سخن سردبیر
محورهای موضوعی :
حسین کلباسی اشتری
1
(دانشگاه علامه طباطبائی)
کلید واژه: خواجه نصیرالدین طوسی, تاریخ اندیشه, اندیشه شیعی,
چکیده مقاله :
در تاريخ سرزمين ما، ايران، ادوار و مقاطعي هست كه هنوز زوايا و ابعاد مهمي از آنها همچنان در تاريكي و ابهام باقي مانده و آگاهي و دانش ما دربارة آنها ناچيز است؛ ازجمله دورة موسوم به حمله و اشغال مغولان (ح654ـ 616 ق) كه برغم انجام تتبعات و پژوهشهاي گوناگون اجتماعي، سياسي، ادبي و فرهنگي، دستكم بلحاظ مختصات علمي اين دوره ـ شامل شيوههاي آموزش، وضعيت مدارس، چگونگي نگارش آثار علمي و ادبي، كتابخانهها و حتي فهرست جامعي از عالمان و دانشمندان ـ آگاهي ما نسبت به آن اندك است. از جهت دادههاي مربوط به «تاريخ فلسفه» ـ و در معناي عام آن، علوم عقلي ـ از نقش كساني چون خواجهنصيرالدين طوسي (672ـ 597 ق) گزارشها و نوشتههاي بسياري به زبانهاي مختلف در دست است، ليكن همچنان ناگفتههاي بسياري در اين زمينه وجود دارد كه نيازمند تتبّع و پژوهش گستردهتري است. اهميت خواجه نصير و نقش او در حفظ ميراث علمي ايران و اسلام (تأسيس رصدخانه و كتابخانه مراغه، تجميع آثار علمي از نقاط مختلف، دعوت از عالمان و دانشمندان در زمينههاي مختلف علمي، نگارش آثاري جاويدان در فلسفه و رياضي و كلام و هيئت و ...) تنها بخشي از خدمات علمي اين چهره بزرگ تاريخ ماست؛ ابتكار و نوآوريهاي او در دانشهاي عصر ـ بويژه فلسفه و كلام ـ آنهم در زمانه وحشت و ناامني ناشي از حملة مغول، نيازمند بازخواني و معرفي جديد است. توجه كنيم! رام كردن و انقياد قومي كه از دانش و فرهنگ و زندگي شهري و آداب تمدني دور بودند، در دشتها و بروي پشت اسبها پرورش يافته و از هجوم و غارت و آتش زدن خانه و كاشانه مردمان لذت ميبردند، كار آساني نبود؛ آنهم براي دانشمندي كه ميبايست از سويي در قلاع اسماعيلي دست به نگارش اخلاق ناصری زده و برخي ماجراجوييها و رفتارهاي افراطي سران اسماعيلي را مهار كند و از سويي ديگر، در دربار هلاكوخان مغول، ضمن تمشيت و تدبير امور، به اصلاح و آباداني و انتشار علوم اهتمام ورزد و در كنار همة اين امور، امنيت نفوس و ذخاير مادي و معنوي دارالاسلام را تأمين كند. هركدام از اينها بتنهايي برگي درخشان در كارنامة حيات علمي، سياسي و اجتماعي يك چهرة ماندگار بحساب ميآيد. خدمات خواجه در حوزة علوم عقلي دستكم از دو جهت چشمگير و بلكه يگانه و بيهمتاست: 1. آنگونه كه در تراجم آمده است، خواجه در عنفوان جواني، فلسفه را در نيشابور با آثار شيخالرئيس فرا گرفت و تا بدانجا پيش رفت كه يكي از معروفترين شروح و تعليقات را بر اشارات و تنبيهات ابنسينا نگاشت كه اكنون با گذشت پيش از هفت قرن از زمان نگارش آن، همچنان بعنوان يكي از منابع و مآخذ مهم علوم عقلي و حكمت سينوي بشمار ميرود. شرح و تعليقه خواجه نوشتهيي همعرض ساير تعليقات نيست، از اين جهت كه از يكسو مشكلات و غوامض متن فشردة شيخالرئيس را باز ميكند و از سويي ديگر حملات و نقدهاي گزنده فخر رازي، بنمايندگي از گروه كثيري از متكلمان متصلّب و عقلستيز را پاسخ ميدهد؛ آنهم در زمانهيي كه چراغ حكمت و فلسفه كمفروغ يا حتي بيفروغ بود و دفاع از عقل و علوم عقلي به قيمت جان آدمي تمام ميشد! اهتمام خواجه به علوم عقلي محدود و منحصر به شرح اشارات نيست؛ در ساير نوشتههاي علمي او نيز روش استدلالي و برهاني غلبه يافته و گويي وي خود را مكلّف به تجديد حيات فلسفه و روش عقلي در زمانه غربت آن ميدانسته است. 2. اگرچه دربارة مذهب كلامي خواجه ـ آنهم با عنايت به ارتباط وي با اسماعيليان ـ اظهار نظرهاي مختلفي شده است، ليكن آنچه مسلّم است، نگارش اثري مانند تجريد الاعتقاد از يكسو و پرورش دانشمندان و عالمان بزرگي چون علامه حلّي و ابنميثم بحراني (شارح نهجالبلاغه) از سويي ديگر نميتواند در تعيين سمت و سوي اعتقادي خواجه بياثر باشد؛ گذشته از آن شيوة نگارش و پردازش آراء و عقايد كلامي اماميه در تجريد الاعتقاد و دفاع كمنظير خواجه از عقايد مذهب حقّه بروش برهاني و استدلالي، جاي هيچگونه ترديدي در تشخيص تعلق خاطر نويسنده باقي نميگذارد. از اينرو بجرئت ميتوان گفت خواجه قهرماني بيبديل و احياگر سنت فلسفي و حكمي عالم اسلام در قرن هفتم و آموزگاري بزرگ در انتقال آموزههاي اعتقادي شيعه اثني عشري است. اين معنا در حكم كلياتي است براي پژوهشهاي تفصيلي در تاريخ علوم و دانشهاي ايران و عالم اسلام كه اميد است پژوهشگران جوان با همت خود افقها و دادههاي جديدي را در اين زمينه عرضه بدارند.
در تاريخ سرزمين ما، ايران، ادوار و مقاطعي هست كه هنوز زوايا و ابعاد مهمي از آنها همچنان در تاريكي و ابهام باقي مانده و آگاهي و دانش ما دربارة آنها ناچيز است؛ ازجمله دورة موسوم به حمله و اشغال مغولان (ح654ـ 616 ق) كه برغم انجام تتبعات و پژوهشهاي گوناگون اجتماعي، سياسي، ادبي و فرهنگي، دستكم بلحاظ مختصات علمي اين دوره ـ شامل شيوههاي آموزش، وضعيت مدارس، چگونگي نگارش آثار علمي و ادبي، كتابخانهها و حتي فهرست جامعي از عالمان و دانشمندان ـ آگاهي ما نسبت به آن اندك است. از جهت دادههاي مربوط به «تاريخ فلسفه» ـ و در معناي عام آن، علوم عقلي ـ از نقش كساني چون خواجهنصيرالدين طوسي (672ـ 597 ق) گزارشها و نوشتههاي بسياري به زبانهاي مختلف در دست است، ليكن همچنان ناگفتههاي بسياري در اين زمينه وجود دارد كه نيازمند تتبّع و پژوهش گستردهتري است. اهميت خواجه نصير و نقش او در حفظ ميراث علمي ايران و اسلام (تأسيس رصدخانه و كتابخانه مراغه، تجميع آثار علمي از نقاط مختلف، دعوت از عالمان و دانشمندان در زمينههاي مختلف علمي، نگارش آثاري جاويدان در فلسفه و رياضي و كلام و هيئت و ...) تنها بخشي از خدمات علمي اين چهره بزرگ تاريخ ماست؛ ابتكار و نوآوريهاي او در دانشهاي عصر ـ بويژه فلسفه و كلام ـ آنهم در زمانه وحشت و ناامني ناشي از حملة مغول، نيازمند بازخواني و معرفي جديد است. توجه كنيم! رام كردن و انقياد قومي كه از دانش و فرهنگ و زندگي شهري و آداب تمدني دور بودند، در دشتها و بروي پشت اسبها پرورش يافته و از هجوم و غارت و آتش زدن خانه و كاشانه مردمان لذت ميبردند، كار آساني نبود؛ آنهم براي دانشمندي كه ميبايست از سويي در قلاع اسماعيلي دست به نگارش اخلاق ناصری زده و برخي ماجراجوييها و رفتارهاي افراطي سران اسماعيلي را مهار كند و از سويي ديگر، در دربار هلاكوخان مغول، ضمن تمشيت و تدبير امور، به اصلاح و آباداني و انتشار علوم اهتمام ورزد و در كنار همة اين امور، امنيت نفوس و ذخاير مادي و معنوي دارالاسلام را تأمين كند. هركدام از اينها بتنهايي برگي درخشان در كارنامة حيات علمي، سياسي و اجتماعي يك چهرة ماندگار بحساب ميآيد. خدمات خواجه در حوزة علوم عقلي دستكم از دو جهت چشمگير و بلكه يگانه و بيهمتاست: 1. آنگونه كه در تراجم آمده است، خواجه در عنفوان جواني، فلسفه را در نيشابور با آثار شيخالرئيس فرا گرفت و تا بدانجا پيش رفت كه يكي از معروفترين شروح و تعليقات را بر اشارات و تنبيهات ابنسينا نگاشت كه اكنون با گذشت پيش از هفت قرن از زمان نگارش آن، همچنان بعنوان يكي از منابع و مآخذ مهم علوم عقلي و حكمت سينوي بشمار ميرود. شرح و تعليقه خواجه نوشتهيي همعرض ساير تعليقات نيست، از اين جهت كه از يكسو مشكلات و غوامض متن فشردة شيخالرئيس را باز ميكند و از سويي ديگر حملات و نقدهاي گزنده فخر رازي، بنمايندگي از گروه كثيري از متكلمان متصلّب و عقلستيز را پاسخ ميدهد؛ آنهم در زمانهيي كه چراغ حكمت و فلسفه كمفروغ يا حتي بيفروغ بود و دفاع از عقل و علوم عقلي به قيمت جان آدمي تمام ميشد! اهتمام خواجه به علوم عقلي محدود و منحصر به شرح اشارات نيست؛ در ساير نوشتههاي علمي او نيز روش استدلالي و برهاني غلبه يافته و گويي وي خود را مكلّف به تجديد حيات فلسفه و روش عقلي در زمانه غربت آن ميدانسته است. 2. اگرچه دربارة مذهب كلامي خواجه ـ آنهم با عنايت به ارتباط وي با اسماعيليان ـ اظهار نظرهاي مختلفي شده است، ليكن آنچه مسلّم است، نگارش اثري مانند تجريد الاعتقاد از يكسو و پرورش دانشمندان و عالمان بزرگي چون علامه حلّي و ابنميثم بحراني (شارح نهجالبلاغه) از سويي ديگر نميتواند در تعيين سمت و سوي اعتقادي خواجه بياثر باشد؛ گذشته از آن شيوة نگارش و پردازش آراء و عقايد كلامي اماميه در تجريد الاعتقاد و دفاع كمنظير خواجه از عقايد مذهب حقّه بروش برهاني و استدلالي، جاي هيچگونه ترديدي در تشخيص تعلق خاطر نويسنده باقي نميگذارد. از اينرو بجرئت ميتوان گفت خواجه قهرماني بيبديل و احياگر سنت فلسفي و حكمي عالم اسلام در قرن هفتم و آموزگاري بزرگ در انتقال آموزههاي اعتقادي شيعه اثني عشري است. اين معنا در حكم كلياتي است براي پژوهشهاي تفصيلي در تاريخ علوم و دانشهاي ايران و عالم اسلام كه اميد است پژوهشگران جوان با همت خود افقها و دادههاي جديدي را در اين زمينه عرضه بدارند.
کلباسی