نقد اشكالات فخررازي به ابنسينا دربارة حقيقت علم
محورهای موضوعی : ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) فلسفی
سیده زهرا موسوی بایگی
1
(دانشجوي دكتري حكمت متعاليه، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ايران)
وحید خادم زاده
2
(استاديار گروه فلسفه و كلام اسلامي، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ايران )
کلید واژه: حقیقت علم, صورت, کیف, اضافه, ابنسینا, فخررازی,
چکیده مقاله :
فلاسفة مسلمان اگرچه بصورت خاص به مباحث معرفتشناسی نپرداختهاند اما در باب کلیات علم و معرفت، بتفصیل سخن گفتهاند. شیخالرئیس، در آثار متعدد خود، بمناسبتهای مختلف، تعابیر متفاوتی دربارة چیستی علم بیان كرده و گاهی علم را صرفاً کیف، گاهی کیف دارای اضافه و گاه صرفاً اضافه دانسته است. همچنین تعبیر علم به تجرد از ماده نیز در آثار او بچشم میخورد. این تعدد عبارات، برای افرادی همچون فخررازی، دستاويزي شده تا اندیشة شیخ را مورد نقد و جرح قرار دهند. فخررازی در مواضع متعدد از آثارش تأکید میکند كه ديدگاه ابنسینا در باب علم متشتت بوده و نتوانسته به دیدگاهي واحد دربارة حقیقت علم دست يابد. پژوهش حاضر که به روش تحلیلی ـ توصیفی و با رویکرد نقادانه نوشته شده، میکوشد پس از نقل ادعای فخررازی، صحت آن را ارزیابی نماید، سپس بسراغ آثار او رفته تا تعاریف علم نزد وی را بررسی نمايد. نتیجة بدستآمده از بررسیها نشان میدهد كه اگرچه برخی مشکلات مبنایی در دیدگاه شیخالرئیس وجود دارد، اما سخنان ابنسینا بر اساس مبانی او، مستحکم و قابل تحویل به دیدگاهی واحد است این درحالیست که رازی خود در مسئلة مذکور دچار دوگانهگویی شده است.
Although Muslim Philosophers have not specifically discussed epistemological problems, they have extensively spoken of some general issues regarding knowledge. Ibn Sīnā has provided various definitions and explanations in relation to the nature of knowledge on different occasions in many of his works. He has conceived of knowledge sometimes as pure quality, sometimes as quality possessing relation, and sometimes as pure relation. Moreover, he has interpreted knowledge as abstraction from matter in some of his works. Such a diversity of interpretations has given an excuse to some people such as Fakhr al-Dīn Rāzī to criticize and question Ibn Sīnā’s view of the truth of knowledge. In different places in his works, Fakhr al-Dīn Rāzī emphasizes that Ibn Sīnā’s view of knowledge was divided, and he failed to attain a single standpoint concerning the truth of knowledge. The present study, which was conducted following an analytic-descriptive method and a critical approach, firstly presents Fakhr al-Dīn Rāzī’s claim and, then, evaluates its truth. Next, the authors delve into his other works to examine the definitions of knowledge in his view. The findings of this study demonstrate that, although there are some fundamental problems in Ibn Sīnā’s view, his words are based on his own principles, are solid, and can be reduced to a unitary view. However, Rāzī’s words on this problem are inconsistent.
ابنسينا (1371) المباحثات، تحقيق محسن بيدارفر، قم: بيدار.
ابنسينا (1375) الاشارات و التنبيهات، قم: نشر البلاغه.
ابنسينا (1379) النجاة من الغرق فى بحر الضلالات، تصحيح محمدتقى دانشپژوه، تهران: دانشگاه تهران.
ابنسينا (1400ق) رسائل ابنسينا، قم: بيدار.
ابنسينا (1404ق/ الف) الشفاء( الالهيات)، تصحيح سعيد زايد، قم: كتابخانه آيتالله المرعشى.
ابنسينا (1404ق/ ب) الشفاء( الطبيعيات)، تحقيق سعيد زايد، قم: كتابخانه آيتالله المرعشى.
ابنسينا (1404ق/ ج) التعلیقات، تصحیح عبد الرحمن بدوی، قم: مکتب الإعلام الإسلامي.
ابنسينا (2007 م) احوال النفس، تحقيق فؤاد الاهوانى، پاريس: دار بيبليون.
ابنعربی، محیالدین (1446ق) فصوص الحكم، قاهره: دار إحياء الكتب العربية.
بهشتي، احمد (1386) ترجمه و شرح نمط هفتم اشارات، قم: بوستان كتاب.
جوادی آملی، عبدلله (1395) رحیق مختوم، قم: اسراء.
ذبيحي، محمد (1378) «دیدگاه ابنسينا و صدرالمتألهین درباره علم الهی»، پژوهشهای فلسفی ـ کلامی، شمارة 2، ص115 ـ 91.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر (1373) شرح عيون الحكمة، تحقيق محمد حجازى و احمدعلى سقا، تهران: موسسة الصادق(ع).
رازی، فخرالدین (1384) شرح الاشارات و التنبيهات، تصحيح عليرضا نجفزاده، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
رازی، فخرالدین (1407ق) المطالب العالية من العلم الإلهی، تحقيق سقا حجازى، بیروت: دار الكتاب العربي.
رازی، فخرالدین (1411ق) المباحث المشرقية فى علم الالهيات و الطبيعيات، قم: بیدار.
رازی، فخرالدین (1986م) لباب الاشارات و التنبيهات، تحقيق احمد حجازى السقا، قاهره: مكتبة الكليات الازهرية.
سبزواری، ملاهادی (1383) تعليقات اسفار، در: ملاصدرا، الحكمة المتعالية فى الأسفار الأربعة، ج3، تهران: بنياد حكمت اسلامي صدرا.
سبزواری، ملاهادی (1390) شرح المنظومة فی المنطق و الحکمة، تصحیح محسن بیدارفر، قم: بیدار.
سعادت مصطفوی، حسن (1387) شرح اشارات و تنبیهات، تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
شيرازى، قطبالدين (1391) شرح حكمة الاشراق، به انضمام تعلیقات صدرالمتألهین، تصحیح سیدمحمد موسوی، تهران: حکمت.
طباطبایی، سيدمحمدحسین (1436ق) نهاية الحكمة، قم: مؤسسه نشر اسلامي.
طوسی، خواجه نصيرالدين (1375) شرح الاشارات و التنبيهات، قم: نشر البلاغه.
طوسی، خواجه نصيرالدين (1383) اجوبة المسائل النصيرية، به اهتمام عبدالله نورانى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگي.
طوسی، خواجه نصيرالدين (1405ق) تلخيص المحصل، بیروت: دار الاضواء.
فنایی اشکوری، محمد (1395) درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، قم: سمت و مؤسسة آموزشی و پژوهشی امامخمینی.
قونوی، صدرالدين (1416ق) الرسالة المفصحة (المراسلات)، تصحیح گوردون شوبرت، بیروت: وزارت مركزى علوم و فناورى آلمان.
ملاصدرا (1360) الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، تصحیح سیدجلالالدين آشتياني، مشهد: مركز نشر دانشگاهي.
ملاصدرا (1383الف) الحكمة المتعالية فى الأسفار الأربعة، ج1، تصحیح و تحقيق غلامرضا اعوانی، تهران: بنیاد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1383ب) الحكمة المتعالية فى الأسفار الأربعة، ج3، تصحیح و تحقيق مقصود محمدی، تهران: بنیاد حکمت اسلامي صدرا.
نقد اشكالات فخررازي به ابنسينا دربارة حقيقت علم
سیده زهرا موسوی بایگی1، وحید خادمزاده2
چکیده
فلاسفة مسلمان اگرچه بصورت خاص به مباحث معرفتشناسی نپرداختهاند اما در باب کلیات علم و معرفت، بتفصیل سخن گفتهاند. شیخالرئیس، در آثار متعدد خود، بمناسبتهای مختلف، تعابیر متفاوتی دربارة چیستی علم بیان كرده و گاهی علم را صرفاً کیف، گاهی کیف دارای اضافه و گاه صرفاً اضافه دانسته است. همچنین تعبیر علم به تجرد از ماده نیز در آثار او بچشم میخورد. این تعدد عبارات، برای افرادی همچون فخررازی، دستاويزي شده تا اندیشة شیخ را مورد نقد و جرح قرار دهند. فخررازی در مواضع متعدد از آثارش تأکید میکند كه ديدگاه ابنسینا در باب علم متشتت بوده و نتوانسته به دیدگاهي واحد دربارة حقیقت علم دست يابد. پژوهش حاضر که به روش تحلیلی ـ توصیفی و با رویکرد نقادانه نوشته شده، میکوشد پس از نقل ادعای فخررازی، صحت آن را ارزیابی نماید، سپس بسراغ آثار او رفته تا تعاریف علم نزد وی را بررسی نمايد. نتیجة بدستآمده از بررسیها نشان میدهد كه اگرچه برخی مشکلات مبنایی در دیدگاه شیخالرئیس وجود دارد، اما سخنان ابنسینا بر اساس مبانی او، مستحکم و قابل تحویل به دیدگاهی واحد است این درحالیست که رازی خود در مسئلة مذکور دچار دوگانهگویی شده است.
كليدواژگان: حقیقت علم، صورت، کیف، اضافه، ابنسینا، فخررازی.
* * *
مقدمه و طرح مسئله
اگرچه شناخت علم و نحوة حصول آن و بطورکلی مباحثی که ذیل آن قرار میگیرند، بعنوان شاخهيی مستقل، سابقهيي دیرینه در فلسفة اسلامی ندارد اما مسئلة علم همواره برای اندیشمندان مسلمان مهم بوده است. آنها برای گریز از محذور سفسطه و گشودن راه علم، با اتکا به بداهت وجدانیات، از همان ابتدا پذیرفتهاند كه فارغ از انسان، واقعیتهایی مستقل وجود دارند و این واقعیتها قابل شناخت هستند. پذيرش این پیشفرضِ بدیهی (دستکم بعقیدة فلاسفة مسلمان) مستلزم پرداختن به مباحثی ازجمله چیستی و ماهیت علم است. فلاسفة مسلمان، بويژه شیخالرئیس بطور مفصل اما پراکنده، در باب ماهیت علم سخن گفتهاند.
ابنسينا تأثیر بسزایی بر فلسفه و حكمت اسلامي داشت. پس از او افراد بسیاری به شرح یا جرح اندیشة وي پرداختند كه يكي از آنها فخررازي است. او اگرچه شروح متعددی بر آثار شیخ نگاشته اما در بیشتر مواقع حد اعتدال در شرحنویسی را رعایت نکرده و به جرح اندیشة شیخ پرداخته است.1 يكي از مواردي که رازی به نقد، و بلکه طعن ابنسینا پرداخته، مسئلة چیستی علم است.
فخررازي، تعابير ابنسينا در باب علم را قطعاتي ازهمگسيخته، مضطرب و بيارتباط با هم ميداند. بنظر او، ابنسینا در مجموع چهار نظر دربارة علم ارائه داده كه بر همة آنها نقدهایی وارد است. پژوهش حاضر درصدد است در گام نخست، انتقادات فخر را طرح، ارزیابی و تحلیل کرده و سپس به دیدگاه خود وي در باب علم بپردازد و آن را مورد ارزیابی قرار دهد. بنابرين دو پرسش اساسی در این پژوهش مطرح است؛ نخست آنکه آیا همانگونه که فخررازی ادعا میکند، دیدگاه ابنسینا در باب علم مضطرب و آشفته است؟ دیگر اینکه آیا فخررازی خود توانسته است دیدگاه منسجم و بدور از اضطراب دربارة ماهیت علم، ارائه کند؟
تببین ادعای فخررازی در باب ماهیت علم نزد شيخالرئيس
همانطور که گذشت، بنظر رازی عبارات بوعلی پیرامون حقیقت علم، در نهایت اضطراب است (رازی، 1411: 1/ 324؛ همو، 1384: 2/ 226). او معتقد است بطور منطقی چهار فرض دربارة ماهیت علم و ادراک محتمل بوده و ابنسینا در مواضع متعدد، یک نظر را برگزیده است.
1) ابنسینا هنگامي كه از اتحاد عاقل و معقول در خداوند بحث ميكند، علم را تجرد از ماده و غواشي جسماني و در نتیجه، امري عدمي معرفي ميكند (رازي، 1411: 1/ 325).
2) او در موضع ديگري كه درصدد اثبات علم شيء به ذات خود بوده، علم را حصول صورت معلوم نزد عالم دانسته است. همچنين در نمط سوم اشارات در تعريف علم مينویسد: «درك الشيء هو أن تكون حقيقته متمثلة عند المدرك يشاهدها ما به يدرك» (ابنسینا، 1375: 82).
3) شيخ در موضع ديگري علم را صرف اضافه دانسته است. او علم باريتعالي نسبت به ماسويالله را از باب فيضان و ايجاد ميداند و بر اين باور است كه حقتعالي مبدأ خلاق براي صور تفصيلي اشياء است (رازی، 1411: 1/ 325). در حقيقت شيخالرئيس در اين تعريف، صور را علم نميداند بلكه علم، صرفِ اين اضافه و افاضه است (جوادی آملی، 1395: 17/ 101).
4) افزون بر تعابير فوق، ابنسينا در موضع ديگري علم را از اقسام كيف داراي اضافه برشمرده است. او در مقام تعیین مقولة علم معتقد است علم اولاً و بالذات داخل در مقولة كيف است و بالعرض ذيل مقولة اضافه نيز مندرج ميشود. همچنين ضمنِ توضیح این مسئله که با تغییر معلوم، علم تغییر میکند، علم را كيفيت داراي اضافه خوانده است (رازی، 1411: 1/ 325).
بعقيدة فخررازي در کنار آشفتگی دیدگاه ابنسینا دربارة علم، هر یک از تعاریف او، داراي اشكالات متعددي است. بنظر او در حقيقت كلام شيخ در باب علم دو مشكل اساسي دارد: نخست اينكه، كلام شيخ آشفته و مضطرب است و ديگر اينكه، بدنبال هر چهار تعبير، محذوراتی مترتب میشود. نقد دوم فخررازی خارج از موضوع این پژوهش است، بهمين دليل به آن اشاره نميشود.
برخي معتقدند اين اضطراب را صدرالمتألهين به شیخ نسبت داده (ذبيحي، 1378)، درحاليكه این سخن، انتقاد فخررازی است که ملاصدرا در مرحلة دهم اسفار، آن را بيان کرده است2 و در نهایت پس از نقل آراء متعدد حکما میگوید: این اقوال اگرچه در ظاهر متعارض است اما شايد بتوان آنها را به مذهبي واحد ارجاع داد (ملاصدرا، 1383ب: 313).
ارزیابی و نقد صحت ادعای فخررازی
برای ارزیابی ادعای فخررازی، در این بخش سعي شده تا در پرتو عبارات مختلف شیخالرئیس و پيروان وی، تعاریف نام برده در باب علم و دیدگاه فخر، بررسی و داوری گردد.
1) نخستين تعريفي كه فخررازي از شيخ نقل میکند، تعریف علم به تجرد از ماده است. ابنسينا در مواردي که از تعقل حقتعالی سخن میگوید، علم را تجرد از ماده معنا نموده است (ابنسینا، 1404ج: 602؛ همو، 1404الف: 368). بنظر رازی، شیخ خواسته با این تعبیر تعريفي تام از علم و در عرضِ سایر تعاریف ارائه کند، درحالیکه مقصود بوعلي صرفاً ارائة یک تعریف نبوده و تعبیر مذکور با هر تعریف دیگری که داراي علم باشد، سازگار است.
توضیح بیشتر اينكه، تجرد از ماده در حقیقت تعریف حقیقی علم نیست بلکه لازمة علم است. همانطور که ملاصدرا ميگويد، مقصود شیخالرئیس از ارائة تعريف سلبی آنست که ادراک متوقف بر امري زائد نیست. در حقیقت مقصود شیخ اينست که ادراک صفتی وجودی است که نشانة آن سلب ماده است، همانطور که جوهریت امری وجودی است که ملازم با سلب موضوع است (شیرازی، 1391: 2 / تعلیقه، 38) و چون تعریف رسمی از امري وجودی با امر سلبی یا اضافی جایز است، شیخ در مواردي علم را به امر سلبی تعریف کرده است (همانجا).
به بیان دیگر، تجرد از ماده، تعريف رسمي با لازم شيء است (سبزواري، 1383: 652) نه حدّ تام. بنابرين همانگونه كه تعريف انسان به حيوان ناطق در تعارض و ضديت با جسم ضاحك نيست، تجرد از ماده نيز با تعريف حقيقي علم (هرچه كه باشد) در تقابل نيست.
ممکن است گفته شود «تجرد از ماده» لازمة علم نیست، زیرا چنین امری مستلزم آنست که همة علوم همواره مجرد از ماده باشند درحالیکه شیخ علوم جزئی (علم حسی، خیالی و وهمی) را مادی میداند. در پاسخ بايد گفت: ظاهراً علم در اندیشة ابنسینا حقیقتی مقول به تشکیک است3؛ تجرد لازمة مراتب عالیة علم است (یعنی علم معقول) اما مراتب اضعف علم، آمیخته با ماده و غواشی هستند. این نکته اگرچه کمتر در حکمت سینوی بیان شده اما با عباراتی از شیخ مطابقت دارد و راهحل ارائة نظریهيي منسجم از علم در اندیشة ابنسینا قلمداد ميشود.
2) قول دیگری که فخررازی با استناد به آن، آشفتگي را به كلام شیخ نسبت داده، قول به حصول صورت است. ابنسينا ادراك را اخذ صورت مدرَك (ابنسینا، 1404ب: 2/50؛ همو، 2007: 69؛ همو، 1404ج: 344) يا بتعبير ديگر حصول صورت مدرَك در ذات مدرِك ميداند (همو، 2007: 69). او در مواضعي متعدد به اين تعريف اشاره كرده و معتقد است اگرچه علم به انحاء مختلفي حاصل ميشود (همو، 1404ب: 2/50؛ همو، 1404ج: 344) اما در تمام آنها حصول صورت، يا بعبارتي وجود ذهني اشياء خارجي، شرط ضروري تحقق ادراك است (همو، 2007: 79). بعقیدة شیخ تفاوت در حصول صورت بسبب تفاوت ادراكات است نه اصل ادراك؛ یعنی اگر ادراک حسی باشد، حصول صورت محسوس بگونهيی مناسب با محسوسات واقع میشود و اگر ادراک عقلی باشد، اخذ صورت بگونهيی دیگر حاصل میشود؛ اما در همة ادراکات «حصول صورت»، «حضور صورت»، «اخذ صورت» يا عبارت مشابه ديگري وجود دارد.
3) با توجه به مطالب گذشته، اگر این تعریف در تعارض با سایر تعاریف باشد، باید با دو تعریف علم به كيف داراي اضافه و اضافة محض در تقابل باشد درحالیکه چنین نیست. توضیح بیشتر اینکه، اگرچه حكما بويژه ابنسينا، علم را حصول صورت معلوم نزد عالم دانستهاند، اما اين باور بمعناي نفي اضافة عالم به معلوم نيست، زيرا عالم و معلوم معانی متضايفی هستند که (دستکم مفهوماً)، يكديگر را طلب ميكنند. در حقیقت برخي صفات مانند قدرت و علم، در سایة اضافه به غير معنا پيدا ميكنند. اين قبيل صفات به هر موصوفي كه متصف باشند (اعم از واجب و ممكن)، دو طرف ميطلبند؛ بعبارت ديگر، عالم جز در پرتو معلوم محقق نميشود، اما حقیقتِ علم غیر از اضافة میان عالم و معلوم است که هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند (همان: 95).
شاهدی که تحلیل فوق را تأیید میکند، دیدگاه فلاسفه در باب برخی صفات حقتعالی است. آنها هم صفات حقيقيه محض ـ مانند حیات ـ و هم صفات حقيقيه داراي اضافه ـ