يادداشت سردبير
محورهای موضوعی :
1 - استاد گروه فلسفه، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
کلید واژه: تاریخ فلسفه, عقایدنگاری, تراجم,
چکیده مقاله :
در میان منابع و مصادر مربوط به تاریخ فلسفه، عنوان عقیده/عقایدنگاری (معادل doxography) شامل آثاری است با موضوع گزارش آراء و انظار فیلسوفان، طبقهبندی و احیاناً، قرار دادن آنها ذیل مکتب و مشربی خاص. از نخستین آثاری که عموماً در این زمینه بدان اشاره و استناد میکنند، کتاب حیات فیلسوفان نامدار، متعلق به دیوگنس لائرتیوس (سدۀ سوم میلادی) است که ترجمۀ احوال و آراء حدود 50 تن از فیلسوفان و خردمندان قدیم یونان تا زمان حیات مؤلف، را گزارش میکند. همچنین است کتابی با همین عنوان، اثر پلوتارک/ بلوتارخوس (سدۀ اول و دوم میلادی) در احوال سرداران و فرمانروایان و برخی خردمندان باستان؛ از قضا، برگردان هر دو اثر به زبان فارسی نیز انجام شده است. اثر اخیر از این امتیاز برخوردار است که از گزارش احوال ناموران، نتیجهیی اخلاقی در راستای اصلاح امور مردمان قصد شده است. اگرچه قبل از این دو نیز میتوان نوعی از این سنخ گزارشها را در لابلای متون فیلسوفان باستان مشاهده کرد، اما توافق بر این مطلب وجود دارد که مقدم بر آنها، دستکم نگارش کتابی با این منظور نمیشناسیم. اکنون دربارۀ مبادی و روشها و مقاصد این آثار تحقیقاتی صورت گرفته و میگیرد که بویژه در جهت فهم و مقایسۀ روشها و مقاصد آنها با دورۀ جدید و معاصر بسیار مفید است. کافی است توجه کنیم که امروزه هیچ تاریخ فلسفهیی بقصد تعلیمات اخلاقی و بهبود و تحول در مناسبات اجتماعی و سیاسی مردمان، نوشته نمیشود. کتابهایی که از زمان افلاطون به اینسو، با نگاه اتوپیایی و برپاساختن مدینۀ آرمانی نگاشته شده، با زوال اندیشۀ اتوپی فروکش کرد و بیان چارچوب و گزارش چگونگی و تحول آنها نیز در سیر و تطور اندیشههای فلسفی کمرنگ شد. قرینۀ این سنخ از منابع در دورۀ اسلامی، بغیر از آثار طبقۀ رجال و تراجم، مجموعهیی است که میتوان آنها را تحت عنوان فرقهنگاری قرار داد. آثاری مانند الفرق بین الفرق بغدادی، مقالات الاسلامیین اشعری و الملل و النحل شهرستانی از اینگونهاند که با چارچوبی قبلی، به تفکیک و طبقهبندی مذاهب و جریانهای عمدتاً کلامی و اعتقادی پرداختهاند و بطور مسلم، با مبادی نظری و روشی و مقاصد آثار عقایدنگار متفاوتند. پرسشی که در قالب یکی از آثار منتشره جدید به زبان انگلیسی مطرح شده و با ذکر نمونههایی خاص به بررسی موضوع پرداخته، اینست که آیا در آثار کسانی مانند ابنسینا و ابنطفیل و عبدالکریم شهرستانی، میتوان به صورتی از ادبیات عقایدنگارانه دست یافت و آثار آنها را در ردیف چنین منابعی دانست یا نه؟ بررسی و دست یافتن به پاسخی مستند و متقن در این زمینه، از این حیث اهمیت دارد که از طریق تطبیق و مقایسۀ روشها و ساختار این منابع، به نحوۀ تلقی مؤلفان آنها از چگونگی سیر و تحول آراء و بطورکلی؛ نحوۀ فهم تاریخی آنان میتوان پی برد و باز، از رهگذر نتایج اخیر، به دریافت طیفی از دغدغهها و پرسشهای انسان معاصر نایل آمد.
در میان منابع و مصادر مربوط به تاریخ فلسفه، عنوان عقیده/عقایدنگاری (معادل doxography) شامل آثاری است با موضوع گزارش آراء و انظار فیلسوفان، طبقهبندی و احیاناً، قرار دادن آنها ذیل مکتب و مشربی خاص. از نخستین آثاری که عموماً در این زمینه بدان اشاره و استناد میکنند، کتاب حیات فیلسوفان نامدار، متعلق به دیوگنس لائرتیوس (سدۀ سوم میلادی) است که ترجمۀ احوال و آراء حدود 50 تن از فیلسوفان و خردمندان قدیم یونان تا زمان حیات مؤلف، را گزارش میکند. همچنین است کتابی با همین عنوان، اثر پلوتارک/ بلوتارخوس (سدۀ اول و دوم میلادی) در احوال سرداران و فرمانروایان و برخی خردمندان باستان؛ از قضا، برگردان هر دو اثر به زبان فارسی نیز انجام شده است. اثر اخیر از این امتیاز برخوردار است که از گزارش احوال ناموران، نتیجهیی اخلاقی در راستای اصلاح امور مردمان قصد شده است. اگرچه قبل از این دو نیز میتوان نوعی از این سنخ گزارشها را در لابلای متون فیلسوفان باستان مشاهده کرد، اما توافق بر این مطلب وجود دارد که مقدم بر آنها، دستکم نگارش کتابی با این منظور نمیشناسیم. اکنون دربارۀ مبادی و روشها و مقاصد این آثار تحقیقاتی صورت گرفته و میگیرد که بویژه در جهت فهم و مقایسۀ روشها و مقاصد آنها با دورۀ جدید و معاصر بسیار مفید است. کافی است توجه کنیم که امروزه هیچ تاریخ فلسفهیی بقصد تعلیمات اخلاقی و بهبود و تحول در مناسبات اجتماعی و سیاسی مردمان، نوشته نمیشود. کتابهایی که از زمان افلاطون به اینسو، با نگاه اتوپیایی و برپاساختن مدینۀ آرمانی نگاشته شده، با زوال اندیشۀ اتوپی فروکش کرد و بیان چارچوب و گزارش چگونگی و تحول آنها نیز در سیر و تطور اندیشههای فلسفی کمرنگ شد. قرینۀ این سنخ از منابع در دورۀ اسلامی، بغیر از آثار طبقۀ رجال و تراجم، مجموعهیی است که میتوان آنها را تحت عنوان فرقهنگاری قرار داد. آثاری مانند الفرق بین الفرق بغدادی، مقالات الاسلامیین اشعری و الملل و النحل شهرستانی از اینگونهاند که با چارچوبی قبلی، به تفکیک و طبقهبندی مذاهب و جریانهای عمدتاً کلامی و اعتقادی پرداختهاند و بطور مسلم، با مبادی نظری و روشی و مقاصد آثار عقایدنگار متفاوتند. پرسشی که در قالب یکی از آثار منتشره جدید به زبان انگلیسی مطرح شده و با ذکر نمونههایی خاص به بررسی موضوع پرداخته، اینست که آیا در آثار کسانی مانند ابنسینا و ابنطفیل و عبدالکریم شهرستانی، میتوان به صورتی از ادبیات عقایدنگارانه دست یافت و آثار آنها را در ردیف چنین منابعی دانست یا نه؟ بررسی و دست یافتن به پاسخی مستند و متقن در این زمینه، از این حیث اهمیت دارد که از طریق تطبیق و مقایسۀ روشها و ساختار این منابع، به نحوۀ تلقی مؤلفان آنها از چگونگی سیر و تحول آراء و بطورکلی؛ نحوۀ فهم تاریخی آنان میتوان پی برد و باز، از رهگذر نتایج اخیر، به دریافت طیفی از دغدغهها و پرسشهای انسان معاصر نایل آمد.
کلباسی اشتری، حسین (1403) سخن سردبیر، فصلنامه تاریخ فلسفه، شماره 55.