رویکرد ارزشی به علوم در انگارة حکمای اسلام ؛ بازخوانی و اعتبارسنجی
محورهای موضوعی : موضوعات و بایستههای تاریخنگاری فلسفهاحمد شه گلی 1 * , فردین جمشیدی مهر 2
1 - استاديار مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، تهران، ايران
2 - استاديار گروه فلسفه، دانشگاه گنبد كاوس، گنبد كاوس، ايران
کلید واژه: علوم, فلسفه, اشرف علوم, رویکرد تشکیکی,
چکیده مقاله :
این پژوهش درصدد تبیین دیدگاه حکمای اسلامي پيرامون رویکرد تشکیکی به علوم و بیان ابعاد و نتایج این موضوع است. یکی از اصول حاکم بر جهانبینی حکماي اسلامی، نگرش تشکیکی يا مرتبهيي به امور است. این نگرش در مورد علوم نیز وجود دارد. بر اساس این تفکر، علوم بلحاظ ارزشمندی دارای درجات و مراتب مختلفی هستند؛ برخی از علوم فراتر، بعضي فروتر، برخی ارزشمندتر و بخشي در درجهيي پايينتر قرار دارند. حکما معتقدند اشرف علوم «فلسفه» است و برای این ادعا معیارها و دلایلی بيان كردهاند. این مقاله با روش توصیفیـتحلیلی و انتقادی بدنبال تبیین این رویکرد و بیان آثار معرفتی آن، و در نهایت، بازخوانی این دیدگاه است. تبیین این موضوع ابتدا ما را با مبانی و رویکرد حکما آشنا ميسازد و با تأمل در این موضوع، ثمرات و نتایج آن در سایر عرصه ها روشن ميگردد.
This study was conducted to clarify the view of Islamic philosophers regarding the graded approach to sciences and the dimensions and outcomes of this problem. One of the principles dominating the worldview of Islamic philosophers is the graded conception of affairs. This view also exists in relation to sciences and stipulates that sciences are of different levels and grades with respect to their value. In other words, some of them are more valuable, while some others are less valuable. Philosophers believe that philosophy is the noblest of all sciences and have provided some criteria and arguments in support of this claim. The purpose of this paper is to explain and revisit this approach and its epistemological effects based on a descriptive-analytic and critical method. Therefore, the authors have first introduced the basic principles and approaches of philosophers concerning this problem and then clarified their effects and consequences in other realms.
آشتياني، سيدجلالالدين (1382) هستی از نظر فلسفه و عرفان، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
آمدی، عبدالواحد (1373) شرح غرر الحکم و درر الکلم، تهران: دانشگاه تهران.
ابنخلدون، عبدالرحمن (1369) مقدمه، ترجمه پروین گنابادی، تهران: علمی و فرهنگی.
ابن¬رشد (1377) تفسیر مابعدالطبیعه، تهران: حکمت.
ابنسينا (1383) المبدأ و المعاد، تهران: مؤسسة مطالعات اسلامی دانشگاه تهران.
ابنسينا (2005م) القانون فى الطب، بيروت: دار احياء التراث العربي.
ابنسينا (1404ق) الشفاء (الهیات)، تصحیح سعید زاید، قم: كتابخانة آیتالله مرعشی.
ابنسينا (1383) رساله در حقیقت و کیفیت سلسله موجودات و تسلسل اسباب و مسببات، تصحیح موسی عمید، همدان: دانشگاه بوعلیسینا.
ابن¬مقفع (1357) المنطق، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، تهران: انجمن فلسفه ایران.
بکار، عثمان (1381) طبقهبندی علوم از نظر حکمای مسلمان، ترجمه جواد قاسمی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
توحیدی، ابوحیان (1929م) المقابسات، تحقیق حسن السندوبی، مصر: المکتبة البحاریة.
جوادی آملی، عبدالله (1386) رحیق مختوم، قم: اسراء.
حسنزاده آملی، حسن (1386) اتحاد عاقل به معقول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
رفیعی قزوینی، سیدابوالحسن (1386) مجموعه حواشی و تعلیقات بر 19 کتاب فلسفی و حکمی حکمای متأخر و قدیم، تصحيح غلامحسین رضانژاد، تهران: مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
سبزواری، ملاهادی (1379) شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران: نشر ناب.
سهروردي، شيخ شهابالدين (1375) مجموعه مصنّفات شيخاشراق، تصحیح و تقدیم هانری کربن، سیدحسین نصر و نجفقلی حبیبی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
شهرزوری، شمس¬الدین محمد (1383) رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقایق الربانیة، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران: مؤسسه حکمت و فلسفه ایران.
شهيدثاني، زينالدين بنعلي عاملي (1412ق) رسائل الشهيد الثانی، تصحيح رضا مختاري و حسين شفيعي، قم: دفتر تبليغات اسلامي.
طوسی، نصیرالدین (1389) اخلاق ناصری، تهران: اسلامیه.
غزالی، ابوحامد محمد (1414ق) مجموعه رسائل، بیروت: دارالکتب العلمیة.
غزالی، ابوحامد محمد (بی¬تا) احیاء علومالدین، قاهره.
فارابی، ابونصر (1405ق) فصول منتزعة، تصحیح فوزی نجار، تهران: الزهراء.
فارابی، ابونصر (1996م) السیاسة المدنیة، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت: مکتبة الهلال.
فاضل تونی، محمدحسین (1386) مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، تصحيح مجید دستیاری، تحقيق وحید روحاللهپور، قم: مطبوعات دینی.
فيض كاشاني، ملامحسن (1371) ده رساله فيض كاشانی، اصفهان: مركز تحقيقات اميرالمؤمنين.
قبادیانی، ناصرخسرو (1384) زادالمسافر، تصحیح عمادی حائری، تهران: میراث مکتوب.
گنابادى، سلطان محمد (1408ق) تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة، بيروت: مؤسسة الأعلمى للمطبوعات.
محققداماد، سیدمصطفی (1379) نخبگان علم و عمل ایران، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.
مصباح يزدي، محمدتقي (۱۳۷۷) شرح اسفار اربعه، قم: مؤسسة امام خمینی.
مصباح يزدي، محمدتقي (1382) آموزش فلسفه، تهران: امیرکبیر.
مصباح يزدي، محمدتقي (1386) شرح الهیات شفاء، تحقيق محمدباقر ملکیان و عبدالجواد ابراهیمیفر، قم: مؤسسه امام خمینی.
مطهری، مرتضی (بیتا) مجموعه آثار، تهران: صدرا.
ملاصدرا (1302ق) مجموعه الرسائل التسعه، قم: مكتبه المصطفوي.
ملاصدرا (1346) الشواهد الربوبیه، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، مشهد: دانشگاه فردوسي مشهد.
ملاصدرا (1363) مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی.
ملاصدرا (1366) تفسیر القرآن الکریم، قم: بیدار.
ملاصدرا (1378) المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیّه، تصحیح سیدمحمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1381) کسر اصنام الجاهلیّة، تصحیح محسن جهانگیری، تهران: بنیاد حکمت اسلامي صدرا.
ملاصدرا (1382) شرح و تعليقه صدرالمتألهين بر الهيات شفاء، تصحيح و تحقيق نجفقلی حبيبی، تهران: بنياد حکمت اسلامی صدرا.
ملاصدرا (1422ق) شرح هدایة الاثیریة، تصحیح محمدمصطفی فولادکار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
ملاصدرا (1981م) الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مولانا، جلالالدین (1380) مثنوی معنوی، تهران: راه ظفر.
نراقی، احمد (۱۳۷۸) معراج السعادة، قم: دار هجرت.
نراقی، احمد (1380) شرح الالهیات من کتاب الشفاء، قم: کنگره بزرگداشت محققان نراقی.
رویکرد ارزشی به علوم در انگارة حکمای اسلام
بازخوانی و اعتبارسنجی
احمد شهگلی1، فردین جمشیدی مهر2
چکیده
این پژوهش درصدد تبیین دیدگاه حکمای اسلامي پيرامون رویکرد تشکیکی به علوم و بیان ابعاد و نتایج این موضوع است. یکی از اصول حاکم بر جهانبینی حکماي اسلامی، نگرش تشکیکی يا مرتبهيي به امور است. این نگرش در مورد علوم نیز وجود دارد. بر اساس این تفکر، علوم بلحاظ ارزشمندی دارای درجات و مراتب مختلفی هستند؛ برخی از علوم فراتر، بعضي فروتر، برخی ارزشمندتر و بخشي در درجهيي پايينتر قرار دارند. حکما معتقدند اشرف علوم «فلسفه» است و برای این ادعا معیارها و دلایلی بيان كردهاند. این مقاله با روش توصیفیـتحلیلی و انتقادی بدنبال تبیین این رویکرد و بیان آثار معرفتی آن، و در نهایت، بازخوانی این دیدگاه است. تبیین این موضوع ابتدا ما را با مبانی و رویکرد حکما آشنا ميسازد و با تأمل در این موضوع، ثمرات و نتایج آن در سایر عرصهها روشن ميگردد.
كليدواژگان: علوم، فلسفه، اشرف علوم، رویکرد تشکیکی.
* * *
مسئلة پژوهش
بر اساس دیدگاه فلاسفة اسلامی جایگاه علوم بلحاظ ارزشی، تشکیکی1 و ذومراتب است. اين رويكرد در تفکر جهان اسلام رواجي گسترده دارد و نه تنها حکما بلکه علما و دانشمندان نيز همواره معیارهایی را در بحث رئوس ثمانیه علوم برای تبیین منفعت، فایده و ارزش علوم بيان كردهاند. اما امروزه اين مبحث جایگاهي کمرنگتر دارد و در نظام آموزشی مدرن مسئلة «اشرف علوم» مطرح نیست.
از دیدگاه فلاسفة اسلامی، با وجود اینکه علوم مختلف هر یک در جایگاه خود، مورد نیازند، اما بلحاظ ارزشی همه در یک رتبه نيستند. آنها بر اساس نگرش سلسله مراتبی، نسبت به علومی که در جایگاهي پايينتر هستند، اهتمام کمتری داشتهاند. این مقاله درصدد تبیین این رویکرد، بیان آثار معرفتی آن و در نهایت ارزیابی و بازخوانی این دیدگاه است.
در این زمینه پژوهش خاصی وجود ندارد، بلكه در حاشية متون و آثار حکما و دانشمندان مسلمان، در ابتدای بحث رئوس ثمانية علوم، معمولاً جایگاه ارزشی علم مورد نظر نيز مطرح ميشده است.
رویکرد تشکیکی به علوم و مبانی آن
یکی از اصول حاکم بر جهانبيني حکمای اسلامی، نگرش تشکیکی به امور است. در اين جهانبيني همة امور در یک نسبت تشکیکی ملاحظه ميشوند که از تشکیک در مراتب موجودات گرفته (ملاصدرا، 1422: 7/ 110) تا نگرش شرافتی به علوم (همو، 1382: 1/ 4)، امکنه (فارابی، 1996: 53)، ازمنه (توحیدی، 1929: 143)، اجسام (ابنرشد، 1377: 1/ 128)، عناصر (گنابادى، 1408: 3/ 66 )، اَشکال (ابنسينا، 1383: 22)، مزاج و اعضای بدن انسان (همو، 2005: 3/ 54) و صنایع (ملاصدرا، 1302: 318)، همه را در بر ميگيرد و همة انواع دارای سلسله مراتبی از اشرف و اخسّ هستند. اين نگرش تشکیکی نسبت به علوم نيز وجود دارد و برخی از علوم اشرف تلقي شدهاند. بر اساس همین رویکرد ارزشی و تشکیکی به علوم، مسائلی همانند علم برتر، رئیس علوم، ام العلوم و... شکل گرفته است.
در ايجاد اين نگرش تأثیرات متون دینی مشهود است که مقتضی پذیرش نظامي تشکیکی است و خداوند را در رأس همة موجودات قرار میدهد و هر چه که به او وابسته است را شریفتر از غیر ميدانست؛ بطوریکه عشق به خداوند از همة عشقها بالاتر، کار برای خدا از همة کارها شریفتر و انسان معتقد و مؤمنِ از همة انسانها گراميتر است. افزون بر آن، ميتوان ادعا کرد كه اعتقاد به نظام علّی و معلولی اولین مبنا از مبانی نگرش تشکیکی و ارزشی به علوم است و هستیشناسی فلسفی روابط علّی و معلولی را در کل نظام وجود برقرار ميسازد. بهمين دليل هر علتی نسبت به معلول خود، اکمل، اشرف و اقدم است و چون هر موجودی در نظام هستی، یا علت است یا معلول، پس تشکیک در موجودات منحصر به برخی از آنها نیست. از سوي دیگر، چون علم مطابق با معلوم است، علم به علت نيز اشرف از علم به معلول خواهد بود و حتی حکما تصریح کردهاند که علم به علت، مستلزم علم به معلول است (سبزواری، 1379: 3/ 587). بعبارت دیگر، شرافت علم به علت تا بدانجاست که معلول را جز با شناختِ علت نميتوان شناخت. همین باور علّی و معلولی سبب نگرش تشکیکی به عالم ميشود که خود ميتواند یکی از مهمترین مبانی رویکرد تشکیکی به علوم بشمار آید.
در نگرش تشكيكي سلسه مراتب طولی است که از اشرف به اخسّ تنزل پیدا ميكند، در رأس هستی، واجبالوجود قرار دارد که مبدع و مبدأ مراتب عالَم است، سپس بترتيب عالم عقل، عالم مثال و عالم طبیعت قرار دارند. انسان نیز همانند هستی دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و مادی است. مراتب انسان با مراتب عالم تطابق دارد، بگونهيي که هر یک از مراتب انسان با مراتب جهان در ارتباط است و مابازاء هر یک از مراتب انسانی، یک عوالم وجود دارد. متعلق مرتبة حسی، عالم طبیعت، متعلق مرتبة مثالی، عالم مثال و متعلق مرتبة عقلی، عالم عقل است (ملاصدرا، 1363: 88ـ87) بر این اساس علمی که به مرتبة اشرف عالم ميپردازد برتر از علمی است که به مرتبة اخسّ عالم ميپردازد. علمی که به مراتب عالی انسان ميپردازد، برتر از علمی است که به مراتب سافل ميپردازد. همچنین علمی که به شناخت انسان ميپردازد، برتر از علمی است که به شناخت حیوان و جهان معطوف است. علمی که غایت آن شناخت اوصاف باری، اسماء واجب تعالی، معرفة النفس، معاد و... است، بر علومی که غایت و ثمرة آن سامان دادنِ امور دنیاست، برتری دارد.
یکی دیگر از مبانی تفکر مذکور اعتقاد به خساست و محدودیت ماده است. از آنجا که عامل محدودیت و نقصان عالم ماده و موجودات مادی، به خود ماده برميگردد، حکما و دانشمندان بر این باور بودند که هر چه ارتباط علم با ماده کمتر باشد، از شأن و شرافت بیشتری برخوردار است و هر چه که با ماده سروکار داشته باشد، مقامي نازلتر دارد. از همینرو در طبقهبندی علوم نظری، طبیعیات را که هم در ذهن و هم در خارج با ماده رابطه دارد، در طبقة نازل قرار میدادند. آنها معتقد بودند ریاضیات که با کم منفصل یا عدد تعامل دارد، در مقامي بالاتر از طبیعیات قرار ميگيرد؛ زیرا عدد اگرچه در خارج با معدود مادی مرتبط است، اما در ذهن، مجرد از ماده میباشد. بر همين اساس الهیات یا فلسفة اولی چون نه در خارج و نه در ذهن وابسته به ماده نیست، اشرف علوم بشمار ميآمد.
از منظر دانشمندان علوم بر مبنای الاشرف فالاشرف از الهیات شروع شده و بعد از گذر از ریاضیات به طبیعیات میرسد، اما در مقام تعلیم سیر بر عکس است، یعنی سیر علمی متعلم باید از طبیعیات آغاز شده و بعد از آموختن ریاضیات و شاخههاي مختلف آن، به الهیات برسد.
ابنمقفع همین مطلب را بگونة دیگری بيان کرده است، او ميگويد علومی که به امر جسدانی و جسمانی مربوط ميشوند، علم اسفل و علومی که به آنچه از بصر غایب بوده و نیازمند بصیرت قلبی هستند، علم اعلی و علم ميان اینها که باعث صفای قلوب، جلا و بها و ریاضت آنها ميشود، علم اوسط است (ابنمقفع، 1357: 3ـ2).
رویکرد تشکیکی به علوم را ميتوان ملاحظة ارزششناختی علم در نسبت با کمال انسان دانست. انسان ـ که ذاتاً علمطلب و حقیقتجوست ـ علم را برای رفع نقایص و اکتساب کمالات میخواهد و اساساً یکی از ملاکهای کمال را «علم» ميداند. از همینرو با توجه به كوتاه بودن عمر انسان، او تلاش ميكند میزان تأثیر هر را علمی را در استکمال خویش بسنجد. بنابرين، بر اساس معیارهای گوناگون به ارزشگذاری علوم اهتمام نموده و علوم مختلف را ـ بسته به میزان اثرگذاری آنها ـ بصورت تشکیکی و طولی طبقهبندی ميكند.
انگیزهها و دلایل رویکرد ارزشی به علوم
در باب رویکرد ارزشی به علوم حکما و اندیشمندان مسلمان، دلایل و انگیزههاي زیر را مطرح كردهاند:
الف) اقتضای هستیشناسی علّی و معلولی
فلسفۀ اسلامی هستی را مبتنی بر یک نظام علّی و معلولی ميداند. از سوي دیگر معتقد است علت باید از معلول اشرف و اکمل باشد. هیچ موجودی در عالم پيدا نميشود، مگر اينكه یا علت است یا معلول. بر همين اساس، موجودات عالم در یک درجه از وجود و کمال نیستند، بلکه هر یک مرتبهيي دارند که از دیگر موجودات متمایز است و چون علم با معلوم مطابق است، نظام علوم نيز مانند نظام موجودات، در درجات مختلف ترسیم ميشوند و همین مسئله ميتواند مصحح نگاه تشکیکی و ارزشی به علوم باشد.
ب) نظام شبکهيي علوم
از آنجا که هیچ علمی مستقل از علوم دیگر نیست و نميتواند کاملاً جدا از سایر علوم بوجود بیاید و رشد کند، یک نظام شبکهيي از علوم در بین انسانها وجود دارد که علوم را به یکدیگر وابسته ميكند. تأثیر علوم بر هم و میزان وابستگی آنها به یکدیگر نيز یکسان نیست، بلکه برخی از علوم اساسیترین مبانی را که مورد نیاز همة دانشهاست، اثبات و تبیین ميكنند درحالیکه برخی دیگر صرفاً معدودی از مسائل لازم دیگر علوم را برطرف مینمایند. بر همین اساس، دانشی که بیشترین اثر را بر سایر علوم داشته و بنیادیترین مسائل را تبیین و اثبات ميكند، مقدم بر سایر علوم است و علوم وابسته و مصرفکننده در درجات و رتبههای نازلتر قرار میگیرند.
ج) استفاده بهینه از عمر
از آنجا که عمر انسان محدود و گسترة علوم نامحدود است، هرگز امكان ندارد هيچ انساني بر تمام حقایق عالم احاطه پیدا کند. بنابرين توجه انسان به برخی از جهات او را از توجه به بعضي جهات دیگر باز میدارد، آنگونه که تخصص او در عرصهيي همراه با بیخبری وی در عرصة دیگر خواهد بود. بهمين دليل ضروري است جویندگان علم جهت و عرصهيي را از میان همة جهات و عرصهها برگزینند و آن را بر ساير عرصهها ترجیح دهند. البته طالب علم بايد ابتدا علوم اهم از مهم را جدا کند و سپس اهم را بر مهم و فراتر را بر فروتر مقدم دارد و سرماية حيات خود را در علمي صرف كند كه موجب تكامل نفس شود و او را در فهم خطاب محمدي (ص) و جهانبيني عميق و دقيق، توانا سازد. حضرت علي (ع) ميفرمايند: «لا تشتغل بما لا يعنيك» (آمدی، 1373: 6/ 326). در اين حديث به پرهيز از مسائل غير ضروري توصيه شده است. در حديثي ديگر آن حضرت اشتغال به مهم را مانع از پرداختن به اهم میدانند (همان: 5/ 330).
در جهان اسلام بسیاری از اندیشمندان ازجمله غزالي، طوسي و ابنخلدون بر این امر تصریح دارند که نباید علم فروتر بر علوم فراتر ترجیح داد. آنها حتی برای هر علمی سطحي مطلوب را ذکر ميكنند تا بدین وسیله طالب علم، فضول و زیادی آن علم را رها کند و به مسائل اهم بپردازد (غزالی، بیتا: 1/ 43ـ42؛ ابنخلدون، 1369: 1139). بنابرين طالب علم بايد با يادگيري موضوعات، مسائل، فوايد و غايات علوم، علم افضل از مفضول و اهم از مهم را تمييز داده و علم اعلي و اهم را پيشة خود سازد و علوم ديگر را بقدر نياز فرا گيرد.
د) تأثیرگذاری علوم بر سیر استکمالی انسان
یکی دیگر از انگیزههای رویکرد ارزشی به علوم، تأثیرات متفاوت علوم در کمال انسانی است. از آنجا که انسان براي اکتساب کمالاتِ بیشتر حریص است، امری را که متضمن کمال کمتری است، در راه رسیدن به کمال بیشتر رها ميكند. از اینرو، همیشه شناخت علوم مختلف و تشخیص میزان اثرگذاری آنها در مسیر اکتساب کمال برای انسان اهمیت بسزایی دارد.
ﻫ) هدایت طلاب بسوی علم نافع
تجربه جز با زیستن حاصل نميشود. هر انسانی با صرف عمر خود در عرصهيي خاص صاحب تجربیاتي مهم ميشود که حاوی بایدها و نبایدهای بسیار است. دانشمندان پس از عمری تلاش و کوشش، علاوه بر تخصص در علم، از تجربیات علمی گرانبهايي برخوردار ميشوند که یکی از آنها نافع بودن علمی نسبت به علم دیگر است. این دانشمندان چه در بیانات شفاهی و چه در آثار قلمی خود، جویندگان و طالبان علم را ـ بسته به دیدگاه و تجربة زیستيشان ـ به طبقات مختلف علوم ارجاع میدهند، تا انتشار علم نافع نسبت به علوم دیگر بیشتر و گستردهتر شود.
معیارهای برتري علوم
بعد از اینکه تبیین شد که اندیشمندان مسلمان نسبت به علوم رویکرد تشکیکی دارند و برخی را نسبت به برخی دیگر اشرف میدانند و به تقدم علمی بر علم دیگر معتقدند، ضروری است به بررسی ملاکهای برتری و شرافت علوم از دیدگاه آنان بپردازیم. ملاکهای متعددی در لابلای مطالب آنان بیان شده كه به مواردی از آنها اشاره ميشود:
1. متعلَّق علم: یکی از متداولترین معیارها تمایز ارزشی علوم بلحاظ موضوع است، ارزش علم به معلوم آن است و هر چه معلوم شريفتر باشد، علم نيز ارجمندتر است (ملاصدرا، 1366: 6/ 194). بر اساس این ديدگاه، علمي كه موضوعي شریفتر دارد، در استکمال جوهر نفس نیز مؤثرتر است. از همینرو علمِ متكفل بحث دربارة ذات و صفات باري که اثر بیشتری در استکمال نفس دارد، نسبت به سایر علوم افضل و اشرف است.
2. روش: روش برهاني بر روش تجربي برتري دارد، زيرا روش تجربي متغیر و مبتنی بر استقراء و مشاهده است، اما در علوم برهاني، قطعيّت و كليّت حاكم است و بمثابه پلي است كه بوسيلة آن ميتوان قضاياي يقيني و علوم يقيني را بدست آورد.
3. غایت: هر علمي، هدف و غايتي خاص دارد. اختلاف اهداف و غايات علوم، موجب گوناگونيِ نتايج و برآيندها ميشود. يكي از معيارهاي برتري علوم، اختلاف در نتيجه و هدف است و علومي كه داراي غايات متعالی هستند بر ساير علوم برتري دارند.
ملاصدرا و فارابی به این سه ملاک ـیعنی موضوع، روش و غایتـ اشاره كرده و ميگويند: «بدان که فضیلت علم یا بخاطر فضیلت موضوع آن است یا بخاطر وثاقت دلايل آن و یا بخاطر شرافت غایت و ثمرة آن» (همان: 2/55؛ همو، 1382: 1/ 4 و 17ـ14؛ فارابى، 1405: 61؛ نراقی، 1380: 1/ 181).
4. مؤثر در کمال: فلاسفة اسلامی در طبقهبندی علوم، دانشها را به نظری و عملی تقسیم ميكنند. آنها علوم نظری را اشرف و افضل از علوم عملی میدانند. از نظر آنان، حکمت نظري بر حكمت عملي برتري دارد، زیرا حکمت نظری با جنبة عالی نفس ـ یعنی عقل ـ ارتباط دارد و حکمت عملی با جنبة سافل نفس ـ یعنی قوای جزئی نفس مانند خیال و حس ـ مرتبط است. بهاعتقاد آنها هر امر سافلی در خدمت عالی قرار دارد، بنابرين علم سافل (حکمت عملی) باید خدمتگزار علم عالی (حکمت نظری) باشد. از دیدگاه فارابی، جایگاه هر علمی، بسته به میزان تأثیر آن در کمال معرفت آدمی به خداوند و کمال نفس تا مرحلة خداگونه شدن، متفاوت است (بکار، 1381: 142).
از دیدگاه ملاصدرا علوم نظریِ الهی بر اعمال ارجحیت و شرافت دارند و اعمال بر علوم عملی ارجحند. استدلال ملاصدرا برای ارجحیت اعمال بر علوم عملی اینست که علومِ عملی برای اصلاح اعمال آموخته ميشوند و علمی که برای غیر آموخته شود، شأنی نازلتر نسبت به آن غیر خواهد داشت (ملاصدرا، 1422: 7). او از همین استدلال برای اثباتِ شرافتِ علومِ نظریِ الهی نسبت به اعمال بهره ميگيرد. او در مفاتیح الغیب به آیه کریمة «و أقم الصلاة لذکری» (طه/ 14) استشهاد ميكند و ميگويد: در این آیه امر شده است که نماز را برای یاد خدا بپا داریم. بنابرين، نماز که یک عمل بدنی است، برای رسیدن به یاد خدا که امری نظری و الهی است، واجب شده است. این دال بر آنست که علم و معرفت به خداوند افضل از عملِ عبادی است (همو، 1363: 124). صدرالمتألهین در جای دیگر معرفت خداوند را افضل معارف و غایت بالذات ميداند که انسان را به سعادت حقیقی نايل ميكند. او ساير علوم را بمنزلة بندگان علم الهی معرفی ميكند (همو، 1381: 76ـ 75).
5. اصالت و آليّت: علوم اصالي بر علوم آلي تقدم دارند، زيرا علوم آلي خدمتگزار و «خادم» علوم ديگر، و علوم اصالي مطلوب و «مخدوم» هستند. بعبارت ديگر، علوم اصالي مطلوب بالذات و علوم آلي مطلوب للغيرند.
6. حكمت نظري و حكمت عملي: حكمت نظري بدنبال معرفت حقايق و شناخت صحيح است درحالیکه حكمت عملي بدنبال تشخيص كردار درست و راه و رسم نيكو زيستن است (مصباح یزدی، 1377: 1/ 80). از اينرو حكمت نظري بر حكمت عملي برتري دارد.
یکی از وجوه برتري حكمت نظري بر حكمت عملي تقدم آگاهي بر فعل است. از سوي ديگر، حقيقت انسان قوة نطق اوست و كمال انسان بسته به پرورش همین قوه است و حكمت عملي نيز مقدمهيي براي كمال قوة عاقله و كمال معرفت است (همان: 82ـ81).
وجه دیگر برتري حكمت نظري بر حكمت عملي، معرفتبخشي «حكمت نظري» است. درصورتيكه حكما معتقدند علوم عملي، ارزش قراردادي و اعتباري دارند نه ارزش كشف حقيقت (مطهري، بیتا: 7/ 231)، و حتی برخي از اندیشمندان تفاوت اصلي «حكمت نظري و حكمت عملي» را بازگشت آنها به «علوم حقيقي و اعتباري» ميدانند، استاد مطهري براين باور است كه آراء و عقايد عملي، قراردادي و اعتباري است (همان: 231) و اساساً گذشتگان به «علوم عملي»، «علوم اعتباري» ميگفتند (همان: 6/ 67). علامه طباطبايي نيز همین مطلب را بعنوان یک ملاک پذیرفته و ملاک اعتباری بودنِ فکر و اندیشه را تعلق آن به قوة فعاله دانسته است (همان: 428).
7. دنيويت و اخرويت: علمي كه متعلق به دنياست «علم دنيوي» و علمي كه مربوط به آخرت و عوالم غيب است، «علم اخروي» ناميده ميشود. علوم اخروي بر علوم دنيوي برتري دارند، زيرا آخرت بر دنيا و پايدار بر ناپايدار مقدم است. بنابرين، از نظر اندیشمندان مسلمان علوم اخروی بر علوم دنیوی ارجحیت دارند.
8. علوم رسمی و شهودی: علوم حضوري و شهودي بر علوم حصولي و رسمي برتري دارند، زيرا در علم حصولي، تصویر شيء نزد عالم حاضر ميشود، از اينرو در مقام تطابق، احتمال خطا و اشتباه وجود دارد، درحاليكه در علم حضوري و شهودي، خود شيءِ معلوم، نزد عالم حضور دارد و بهمين علت خطا و اشتباه در آن راه ندارد.
برتری رتبی و ارزشی فلسفه بر سایر علوم
در بحثی که گذشت، هشت معیار برای برتری و شرافت یک علم نسبت به علوم دیگر بیان شد. فلسفه بعنوان یک علم نظری، برهانی و اصالی که موضوع آن موجودات دنیوی و اخروی را دربرميگيرد و بدنبال تشبه به باریتعالی است، هفت معيار از اين هشت معيار برتري را داراست. معیار هشتمِ شرافت، حضوری بودنِ علم است که فلسفه بعنوان یک علم حصولی فاقد اين معیار است، اما با وجود اين، از دیدگاه حکمای مسلمان، فلسفه شریفترین و والاترین علم بشری است. موضوع فلسفه «وجود بما هو وجود» است (ملاصدرا، 1346: 15) و این وجود یا ذات و صفات خداوند است یا افعال الهی. بر همین اساس حكماي الهي، فلسفه را (که متصدی معرفت خداوند و صفات و افعال اوست) علم افضل ميدانند، زيرا افضليت علم به افضليت معلوم است (ابنسينا، 1404: 13).
فلسفه از جهت روش نیز داراي ملاک برتری است، زیرا این علم، علمی برهانی است که از مقدمات یقینی به نتیجۀ یقینی ميرسد. همچنين، این علم صرفاً به کلیات ميپردازد و به جزئیات متعلق برهان كاري ندارد.
غایت فلسفه نيز چیزی جز استکمال نفس نیست. انسان با شناخت امور حقیقی از امور غیرحقیقی، جهانی عقلی مشابه جهان خارجی ميشود و «حکمت عملی» تخلّق به اخلاق الهی و موجبات سعادت دنیا و آخرت را فراهم ميسازد. در نتیجه فلسفه چیزی جز سعۀ وجودی نفس نیست، زیرا گوهر نفس به نور علم سعة وجودی پیدا ميكند (حسنزاده آملی، 1386: 238) و این وسعت به وسعت موضوع علم بستگي دارد. بنابرين سعۀ وجودی حاصل از فلسفه از سعۀ وجودی سایر علوم بسیار چشمگیرتر و کاملتر خواهد بود.
علامه نراقي معتقد است وجه افضليت فلسفه در اين سه ملاک است: 1) از جهت ذات علم: فلسفه علمي است برهاني، نه تقليدي و ظني؛ 2) از جهت معلوم: فلسفه علم به واجب و مبادي اوليه ممكنات است كه افضل اشياء هستند؛ 3) از جهت غايت: فلسفه علم دستيابي به حقايق ملك و ملكوت، آگاهي از دقايق قدس جبروت و... است؛ بهمين دليل افضل علوم است (نراقي، 1380: 115ـ114).
غايت فلسفه «معرفت باري و مشابهت نظام علمی نفس آدمی با نظام علّي جهان خارج» است و این چیزی جز «استكمال نفس» نیست، زيرا در حكمت متعاليه گوهر نفس به نور علم، سعة وجودي پيدا ميكند (حسنزاده آملي، 1386: 238)، چون معلوم آن اشرف علوم است و در تكامل معنوي نقش بسزايي دارد.
علاوه بر سایر ملاکهای برتری، فلسفه یک «علم اصالی» است و هیچگاه مقدمه سایر علوم نميشود. بنابرين، فلسفه «مطلوب بالذات» است (فاضل تونی، 1386: 356).
از سوي دیگر، چون فلسفه ـ بمعنای خاص ـ از هستها سخن ميگويد، از اقسام حكمت نظري است و چنانكه گذشت حكمت نظري بر حكمت عملي برتري دارد، پس فلسفه از این حيث بر حکمت عملی برتری دارد. فلسفه از ملاک اخرویت نيز برخوردار است.
موضوع فلسفه، «وجود بما هو وجود» است و این موضوع همة مواطن و نشئات را دربرگرفته و هیچ عرصهيي نیست مگر آنکه موضوع فلسفه بر آن احاطه داشته باشد. بعلاوه بسیاری از مسائل آن مربوط به توحید، مبدأ و معاد و... است و از این جهت بر علمی که متعلق آن مربوط به نشئة دنیاست برتری دارد.
برتری فلسفه از دو جهت رتبی و ارزشی قابل بررسی است:
الف) از جهت رتبی: علوم از جهت اثبات مبادی تصوری و تصدیقی و نیز در کلیت و ضرورت قوانین، نيازمند فلسفه هستند.
هر علمی، موضوعی دارد و موضوع، همان چیزی است که مسائل پیرامون آن مورد بحث و بررسی قرار ميگيرند (رفیعی قزوینی، 1386: 182)، اما اثبات موضوع در علمي دیگر که متقدم بر آن است، صورت ميگيرد نه خود آن علم (مصباح یزدی، 1386: 1/ 120). همة علوم بدون استثنا در اثبات موضوع خود نيازمند فلسفهاند، اما فلسفه برای اثبات موضوع ـ وجود بما هو وجود ـ به هیچ علمی نیاز ندارد، زیرا موضوع فلسفه امری بدیهی و بیّن است (آشتیانی، 1382: 22). قواعد و مسائل کلی ـ مانند امکان شناخت، ماهیت شناخت، قانون علیّت و سنخیت علّی و معلولی ـ ازجمله قواعدی هستند که در فلسفه اثبات ميشوند و علوم دیگر آنها را مفروض و اثباتشده تلقی کرده و مطابق آن، مسائل خود را بررسی ميكنند. پس بطور کلی ميتوان گفت «صاحبان علوم جزئی اگر اصول موضوعة مورد نیاز را در جایگاه علمی مربوط به آن اصول مبرهن نكنند، تمامی دانستههای خود را بر اساس برخی از دانشهای تقلیدی یا فرضی بنیان خواهند نهاد» (جوادی آملی، 1386: 1/ 112). بنابرين، علوم برای خارج شدن از حیطة تقلید یا فرضی بودن، نيازمند فلسفه هستند.
از دیدگاه حکما، علمي كه علوم ديگر در اثبات مبادي تصوري و تصديقي خود به آن نياز دارند، «علم رئيس» و علمي كه در اثبات مبادي تصوري و تصديقي از علم رئيس تغذيه ميكند و حيات ميگيرد «علم مرئوس» ناميده ميشود. سبزواري نه تنها علم الهي را رئيس كليه علوم ميداند، بلکه آن را در مقابل سایر علوم، مانند ماه در مقابل ستارگان و کواکب توصیف ميكند (سبزواري، 1379: 36). شيخالرئيس در آثار خود تعبير «خادم» و «مخدوم» را بمعناي ديگري بكار برده و علم رئيس را مخدوم و علم مرئوس را خادم دانسته است (ابنسينا، 1404: 27).
ب) از جهت ارزشی: فلاسفه معتقدند فلسفه افضل علوم است. ابنسینا افضلیت آن را به افضلیت معلوم گره میزند و ميگويد: «أنَّ الحكمةَ هى افضلُ علم بأَفضل معلوم» (همان: 16). حکیم جلوه نیز همین مطلب را در وجه شرافت فلسفه بیان كرده است (محقق داماد، 1379: 299).
علم الهی علاوه بر علوم طبیعی، از علوم ریاضی نيز افضل و اشرف است و چون پرداختن به علوم شریف و بافضیلت، انسان را از توجه به علم اشرف و افضل باز میدارد، شیخ اشراق معتقد است اشتغال به افضل علوم و صناعات، یعنی فلسفه، او را از توجه به علوم ریاضی باز داشته است (سهروردي، 1375: 1/ 199ـ198).
ملاصدرا نیز وجه شرافت فلسفه بر سایر علوم را به تقدم آن برمیگرداند و معتقد است چون همة علوم به فلسفه نیاز دارند و فلسفه در اثبات مبادی تصوری و تصدیقی خود نيازمند هیچ علمی نیست، بنابرين فلسفه اشرف و افضل علوم است. او بهمین دليل فلسفه را علم حر و آزاد ناميده و ساير علوم را بمنزلة بندگان و خدمتگزاران آن دانسته است (ملاصدرا، 1382: 1/ 21).
فيض كاشاني وجه دیگری برای شرافت فلسفه مطرح ميكند. او در رسالة شرح صدر، حكمت قدما را ميراث پيامبران ميداند، بنابرين، حكمت را بر ساير دانشها ترجيح ميدهد (فیض کاشانی، 1371: 50ـ 49).
جوادیآملي درحالیکه شرافت فلسفه نسبت به سایر علوم را به حکما نيز سرایت میدهد و آنها را نسبت به سایر علما شریفتر ميداند، در مورد برتری فلسفه بر سایر علوم میگويد: فلسفه از همة علوم شریفتر و از همة آنها برتر است. شرف به دو معنا استعمال ميشود. اول، شرف وجودی و دوم، شرف ارزشی. شرافت وجودی به شدت و قوت وجود است و شرافت ارزشی به جنبة اخلاقی برميگردد که ناشی از کارکرد و فضلیت عملی است. علم از آن جهت که در نحوة وجودی خود همتای وجود معلوم است، با قوت معلوم شدت مییابد و شرافت وجودی پیدا ميكند. علاوه بر این، چون حکمت متعالیه منشأ اصلاح امور فردی و اجتماعی انسان است، از نظر ارزشی نیز شریفترین ارزشهاست (جوادیآملی، 1386: 1/ 129).
بتعبير ملاصدرا فضليت يك علم يا به موضوع يا به استحكام دلايل يا به غايت و ثمره است و همۀ اين كمالات در فلسفه وجود دارد (ملاصدرا، 1382ب: 1/ 20).
نتایج رویکرد ارزشی به علوم
رویکرد ارزشی به علوم نتایج و آثاری دارد که به برخی از آنها اشاره ميشود:
1. این رویکرد سبب شد در جهان اسلام تخطئه برخی علوم رایج شود. البته مسئله تخطئه برخي علوم در جهان اسلامی علل مختلفی دارد كه یکی از آنها میتواند اين نگرش باشد. حکایت ماجرای نحوی و كشتیبان در مثنوی مولوی، اشاره به این موضوع دارد.2 مسئلة تخطئه علومی همانند منطق، فلسفه و کلام نیز متأثر از همين رویکرد تشکیکی به علوم بوده است. غزالی با اینکه خود در مقام متکلم برجسته ظاهر شده، اما در مواردي متعدد به نقد جایگاه علم کلام و متکلم پرداخته است (غزالی، 1414: ۹۴(. شهید ثانی در کتاب الاقتصاد، فصلی را به ممنوع بودن خواندن علم کلام و فصلی را به بيفايده بودن علم منطق اختصاص داده است.3
2. یکی دیگر از نتایج این رویکرد نهی از اشتغال به علوم جزئی است. در اندیشۀ حکما، صاحبان علوم برتر بدليل اشتغال به این علوم جایگاهی مييابند که شایسته نیست به علوم جزئی بپردازند. ملاصدرا بر اساس روش خود از علوم جزئيه ميگريزد و به امور طبیعی نميپردازد (ملاصدرا، 1378: 299). از نظر او شایسته نیست كه انسان الهی به علوم جزئی اشتغال داشته باشد (همو، 1366: 6/ 109؛ همو، 1382: 256). او این مطلب را در اسفار نيز تکرار كرده و اشتغال انسان الهی به علوم غیرضروری را مناسب نميداند و معتقد است برای هر یک از این علوم اهلی وجود دارد و نیازی نیست انسان الهی به آنها روآورد (همو، 1981: 9/ 119). بر همین اساس ابنسینا را بدليل اشتغال به علوم جزئی نکوهش ميكند (ابنسینا، 1383: 19).
3. یکی دیگر از ثمرات این تفکر تضعیف علوم فنی و مهندسی و بطور کلی علوم مربوط به عالم دنیاست. بر اساس معیارهای مطرح شده، علوم مربوط به صنعت و فناوری نزد حکمای اسلامی جایگاهي نازل داشت، زیرا موضوع این علوم، صنعت است و علوم مربوط به صنعت از علوم طبیعی و علوم طبیعی از علوم الهی خسیستر و نازلترند. از آنجا که عالم طبیعت در منظر آنان در انتهای سلسله مراتب عالم قرار دارد، علم به آن نیز در رتبة پایین قرار ميگيرد و چون طبیعت بر صنعت مقدم است (طوسی، 1389: 113؛ نراقی، 1378: 63؛ شهرزوری، 1383: 506ـ505؛ قباديانى، 1384: 116) علوم طبیعی نیز بر علوم صنعتی مقدم هستند و بر همين اساس جایگاه این علوم با چند واسطه، در انتهای علوم قرار ميگيرد.
البته واضح است که تنزل مرتبة ارزشی یک علم بمعنی حذف آن نیست و حکما نیز چنین دیدگاهی نداشتهاند. بطوركلي اعتقاد حکما بر رویکرد متافیزیکی به ضرورت وجود صنایع بوده است، اما از حيث غایت و ثمره برای این علوم شأن و جایگاه رفیعی قائل نبودهاند، زیرا غایت و ثمرۀ این علوم سامان دادن به نظام معیشت مادی است و حکما، بويژه حكماي جهان اسلام، عالم مادی را نازلترین و کمارجترین عالم میدانستند؛ بطوریکه مولانا دنیا را به چمین یا چمان بمعنای بَول تشبیه ميكند که اگرچه چارهيي از آن نیست، اما نجس و ناپاک است. بتبع این دیدگاه علومی که غایت آن تنظیم معیشت این دنیاست، جایگاه چندان رفیعی ندارند. علاوه بر این رویکرد مبتنی بر جهانبيني، آنها بخاطر روحیة زاهدانه و دنیاگریزی، عملاً به علوم مربوط به صنعت و فناوری کم توجه بودهاند.
ارزیابی معیارهای برتری علوم
پس از بررسی رویکرد تشکیکی حکما به علوم و معیارهای آنها برای ارزشگذاری علوم، ضروری است دربارة این معیارها کمی تأمل شود:
1. موضوع رویکرد تشکیکی به علوم بطور خلاصه موضوعی صحیح و دقیق است. در دنیای مدرن این موضوع بطور کلی مورد غفلت قرار گرفته است و همة علوم در نسبتي یکسان قرار دارند و گاهي علومی که جنبة مادی دارند، بدليل منافع و فواید دنیوی، بمراتب ارزش بیشتری نسبت به علوم الهی دارند، اما تعیین مصداق برای اینکه چه علمی برتر و چه علمی فروتر است همواره مورد مناقشه است. بهمين دليل از لحاظ مصداقی ميتوان مناقشاتی مطرح کرد. البته لازم است در تعیین مصادیق و معیارهای این موضوع، بازنگری صورت گیرد.
2. خلط بین تقدم رتبی و تقدم ارزشی یکی از ملاحظاتی است که در این زمینه وجود دارد. تقدم رتبی فلسفه بر سایر علوم بمعنی تقدم ارزشی آن نیست، زیرا ممکن است امري بر امري دیگر تقدم رتبي داشته باشد، اما تقدم ارزشی نداشته باشد؛ یا اساساً بحث از تقدم ارزشی منتفی باشد. گاهي از تقدم و شرافت رتبی و وجودی فلسفه بر سایر علوم، شرافت ارزشی و تقدم ارزشی آن نتیجه گرفته ميشود.
3. بنظر میرسد در ملاک برتری فلسفه بر سایر علوم از جهت روش، خطایی وجود دارد و آن اینکه روشهای علوم در رسیدن به مطلوب خود، از سنخي واحد نیستند تا مقایسه شوند. سنخ روش تجربی با برهانی از جهت قلمرو و سازوكار روش تفاوت دارد و چون سنخ آنها متفاوت است ترجیح یکی بر دیگری صحیح نيست. مقایسه زمانی درست است که هر دو از یک سنخ باشند، درحالیکه این دو اساساً متفاوتند. در قلمرو روش عقلی، تجربه، و در قلمرو روش تجربی، عقل راه ندارد. ضمن اینکه در هر دو روش خطا وجود دارد؛ هم فیلسوف که روش او عقلی است، ادلة عقلی ناصواب دارد و هم دانشمند تجربی، در تجربیات خود به اشتباه میافتد. اما معیار تمایز به موضوع و غایت، دو معیار صحیح هستند که بر اساس پشتوانههای فکری قابل اثباتند.
4. زمانی ميتوانيم برای فلسفه نسبت به سایر علوم برتری و شرافت قائل شويم که نظریات فلسفی را صائب و درست بدانیم، اما اگر چنین نباشد یا در درستی برخی از نظریات فلسفی تردید داشته باشيم، این برتری نيز مورد تردید خواهد بود. البته اتصاف نفس به نظریات خطا و اشتباه فلسفی، کمالی برای نفس پدید نمیآورد. در این دیدگاه فرض بر اینست که علم فلسفه مصاب به واقعیت است و کشف این واقعیت سبب کمال انسان ميشود درحالیکه با پیدایش نظریات و مکاتب مختلف و گاهی متناقض، حقانیت مکاتب فلسفی دچار تردید جدی شده است. پس فلسفۀ حقیقی که مملو از گزارههای صادق و حق است، کمال برای نفس خواهد بود. اما از این مطلب نميتوان نتیجه گرفت که علوم فلسفی كه امروز در مراکز علمی تدریس ميشوند، برای نفس كمال نفساني هستند ولي سایر علوم کمال نفس نیستند؛ یا فلسفه سرور علوم است و سایر علوم خادم آن هستند.
5. غایت در فلسفه در دو معنا بکار میرود: اول، هدفی که در ذهن فاعل است و او را برمیانگیزاند تا کاری انجام دهد که اصطلاحاً به آن «علت غایی» گفته ميشود. دوم، نتیجهيي که در خارج بر فعلِ فاعل مترتب ميگردد و بطور مصطلح «غایت» نامیده ميشود. روشن است ارزش یک فعل به نتیجهيي است که بر آن مترتب ميشود (یعنی به غایت آن است نه به علتِ غاییِ آن که در ذهن فاعل قرار دارد و ممکن است هرگز تحقق خارجی پيدا نكند). البته علتِ غایی برای فاعل ميتواند کمال باشد، اما اکنون سخن بر سر فعل است. فعل تنها بر اساس ترتب نتیجه و غایتِ خارجی ارزشگذاری ميشود. علوم نيز همینگونهاند. غایتی که عالم از پرداختن به یک علم دارد با غایتی که بر خود علم مترتب ميشود، متمايز از یکدیگرند. غایت عالم امری است که شخص عالم بدنبال آن است و ممکن است هرگز محقق نشود. بنابرين، غایت عالم نميتواند ملاک برتری یک علم باشد. غایت خود علم نیز تا زمانی که علم تحقق نیابد و نتیجهيي بر آن مترتب نشود، نميتواند مورد قضاوت قرار گیرد.
برای فلسفه غایاتی بيان شده است که همگی غایات فلاسفه هستند، نه غایت خود فلسفه. غایات نیکو مانند: تشبه به باری، صیرورت انسان به جهانی عقلانی یا تشخیص حقایق از امور باطل و... همگی غایات اهل فلسفه است و نميتوان بر اساس آن فلسفه را نسبت به سایر علوم برتری داد، چرا که این غایات ممکن است هرگز تحقق خارجی پیدا نکنند. این امر در علومی که از جهتی کاربردی عملی دارند، واضحتر است. مثلاً علم منطق اگر چه بهانگیزة مصونیت ذهن از خطا و اشتباه مدوّن شده و تعلیم داده ميشود و افراد به تعلّم آن رغبت دارند، اما این علم ـ فی حد ذاته ـ موجب مصونيت از خطا در انديشه نميشود، بلكه تنها در پرتو بكارگيري قوانين است كه شخص از خطاي انديشه باز داشته ميشود. بنابرين نتيجه و فايدة علومي همچون منطق و فقه، «فايدة بالعرض» است و تا شخص به آنها متصف نشود، نمیتواند کمالی در شخص ایجاد کند. در علوم نظری مانند فلسفه نيز ـ بشرط تحقق فلسفۀ حقیقی و برهانیـ تمام غایات ذهنی فلاسفه محقق ميشود و این امر سبب استکمال نفس ميگردد، اما فلسفههای موجود با فلسفۀ حقیقی و آرمانی کاملاً مطابقت ندارند و در نتیجه دارای آثار مورد انتظار نیستند و نميتوان به برتری آنها بر سایر علوم فتوا داد.
6. انسان دارای وجوه مختلف و ابعاد گوناگون است. این موجود پیچیده زمانی به کمال غایی دست مییابد که همۀ ابعاد وجودیش تکامل یابند. بنابرين، تکامل یک یا چند بعد و نقصان سایر ابعاد، با کمال غایی مطابقت ندارد. از همینرو حذف کامل قوای شهویه و غضبیه از ساحت وجودی انسان، نه تنها موجب کمال وي نیست بلکه دال بر نقصان وجودی اوست. مهم اینست که همة این ابعاد و وجوه ذیل بُعد انسانی بشر که همان عاقله است، رشد و استکمال یابند و کمال غایی او وابسته به کمال همۀ این وجوه است. لازم به يادآوري است که هر علمی براي استکمال وجهی از وجوه انسان زاده شده و بهمين دليل نميتوان برخی را بر برخی دیگر ترجیح داد.
البته تقدم علمی بر علم دیگر امری صحیح و قابل قبول است، اما این تقدم لزوماً تقدم بالشرف نیست. مثلاً برای وصول به نقطۀ کمال غایی لازم است ابتدا فلسفۀ حقیقی مقدم بر همۀ علوم، مورد توجه انسان قرار گیرد و ذیل آن به علوم متعدد دیگر پرداخته شود، اما این تقدم فلسفه بر سایر علوم بمعنای شرافت فلسفه نیست بلکه تقدم، رتبی است.
جمعبندي و نتیجهگیری
بر اساس دیدگاه فلاسفة اسلامی جایگاه علوم بلحاظ ارزشی، تشکیکی و ذومراتب است. رویکرد ارزشی به علوم در تفکر جهان اسلام رواجي گسترده داشته است. از نظر فيلسوفان اسلامی با وجود اینکه علوم مختلف هر یک در جایگاه خود مورد نیازند، اما بلحاظ ارزشی همه در یک رتبه قرار ندارند. آنها بر اساس نگرش سلسله مراتبی، به علومی که در جایگاهي پايينتر قرار دارد، توجه کمتری نشان دادهاند. این رویکرد در مواجهه علما با علوم، تخطئه یک علم و برتری دادن علم دیگر، و مهجور شدن علومي که جنبة مادی دارند، تأثیر بسزايی داشته است. از همینرو پدیدة تخطئه علوم از سوي علما در جهانبینی سنتی پدیدة غالب و شایعی بوده است؛ تخطئه اشتغال به علوم جزئی، نفی کلام، فلسفه و منطق و ماجرای نحوی و کشتیبان نمونهيي از این طرز تفکر است.
بر اساس این تفکر علوم بلحاظ ارزشمندی و رتبهبندی در درجات و مراتب مختلفی قرار دارند. حکما برای شرافت و برتری یک علم بر دیگری معیارهایی را بيان كردهاند. آنها به برتری رتبی و ارزشی فلسفه بر سایر علوم تأكيد داشته و برای علوم برتر معیارهای ذکر كردهاند. عمدة این معیارها عبارتند از: موضوع، روش، غایت، تأثیر درکمال و... موضوع رویکرد تشکیکی به علوم بطور خلاصه موضوعی صحیح و دقیق است، اما آنچه مورد مناقشه است تعیین مصداق برای اينست كه چه علمی برتر و چه علمی فروتر است و از حيث مصداقی مناقشاتی نيز میتوان مطرح کرد. بهمين دليل لازم است در تعیین مصادیق و معیارهای این موضوع بازنگری شود. برخی از معیارها و مصادیقی که برای این موضوع تعریف شده، دارای مناقشه است، معيارها و مباني رویکرد تشکیکی به علوم لازم است بر اساس انگارة دینی و فلسفی بازخوانی شود و در آثار این موضوع، تعلیم و تربيت تبیین گردد.
پينوشتها
[1] . استاديار مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران، تهران، ايران (نويسنده مسئول)؛ shahgoli@irip.ir
[2] . استاديار گروه فلسفه، دانشگاه گنبد كاوس، گنبد كاوس، ايران؛ fjamshidi@gonbad.ac.ir
تاريخ دريافت: 27/3/1401 تاريخ پذيرش: 7/4/1401 نوع مقاله: پژوهشي
[1] . مقصود از تشکیک در اینجا عمدتاً تشکیک بمعنی عام (نه اصطلاح تشکیک عامی و نه تشکیک خاصی) است، بجز در مواردی که قراین و سیاق بحث، ناظر به تشکیک خاصی باشد. تشکیک بمعنی عام، شامل هر نوع تشکیکی (اعم از عامی و خاصی) میشود. در این صورت هر نوع نگرش سلسله مراتبی، درجهبندی و طیفوار به چیزی، تشکیک نامیده میشود. این نوع تشکیک میتواند مراتب هستی، انواع، اعراض و افراد یک ماهیت نوعی و علوم را نیز دربرگيرد.
[2] . بخشی از ابیات این شعر چنین است: «آن یکی نحوی بـه کشتی در نشست/ رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست/ گفت: هیچ از نحو خواندی؟ گفت: لا/ گفت: نیم عمر تو شد در فنا» (مولانا، 1380: دفتر اول/ 128).
[3] . بخشی از کلام وي چنین است: «فی الکلام على تعلّم علم الکلام و اعلم أنّه علم إسلامی وضعه المتکلّمون لمعرفة الصانع و صفاته العلیا، و زعموا أنّ الطریق منحصر فیه، أو هو أقربُ الطرق.و الحقّ أنّه أبعدُها و أصعبها و أکثرها خوفاً و خطراً؛ و لذلک نهى النبیّ صلّى الله علیه و آله و سلم عن الغَوْر فیه …» (شهيدثاني، 1412: 2/ 759).
منابع
آشتياني، سيدجلالالدين (1382) هستی از نظر فلسفه و عرفان، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
آمدی، عبدالواحد (1373) شرح غرر الحکم و درر الکلم، تهران: دانشگاه تهران.
ابنخلدون، عبدالرحمن (1369) مقدمه، ترجمه پروین گنابادی، تهران: علمی و فرهنگی.
ابنرشد (1377) تفسیر مابعدالطبیعه، تهران: حکمت.
ابنسينا (1383) المبدأ و المعاد، تهران: مؤسسة مطالعات اسلامی دانشگاه تهران.
ــــــــــ (2005م) القانون فى الطب، بيروت: دار احياء التراث العربي.
ــــــــــ (1404ق) الشفاء (الهیات)، تصحیح سعید زاید، قم: كتابخانة آیتالله مرعشی.
ــــــــــ (1383) رساله در حقیقت و کیفیت سلسله موجودات و تسلسل اسباب و مسببات، تصحیح موسی عمید، همدان: دانشگاه بوعلیسینا.
ابنمقفع (1357) المنطق، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، تهران: انجمن فلسفه ایران.
بکار، عثمان (1381) طبقهبندی علوم از نظر حکمای مسلمان، ترجمه جواد قاسمی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
توحیدی، ابوحیان (1929م) المقابسات، تحقیق حسن السندوبی، مصر: المکتبة البحاریة.
جوادی آملی، عبدالله (1386) رحیق مختوم، قم: اسراء.
حسنزاده آملی، حسن (1386) اتحاد عاقل به معقول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
رفیعی قزوینی، سیدابوالحسن (1386) مجموعه حواشی و تعلیقات بر 19 کتاب فلسفی و حکمی حکمای متأخر و قدیم، تصحيح غلامحسین رضانژاد، تهران: مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
سبزواری، ملاهادی (1379) شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران: نشر ناب.
سهروردي، شيخ شهابالدين (1375) مجموعه مصنّفات شيخاشراق، تصحیح و تقدیم هانری کربن، سیدحسین نصر و نجفقلی حبیبی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
شهرزوری، شمسالدین محمد (1383) رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقایق الربانیة، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران: مؤسسه حکمت و فلسفه ایران.
شهيدثاني، زينالدين بنعلي عاملي (1412ق) رسائل الشهيد الثانی، تصحيح رضا مختاري و حسين شفيعي، قم: دفتر تبليغات اسلامي.
طوسی، نصیرالدین (1389) اخلاق ناصری، تهران: اسلامیه.
غزالی، ابوحامد محمد (1414ق) مجموعه رسائل، بیروت: دارالکتب العلمیة.
ــــــــــ (بیتا) احیاء علومالدین، قاهره.
فارابی، ابونصر (1405ق) فصول منتزعة، تصحیح فوزی نجار، تهران: الزهراء.
ــــــــــ (1996م) السیاسة المدنیة، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت: مکتبة الهلال.
فاضل تونی، محمدحسین (1386) مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، تصحيح مجید دستیاری، تحقيق وحید روحاللهپور، قم: مطبوعات دینی.
فيض كاشاني، ملامحسن (1371) ده رساله فيض كاشانی، اصفهان: مركز تحقيقات اميرالمؤمنين.
قبادیانی، ناصرخسرو (1384) زادالمسافر، تصحیح عمادی حائری، تهران: میراث مکتوب.
گنابادى، سلطان محمد (1408ق) تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة، بيروت: مؤسسة الأعلمى للمطبوعات.
محققداماد، سیدمصطفی (1379) نخبگان علم و عمل ایران، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.
مصباح يزدي، محمدتقي (۱۳۷۷) شرح اسفار اربعه، قم: مؤسسة امام خمینی.
ــــــــــ (1382) آموزش فلسفه، تهران: امیرکبیر.
ــــــــــ (1386) شرح الهیات شفاء، تحقيق محمدباقر ملکیان و عبدالجواد ابراهیمیفر، قم: مؤسسه امام خمینی.
مطهری، مرتضی (بیتا) مجموعه آثار، تهران: صدرا.
ملاصدرا (1302ق) مجموعه الرسائل التسعه، قم: مكتبه المصطفوي.
ــــــــــ (1346) الشواهد الربوبیه، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین آشتیانی، مشهد: دانشگاه فردوسي مشهد.
ــــــــــ (1363) مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی.
ــــــــــ (1366) تفسیر القرآن الکریم، قم: بیدار.
ــــــــــ (1378) المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیّه، تصحیح سیدمحمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامي صدرا.
ــــــــــ (1381) کسر اصنام الجاهلیّة، تصحیح محسن جهانگیری، تهران: بنیاد حکمت اسلامي صدرا.
ــــــــــ (1382) شرح و تعليقه صدرالمتألهين بر الهيات شفاء، تصحيح و تحقيق نجفقلی حبيبی، تهران: بنياد حکمت اسلامی صدرا.
ــــــــــ (1422ق) شرح هدایة الاثیریة، تصحیح محمدمصطفی فولادکار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
ــــــــــ (1981م) الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مولانا، جلالالدین (1380) مثنوی معنوی، تهران: راه ظفر.
نراقی، احمد (۱۳۷۸) معراج السعادة، قم: دار هجرت.
ــــــــــ (1380) شرح الالهیات من کتاب الشفاء، قم: کنگره بزرگداشت محققان نراقی.