• فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - رابطۀ «ضعف ¬اراده» با اخلاقی¬ زیستن از ديدگاه ارسطو؛ با نگاهی به نظر سقراط دربارۀ ضعف ¬اراده و نقد ارسطو بر آن
        سیمین خیرآبادی علی اکبر عبدل آبادی
        مفهوم «ضعف اراده» یکی از مفاهیم بنیادین در اخلاق شناسی ارسطوست و فهم آن کاملاً متوقف بر فهم معنا و کاربرد آن در آراء اوست. در این نوشتار، با روشی توصیفی ـ تحلیلی کوشیده ایم تا پس از اشاره به ریشۀ لغوی اصطلاح ضعف اراده در زبان یونانی، ابتدا نظر سقراط دربارۀ ضعف اراده چکیده کامل
        مفهوم «ضعف اراده» یکی از مفاهیم بنیادین در اخلاق شناسی ارسطوست و فهم آن کاملاً متوقف بر فهم معنا و کاربرد آن در آراء اوست. در این نوشتار، با روشی توصیفی ـ تحلیلی کوشیده ایم تا پس از اشاره به ریشۀ لغوی اصطلاح ضعف اراده در زبان یونانی، ابتدا نظر سقراط دربارۀ ضعف اراده و نقد ارسطو بر آن را بیان کنیم و سپس با توجه به برخي از مصادیق مفهوم ضعف اراده در کتاب اخلاق نیکوماخوسی ارسطو، نشان دهیم که چرا انسان گاهی بر خلاف معرفت اخلاقیش عمل ميكند. در ادامه، با بیان تحلیل ارسطو از پدیدۀ ضعف اراده بعنوان یکی از موانع اخلاقی زیستن، توضيح داده ميشود که گاهی ضعف در فرایند «اراده‌ورزی» با عقلانیت تضاد می‌یابد و سبب ميشود که انسان با علم به اینکه يك عمل بلحاظ اخلاقي درست یا نادرست است، تحت سیطرۀ امیال نابجایش آن عمل اخلاقاً نادرست را انجام دهد یا آن عمل اخلاقاً درست را انجام ندهد. از نظر ارسطو، شرط عقلانی بودن التزام اخلاقی اینست که انسان از «حکمت عملی» بهره مند باشد و اگر عقل در مقام عمل، هدایت دیگر قوای انسان را بر عهده گیرد، انسان قطعاً عمل درست را اراده و انتخاب خواهد کرد و آن را انجام خواهد داد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - تبيين وجودشناختي رابطه خير با تقدير و سرنوشت در فلسفه افلوطين
        سيد محمد  نقيب محمد اكوان
        «خير» در فلسفۀ افلوطين نخستين اقنوم از اقنومهاي سه گانه است و از دو جهت خير است: يكي در قوس نزول بعنوان علت فاعلي و ديگري در قوس صعود بعنوان علت غايي همه موجودات. عقل، نخستين جلوۀ خير است که در عين حال هم تعقل است و هم وجود، هم جنبۀ هستي‌شناختي دارد و هم جنبۀ معرفت شنا چکیده کامل
        «خير» در فلسفۀ افلوطين نخستين اقنوم از اقنومهاي سه گانه است و از دو جهت خير است: يكي در قوس نزول بعنوان علت فاعلي و ديگري در قوس صعود بعنوان علت غايي همه موجودات. عقل، نخستين جلوۀ خير است که در عين حال هم تعقل است و هم وجود، هم جنبۀ هستي‌شناختي دارد و هم جنبۀ معرفت شناختي. عقل بر جهان هستي و همۀ مراتب آن نظارت دارد؛ يعني جهان، طبق مقدّرات و اندازه‌گيري و طرح و برنامه ‌يي که عقل براي ادارۀ آن تنظيم و ترسيم کرده است، تدبير ميشود. سرنوشت انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست اما انسان چون طبق مقدّرات عقل، از اختيار برخوردار است در نظام خلقت فقط موجودي انفعال پذير نيست بلکه با اختيار خود ميتواند ضمن ارتباط و اتحاد با خير، به سعادت ابدي نايل گردد. بنابرين، از نظر افلوطين همۀ جهان هستي از خير بعنوان فاعل و غايت آفرينش بهره‌مند است. مسئله اصلي ما چگونگي ربط خير با تقدير و هدف نوشتار حاضر تبيين اين امر و نتيجه روشنگر اين است كه خير از مجراي عقل به تدبير عوالم معقول و محسوس ميپردازد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - سیر فلسفی ـ تاریخی معادلهاي واژة «هولة» ارسطويي
        حجت الله  عسکری زاده سید ابراهیم  موسوی مالک  حسینی
        در این مقاله معادلهاي واژة هوله (ὕλη) ارسطويی بلحاظ ریشه‌شناسی و مفهومی در ترجمه‌های لاتین، عربی و فارسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و ارتباط این مفهوم با مفهوم «مادر» و جنس مادینه در زبان فارسی قدیم نشان داده شده است. بنظر میرسد مترجمان نخستین حکمت یونان، بدلیل ارتباطا چکیده کامل
        در این مقاله معادلهاي واژة هوله (ὕλη) ارسطويی بلحاظ ریشه‌شناسی و مفهومی در ترجمه‌های لاتین، عربی و فارسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و ارتباط این مفهوم با مفهوم «مادر» و جنس مادینه در زبان فارسی قدیم نشان داده شده است. بنظر میرسد مترجمان نخستین حکمت یونان، بدلیل ارتباطات مفهومی هوله با مفهوم مادر در نوشته‌های افلاطون و ارسطو، واژه‌یی را معادل هوله قرار داده‌اند که مشتق از معنای مادر و جنس مؤنث ميباشد. این موضوع از این جهت اهمیت خاص دارد که مفهوم «مادّۀ» فلسفی که از اندیشۀ ارسطو نشئت گرفته و امروزه رایج است و همچنين در علوم تجربی نقش مهمي دارد، بلحاظ سیر تاریخی و فلسفی ریشه در مفهوم مادر و جنس مؤنث دارد و همين موجب شده كه مترجمان نخستین آثار یونانی که در جستجوی معادلی برای هولة یونانی بوده‌اند، ویژگی ارتباط هوله با جنس مؤنث و مادر را لحاظ کرده و از آن اصطلاحی ساخته‌اند که بتواند معنای هوله یونانی را منتقل سازد. این سخن به این معنا نیست که هوله نشان‌دهندۀ اینست که در فلسفۀ ارسطو، همانند برخی باورهای اسطوره‌یی، جهان حاصل آمیزش نر و ماده است بلکه از این جهت معنا می‌یابد که در میان یونانیان قدیم، از جمله ارسطو و افلاطون، جنس مؤنث در تولد انسان و حیوان بعنوان پذیرندة صورت معرفی شده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - تبیين و بررسی سیر تطور و تحول موضوع مابعدالطبیعه نزد سوآرز
        اصغر  فتحی عمادآبادی علی  کرباسی‌زاده اصفهانی
        فرانسيسکو سوآرز (1617ـ1548م.) آخرین فیلسوف بزرگ مدرسی در عصر تجدید حیات فرهنگی غرب بشمار میرود که در برخی مباحث فلسفی و مابعدالطبیعی، افقهای نوینی پیش روی معاصران خود گشوده است. او با اینکه پیرو سنت ارسطویی ـ توماسی بود، موضوع مابعدالطبیعه را نیازمند اصلاحاتی بنیادین می چکیده کامل
        فرانسيسکو سوآرز (1617ـ1548م.) آخرین فیلسوف بزرگ مدرسی در عصر تجدید حیات فرهنگی غرب بشمار میرود که در برخی مباحث فلسفی و مابعدالطبیعی، افقهای نوینی پیش روی معاصران خود گشوده است. او با اینکه پیرو سنت ارسطویی ـ توماسی بود، موضوع مابعدالطبیعه را نیازمند اصلاحاتی بنیادین میدانست. ارسطو از یکسو بر وحدت موضوع علم تأکید داشت و از دیگرسو بگونه‌یی سخن گفته که گویا چندین موضوع برای مابعدالطبیعه قائل است. تلاش بسياري از سوی فیلسوفان پس از ارسطو ـ از سنتهای یونانی و اسکندرانی گرفته تا فلسفه‌‌های اسلامی و مسیحی، بویژه و در رأس آنان، ابن‌سینا ـ برای رفع این ناسازگاریها انجام شده است. سوآرز در کتاب مباحث مابعدالطبیعی، با بررسی آراء گوناگونی که تا زمان وی در اینباره مطرح شده، دیدگاه جدیدی ارائه کرد و «موجود بما هو موجود واقعی» را موضوع مابعدالطبیعه دانست. او برای تبیین دقیق نظر خویش به توضیح اصطلاحاتی مانند «وجود واقعی» در برابر وجود بالفعل و «وجود ذهنی» در برابر وجود صوری پرداخت و وجود واقعی را «مفهوم ذهنی عام از وجود بمعنای اسمی» دانست. در این مقاله برآنیم تا با بررسی معنای دقیق «وجود واقعی» از منظر سوآرز، جایگاه او را در سنت و تاریخ فلسفه در باب موضوع مابعدالطبیعه بررسی و ارزیابی کنیم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - بررسی تقدم و تأخر بالتجوهر و سیر تاریخی آن در فلسفه اسلامی
        سعید انواری خدیجه هاشمی عطار
        تقدم و تأخر بالتجوهر یا بالماهیه با نظریه اصالت ماهیت سازگار دانسته شده و کاربرد آن در نظام اصالت وجود، تنها به تقدم جنس و فصل بر نوع محدود گردیده است. این مقاله با تبیین معنای تجوهر و تفاوت آن با جوهر، به بررسی این اصطلاح در فلسفه اسلامی پرداخته و نحوه شکلگیری و کاربرد چکیده کامل
        تقدم و تأخر بالتجوهر یا بالماهیه با نظریه اصالت ماهیت سازگار دانسته شده و کاربرد آن در نظام اصالت وجود، تنها به تقدم جنس و فصل بر نوع محدود گردیده است. این مقاله با تبیین معنای تجوهر و تفاوت آن با جوهر، به بررسی این اصطلاح در فلسفه اسلامی پرداخته و نحوه شکلگیری و کاربردهای آن را مشخص نموده است. این اصطلاح نخستین بار در آثار شیخ‌اشراق مطرح شده، سپس میرداماد مصادیق این نوع از تقدم را از تقدم بالطبع تفکیک کرده و آن را یکی از اقسام سه‌گانه تقدم ذاتی قرار داده است. این نوع از تقدم دارای کاربردهای زیادی در نظام اصالت ماهیت بوده که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تقدم علل قوام عقلانی ماهیت (جنس و فصل) یا علل قوام خارجی آن (ماده و صورت) بر ماهیت، تقدم ماهیت بر لوازم ماهوی و وجودی آن و تقدم ماهیت بر وجود. پس از ملاصدرا و با غلبه تفکر اصالت وجود، مصادیق تقدم و تأخر بالتجوهر تقلیل یافته و به آنچه با نظام اصالت وجود سازگار باشد، منحصر گردیده است. در مقابل، سایر مصادیق تقدم و تأخر بالتجوهر، از مصادیق تقدم و تأخر بالحقيقه در نظر گرفته شده است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - مطالعۀ تاریخی نظریۀ استقراء
        موسي  ملايري
        مسئله اصلی مورد تحقیق در نوشتار حاضر اینست که آیا استقراء علم یقینی ببار می آورد یا نتیجه یی ظنی؟ وانگهی آیا استقراء تام امری محال است یا ممکن؟ اگر محال است، آیا استقراء ناقص را ميتوان با افزودن تکمله، به حکمی ارتقا داد که مؤدی به قطعیت و یقین باشد؟ در پاسخ به این پرسشه چکیده کامل
        مسئله اصلی مورد تحقیق در نوشتار حاضر اینست که آیا استقراء علم یقینی ببار می آورد یا نتیجه یی ظنی؟ وانگهی آیا استقراء تام امری محال است یا ممکن؟ اگر محال است، آیا استقراء ناقص را ميتوان با افزودن تکمله، به حکمی ارتقا داد که مؤدی به قطعیت و یقین باشد؟ در پاسخ به این پرسشها، تطور تاریخی این نظریه بررسی و نظریۀ مختار مقاله تبیین شده است. نظریۀ استقراء در تاریخ تفکر منطقی اندیشمندان مسلمان تاریخي پر فراز و نشیب ندارد و ميتوان آن را در سه مقطع یا برش تاریخی مورد مطالعه قرار داد. در مقطع اول که نقش آفرینی آن به فارابی و بیش از او، به ابن سینا بازمیگردد، تقسیم استقراء به تام و ناقص پذیرفته شد، در عین حال فارابی بصراحت استقراء تام را محال و استقراء ناقـص را غیر یقین آور دانست. ابن سینا بـرای جبران نقیصۀ استقراء نشان داد که چگونه ميتوان نتایج استقراء ناقص را بمدد یک قیاس مرکب و با بهره‌مندی از قاعدۀ اتفاقی، به حکمی تجربی ارتقا داد که اطمینان‌بخش و یقین آفرین باشد. نقش‌آفرین مقطع دوم، فخر رازی ‌است. او معتقد است استقراء ناقص یقین آور نیست و آنچه از آن به حکم تجربی تعبیر شده و آن را یقینیات و حتی در زمرۀ بدیهیات قرار داده اند، ارزشی بیش از تمثیل ندارد. مقطع سوم به تلاشهای محمدباقر صدر بازمیگردد که معتقد است اگرچه استقراء ناقص به حکم یقینی منجر ميشود اما بر خلاف نظر ابن سینا، یقین مذکور ناشی از وساطت قیاس مرکب و قاعدۀ اتفاقی نیست. به اعتقاد او، یقین احکام استقرائی ناشی از این ویژگی عقل انسانی است که احتمالات خُرد را در مقابل احتمالات فـراوان، نادیده میگیرد. صدر چنین یقینی را «یقین موضوعی» نامید. نوشتار حاضر پس از گزارش و تحلیل مقاطع سه‌گانه، نشان میدهد که در این میان فقط مدعای فخر رازی قابل دفاع و موجه است و استقراء در هـر صورت، چه بتنهایی و چه بكمك قیاس، بیش از نتیجه‌یی ظنی ببار نمی آورد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - سخن سردبير
        دکتر حسین کلباسی اشتری
        در ادبیات سیاسی یکی دو دهة اخیر، کاربرد واژگانی چون تروریسم، بنیادگرایی و افراطیگری بسیار وسیع شده و با افزایش تنشها و ناآرامیها در نقاط مختلف جهان، نگاهها به منشأ و چرایی ظهور چنین پدیده‌هایی معطوف گردیده است. تردیدی نیست که خسارات مادی و معنوی ناشی از اینها بویژه در چکیده کامل
        در ادبیات سیاسی یکی دو دهة اخیر، کاربرد واژگانی چون تروریسم، بنیادگرایی و افراطیگری بسیار وسیع شده و با افزایش تنشها و ناآرامیها در نقاط مختلف جهان، نگاهها به منشأ و چرایی ظهور چنین پدیده‌هایی معطوف گردیده است. تردیدی نیست که خسارات مادی و معنوی ناشی از اینها بویژه در روزگار ما رو به افزایش است و هر روز که میگذرد حادثه یا حوادثی بزرگ در گوشه و کنار عالم، دل آدمیان را بدرد آورده و قلوب آنان را جریحه‌دار میسازد. در این میان تبلیغات رسانه‌يی غرب با انبوهی از وسایل ارتباطی، چنین وانمود میکنند که منشأ این رویدادها خارج از قلمرو سیاسی و فرهنگی آمریکا و اروپاست و این غرب و وابستگان سیاسی آنها هستند که پیشگام و پیشرو در مبارزه با تروریسم و افراطیگریند. این سخن مضحک و بدتر از آن، ژست مضحکانة سران آمریکایی و اروپایی زمانی آشکارتر میشود که رییس جمهور آمریکا در مقابل چشم جهانیان رسماً و علناً و با گستاخی تمام، مسئولیت ترور ناجوانمردانه چهره‌يی ماندگار در مبارزه با تروریسم یعنی شهید قاسم سلیمانی را برعهده گرفته و برخی از رؤسای کشورهای اروپایی در مهد باصطلاح حقوق بشر و آزادی، بازهم رسماً آن را تأیید کرده و بیرون راندن جنایتکاران داعش و سلفی و تکفیری از عراق و سوریه و مانند آن را مصادیقی از تروریسم میخوانند!! دردناکتر و تأسف‌بارتر از این حکایت کجا میتوان سراغ گرفت؟! اما بايد دانست كه اين خوي و رفتار غربيها قدمتي ديرينه دارد. یادآوری وجه و نمونه‌هاي تاریخی این حکایت دردناک برای خودآگاهی نسل حاضر خالی از فایده نیست. هرودوت در کتاب خود، پیروزی آتنی‌ها در جنگ سالامین بر پارسیان پیروزی آزادی و روح بر اسارت و تن نامید و پس از آن برای قرنهای متمادی، امپراتوری روم و اروپا همین عناوین را بر رفتارهای غیرانسانی خود در جریان استعمار و برده‌داری و بهره‌کشی از ملل آسیایی و آفریقایی نهاد. جنایتهای اسکندر و نرون و آتیلا و کشتار ناپلئون و تزار را فتوحات نامیدند و نسل‌کشی و نابودی ساکنان بومی آمریکا را با نمایشهای هالیوودی، غلبه مدنیت بر توحش سرخپوستان وانمود کردند! باید پرسید براستی در طول تاریخ، ابداع و ساخت انواع زندانهای مخوف، دادگاههای تفتیش عقاید، اختراع انواع آلات و ابزارهای شکنجه، وقوع دو جنگ ویرانگر بین‌الملل، وقوع جنگهای متعدد ملی و منطقه‌يی، نظیر نسل‌کشی اخیر در منطقة بالکان و مانند آن، و نیز غارت ثروتهای مادی و معنوی ملل مظلوم و ضعیف توسط چه ملتهایی و در کدام نقطة عالم و با چه اسباب و انگیزه‌هایی صورت گرفته است؟ استعمار نو و حتی دورة پسااستعمار نیز جلوه‌های رنگارنگ اما در ذات یگانة این رفتار ضدانسانی صاحبان اروپایی پول و قدرت را به خود دید و میبیند. امروزه همگان میدانند چه کسانی القاعده و طالبان و داعش را پدید آوردند و تجهیز کردند و برای عملی ساختن مقاصد شوم خود به منطقة خاورمیانه گسيل داشتند. رسوایی محافل و مجامع سیاسی غرب و برخی سران آن در هدایت و رهبری و حمایت از پدیدة شوم تروریسم و خشونت و افراطیگری، روزبروز آشکارتر میشود. مگر همین اواخر نبود که ترامپ به دوشیدن برخی ملتهای عربی تصریح کرد و شگفتا که ندایی از سوی همانها که حیوان و چهارپا خوانده شدند، درنیامد! آیا غرب با این کارنامة مشعشع! میتواند برای عالم معاصر سخنی از حقوق بشر و آزادی بگوید؟ آیا روا نیست که امروزه در اروپا و آمریکا، بجای جشن سالانة کریسمس، برای خاکسپاری حقوق بشر و مهمتر از آن، دفن میلیونها انسان بیگناه در فلسطین و سوریه و عراق و افغانستان و یمن بدست سران و حکام خود یا مباشرت آنها، نوحه سر دهند؟! پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - انسان کامل خسروانی بروایت سهروردی در مقایسه با آراء ملاصدرا
        زهرا  لطفي عبدالله  صلواتي
        نظام نورمحورِ شیخ‌اشراق، سلوک معنوی را به شهودِ «نورالانوار» در قالب مراتب و ساحات نورانی تفسیر میکند. نورالانوار روشن کنندۀ عالم و صاحب مقام پادشاهی است که در اوستا از آن به «خورنه» و در زبان فارسی به «فرّ» تعبیر شده است؛ فرّ موهبتی الهی است که فرد برخوردار از این مقام چکیده کامل
        نظام نورمحورِ شیخ‌اشراق، سلوک معنوی را به شهودِ «نورالانوار» در قالب مراتب و ساحات نورانی تفسیر میکند. نورالانوار روشن کنندۀ عالم و صاحب مقام پادشاهی است که در اوستا از آن به «خورنه» و در زبان فارسی به «فرّ» تعبیر شده است؛ فرّ موهبتی الهی است که فرد برخوردار از این مقام را شایستۀ خلافت و پادشاهی میکند. سهروردی تصریح میکند انسان کامل که از آن با نامهایی نظیر نور اسپهبدی، نورهای مینوی، کدخدای عنصریات، فرشتۀ اَوَرمان اسپهر، روانبخش و... یاد شده، صاحب مقام خرّه کیانی، شهریاری و فرهمندی است. سهروردی والاترین مقام را از آن خسروانی میبیند که در ساحت وجودی ایشان انوار جلال و جمال الهی جمع شده و در حقیقت اینان تجلی تام الهی بر زمینند. در مقابل، ملاصدرا با رویکردی وجودمحور بسراغ ویژگیهای انسان کامل میرود؛ او انسان کامل را آيینۀ تمام‌نمای حق و تجلی اسماء و صفات الهی میداند و معتقد است این جامعیت اسمائی او را شایستۀ خلیفه‌اللهی کرده است. دغدغۀ نوشتار حاضر پاسخ به این پرسش است که انسان کامل و مصداق آن، با توجه به مبانی متفاوت نور و وجود در این دو مکتب فلسفی چیست؟ ملاصدرا چون وجود را اصیل میداند و هستی و تمامی کون و مکان را با رهیافتی وجودی رصد میکند، مصداق انسان کامل را در رسیدن به مرتبۀ اعلای وجود و تجرد تام عقلی (مقام لایقفی) میداند؛ درحالی که سهروردی بر این باور است که مصداق انسان کامل شامل هر فردی است که به مقام خرّۀ کیانی و مرتبۀ شهود رسیده باشد. پرونده مقاله