فهرست مقالات برحسب موضوع ریشه‌های فلسفی آیینهای شرقی


    • دسترسی آزاد مقاله

      1 - درآمدی بر صورتبندی اخلاق سیاسی در تاریخ فلسفۀ چین (با تأکید بر چین باستان)
      علی آقاجانی
      تاریخ انديشه در چين از زمان پيدايش و سپس تحول و تكامل آن، همواره ريشۀ اخلاقی و سياسي داشته است. وابستگی ارزش و اعتبار دولت و حاکمیت به حیثیت اخلاقي آن، وجه اشتراک میان تمامی فیلسوفان سیاسی چین، با وجود همۀ تفاوتهای نظری آنان است. آنها میكوشیدند از اين راه به اصول اخلاقي چکیده کامل
      تاریخ انديشه در چين از زمان پيدايش و سپس تحول و تكامل آن، همواره ريشۀ اخلاقی و سياسي داشته است. وابستگی ارزش و اعتبار دولت و حاکمیت به حیثیت اخلاقي آن، وجه اشتراک میان تمامی فیلسوفان سیاسی چین، با وجود همۀ تفاوتهای نظری آنان است. آنها میكوشیدند از اين راه به اصول اخلاقي دست يابند تا بتوانند چينيان را مقيد به هماهنگي با حكومتي آرماني نمايند. بر این اساس، با اذعان به غموض زبانی و معنایی و نظریات مختلف صاحبنظران، نوشتار حاضر با روش تطبیقی، به مسئلۀ ماهیت اخلاق سیاسی و ارتباط آن با دولت در فلسفۀ سیاسی چین (با تأکید بر چین باستان) میپردازد و با این فرضیه پیش میرود که با وجود دیدگاههای کلی و مشترک، رویکردهای متفاوتی دربارۀ چیستی و چگونگی اخلاق سیاسی و ارتباط آن با نهاد دولت و وظایف و اختیارات اخلاقی‌ـ‌سیاسی آن وجود دارد. اختلاف میان رویکردها را میتوان از سویی در هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی، و از سوی دیگر، در رابطۀ اخلاق و سیاست، ماهیت دولت، مشروعیت دولت و وظایف دولت پیگیری کرد. بعنوان مثال، در مسئلۀ ماهیت دولت، لائوتزه، یانگ تزو و تسونگ تزو که تائوئیست هستند، منتقد نهاد دولتند و آن را بنوعی شر غیرضروری میدانند که جز افزودن بر پیچیدگی و خرابی اوضاع، ثمری ندارد؛ از اینرو به دولت حداقلی و نبود یک قدرت متمرکز و دارای سلطه رأی داده و هماهنگی سیاسی بشر با طبیعت غیرمتمرکز را تجویز میکنند. در طرف مقابل، کنفوسیوس، منسیوس، تونگ چونگ شو، هان في تسو و چو هسي، دولت را خیر ضروری میدانند و وظایف اخلاقی‌ـ‌سیاسی حداکثری برایش قائلند. پرونده مقاله
    • دسترسی آزاد مقاله

      2 - تأملی در رویکرد متفکران غربی به فلسفۀ شرق
      رضا گندمی نصرآبادی
      بحث دربارۀ معنا و وجود فلسفه در شرق، پیش درآمد هرگونه تبادل اندیشه و تفاهم بین شرق و غرب محسوب میشود. ریچی، مبلغ مسیحی، برای نخستین‌بار کتابی با عنوان کنفوسیوس: فیلسوف چینی نوشت و اندیشه‌های او را به غرب معرفی کرد؛ سپس، تحت تأثیر وی، لایب‌نیتس و کریستین ولف نه‌تنها وجود چکیده کامل
      بحث دربارۀ معنا و وجود فلسفه در شرق، پیش درآمد هرگونه تبادل اندیشه و تفاهم بین شرق و غرب محسوب میشود. ریچی، مبلغ مسیحی، برای نخستین‌بار کتابی با عنوان کنفوسیوس: فیلسوف چینی نوشت و اندیشه‌های او را به غرب معرفی کرد؛ سپس، تحت تأثیر وی، لایب‌نیتس و کریستین ولف نه‌تنها وجود فلسفه در شرق، بویژه چین را مسلم انگاشتند بلکه معتقد بودند از رهگذر آن میتوان کاستیهای موجود در فلسفه و الهیات غربی را مرتفع ساخت. اما با کانت، نگاه نژادپرستانه و از موضع برتر به تفکر دیگر اقوام آغاز شد و اصل فلسفه در شرق زیر سؤال رفت. این نگاه اروپامحور در غرب، با هگل وارد مرحلۀ نوینی شد؛ نگاه او به تفکر شرقی، نگاه تحقیرآمیز و سلسله‌مراتبی بود. پس از وی دوسن، شوپنهاور، نیچه، هوسرل، ویتگنشتاین، هایدگر و بسیاری از متفکران غربی دیگر، از خوان گستردۀ شرق بهره‌مند شدند. در کل، میتوان گفت انکار یا تردید در مشروعیت فلسفۀ شرق از سوی بعضی از غربیها، فاقد پشتوانۀ منطقی و بیشتر برخاسته از احساسات ملی‌گرایانه است. واکنش خود اندیشمندان شرقی نیز در اینباره جالب توجه است؛ جمعی از اینکه فیلسوفان غربی آنگونه که باید و شاید به تفکر شرق بها نداده و از آن برای برون‌رفت از بحرانهای انسان معاصر بهره نبرده‌اند، گلایه دارند و برخی همگام با غربیها، البته با انگیزه‌یی متفاوت، از اطلاق عنوان فلسفه بر میراث کهن خود احتراز میجویند تا از اصالت و درهم آمیختگی آن با تفکر غربی، صیانت کنند. پرونده مقاله