویی اساتید و متعاطیان فلسفه و حکمت اسلامی با نظام آموزشی جدید و کاربست آن در راستای تقویت و تحکیم آموزش علوم عقلی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. رینگر (1381) ضمن بررسی آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، به فلسفۀ اروپایی و تأثیر آن در فرایند مدرنسازی میپردازد. فنایی اشکوری (1387) تلاقی پیشگامان حوزۀ علمیۀ شیعی را با فلسفۀ غرب بررسی کرده و مواجهۀ آنها را رویکردی منطقی و عقلانی دانسته است؛ بنظر وی، آنها نه مجذوب فلسفۀ غرب شدند و نه آن را انکار کرده و نادیده گرفتند.
پژوهشهای متقدم، توجه به فلسفۀ اسلامی را در دورۀ قاجار با تأسیس مکتب تهران و ایجاد مدارس و ساماندهی نظام آموزش سنتی حوزوی، مثبت ارزیابی نموده و در عین حال، رویارویی ایرانیان، ازجمله اساتید حوزۀ فلسفۀ اسلامی، با فلسفۀ غرب را نقد نمودهاند.
با توجه به اینکه ارزیابی دستاورد مواجهۀ حکمای معاصر با فلسفۀ غرب در تحول مباحث و مسائل و همچنین پیشبینی وضعیت آیندۀ فلسفۀ اسلامی، ریشه در رویکرد جهانی و رویکردهای اولیۀ آن دارد، این پژوهش درصدد است متمایز از پژوهشهای پیشین و با بهرهمندی از نتایج و دستاوردهای آنها، جایگاه فلسفه و حکمت اسلامی را در برخورد با فلسفۀ جدید غرب در دورۀ قاجار بررسی و نقد نماید.
3. فلسفۀ اسلامی در دورۀ قاجار
با تأسیس سلسلۀ قاجار و انتخاب تهران بعنوان پایتخت، این شهر بسرعت بعنوان شهری مهم و مرکزی برای فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، علمی و حتی فلسفی، تبدیل شد. در زمان فتحعلیشاه، مرکز حکمت و فلسفه بتدریج از اصفهان به تهران منتقل شد که به تأسیس مکتب تهران(2) انجامید. تهران تا همین اواخر، مرکزیت خود را حفظ کرده بود.
برغم آنکه تدریس فلسفۀ غرب در مدارس جدید دورۀ قاجار، همچون دارالفنون، رواج نیافت، اما تدریس حکمت و فلسفه در مدارس سنتی دورۀ قاجار رونق پیدا کرد و مدارس متعددی در تهران به آموزش و ترویج فلسفه و حکمت پرداختند. اهتمام اهل فرهنگ و سیاست به تأسیس مدارس سنتی در ساختار آموزشی جدید، با امکانات رفاهی و آموزشی قابل توجه که در رونق فلسفۀ اسلامی و تحکیم آن در نظام آموزش سنتی و جدید تأثیرگذار بود، از اهمیت و جایگاه فلسفه و علوم عقلی در این دوره حکایت دارد. لازم به یادآوری است که این مدارس از چنان قدرتی برخوردار بودند که برخی در قالب نظام آموزشی سنتی و جدید، همچنان به حیات خود ادامه دادهاند.
یکی از مدارس مهم، پرآوازه و مهد حکمت و فلسفه در دورۀ قاجار، مدرسه خان مروی است که محمدخان مروی (م.4-1223) ملقب به فخرالدوله یا فخرالملک، از بزرگان قاجار در زمان فتحعلیشاه، آن را وقف تعلیم حکمت و فلسفه نمود تا با ترویج علوم عقلی، زمینۀ خردگرایی و رویکرد به فلسفه را در پایتخت جدید قاجار فراهم سازد (اعتمادالسلطنه، 1367: 869؛ کسایی، 1377: 123؛ میرمحمدصادقی، 1376: 71). این مدرسه مقدمه و منشأ تحولی بنیادین در ایجاد فضایی فرهنگی و علمی در تهران و زمینهساز مکتب فلسفی تهران بود. بسیاری از رجال علمی تهران در دو سدۀ اخیر، در این مدرسه تحصیل یا تدریس نمودهاند (کمالیزاده، 1400: 9). مدرسۀ مروی از آن دوره تاکنون در قلب پایتخت فعال بوده و در ساختار سنتی و با حضور اساتید مبرز حوزۀ تهران، همچنان پذیرای علاقمندان به حکمت و فلسفه است.
دو مدرسۀ سپهسالار قدیم و جدید نیز در این دوره بنحو خاص وقف تعلیم معقول و منقول شدند. سپهسالار قدیم توسط میرزا محمدخان سپهسالار (م4ـ1383هـ.ق)، صدراعظم ناصرالدین شاه، بنا گردید و بهمین مناسبت، به سپهسالار معروف شد (بلاغی، 1386: 156). مدرسۀ عالی سپهسالار (سپهسالار جدید) توسط میرزا حسینخان سپهسالار،(3) در سال 1296هـ.ق، در اواخر عصر ناصری تأسیس شد و بمثابه دانشکدۀ معقول و منقول، در عهد پهلوی نیز ادامه پیدا کرد. استقرار دانشکدۀ معقول و منقول در مدرسۀ عالی سپهسالار در واقع استمرار حیات آموزشی این مدرسه در قالب جدید بود و از قوت و قدرت علمی این مدرسه در میان سایر مدارس عالی و دینی دورۀ قاجار حکایت داشت؛ مدارسی که به دورۀ پهلوی منتقل شدند و هستۀ اولیه و زمینهساز تأسیس دانشگاه تهران بودند (کمالیزاده، 1400: 14ـ10). با انتقال دانشکدۀ معقول و منقول، فعالیت مدرسه سپهسالار در مسیر قبلی از سر گرفته شد و امروز با عنوان دانشگاه شهید مطهری، همچنان در دو حوزۀ معقول و منقول فعالیت میکند.
4. آثار و تألیفات حِکمی و